مشاغل قالب سازی وتزریق پلاستیک چه طوره?

[hellboy1366]

یه تجربه بگم
راستش ما یه رفیق داشتیم تو مشهد تو کار ظروف پلاستیکی بادی بود که حتما شما آشنایی دارین
همه چی میزدن از اسباب بازی و قوطی روغن و مایع ظرف شویی درش هم خودشون میزدن تزریق خلاصه منم وسوسه شدم برم تو کارش گفت راهنماییت میکنم رات میندازم برات سفارش میگیرم کلی امید واری
اقا بعد یک سال تحقیق و اینها رفتم یه دستگاه دست دوم بادی از تهران خریدم اوردم به شهری که الان ساکنش هستم و کلی تجهیزات و غیره
تنهایی همه کاراشو کردم لوله کشی و سیستم خنک کن و خیلی چیزای دیگه .سوله رو روشناییشو خودم تنهایی درست کردم با کلی ذوق و شوق
آقایی که شما باش قبل از خرید همه اینها رفته بودم یه کارخونه لبنیاتی تو شهرمون و باهاش صحبت کردم گفتم میخوای اگه نمونه دبه هایی که میخری از شهرای دیگه برات بزنم گفت اره اگه بیاری و نمونه کار بیاری و از این حرفا
بگذریم کارگاه رو تنهایی راه انداختم و دستگاها رو روشن کردم بسم الله رفتم مشهد پیش دوستم گفتم سفارش گفت اینطوری نمیشه و بازار خرابه و سفارش برا خودمونم کم شده و باید نزدیکم باشی نامید شدم رفتم شهرمون رفتم کارخونه ماست بندی دبه و بردم گفت آقا این به دستگاهای ما نمی خوره گفتم من هر مدلی بخوای میزنم تازه اسم شرکتتم رو دبت میزنم.گفت باشه رفتیم سر قیمت گفت من فلان تومن میخرم حساب کردم دیدم با این قیمت امکان نداره کار کرد اصلا سودش مساوی با ضرره گفتم مگه از کی میگیری گفت از فلانی تو تهران زنگ زدم اونجا دیدم ای دل غافل این ماستیه دروغ گفته بهش گفتم گفت البته ما مدتیه از اون نمیخریم و از فلان شهر میخریم به این قیمت گفتم شمارش بده نداد.
خلاصه سرتونو درد نیارم که تو شهرمون نه کارخونه ای بود غیر این نه چیزی که بدرد بخور باشه هزینه های کرایه و اینها هم بماند که مثلا اونیکه تو مشهد و تهران و شهرای اصلی فعالیت میکنه به نفعشه کلی چون مواد اولیه و بازار های فروش کلی بیخ گوششه کلی از هزینه هاش کم میشه.
مجبور شدم کارگاهی رو که با کلی علاقه و عشق تک تک کاراشو کرده بودم جمع کنم.دستگاها رو یکی یکی با ضرر بفروشم و الانم بعد حدود یک سال هنوز یه کمپرسور بزرگ نو رو دستم مونده که کسی نمیخره.
تجربه های زیادی کسب کردم
اولیش این بود که ذوق و شوق خوبه ولی نباید جلوی چشمای آدمو بگیره که حقایقو نبینی چون شور نقطه مقابله شعوره اگه نتونی کنترلش کنی
دوم براورد هزینه هاس که باید واقع بینانه باشه
سوم مهم تر از راه اندازی هر کاری براورد بازار مصرف و مشتری اونه که راحت میشه بهش دست پیدا کرد
چهارم اینه که نامیدی مساوی است با ورشکستگی و شکست
من الان دوباره عزمم رو جزم کردم که یه کار تولیدی دیگه راه بندازم منتهاش با دقت و هوشیاری بیشتر
باور کنید تو این 28 سال اون یک ماهی که واسه راه اندازی کارگاه به تنهایی تلاش میکردم شیرین ترین لحظات عمرم بود با یانکه شکست خوردم
اینم بگم که من کارمند هستم ولی به شدت احساس پوچی میکنم از اینکه میشینم پشت میز و هیچ کار مفیدی نمیکنم دوست دارم یک کار مفید و تولیدی بکنم اصلا دوست ندارم وارد کارهای واسطه ای بشم .امید وارم تجربم بدرد شما هم بخوره.