آشنایی با سیستم پولسازی و سرمایه گذاری

[jahanagahi]

از جناب رضائی عزیز و دیگر عزیزانی که در بحث شرکت فرموده اند صمیمانه سپاسگزارم.
ایمان دارم با پیگیری این مطالب حتما نگرش شما در ارتباط با کار و شروع و ادامه آن بنحو محسوسی تغییر خواهد کرد.
من که افتخار میکنم عزیزی چون جناب رضائی عزیز دانسته ها و داشته های خود را صمیمانه در طبق اخلاص قرار داده تا ما بتوانیم موفقیت را به راحتی در آغوش بگیریم.
این مطالب چون صادقانه و صمیمانه و با انشائی زیبا ارائه می شود بسیار تاثیر گذار خواهد بود. خصوصا عزیزانی که مشارکت فرموده اند دارای معلومات قابل قبول بوده و باعث افتخار انجمن است که این عزیزان جو انجمن را روز بروز بهتر و بهتر خواهند کرد..

[ahmad rezaee]

(10-30-2013 08:01 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  از جناب رضائی عزیز و دیگر عزیزانی که در بحث شرکت فرموده اند صمیمانه سپاسگزارم.
ایمان دارم با پیگیری این مطالب حتما نگرش شما در ارتباط با کار و شروع و ادامه آن بنحو محسوسی تغییر خواهد کرد.
من که افتخار میکنم عزیزی چون جناب رضائی عزیز دانسته ها و داشته های خود را صمیمانه در طبق اخلاص قرار داده تا ما بتوانیم موفقیت را به راحتی در آغوش بگیریم.
این مطالب چون صادقانه و صمیمانه و با انشائی زیبا ارائه می شود بسیار تاثیر گذار خواهد بود. خصوصا عزیزانی که مشارکت فرموده اند دارای معلومات قابل قبول بوده و باعث افتخار انجمن است که این عزیزان جو انجمن را روز بروز بهتر و بهتر خواهند کرد..

از ابراز محبت شما ممنونم استاد عزیز .

من به واقع احساس میکنم که در این مقطع، نیاز دوستان از مرحله تعیین هدف به
چگونگی تفکرات جامع و پولساز رسیده است و همگی دوستان خواهان کشف رموز

اصلی فعالیت ثروتمندان هستند .

بسیار آسان است که دفتری باز کنیم و با استخدام چند نفر ، نام خود را کارآفرین بگذاریم ، اما واقعیت امر اینست که محیطی که یک کارآفرین باید تدارک ببیند و سیستمی که باید
برای آن فعالیت تعریف شود ، نکته ای است که بسیاری از افراد از آن غافل هستند و آن
می شود که 85 درصد تا 90 درصد به ورشکستگی کاری می رسند .

البته خودم هم از این امر استثنا نیستم و باید اعتراف کنم که در مقاطع بسیاری به علت
نداشتن درک درست از کسب و کار و شراکت ، به ورشکستگی رسیده ام .
با اینحال نباید بعد از تکمیل این تاپیک ؛ در همین حد فعلی بمانیم و باید نوع نگاه و اهداف
و عمل هایمان تغییر محسوس و اساسی کند تا بتوانیم ، در 5 سال و شایدد هم کمتر با
استفاده از کارکرد سیستم هایمان به درجات بالای موفقیت برسیم .

مثال :
ما در همسایگی خودمان شخصی داریم بنام آقا رضا .
این شخص را در زمینه مهارت های الکترونیکی و برق اگر در حد استاد دانشگاه تصور
نکنید، اشتباه بزرگی مرتکب شده اید . این فرد با چنینی تخصص و مهارتی به علت ضعف
در آموزش های کسب وکار به شدت در خانه مشاغل گرفتار است .


او نمی تواند براحتی به شاگردانش کار را آموزش دهد و یا به آنها واگذار کند .بهترین
متخصص همیشه گرفتار ما همه امورش وابسته به شخص خودش است و در مغازه ای که
20 متر بیشتر نیست در ، پستوی انتهایی آن همیشه مشغول به خود است .
خب شما بهتر از من می توانید تصور کنید که روال زندگی او چگونه است . همیشه گرفتار
و با میزان کم درآمد .

همین شخص همکاری دارد که با اینکه کارگاهش در نقطه ای دیگر است و درون کوچه ؛ اما
مکانی را برای افرادی جوان مهیا کرده است و با تبلیغات و گرفتن حق آموزش ، به جوانها
کار یاد می دهد و امور مختلف را مانند سیم پیچی کولر و دیگر کارها را واسپاری می کند و
شما می توانید مقایسه کنید که تا چه حد امور برای او آسان و سود آور است و وقت کافی
برای پرداختن به امور خود دارد .

