سفر به شیراز پاییز 92، برگزاری همایش و سومین تولد انجمن

[کامیار کاظمی]

امروز یک روز پرکار را داریم
تولد انجمن از ساعت 10 آعاز شد
سخنرانی بنده و خانم معاونت تمام شد
اعلام حضور و شروع بخش آموزشگاه مجازی انجمن
شروع و معرفی مجموعه هلدینگ های سایت با سایت ketabpich.com (کتاب پیچ) فروش کتاب و مجموعه فرهنگی

جوایز و تقدیرنامه ها در حال ارایه به عزیزان است
عزیزان انتخاب شده هر کدام افتخار داده و چند دقیقه ای از تجربیات خود میگویند

عزیزان منتخب:
- جناب قربانیان از اساتید برتر
- خانم صدفی بخاطر تغییرات مثبت شنخصی عالی و مدیریت موفق سایت
- آقای مهیار ضیایی بخاطر موفق بودن در بحث دوبرابر کردن پول با پرزنت خوبشان در مورد دو برابرکردن پول
- آقای سبحان جوادی به عنوان مدیرو ناظم برتر با یک سخنرانی فوق العاده طولانی پر از خنده
- آقای حمزه سلمان پور به عنوان هدایت و انتقال تجربیات به عنوان استاد برتر
- آقای مهدی شمس (مهدی1) به عنوان هدایت کننده برتر و برترین انتقال دهنده برتر انجمن (هدیه ایشان به محمد عزیز داده شد که به دست ایشان برسد.)
- آقای شهیدی بخاطر زحماتشون برای همایش و دعوت عزیزان در شیراز

جای دوستان خالی، کیک صرف شد
به امید خدا با حضور جناب زارعی تا صبح هم بازی پدرپولدار پدربی پول (گردش مالی) را خواهیم داشت
فرداهم ساعت 6:30 عازم گردش شیراز خواهیم بود
عکس های آن هم آپ خواهد شد
شب خوش

[ahmad rezaee]

بسیار خوشحالم که در سومین سال تولد انجمن شاهد شکوفایی و گسترش انجمن هستیم .از داشتن دوستانی چنین فعال و با دانش به خود می بالم. و بسیار متاسفم که در آخرین روزها به علت مسائل کاری در شهرستان موفق به حضور در این همایش و در سومین تولد انجمن نشدم. سفر بسیار خوبی و خوشی برایتان ارزومندم

[Delta.H]

سلام دوستان
حال شما چطوره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما که در کنار دوستان عاااااالی هستیم.
جای همتون خالی اینجا خیلی خوش میگذره
حالا بعد براتون مفصل مینویسم.

[نرگس فیاض]

جناب کاظمی و خانم معاونت محترم
من هم تولد انجمن رو تبریک می گم خدمت شما وهمه ی دوستان ،
جای مارو هم خالی کنید ، سفرخوش و پرباری را برای همه تون آرزومندم.

[م.جاويد]

شعر خوانده شده در همایش شیراز:


مجادله ی گدا با میلیاردر:

یک گدا بی معرفت آمد گریبانم گرفت
گفتمش ول کن گریبان است این،افسار نیست
گفت ساکت شو بده حقی که از من خورده ای
گفتمش کار تو توهین است، این رفتار نیست
گفت حقم خورده ای یک قورت و نیمت هم بجاست؟
گفتمش حق تو را خوردن برایم عار نیست؟
گفت افراد مرفه کی زنند حرف درست؟
گفتمش دوز و کلک جان شما در کار نیست
گفت بی دردی از این رو حرف بی خود می زنی
گفتمش آدم بدون دردو غم انگار نیست
گفت سهم نفت من را هم دولپی خورده ای
گفتمش سهم تو هرگز قابل انکار نیست
گفت پس یاالله دادش رد کن بیاد که کار داریم!!
گفتمش حق تو پیش بنده لاکردار نیست
گفت پس حقم چه کس خورده ،بگو جان داداش
گفتمش جز تو کسی مسئول این رفتار نیست
با گدایی کردن و سر کیسه ی مردم ،شدی
یک طفیلی که وجودت قابل تیمار نیست
تنبلی و کاهلی بر جان تو آفت زده
انتهایش نیز غیر از روزگاری زار نیست
خواستی نابرده رنجی گنج را صاحب شوی
باز خورد این عمل جز خواری و ادبار نیست
من ولی با مغز خود از سهم نفتم روز و شب
می کنم برداشت و این کارهم دشوار نیست
ذره ای همت دو مثقالی تفکر لازم است
مثبت اندیشی در این ره کمتر ازمسمار نیست*
عصر، عصر آی تی و اینترنت و این حرف هاست
مغز پوک و منجمد این دوره سکان دار نیست
پس برو با مغز و فکرت سهم نفتت را بگیر
ور نه که این زندگی با چون تو هرگز یار نیست
کرد ول پیراهنم را تا سخن هایم شنید
گفت صحبت های تو در قوطی عطار نیست
آی تی و مای تی و اینترنت ولش کن جان من
مثبت اندیشی من جز درهم و دینار نیست
پول نفتم را من از امثال تو باجیده ام
گر چه که این روزها چون قبلنا ! بازار نیست
ناگهان از دور بنزی آمد و ترمز گرفت
گفت این بنز من اصلن کمتر از جاگوار نیست
کرد راننده به او تعظیم و آقای گدا
گفت من رفتم ولیکن خُل تر از سرکار نیست
گفتمش ...اما نگفتم چون که دیگر رفته بود
پیش خود گفتم که آیا این گدا بیعار نیست
گفت با «جاوید» رندی گر گدایی رنج نیست
چون که نیکو بنگری در آن کم از یک گنج نیست

