ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
از فضای مجازی چه خبر ؟ زمان کنونی: 09-27-2025, 01:22 AM |
|||||||
|
از فضای مجازی چه خبر ؟
|
12-10-2011, 07:13 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 12-10-2011 07:36 PM، توسط 3ObHaN.)
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: پيج هاي مرتبط با fb
پيج مديران امروز رو يادم رفت كامل كنم
![]() چرا مدیریت آمریکایی دنیا را فتح کرده است؟ . آمریکا مهد مدیریت مدرن است، بهترین مدارس کسب و کار دنیا را دارد و البته شماری از جذابترین و بهترین شرکتهای دنیا را. بنابراین عجیب نیست که نتایج یک تحقیق ده ساله انجام شده توسط گروهی از محققان اروپایی، نشانگر آن باشند که بهصورت متوسط بنگاههای آمریکایی در قیاس با دیگر کشورها بهتر اداره میشوند. به قول این محققان، “آمریکاییها شاید در فوتبال چیزی نباشند؛ اما قطعا برزیلیهای حوزهی مدیریت هستند!” در این تحقیق توسط تیمی مشترک از محققان مدرسهی مدیریت هاروارد، مدرسهی اقتصاد لندن، شرکت مککنزی و دانشگاه استنفورد انجام شده است، ابزاری برای سنجش وضعیت مدیریت بنگاهها در عمل در حوزههای: مدیریت عملیات، پایش، هدفگذاری و مدیریت منابع انسانی توسعه داده شد. با استفاده از این ابزار کیفیت مدیریت بیش از ۱۰ هزار شرکت در ۲۰ کشور توسعه یافته و در حال توسعه مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج خیلی عجیب و غریب نیست: بنگاههای آمریکایی از نظر کیفیت مدیریت از رقبا وضعیت بهتری دارند. ژاپن، آلمان و سوئد در ردههای بعدی قرار دارند. در پایین ردهبندی هم عجیب نیست که کشورهایی مثل پرتغال و یونان قرار دارند. البته در خود آمریکا هم کیفیت مدیریت همهی بنگاهها یکی نیست؛ تا جایی که بیش از ۱۵ درصد بنگاهها از متوسط چین و هند بدتر اداره میشوند! جالب است که در حدود ۹۰ درصدِ تفاوت رتبهی کشورها را تعداد بنگاههای دارای مدیریت ضعیف رقم زدهاند. بنابراین مثلا آمریکا که تعداد کمتری بنگاه این شکلی دارد اول شده؛ ولی هند آخر شده! هر کشوری در حد خود بنگاههای در سطح جهانی دارد که جزو آمار کشورشان حساب نشدهاند. چون این تحقیق بهدنبال ایجاد نمایهای از کیفیت مدیریت در شرکتها بوده، این بنگاهها در سطح جهانی ارزیابی شدهاند. سؤال: چرا آمریکاییها در مدیریت اینقدر از دیگران بهترند؟ چرا این اتفاق رخ داده است؟ چرا مدل مدیریت آمریکایی محبوب تمام دنیا شده؟ آیا اینجا هم پای برتری فناوری و اقتصادی آمریکا ـ همان “هژمونی” واژهی مورد علاقهی سیاستمداران عموما چپ! ـ در میان است؟ بهعقیدهی محققان، یکی از بزرگترین محرکهای این وضعیت، تفاوت در مدیریت منابع انسانی است. جالب است نه؟ این پژوهشگران میگویند که بنگاههای کشورهای در حال توسعه در زمان تلاش برای پیادهسازی تکنیکهای جدید مدیریت مثل “مدیریت ناب” این حقیقت را که نیروی کار چیزی فراتر از “ورودی” صرف است را نادیده میگیرند. بهعنوان مثال در بسیاری از بنگاههای چینی، حتی زبان رئیس کارگاه با کارگران یکی نیست و آنها باید با زبان اشاره با هم ارتباط برقرار کنند. موضوعی که باعث میشود تا همدلی در میان این افراد به این راحتیها بهوجود نیاید. بنگاههای آمریکایی در پاداشدهی و ارتقای سریع کارکنان خوبشان و بازآموزی یا اخراج کارکنان بد نیز بیباکاند. خوب آیا الگو گرفتن از روشهای مدیریت منابع انسانی بنگاههای برتر آمریکایی کافی است؟ آیا برای ساختن یک گوگل، استخدام یک چارلی آیرز کفایت میکند؟ نه. اینطور نیست. ریشههای اصلی ماجرا ـ که در نگاه اول به چشم نمیآیند ـ در جای دیگری نهفتهاند. محققان در بررسیهای عمیقتر خود به سه علت اصلی برای پدید آمدن این وضعیت رسیدهاند: رقابت بسیار شدید: بازارهای بزرگ و باز آمریکا چنان پیشرفت سریعی در مدیریت را میطلباند که تنها به بنگاههای دارای مدیریت خوب، اجازهی بقا میدهند. سرمایهی انسانی مهم است: درصد بیشتری از جمعیت آمریکا در مقایسهی دیگر کشورها وارد دانشگاه میشوند. آمریکا بازار کار انعطافپذیرتری دارد. استخدام و اخراج بسیار آسانتر از دیگر کشورها است. و اینها دقیقا ویژگیهای یک اقتصاد بازار ـ محور آزاد هستند؛ چیزی که در نقاط دیگر دنیا به بهانههای خاک گرفتهای مثل شکست بازار، بیعدالتی در توزیع ثروت و … نادیده گرفته شده یا محدود میشود! برای خود من بسیار جالب بود که کیفیت مدیریت، وابستگی تام و کاملی به آزادی اقتصادی دارد: ویژگی جذاب و متمایزکنندهی اقتصاد ایالات متحده! و این دقیقا چیزی است که درسهای اقتصاد خرد و فاینانس بارها تکرار شده اند. "ده مرحله برای رسیدن به خود مدیریتی" تغییر عادات و رویههای بد و پذیرش نقاط ضعف، بنیاد و پایه خود مدیریتی است. بنابراین اجازه دهید تا از این ده مرحله عبور کنیم تا این اصول را به طور موثری تقویت نماییم. 1-آنچه میگویید و نحوه بیان آن را کنترل کنید. آنچه میگویید کنترل کنید. به کلماتی که از دهان شما خارج میگردد، مدیریت کنید. این حقیقتی شناخته شده است که گوش کردن بیشاز سخن گفتن، منفعت دارد(به هر حال ما دو گوش داریم و یک دهان). همچنین به خاطر داشته باشید که سخن گفتن در میان کلام دیگران بیادبانه است. بنابراین باید تصمیم بگیرید چه زمانی بهتر است ساکت باشید و گوش کنید و چه زمانی بر نقطهنظر خود پافشاری کنید. حفظ تعادل کلید یک محاوره روان است، اما اگر رعایت اینکار برایتان دشوار است، ساکت بمانید. یکی از مشخصات افراد بسیار موفق و مشهور آناست که ظاهرا شنونده خوبی هستند. در حقیقت این امر زاده خود مدیریتی است. آنان به تعادلی میان شنیدن و سخن گفتن رسیدهاند. 2-خود کنترلی را ازدست ندهید از دست دادن خودکنترلی به سرعت کفه تعادل را به نفع دیگران برهم میزند. بسیاری از افراد مقادیر بسیار زیادی از ثروت و قدرت خویش را به خاطر انتقامگیری خشم و تلاش برای بازاریابی خویش، از دست میدهند. مطمئن گردید که چهره شما همواره نشانهای دال بر لبخند یا تفکر داشته باشد. اگرهرگز از خود خشم، ناراحتی یا عدم کنترل نشان ندهید، همواره چهرهای قابلاعتماد خواهید بود و موقعیت را در کنترل خود خواهید داشت. وقتی کنترل خودرا از دست بدهید همهچیز را از دست خواهید داد. بنابراین از مغز خود استفاده کنید و به خاطر داشته باشید که آنچه دیگران میگویند، فکر میکنند و یا انجام میدهند، اهمیتی ندارد، فقط آنچه شما انجام میدهید، مهم است. 3-کار دشوار را در ابتدا انجام دهید نکته سودمندی که در طی سالها تجربهام دریافتم ایناست که همواره کار دشوار را در ابتدا باید انجام داد و اینکار نیاز به خودانضباطی دارد ولی بسیار آسان است. آقای شکست میگوید: اون رو بعد انجام بده، مشغول کاری بشو که جالبتر و لذتبخشتر باشه. اما آقای موفقیت میگوید: الان انجامش بده و وقتی تمامش کردی، احساس رضایت میکنی. همانند تمام عادات خوب، کمی طول خواهد کشید تا این عادات را کسب کنید ولی بزودی صورت خودکار به خود خواهد گرفت. احتمالا این نیز یکی از مشخصههای افراد موفق است که ابتدا کار دشوار را انجام میدهند. اگر فقط یک نکته و اندرز بخواهید بگیرید، همین است. این کار پاداش بسیار فراوانی دارد و باعث کاهش استرس، افزایش احترام، موفقیت بشر، خود مدیریتی و خود کنترلی و در نهایت خوش اقبالی میگردد. 