داستان مبارزه من!!!

[توانا]

درسي كه از داستان زندگي خانم مارال آموختيم فوق العاده ارزشمنداست ببينيد همه ما درطي مسيرپرفراز ونشيب زندگي به نقطه اي ميرسيم كه بهش ميگويند بن بست يعني قرارگرفتن دربدترين شرايط ممكن خيليها درچنين مواقعي دست و دلشان ميلرزدپاهايشان سست ميشود تعادلشان راازدست ميدهند و بامخ به زمين ميخورند زمين خوردني ويادرخوشبينانه ترين حالت هيچ كاري براي تغيير شرايط انجام نميدهند وباصطلاح به وضع موجود راضي ميشوندتاشايد گذشت زمان گره ازكارشان بگشايد ويامعجزه اي اتفاق بيفتد اما انسانهاي بااراده درچنين شرايطي هرگز تسليم نميشوند چون اصولا واژه تسليم وشكست درقاموس چنين افرادي وجود ندارداگر هزاربارهم زمين بخورندبازبرميخيزند وبا چنگ ودندان هم كه شده ازدل صخره هاي سخت راهي براي خودبازميكنندوالطاف الهي وامدادهاي غيبي هم به كمكشان مي آيد وجاده رابرايشان هموارميكندپس دوستان عزيز هميشه پافشاري و صبرواستقامت چاره كارنيست وگاهي تغيير مسيروشرايط موجود بهترين گزينه است نه سرخم كردن ونشستن وزانوي غم بغل گرفتن به نظر من موفقيت را حتي شده بايد ازدهان شيربيرون كشيد چون فرج بعدازشدت و آرامش بعدازسختي خيلي لذتبخش و گواراست وبه زحمتش مي ارزد