پ.ن:
مسمار= آنچه بدان چیزی را استوار کنند

[سیدمهدی هاشمی]

(11-22-2013 12:12 PM)م.جاويد نوشته شده توسط:  شعر خوانده شده در همایش شیراز:


مجادله ی گدا با میلیاردر:

یک گدا بی معرفت آمد گریبانم گرفت
گفتمش ول کن گریبان است این،افسار نیست
گفت ساکت شو بده حقی که از من خورده ای
گفتمش کار تو توهین است، این رفتار نیست
گفت حقم خورده ای یک قورت و نیمت هم بجاست؟
گفتمش حق تو را خوردن برایم عار نیست؟
گفت افراد مرفه کی زنند حرف درست؟
گفتمش دوز و کلک جان شما در کار نیست
گفت بی دردی از این رو حرف بی خود می زنی
گفتمش آدم بدون دردو غم انگار نیست
گفت سهم نفت من را هم دولپی خورده ای
گفتمش سهم تو هرگز قابل انکار نیست
گفت پس یاالله دادش رد کن بیاد که کار داریم!!
گفتمش حق تو پیش بنده لاکردار نیست
گفت پس حقم چه کس خورده ،بگو جان داداش
گفتمش جز تو کسی مسئول این رفتار نیست
با گدایی کردن و سر کیسه ی مردم ،شدی
یک طفیلی که وجودت قابل تیمار نیست
تنبلی و کاهلی بر جان تو آفت زده
انتهایش نیز غیر از روزگاری زار نیست
خواستی نابرده رنجی گنج را صاحب شوی
باز خورد این عمل جز خواری و ادبار نیست
من ولی با مغز خود از سهم نفتم روز و شب
می کنم برداشت و این کارهم دشوار نیست
ذره ای همت دو مثقالی تفکر لازم است
مثبت اندیشی در این ره کمتر ازمسمار نیست*
عصر، عصر آی تی و اینترنت و این حرف هاست
مغز پوک و منجمد این دوره سکان دار نیست
پس برو با مغز و فکرت سهم نفتت را بگیر
ور نه که این زندگی با چون تو هرگز یار نیست
کرد ول پیراهنم را تا سخن هایم شنید
گفت صحبت های تو در قوطی عطار نیست
آی تی و مای تی و اینترنت ولش کن جان من
مثبت اندیشی من جز درهم و دینار نیست
پول نفتم را من از امثال تو باجیده ام
گر چه که این روزها چون قبلنا ! بازار نیست
ناگهان از دور بنزی آمد و ترمز گرفت
گفت این بنز من اصلن کمتر از جاگوار نیست
کرد راننده به او تعظیم و آقای گدا
گفت من رفتم ولیکن خُل تر از سرکار نیست
گفتمش ...اما نگفتم چون که دیگر رفته بود
پیش خود گفتم که آیا این گدا بیعار نیست
گفت با «جاوید» رندی گر گدایی رنج نیست
چون که نیکو بنگری در آن کم از یک گنج نیست

پ.ن:
مسمار= آنچه بدان چیزی را استوار کنند

بسیار زیبا و گویای همه چیز. تبریک میگم به خاطر همه ی خوش به حالیاتون.

[مهدی 1]

.

هورررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررر​ررررررا

[azim]

واقعا دلم تنگ دیدن بچه های انجمه :|
داداش کامیار انشاالله ممکنه برم مشهد مستقر بشم ، اگه رفتم حتما دعوتتون میکنم بیاین اونجا دور هم باشیم :*
وااااااااای که چی میشه اگه یه روز بتونم دوباره بیام تو جمع بچه های انجمن. میدونم که باورت نمیشه چقد دلم لک زده واسه نصف روز باهم بودنمون.

[محسن قلي زاده]

آقا جايزه به من نمي دين؟

[mir abbas]

سلام دوستان
خوش باشید و خوش بگذرونید.