زلزله 10 ریشتری

[یک همراه سبز]

من از بچگی عاشق فروشندگی مواد غذایی بودم تابستونا که مدارس تعطیل بود میرفتم فروشندگی!

و جالب اینکه اولین تجربه کاری ام هم فروشندگی مواد غذایی بود که یکسال بطول انجامید

خیلی چیزا تو این مدت یاد گرفتم حتی چند ماهی مدیریت اونجا با من بود(اما نمیدونم چرا کارفرمام که خیلی هم دوستش داشتم و دارم میگفت اینکار به درد تو نمیخوره

بگذریم اما چند تا پیشنهاد(اینا رو طی یه نظر سنجی محلی به دست اوردم

1-خرید نقد و مقداری بالاتر از سقف (که معمولا نیاز به انباری داره)

ما معمولا اون موقع دوتا جنس که خیلی طرفدار داشت رو قیمتش رو شکستیم

چطوری؟به این شکل که مثلا پودر دستی و برنج پاکستانی را نقد و بیشتر از سقف شرکت توزیع کننده با قیمت پایین تر میخریدیم بنابراین این دو قلم جنس که تو چشم بود ارزانتر از سوپری های دیگه میدادیم

خوب وقتی مشتری میومد و این دوقلم رو میخرید با قیمت پایینتر بقیه اجناس خودشم از همینجا تامین میکرد

2-دومین کاری که کردیم لیست قیمت تمام اجناسمون رو چاپ کردیم و خودمون داخل خونه ها انداختیم

3-برخی مشتری ها که میومدن و خرید عمده داشتن مثلا چندتا کیسه برنج ،خود من براشون میبردم تو ماشین!این یعنی احترام به مشتری و جذبمشتری

4-یه طرح دادم که کارفرمام قبول نکرد

در طول ماه خرید کنید آخر ماه پرداخت کنید(مختص مشتریان ثابت و شناس

5-به ازای 100هزار خرید کنید و در قرعه کشی آخر ماه شرکت کنید

6-برخی شرکتها اشانتیون یه سری وسایل میدادن مثلا شرکت توزیع کننده داروگر حوله و مسواک و اینا میداد

ما اینا رو به مشتری های ثابتمون میدادیم تا نظر اونا رو بیشتر جلب کنیم

7-هیچ وقت مابقی پول مشتری رو جنس نمیدادیم مثلا اگه 1300بود 1000میگرفتیم میگفتیم 300طلب ما باشه

پ.ن:موقعی که من اونجا بودم کارفرمام با 7میلیون بدهی تو کار قبلیش شکست خورده بود و با اعتبار یکی از دوستاش جنس میخرید

بخاطر صداقت و درستی که داشت الان یه فروشگاه بزرگ مواد غذایی +یه فروشگاه بزرگ مرغ و ماهی داره