4- به خودتان پاداش دهید پساز آنکه کار دشوار را به پایان رسانیدید به خودتان پاداشی بدهید که انتظار آنرا داشته باشید. اکثر ما در زمان کودکی و برای خوردن دارویی تلخ، قول شیرینی را از والدین خود گرفتهایم. همین کار را برای خودتان انجام دهید. اینکار محرکی برای به اتمام رساندن آنکار دشوار و ادامه کار است (البته پساز گرفتن پاداش). پاداش من پساز یک تمرین ورزشی، یک دور شناست. 5- از یک سیستم مدیریت زمان استفاده کنید زمان ارزشمندترین منبع شما است. آقای شکست شما را تشویق می کند که آن را نادیده بگیرید. همین الان از خودتان صادقانه بپرسید: آیا از وقت خود با کارایی که میتواند باشد، استفاده میکنید؟ اگر جواب منفی است، آقای شکست و خود مدیریتی شما حاکمیت دارد. 6- تناسب اندام خود را حفظ کنید. معاینه کامل دورهای کاری عاقلانه است، اما در میان این معاینات نیز باید بدن خود را در بهترین حالت نگه داریم. همچنان که بارها گفتهام، مغز در بدن سالم بهتر کار میکند. در طی سالیان، من چند مرحله افسردگی راتجربه کردهام، اما زمانی که ورزش منظم انجام میدادم و بدنم در وضعیتی مناسب، قوی و سالم بود، هرگز دچار افسردگی نشدم. اگرچه من از لحاظ پزشکی صلاحیت اظهارنظری ندارم، اما تجربه و نتایج خودم را میتوانم بگویم. بنابراین برای آنکه از زندگی لذت بیشتری ببرید، بدن خودرا مدیریت کنید. 7- زیاده روی نکنید. من عاشق خوردن و نوشیدن هستم. اعتراف میکنم که از انجام بسیاری از وسوسههای موجود، لذت میبرم. اما زیادهروی در هر شکلی که باشد معلول پیامهای آقای شکست است و نتیجه این همان است که آقای شکست امیدوار است، یعنی رخوت و افسردگی و بیماری. مطمئن گردید که تعادل را در همه امور رعایت میکنید. 8- با وسوسهها و تعللها مقابله کنید تعلل یعنی به تاخیر انداختن کاری که باید انجام گیرد. من پیشتر گفته بودم که هیچ فرد موفقی نبودهاست که تعلل در کار خود نشان داده باشد. تعلل و موفقیت محال است که با هم باشند. این چهار کلمه « همین الان انجام بده» دارای نیروی خود انگیزشی عظیمی است. این ضربالمثل را به خاطر داشته باشید، کار امروز را به فردا میفکن و آنرا عمل کنید. 9- به خود بگویید من ارادهای قوی دارم. نگویید که من اراده ندارم و یا اراده من ضعیف است. بلکه بگویید من اراده عظیمی دارم. و به گفتن این جمله ادامه دهید! همچنانکه این کتاب را میخوانید اهمیت فراوان این پیام را درک میکنید. تاکید و تصدیق منظم و مثبت تبدیل به تصویر میگردد و در نهایت نتایج مطلوب را میآفریند ( و البته برعکس) به همسر یا فرزندان خود بگویید «تو اراده عظیمی داری» همین باعث میگردد که آنان در برابر وسوسه مقاومت کنند. آن ارادهای که همه خواهان آن هستیم از طریق خود مدیریتی برای همه ما قابل حصول است. فقط 30 روز آنرا تمرین کنید. هرگاه آقای شکست شروع به وسوسه کرد، بگویید: «من اراده عظیم دارم» و از دیدن نتایج اینکار حیرت زده خواهید شد. 10- خود را باور کنید افکار، عواطف، لذتها، خشم و منش و روحیه خودرا مدیریت کنید، زیرا همه ما قادر به کنترل خود هستیم. این سناریوی کوچک را تصور کنید. زن و شوهری در حال مشاجره شدید هستند در همان حال در زده میشود و دو تن از دوستان آنان پشت در هستند. این زوج چگونه این موقعیت را مدیریت میکنند؟ شخصی که در را باز میکند به فوریت افکار، رفتار، روحیه و حالت چهره خود را کنترل میکند. زمانی که مهمانان وارد منزل میشوند، دیگری نیز به یقین همین تغییرات را در خود انجام داده است. اگرچه جو کلی کمی تغییر کردهاست، اما به خاطر این وقفه، خشم واقعی به ناکهان کنترل شدهاست. همانگونه که میبینید ما میتوانیم خودرا کنتل کنیم فقط بستگی به این دارد که چقدر به این کنترل نیاز داشته باشیم. یکی از بزرگترین ورزشکاران نیمه دوم قرن بیستم، دونده انگلیسی سباستین کو بود. من صحبتهای او را درباره قدرت عظیم اراده، خود انضباطی، خود کنترلی و خود مدیریتی به یاد دارم که همانها او را تبدیل به رکورددار جهان و المپیک در دوی 800 متر و 1500 متر کرده بود. او حتی در صبح کریسمس نیز از رختخواب بیرون آمد تا تمرینش را انجام دهد. پساز شام کریسمس نیز به جلسه تمرین برگشت. او هر روز بیرحمانه تمرین میکرد. سباستین کو چگونه توانسته بود چنین روحیهای بدست آورد؟ آیا وی ارادهای قویتر از ما داشت؟ آیا انضباط وی بیشتر بود؟ آیا خود کنترلی و خود مدیریتی وی کاراتر از ما بود، به یقین بله و با اجازه اینرا نیز اضافه میکنم که این امر به دلیل هدف، بینش و خواست شدید وی برای قهرمان جهان و المپیک شدن بود. بله، او بهایی پرداخت که به یقین از منافع آن لذت برد! منبع: مدیرسبز بسته بندی چهره ی کالای شماست!!! . سته بندى چهره كالاست. در يك تقسيم بندى كلى، سه سطح اصلى مى توان براى هر كالا در نظر گرفت. اول خود كالا كه خدمات مشكل گشا يا فوايد اساسى آن را هنگام خريد انتظار دارند. شالوده كالا پاسخ به اين پرسش است كه خريدار واقعاً چه چيز را مى خرد؟ در سطح بعدى طراحان كالا بر مبناى شالوده كالا، يك كالاى واقعى را به وجود مى آورند كه بسته بندى در اين سطح قرار مى گيرد. بسته بندى به همراه مواردى مثل طرح و نام تجارى و كيفيت به نحوى با هم تركيب مى شوند كه ارائه فايده اصلى كالا امكانپذير باشد. آخرين سطحى كه مورد توجه قرار مى گيرد مزاياى اضافى مثل خدمات پس از فروش، تضمين ها و نصب و شرايط تحويل است. بسته بندى سبب ساز اولين ارتباط مستقيم با مشترى است و تا حد زيادى وظيفه ارائه يك تصوير ذهنى مطلوب از كالا را به عهده دارد. از نظر روانى اولين برخورد و تصويرى كه ما از اشخاص داريم مهمترين تصوير و تعيين كننده ترين است حتى در يادآورى اشخاص بعد از ۲۰ سال به ذهن ما مى آيد، اين قاعده در مورد كالا هم صادق است. تاریخچه ی بسته بندی!!! . آمارى ۸۰۰۰ ساله از بسته بندى در دست است كه به صورت ظروف ساخته شده از حصير و همچنين ظروف گلى و لعابى زمخت در بين النهرين و مصر كاربرد داشته است. در تعاريف جديد بسته بندى به معنى ساخت و تعبيه و تهيه ظرفى است كه سلامت كالاى مظروف يا محتواى خود را در فاصله زمانى بعد از توليد و در مراحل حمل و نقل و انباردارى و توزيع مصرف نهايى حذف كرده و از صدمات و خطرات احتمالى فيزيكى يا شيميايى جلوگيرى مى كند. به تعبيرى بسته بندى، چراغ قرمزى است در برابر توقف عابران جلوى ويترين خرده فروشى ها و به حق آن را به عنوان «فروشنده خاموش» مى شناسند. بسته بندى، چهره كالاست چون مشترى از طريق بسته بندى محصول را شناسايى مى كند. بسته بندى پيام توليدكننده را به خريدار مى رساند و بين آنها ارتباط برقرار واطلاع رسانى مى كند. بسته بندى به محصول شخصيت مى دهد و محافظت از كالا را دربرابر ضربه، رطوبت، شرايط اقليمى، بوها، گازها، ارتعاش،ميكرو ارگانيسم، فشار، متلاشى شدن و حشرات به عهده