زمانی که به کارگاه او بروید ، از لحظه ورود ، انگار مراتب را تمرین کرده باشند ، برای هر
قسمت کارتان مسولی مشخص است و شما فقط نام آن مهندس را می شنوید و کارها
مرتب و سر وقت توسط افراد وپرسنل انجام می شود .

----------------------------------------------------------------------------------------------
خب دوستان عزیر ، استادان گرامی ، چون این مقوله به قسمت هایی مختلف تقسیم می شود ، اگر هر کدام از دوستان تمایلی به تحقیق و نوشتن مطالب مربوطه دارند می توانند آنرا ارائه کنند ؛ بهر حال تجربیات شما در کسب وکارتان نیز می تواند مفید فایده باشد.

[ahmad rezaee]

.

شب دیگر رسید و بحث بسیار مهم دیگر در رابطه با چگونگی ساخت سیستم پولسازی !!!!!!



در این مرحله به قسمت دوم از اجزای 7 گانه سیستم می رسیم که باید کمی بیشتر در باره اش صحبت کنیم .

برای اینکه معنی استراتژی اهداف فهمیده شود ، من از معنی کلمه استراتژی شروع می کنم :


واژه «استراتژی» (Strategy) که اکنون در زبان فارسی از آن به «راهبرد» تعبیر می شود
مفهومی است که از عرصه نظامی نشأت گرفته و بعداً در سایر عرصه ها از جمله اقتصاد،
تجارت و به ویژه عرصه سیاست و مملکت داری از کاربرد زیادی برخوردار شده است.


ریشه واژه «استراتژی» واژه یونانی «استراتژیا» (Strategia) به معنای «فرماندهی و رهبری» است.


اکنون معنای ساده استراتژی عبارت است از یک
طرح عملیاتی به منظور هماهنگی و سازماندهی اقدامات برای دستیابی به هدف.

در عرصه نظامی استراتژی عموماً به نقل و انتقال نیروها در پشت جبهه جنگ و در جبهه قبل
از درگیر شدن با دشمن است.
وقتی که نیروهای نظامی در جبهه با نیروهای دشمن درگیر می شوند این
دیگر تاکتیک است و نه استراتژی.


جمله بالا را یکبار دیگر مرور کنید تا شباهت آنرا با کسب وکار درک کنیم .

داشتن اهداف و سپس استراتژی و راهبرد اجرای آنها باید قبل از شروع
بکار در نظر گرفته شود و اهمیت داشتن دو نکته در اینجاست که قبل از هر
اقدامی باید تمامی نیازهای لازم برای اجرای اهداف را در نظر بگیریم .

وقتی که در گیر اجرای اهداف بشویم ، تاکتیک ها و شگردهاست که نمود پیدا می کنند .


امروزه علاوه بر فرماندهان نظامی و سیاستمداران، دست اندرکاران امور تجاری، اقتصاددانان،

کارفرمایان عرصه صنعت نیز دارای استراتژی هستند. حتی افراد عادی نیز در زندگی روزانه خود

از استراتژی های مختلف همچون کاهش هزینه، کاهش وزن و... سخن می گویند. البته در

اینجا استراتژی به مفهوم هدف نیست بلکه اقدامات و برنامه هایی برای نیل به اهداف از قبل

تعیین شده، می باشد. استراتژی چگونگی دستیابی به اهداف را

مشخص می کند و به این که اهداف چه چیز هستند یا چه باید باشند یا

چگونه باید تعیین شوند کاری ندارد.


به سخن ساده تر در کسب و کار بعد از نوشتن اهداف باید روش های رسیدن به اهداف را زمانبندی شده مشخص کنیم .

مثلاً هدف ایجاد واحد اطلاعاتی است .

استراتژی رسیدن به اهداف باید شامل موارد زیر باشد.

1- چگونگی تخصیص منابع و تجهیزات برای این منظور است .( شما چگونگی تامین منابع
مالی "از سرمایه شخصی -وام - قرض و .." منابع انسانی ( افراد مورد نیاز و یا آموزش افراد )و
چگونگی تهیه تجهیزات را در این قسمت مشخص می کنید .


2- استفاده عملی از این منابع( در این قسمت بعد از تهیه منابع باید چگونگی استفاده از آنها را مشخص سازید )


3- راه ها و روش های و زمانبندی آنها برای این هدف است .






تا شبی دیگر و مثالی عینی از این قسمت شب همگی خوش

[ahmad rezaee]

.