دارد. تعدادى از تئوريسين هاى بازاريابى از بسته بندى به عنوان پنجمين متغير قابل كنترل بازار (در كنار محصول و قيمت و مكان و ترفيع) ياد مى كنند. امروزه بسته بندى به عنوان يك صنعت دردنيا معرفى و مطرح مى شودو براى آن انواع مختلفى برمى شمرند: در بعضى موارد بسته بندى پس از مصرف شدن محتواى اصلى كاربرد مجدد پيدا مى كند يا اينكه پس از مصرف، دور ريخته مى شود. در تقسيم بندى هاى ديگر بسته بندى را از نظر مواد اوليه (چوبى، مقوايى، كيسه اى، پلاستيكى) از نظر محتوايى (ميوه جات، لوازم خانگى) از نظر تكنولوژى توليد (بسته بندى وكيوم روكش پلى اتيلن...) و از نظر مراحل توليد (بسته بندى براى مصرف كننده مثل شامپو و لوازم بهداشتى و ... بسته بندى براى حمل ونقل به منظور حفاظت و ايمنى ... بسته بندى بزرگ صنعتى مثل استفاده از پالت) تقسيم بندى مى كنند. تفاوت ماکروسافت با جنرال موتورز ![]() . بيل گيتس: اگرفنّاوري جنرال موتـــورز با سرعتي همســــان فنّاوري كامپيوتر پيشرفت كرده بود، امروز اتومبيلهايي سوار ميشديم كه: - سرعتشان 22000 مايل بر ساعت بود! - مصرف بنزين آنها 4 ليتر درهر 1000 مايل بود!! - بهاي آنها 25 دلار بود!!! پاسخ جنرال موتورز 1- بدون هيچ دليلي ماشين شما در روز دوبار تصادف ميكرد! 2- هردفعه كه خطهاي وســط خيابان را ازنو نقاشي ميكردند شما بايد يك ماشين جديد ميخريديد! 3- گاه و بيگاه ماشين شما درخيابانها از حركت باز ميايستــــاد و شما چارهاي جز استارت (Restart) مجدد نداشتيد! 4- هربار كه جنــــرال موتورز مدل جديدي را به بازار عرضه ميكرد خريداران ماشين بايد راننــــدگي را از اول ياد ميگرفتند چون هيچ يك ازعملكردها و كنترلهاي ماشين مانند مدل قبلي نبود! 5- فقط يك نفر از ماشين ميتوانست استفاده كند مگــر اينكه با خريد ماشين مدل 95 يا NTبراي آن صندليهاي بيشتري خريداري ميكرديد! 6- صندليهاي جديد همـــه را مجبور ميكردند تا بدن خود را متناسب واندازة آنها بكنند! 7- گاهي اوقــــات دراثر كارهايي ماننـــد گردش بهچپ ماشين شما خاموش (Shut Down) ميشــــد و استارت آن نيــز از كار ميافتاد در اين گــــونه موارد چارهاي جز نصب مجدد (Reinstall) موتور نداشتيد! 8- چراغهاي اخطـــار وضعيت بنزين، روغـــــن و آب با يك چراغ (General Fault) تعويض ميشدند! 9- براي خاموشكردن ماشين بايد دكمه استارت را ميزدند! 10- جنرال موتورز خريداران ماشينهايش را مجبور به خريد نقشههاي راههايي ميكرد كه ممكــــن بود اصلاً به درد راننـــدگان نخورد. هرگونه تلاش براي پاك كردن اين Option منجر بهكاهش كيفيت عملكرد تا پنجاه درصد وبيشتر ميشد! 11- كيسه هــــــوا قبل از بازشدن درهنگام تصادف ازشما ميپرسيد: ?!?!Are You Sure مدیریت به سبک ایرانی! سال گذشته تيم قايقراني ايراني تصميم مي گيرد كه با يك تيم ژاپني در يك مسابقه سرعت شركت كنند. هر دو تيم توافق مي كنند كه سالي يك بار با هم رقابت كنند هر تيم شامل 8 نفر بود در روزهاي قبل از اولين مسابقه هر دو تيم خيلي خيلي زياد تلاش مي كردند كه براي مسابقه به بيشترين آمادگي برسند روز مسابقه فرا مي رسد و رقابت آغاز مي شود . هر دو تيم شانه به شانه هم به پيش مي رفتند و درحالي كه قايقها خيلي نزديك به هم بودند ، تيم ژاپني با يك مايل اختلاف زودتر از خط پايان مي گذرد و برنده مسابقه مي شود. بازيكن هاي تيم ايران از اين شكست حسابي ناراحت مي شوند و با حالتي افسرده از مسابقه بر مي گردند. مسوولان تيم ايران تصميم مي گيرند كاري كنند كه در رقابت سال آينده حتما پيروز بشند ؛ براي همين يك تيم آناليزور استخدام مي كنند براي بررسي علل شكست و پيشنهاد دادن راه كارها و روشهاي جديد براي پيروزي. بعد از تحقيقات گسترده ، تيم تحقيق متوجه اين نكته مهم شدند كه در تيم ژاپن ، 7 نفر پارو زن بوده اند و يك نفركاپيتان ...