فکر می کنم اشتیاقی که از درک این نکته ها در من ایجاد می شود ، براحتی در میان
سخنانم پیداست .من با تمام عشق و علاقه دوست دارم دوستان نیز در فراگیری این نکته ها
و عملی کردن آنها کوشا باشند .انشاءالله بزودی مقدمات ایجاد کسب وکاری بر اساس درک
این نکته ها را استارت خواهم زد که خبرش را اعلام خواهم کرد .با اینحال نکته هایی عملی
وجود دارد که من از افرادی که دارای برند و تجربیات زنجیره سازی هستند پی در پی سوال
می کنم و تحقیقات جامعی را انجام می دهم .

در قسمت قبلی راجع به استراتژی اهداف و چگونگی تهیه نقشه و برنامه هایی برای رسیدن به اهداف اصلی و چشم انداز کلی کسب وکار صحبت کردیم .

کمی بیشتر توضیح می دهم :
حتماً در زمینه تعیین هدف ، بسیار خوانده اید .
مرحله بعد از تعیین هدف ،زمانبندی دقیق با استفاده از داشته ها و تواناییهای واقعی است .
شما اگر رویا پرداز نباشید ، بر اساس توان و امکانات و تجربیات گذشته می توانید راه هایی
را پیشنهاد کنید که در بازه های زمانی مثلاً یکماهه - 6 ماهه - 1 ساله - 3ساله و .... به
بخش هایی از اهدافتان برسید .

اما در سیستم سازی این استراتژی ها باید چگونه باشد تا اهدافمان محقق شود ؟

مثلاً هدف کلی شما ایجاد سیستم و شبکه ای عظیم عرضه صبحانه های داغ آماده در شهرتان است .

برای اولین گام شما باید طوری اولین فروشگاهتان را راه اندازی کنید ، که تمامی ارکان آن بطور اتوماتیک فعال و خود کفا باشند .بدین منظور باید استانداردهایی برای کسب وکارتان تعریف کنید که افراد در جایگاه های خودشان با رعایت آنها براحتی به هدف تعیین شده شما دست پیدا کنند .و شما بتوانید میزان پیشرفت و زمان آنها را اندازه گیری کنید .

واژه هایی مانند پول بدست آمده - سود خالص - زمان رسیدن به هدف - میزان مشتریان - میزان بازدید- تعدا خرید و یا بازدید از هر کدام از محصولات در هر منطقه - ارزش ها و افراد اضافه شده به مجموعه می تواند معیار اندازه گیری شما باشد .


سوالات زیر را برای اجرا از خود بپرسید :

می خواهید به چه میزان از ثروت دست پیدا کنید ؟چه زمانی باید به این میزان از هدف برسید - زمان گذر و یا خروج از این مرحله چه زمانی است ؟

ارزش های کسب و کار شما در چه زمینه است ؛ آیا می خواهید بصورت محلی ، استانی ، کشوری و یا حتی بین المللی فعالیت کنید؟

آیا با این کسب وکار به ارزش هایی که می خواهید ، دست پیدا خواهید کرد و اگر نه ، خودتان
را برای شکست تجهیز نکنید ، به فکر کسب وکار بهتری باشید .

مثلاً من هدف گزاری میلیاردری خودم در طول سه سال را توسط روشهای کار در خانه
مشاغل رها کردم و تنها روش موثر در رسیدن به آنرا در گسترش فعالیتها بصورت کسب وکار
های ساده زنجیره ای پیدا کردم .

حالا شما شاید بتوانید با افتتاح یک فروشگاه و توسعه آن بصورت بزرگترین فروشگاه و یا مرکز
جامع تخصصی در کشور به این مهم دست پیدا کنید .

به هرحال پاسخ به سوالات بالا به شما کمک می کند تا راه های رسیدن به اهدافتان را دقیق
تر پیدا کنید .
این همان چگونگی راه و روش های رسیدن به اهداف و یا هدفهای استراتژیک کسب وکار
سیستماتیک است .

خب شما میلیاردر عزیز آینده می خواهی توسط
کدام روش فعالیت و کسب وکار به این میزان از ثروت دست پیدا کنی ؟
چه امکانات و نیازهایی برای اجرای این فعالیت نیاز است ؟
چه زمان به اینهمه ثروت فوق العاده می خواهی برسی؟
1 سال بعد در راه اجرای فعالیتت در کجا قرار داری ؟ دو سال بعد چطور ؟ پنج و یا ده سال بعد چطور ؟
در زمان رسیدن به جایگاه تعیین شده ات ، میزان سود آوری ، میزان پرسنل ، سن و سال
خودت و حتی وضعیت سلامتی ات چگونه است ؟ آیا با کار مداوم پیر و خسته شده ای و یا در
آزادی کامل و شادی مفرط هستی ؟

سوالات را حتماً جواب بدهید تا راه انجام کار برایتان گسترده شود .


با تعیین هدف و جواب به سوالت بالا و یافت راه و روش رسیدن به هدفهایتان به قسمت های دیگر سیستم سازی در شبهای دیگر نیز خواهیم رسید .

بسیار ممنون از صبر و حوصله شما دوستان عزیزم برای مرور این مطالب

[ahmad rezaee]

.


شب رویایی دوستان خوش باشه انشاءالله.

امیدوارم بحث های مطرح شده در این تاپیک کشش لازم را برای دوستان داشته باشه ، گرچه
می دانم که چنین بحث هایی خیلی تخصصی شده اند ، اما من هم فکر می کنم که در
بازنگری کلی این تاپیک ، باید بصورت ریشه ای مطالب مطرح شوند تا جزئیات سیستم برای
همگی ما روشن شود و اجرای آن شفاف تر بشود .

بعد از 2 مرحله قبلی به قسمت سوم 7 گام سیستم سازی یعنی استراتژی سازمان می
رسیم .استراتژی سازمان در مفهوم ساده ، یعنی چگونگی چیدمان اجزای انسانی سیستم .
یا همان چارت سازمانی که در همه سیستم ها قبل از شروع بکار ترسیم می شود .


سوال : چارت سازمانی چه نقشی در سیستم پولسازی ما دارد ؟


در سازمان‌دهی خیلی ساده به‌دنبال این هستیم که هر کسی در سازمان بداند باید چه
کاری انجام بدهد (و چه بهتر که بداند چرا.) فرض بر این است که نظم اصولا چیز خوبی است و
با منظم کردن کارها و تعیین مسئول برای هر کار در سازمان، کارها با کارایی و اثربخشی
بیش‌تری انجام خواهند شد.


فرقی ندارد در مورد ساختار سازمانی به ساختار پیچیده و حجیم یک
شرکت چند ملیتی حرف بزنیم یا تقسیم‌بندی مسئولیت کارها در یک استارت‌آپ تازه
تأسیس. در هر حال باید مشخص باشد که هر کسی:

۱- چه کارهایی باید انجام بدهد؟ وظایف، اختیارات و مسئولیت‌های او کدام‌اند؟

۲- مرز بین مسئولیت‌های او با دیگران چیست؟

۳- باید به چه کسی پاسخ‌گو باشد؟ (توجه کنید پاسخ‌گویی لزوما به‌معنی رابطه‌ی رئیس و زیردست نیست! می‌تواند هدف‌ش ایجاد هماهنگی بین افراد و بخش‌های مختلف باشد.)

۴- باید با چه کسانی در ارتباط باشد؟ این ارتباط باید از چه طریقی برقرار شود؟ (به‌صورت مستقیم / از طریق مدیرش / …)


کسب وکار هم مانند یک سازمان از اجزای انسانی تشکیل می شود . مخصوصاً با تفکراتی که ما می خواهیم پیاده کنیم و خودمان از اجرای امور خارج شویم ، به نیروهای انسانی نیاز داریم تا امور را به آنها محول کنیم .

همان‌طور که می‌بینید برخلاف آن چیزی که در ذهن ما نقش بسته،
سازمان‌دهی بیش‌تر از آن‌که درباره‌ی “زورگویی” مدیران باشد، درباره‌ی این است که هر کس
بداند در سازمان چه کاره است. بدین ترتیب دو اتفاق خوب می‌افتد:


۱- افراد به‌صورت بی‌هدف کار نمی‌کنند و در نتیجه جلوی افسردگی ناشی از احساس “بطالت” گرفته می‌شود.

۲- چون آدم‌ها می‌دانند چه کاره‌اند، هر کسی همان‌قدر که باید کار می‌کند و از انجام
کارهایی که به او ربطی ندارد خودداری می‌کند. به‌این‌ ترتیب هم کارها از نظر حجم کار
به‌تناسب میان افراد تقسیم می‌شود و هم از ناهماهنگی بین افراد و دوباره‌کاری و ….
جلوگیری می‌‌شود.


خب بسته به نوع فعالیت و روند اجرای ان از زمان شروع و تولید تا زمان عرضه و حساب و کتاب ، به نیروهای مختلفی نیاز داریم .
این نیاز پس از اینکه شما هدفهای اولیه و استراتژی اهدافتان را مشخص کردید ، معلوم می شود .

مثلاً شما می توانید در یک فروشگاه تعریف های مختلفی از وظایف افراد و به تبع آن
جایگزینی افراد در چارت سازمانی داشته باشید ، به همین دلیل است که استراتژی
سازمانی در ، سازمانهای مختلف متفاوت است و هر کسی بنا به روندهای اجرایی خود افراد
مختلفی را در جایگاه های خاصی جایگزین می کند .

نیاز یک واحد تولید ، با نیاز یک واحد اطلاعاتی ویا فروشگاهی متفاوت است .

با اینحال رسم نمودار نیروی انسانی لازم حتی اگر فعلاً این جایگاه ها خالی بمانند و وظایف چند خانه را به یک نفر بسپاریم باید لحاظ شوند .





پس بطور خلاصه :
1- برای سیستم سازی باید هدف جامع و چشم انداز کلی داشت .

2- بعد باید چگونگی راه های رسیدن به این هدف را زمانبندی شده و یا تخصیص منابع لازم مشخص کنیم .

3- سپس الگو و چارت سازمانی برای نیرو های لازم جهت مشخص شدن وظایف - نظم - رابطه کاری و روال درست تولید و عرضه محصول و جوابگویی به مشتریان را مشخص کنیم .


سوال : مهمترین اجزای یک چارت کسب وکار شامل چه قسمت هایی است ؟


دوستان عزیز می توانند این قسمت را کمک نمایند و از دانسته های خودشان همه را بهره مند کنند .
جناب قربانیان با تجربه - یوسف عزیز - استاد گلدمن - حمزه - سبحان و یادم نرفته باشه ، کامیار کاظمی که منتظر انتقال تجربه های همگی دوستان هستیم ....

من نکته هایی را در ادامه عرایض دوستان خواهم گفت .

[alma]

بحثهای رایج علیه واسپاری

1."من میتوانم این کار را بهتر انجام دهم."
پاسخ:شاید بتوانید اما هدف حمایت از کارکنان در انجام دادن کار است.

2."من اطمینانی به کارکنانم ندارم."
پ:کار را با واسپاری وظایف و پروژه های کوچکی که به شما امکان خواهند داد به تدریج اطمینان پیدا کنید،آغاز کنید.

3."آسانتر است که خودم انجامش بدهم تا اینکه آن را سازماندهی کنم تبیین کنم و از نزدیک زیر نظر بگیرم."
پ:این یک دیدگاه کوتاه مدت است.در کل صرف وقت برای برنامه ریزی پروژه ارزش آن را خواهد داشت،ودر طی زمان کارکنان شما برای ساختاردهی و برنامه ریزی کارهایشان قادر خواهند بود مسئولیت بیشتری را تقبل کنند.

4."من دوست دارم کارها به روش خودم انجام برسند."
پ:انرژیهای خود را روی انتقال ترجیحات و استانداردهای کیفی تان از طریق ارتباطات متمرکز سازید نه روی کنترل خود وظایف. این سرمایه گذاری نه تنها در مورد پروژه های فعلی بلکه همچنین در مورد پروژه های آتی نفع خود را خواهد رساند.

5."کارکنانم از کارهای اضافی بیزارند.یا کارکنانم از من انتظار دارند حل کننده مسائل و تصمیم گیرنده باشم"
پ:انتظارات را اداره کنید. این امر را روشن سازید که نقش شما حمایت از کارکنان در اتخاذ تصمیمات برای خودشان است.همچنین این امر را نیز روشن سازید که این به معنای آن است که آنان فرصتهایی را به دست خواهند آورد تا کار جدید و جالب توجهی را به انجام رسانند.اطمینان بدهید که از هیچ کمکی دریغ نخواهید کرد.

[3ObHaN]

سلام
تشکر بیکرانم رو نسبت همه ی عزیزان ، اول از تک تک اونایی که با پیگیری مطالب یه قوت قلبی به ما میدن و دوم از تک تک دوستانی که وقت میزارن و و حتی با یک جمله دانسته های خود رو با دیگران به اشتراک میزارن و سوم هم یه تشکر ویژه از استاد بزرگ انجمن ، اقای رضایی عزیز که واقعا در دنیای شلوغ امروز ، از وقت گران مایشون میزارن و دانش و اطلاعات خوبشون رو به شکل طبقه بندی شده در اختیار دوستداران قرارمیدن .


من خواستم یه نظر کوچولو بدم با اجازه اقای رضایی و دیگر دوستان . اگر نظر من اشتباهه ، خواهشا حتما توسط تصیح بشه تا بعدا در کسب و کارم به مشکل بر نخورم

استراتژی سازمان رو اگه بخوایم خلاصه بگیم یعنی تعیین دقیق روابط هر یک از اجزا در داخل و خارج سازمان .
وقتی ما صرفا در مورد چارت سازمانی بگیم و استراتژی سازمان رو توی چارت سازمانی معنا کنیم ، صرفا به روابط داخل سازمان اکتفا کرده ایم .
اما از نظر من روابط شرکت با دیگر شرکت ها ، با مشتریان ، با سازمان های دولتی هم جزو استراتژی سازمان محسوب میشه .

این روابط میتونه بین کارمندان کارمندان ، مدیران مدیران ، مدیران کارمندان ، سازمان کارکنان ( که میشه استراتژی انسانی ) ،سازمان مشتریان ( استراتژی بازاریابی ) ،کارمندان مشتریان ، سازمان دیگر شرکت ها ، سازمان دولت ، سازمان مطبوعات و غیره باشه .

این روابط تعیین میکنه که وظیفه ی هر یک از اعضا به صورت جزئی و خود سازمان یا شرکت به صورت کلی در مقابل دیگران ، در مقابل شرایط ، در مقابل تغییرات ناگهانی ، در مقابل اشتباهات ، در مقابل جامعه وغیره چیه ، چه انتظاراتی در موقعیت از اعضا و یا سازمان در حالت کلی میره ، و دیگران چه انتظاراتی میتونن از عضو سیستم و یا خود سازمان داشته باشن ( به طور مثال حدود انتظارات سازمان از مدیران ، مدیران از کارکنان ، کارکنان از مدیران ، مدیران از سازمان )

شاید خیلی ها روابط با مشتریان رو در حیطه ی بازاریابی قرار بدن که از نظر من این غلطه !
استارباکس 5 مرحله ی مواجهه با مشتریان ناراضی رو به کارکنانش اموزش میده که شامل " گوش کنید ، بپذیرید ، اقدام کنید ، تشکر کنید و توضیح دهید " می باشد .
این یک نوع استراتژی کلی بین سازمان <=> مشتریان و یک وظیفه و مسئولیت برای کارکنان در مقابل مشتریان است .
حالا جالب تر اینه که این مسئولیت ، معمولا در شعب استارباکس بر عهده ی مدیر شعبه است .

استراتژی سازمان مثل یک سری کد به یک ربات است .
ما این کد ها رو تعیین میکنیم و به رباتمون میدیم .
توی موقعیت مناسب ، اون ربات باید اون اقدام لازم رو در مقابل محیط انجام بده .



----------------------------

سوال جناب رضایی : مهمترین اجزای یک چارت کسب وکار شامل چه قسمت هایی است ؟

اگر درست متوجه سوال شده باشم ، از نظر من مدیران .
البته یه توضیحی بدم ، چارت درون سازمانی هر کسب و کار از رهبر با دیدگاه و بصیرت خاص خودش شروع در راس هرم شروع شده و به کارگر جزء در زیر هرم میرسه .
در این میان ، استراتژی انسانی درست باعث میشه که هر عضو ، به درجه ای از اهمیت برسه که با نبودش ، هرم فرو بریزه .
اما مدیران ، تنها کسانی هستند که در قسمت از چارت هرم مانند ، وظیفه ی نظارت بر درست انجام شدن کارها و گزارش ان به مدیر بالا تر ، نظارت و تجزیه و تحلیل بر درست انجام شدن تکنیک ها انسانی سازمان و گزارش جزء به جزء به مدیر بالا تر و اعمال دستورات و تاکتیک های صادر شده از قسمت های بالا تر هرم رو داره .
در نتیجه مهمترین جزء هر کسب و کار مدیران ، به عنوان چشم رهبر و مسئول اجرایی می باشد .

[alma]

صبح همه ی دوستان بخیر و خوشی

اگه اجازه بفرمایید ایده ای رو که به ذهنم رسیده عرض کنم(البته صحیحترش اینه که این ایده توسط یکی از شاگردانم در کلاس مطرح و اجرا شد.پیرو مباحث قبلی تصمیم گرفتم تا دانش اموزان رو با بحث هوش مالی درحد فهمشون اشنا کنم .


پس از توضیحاتی انها باید در عرض 1هفته تحت شرایطی مبلغ 1000تومان رو کسب میکردند.جالبه از 27نفر حدود10نفر تونسته بودن این کار رو انجام بدن و از بین اونها شاگردانی که پدرانی با شغل آزاد بودند ایده های بهتری اجرا کرده بودند.

(متاسفانه از دید سیستم آموزشی این گروه جزو کم استعدادترین و شرورترین دانش اموزان محسوب میشوند!!).در این بین یکی از انها به بورس علاقمند شد و با مراجعه به یکی از کارگزاری ها مراحل ثبت نام رو انجام داد.

(بازم متاسفانه به دلیل عدم قبول توانایی فرزندانمان ابتدا حرف ایشون رو گذاشتم به حساب تخیلش و تشویقش کردم. اما با تماس مادر محترمشون متوجه اشتباه خودم شدم.)

در هر صورت یکی از دانش اموزان با فروش تعدادی پیراشکی مبلغ12هزار تومان کسب کرده بود (ناگفته نماند که هر گونه خرید و فروش توسط دانش اموزان در محیط مدرسه منع قانونی داره و این اجازه صرفا به مدت 1هفته و در محدوده ی کلاس داده شد.)

معضل چاشت دانش اموزان و اهمیت تغذیه ی سالم انها و ابتکار این دانش اموز باعث شد ایده ی بوفه ی سالم در مدارس به ذهنم برسه که چند وچون اجرای ان و اینکه ایا در محدوده ی بحث ما میگنجد را به عهده ی شما کارشناسان و دوستان عزیز واگذار میکنم.

[alma]

"مدیریت چه و چرا را تمرین کنید"
افراد شما نمیتوانند کار تفویض شده را به طور موثر به انجام رسانند،مگر با واژه های روشن و شفاف بفهمند که از آنان چه انتظاری میرود.همچنین آنان نیاز دارند بدانند که چرا آن کار برای واحد و سازمان اهمیت دارد .افراد زمانی که از دلایل انجام دادن کار به روالی معین آگاه شوند،در مقایسه با زمانی که صرفا به آنان تکلیف شود از انگیزه ی بیشتری برخوردار میشوند.
ما همگی خواهان آنیم که به آنچه میکنیم باور داشته باشیم،و میخواهیم به اهمیت کار خودمان پی ببریم. دانستن "چرایی"این نیازها را تامین میکند.

"به شکل موثر بیندیشید"
همچنان که در اثر واسپاری وقت آزاد بیشتری پیدا میکنید،مستمرا از خود سوال کنید "بعدی چیست؟"را بپرسیدو به آن پاسخ دهید.واحد شما بدون داشتن یک تصویر روشن از مکانی که به آنجا میرود نمیتواند عملکرد بالایی از خود نشان دهد.پس از آنکه آینده واحد خود را تصویر کردید میتوانید آن تصویر را با گروهتان تسهیم کنید.
این همان پنداره ی مشترکی است که انگیزه لازم را برای تعالی ایجاد میکند.اما اندیشیدن موثر به معنای حضور در جلسات نوشتن گزارشها یا حل و فصل امور روز به روز نیست.به جای آنها این کار به معنای تامل ورزی روی آن چیزهایی است که در شرکت و صنعت شما در حال روی دادن اند،به معنای رسیدن به نظریاتی است که قبلا مد نظر نداشته اید،و نیز به معنی به هیجان آمدن از امکانات آینده است.
برای رسیدن به این هدف اطمینان خاطر پیدا کنید که زمان کافی برای اندیشیدن به دست می اورید.سپس اکثر اوقات اندیشه ورزی خود صرف ثبت کردن ،مرتب کردن و ذخیره سازی افکارتان کنید.پرونده های حاوی نظریات درباره ی آینده واحد و شرکتتان مهمترین گنجینه ی اطلاعات شما هستند.

[ahmad rezaee]

وقت همه دوستان بخیر و شادی

از معلم عزیز alma و سبحان و دیگر استادان که این بحث را پیش می برند ممنونم .
صرف نظر از نوشتن این مطالب ، نتیجه دیدگاه و نوع تفکر جستجو گرانه ای است که به همگی ما تزریق می شود و نوع نگاهمان را تغییر می دهد .

صبحت در مورد نقاط مشترک و معانی که بعضی کلمات درون خودش دارد ، همیشه گسترده است .
در مورد استراتژی سازمانی هم ، معانی می تواند بسیار بیشتر از صرفاً چیدمان افراد و روابط بین آنها و چگونگی تعریف نیازهای جدید باشد .
همانطور که سبحان گفتند ، استراتژی سازمانی می تواند به نیازهای بیرون سازمانی بسط پیدا کند و بنا به آن نیازها ، اجزای جدید و افراد جدیدی با مسئولیتهای متفاوت برای آن تعریف شود .

اما لازمه اصلی برای استراتژی ( راهبرد )سازمانی توسط نیروهای انسانی انجام می شود و چون بحث اصلی ما در مورد کسب وکارهای کوچک زنجیره ای است باید به تعریف نیازهای یک کسب وکار مثلاً فست فود که کار تولید و عرضه را دارد و یا سیستم پخش محصولات( که کار عرضه ) را انجام می دهد بپردازیم و با مشخص کردن روال انجام کار در جهت هدف کلی ، به تعریف جایگاه - مسئولیتها - و روابط بین اجزا برسیم .


البته استراتژی سازمانی قابل تغییر است برعکس اهداف کلی سازمان که همیشه باید ثابت باشد .و تحت تاثیر شرایط مختلف تغییر می کند ، و نیازهای جدید آنرا تحت تاثیر قرار می دهد .
بهر حال این نوع استراتژی تنها توسط رهبر سازمان مشخص نمی شود و مدیران نیز می توانند در تعیین آن دخیل باشند . علاوه بر مدیران کل - مدیران عملیاتی - مشتریان و بازارهای سرمایه ای بر نوع استراتژی سازمانی تاثیر می گذارند.

مثالی می زنم :


شرکت گندم دشت مشهد با برند نان مزرعه ، درآبان ماه 1387 تاسیس و در تیر ماه 1390 با حضور وزیر صنعت ، معدن و تجارت و همچینین مدیر عامل بانک صنعت و معدن افتتاح شده است .

این کارخانه با تولید روزانه حداقل 60 تن نان سالم و بهداشتی در انواع نان های ایرانی و اروپایی از جمله نان های سنگک ، بربری ، باگت ،تست ،چاپاتا ،جو ، روگن ، همبرگری ،مافین و غیره....

یکی از بزرگترین واحد های عرضه نان صنعتی میباشد. گندم دشت مشهد اولین کارخانه صنعتی کشوراست که با استفاده از تکنولوژی روز اروپا یکی از مجهز ترین تولید کنندگان نان در ایران و خاورميانه مي باشد که با بهره گيري از سيستم کاملا مکانيزه،بهداشتي و بدون دخالت دست به توليد انواع نان و شيريني مي پردازد.

اين کارخانه با ظرفیت اسمی سالیانه 65 تن نان صنعتی ، اروپایی و مسطح در روز با سرمایه ثابت ارزی و ریالی حدود220میلیارد ریال در سال 88 به زمین زده شد.

ارزش ماشین الات داخلی این کارخانه 50 میلیارد ریال وارزش ماشین آلات خارجی 8.4 میلیون یورو برآورد شده است.

با شروع به کار این کارخانه که پیشرفته ترین تکنولوژی و ماشین آلات روز دنیا را در اختیار دارد 250 نفر مشغول به کار شده اند.

این کارخانه تولید نان صنعتی ، اروپایی و مسطح با مصرف سالیانه یک میلیون متر مکعب سوخت و 45 هزار متر مکعب آب مصرفی سالیانه در مساحت تقریبی 4 هکتار با زیر بنای 10 هزار متر مربع احداث شده است.

شركت گندم دشت مشهد بزرگترين توليد كننده انواع نان هاي حجيم – نيمه حجيم و سنتي با ظرفيت 75 تن نان با كيفيت كه در محيط كاملاً بهداشتي با استفاده از پيشرفته ترين ماشين آلات اروپايي ، محصولات خود را در فروشگاه اختصاصي شركت و همچنين ساير فروشگاه هاي معتبر در سطح ایران با برند مزرعه و نابت عرضه مي نمايد .


در وهله اول هدف کلی این شرکت ایجاد بزرگترین کارخانه تولید نان صنعتی با استفاده از دستگاه های روز اتوماتیک و اروپایی بوده است .و در ادامه ایجاد شعبات متعدد بر پایه فروش حق امتیاز در ایران .

استراتژی اهداف آنها یعنی چگونگی رسیدن به این هدف کلی و زمانبندی اجرای هر بخش و نیازهای آن توسط تیمی بزرگ به انجام رسیده است .

در بخش استراتژی سازمانی نیز ، هر قسمت ( کارخانه ) و ( نمایندگی فروش )
محتلف می باشد .در بحث تولید با تغییر ذائقه مشتریان و یا کشف محصولات جدید ، استراتژی تولید آن نیز متغیر و افزایش و یا کاهش می یابد و به تبع آن نیز تعریف های مختلف مسئولیت و افراد تغییر می کند .

بحث اصلی ما اینست که چگونه اجزای لازم را برای پیشبرد این اهداف در جای جای سیستم ، مانند چرخ دنده های متصل بهم بچینیم که ماشین پولسازی ما دقیق کار کند و خروجی مورد نظر ما را بدهد .



در نگاه مایکل گربر استراتژی سازمانی به همان چارت سازمانی خلاصه شده که می توانند تعریف ها و اهداف درون سازمانی و برون سازمانی را انجام دهند .

شما می توانید نمودار سازمانی شرکتهای مختلف و همچنین فروشگاه ها را مشاهد کنید که با تعریف نوع کارکرد ، جایگاه های ویژه ای برای هر جزء تعریف کرده اند .

در قسمت بعدی نمونه ای از یک نمودار سازمانی تشریح خواهد شد .