و خب البته در تيم ايران 7 نفر كاپيتان بوده اند و يك نفر پارو زن! اين نتايج مديريت تيم را به فكر فرو برد ؛ مديران تيم تصميم گرفتند كه مشاوراني را استخدام كنند كه يك ساختار جديدي را براي تيم طراحي كنند بعد از چندين ماه مشاوران به اين نتيجه رسيدند كه تيم ايران به اين دليل كه كاپيتان هاي خيلي زياد و پارو زن هاي خيلي كمي داشته شكست خورده ، درپايان بررسي ها مشاوران يك پيشنهاد مشخص داشتند : ساختار تيم ايران بايد تغيير كند. از آن روز به بعد با ارائه راه كار مشاورين تيم ايران چنين تركيبي پيدا كرد : 4 نفر به عنوان كاپيتان ، 2 نفر يه عنوان مدير ، 1 نفر به عنوان مدير ارشد و 1 نفر به عنوان پارو زن! علاوه بر اين مشاورين پيشنهاد كردند براي بهبود كاركرد پارو زن ، حتما يايد پاروزني با صلاحيت و توانايي بهتر در تيم به كارگرفته شود. ...... ........... و در مسابقه سال بعد تيم ژاپن با دو مايل اختلاف پيروز مي شود ...! بعد از شكست در دومين مسابقه ، مديران تيم كه خيلي ناراحت بودند در اولين گام خيلي سريع پارو زن را از تيم اخراج مي كنند ، زيرا به اين نتيجه رسيدند كه پارو زن كارايي لازم را در تيم نداشته است اما در مقابل از مدير ارشد و 2 نفر مدير تيم خود قدرداني مي كنند و جوايزي را به آنها مي دهند ، براي اينكه اعتقاد داشتند كه آنها انگيزه خيلي خوبي را در تيم ايجاد كردند و در مرحله آماده سازي زحمات زيادي كشيده اند مديران تيم ايران در پايان به اين نتيجه رسيدند كه تيم آناليز كه به خوبي به بررسي دلايل شكست پرداخته بودند ، تيم مشاوران هم كه استراتژي و ساختار خيلي خوبي براي تيم طراحي كرده بودند و مديران تيم هم كه به خوبي انگيزه لازم را در تيم ايجاد ايجاد كرده بودند ، پس حتما يكي از دلايل اين شكست ها ، ناكارامدي ابزار و وسايل استفاده شده بوده است ! و براي بهبود كار و گرفتن نتيجه در مسابقه سال آينده بايد وسايل استفاده شده در مسابقه را تغيير دهند ، در نتيجه ...تيم ايران اين روزها در حال طراحي يك"قايق"جديد است بازیگوشی یکی از سرکوب شده ترین بخش های انسان ها است!!!!!!!!! . تمام جوامع و فرهنگ ها با بازیگوشی مخالف بوده اند، زیرا انسان بازیگوش هرگز جدی نیست. تازمانی که فرد جدی نباشد، نمی تواند مورد سلطه قرار بگیرد، نمی توان او را جاه طلب ساخت، نمی توان او را وادار کرد که در پی قدرت، پول و اعتبار باشد. بازیگوشی با نفس تو مخالف است ، می توانی آزمایش کنی و ببینی. فقط با کودکان بازی کن و درخواهی یافت که نفس تو ناپدید میشود، درخواهی یافت که باردیگر کودک شده ای. این تنها در مورد تو صدق نمی کند، برای همه چنین است چون کودک درون تو سرکوب شده، فرزندان خودت را نیز سرکوب خواهی کرد آهسته آهسته، شروع می کنی به حمل یک کودک مرده در درونت. این کودک بی جان درونت، حس شوخ طبعی تو را نابود می کند: نمی توانی از ته دل بخندی، نمی توانی بازی کنی، نمی توانی از چیزهای کوچک زندگی لذت ببری. چنان جدی می شوی که زندگی، بجای اینکه گسترده و منبسط شود، شروع می کند به تنگ و کوچک شدن. هرگز نباید اجازه بدهی که کودک درونت بمیرد. آن را تغذیه کن و نترس که از کنترل خارج شود. کجا می تواند برود؟ وحتی اگر از کنترل خارج شود، خوب که چی؟ وقتی از کنترل خارج شوی چه می توانی بکنی؟ می توانی مانند انسان دیوانه ای برقصی، می توانی مانند دیوانه ها بالا و پایین بپری و بدوی... ممکن است مردم فکر کنند که دیوانه شده ای، ولی این مشکل آنان است. اگر تو از آن لذت می بری، اگر زندگیت از آن تغذیه میشود، آنوقت اهمیت ندارد، حتی اگر برای بقیه ی دنیا یک مشکل شود. --------------------------------------------------------------------- سعی کنید کودک درونتون رو شاداب نگه دارید، یه موقع هایی بهش برسید، لباس نو بخرید براش، اگر ازتون یه کاری خواست و پسر/دختر خوبی بود، روشو زمین نندازید ![]() از بی توجهی دیگران ناراحت نشید ![]() . . روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثراست. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد:"در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم.سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم." سقراط گفت:"چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است." سقراط پرسید:"اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟" مرد گفت:"مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم.آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود." سقراط پرسید:"به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟" مرد جواب داد:"احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم." سقراط گفت:"همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی،آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است،روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد،هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است،دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است. هنگام قرض دادن پول به دوستتان مراقب باشید که هردوی ان هارا از دست ندهید!! . پول و رفاقت قاطی نمیشن!! . یک راه راحت برای از دست دادن دوستانتان این است که به آنها پول قرض دهید. راه راحت بعدی برای از دست دادن دوستان هم این است که از پول قرض دادن به آنها خودداری کنید. لازم به گفتن نیست که مقولهی رفاقت و پول، اصلا با هم کنار نمیآیند. مهم نیست که شما و دوستتان تا چه اندازه به هم نزدیک هستید، چقدر رفیقید و چند بار برای هم مردهاید، وقتی حرف پول پیش میآید، رفاقت کنار میرود و سود جایگزین همه چیز میشود. صدها بار در زندگیام دیدهام که دو دوست صمیمی، دو مرد متشخص و منطقی، دوستانی که برای بچههای یکدیگر پدری کردهاند، تبدیل به دو دشمن خونی شدهاند، کسانی که به خون هم تشنهاند و میتوانند تا ابد از هم متنفر باقی بمانند. چرا؟ چون هردویشان فکر میکنند دیگری پولی را که حق آنهاست، از آن خود کرده است. بله، پول و رفاقت با هم قاطی نمیشن. برای این که خوب به این موضوع پی ببرید، در ادامه دو سناریو را خواهید خواند که نشان میدهند، پول چگونه میتواند دوستی را نابود کند (امیدوارم این دو سناریو برای شما آشنا نباشد!). . سناریوی شمارهی 1 شما به دوستتان پول قرض میدهید خوب این سریعترین راه برای از دست دادن یک دوست است. من چندان اعتقادی به این حرف که ذات آدمیزاد خراب است، ندارم اما به تجربه دریافتهام که با پول قرض دادن به رفقایتان تنها به دو حالت برمیخورید: اول - به زودی در مییابید که پولی که به دوستتان دادهاید درواقع قرض نبوده، بلکه بدون این که خود بدانید به او پول هدیه کردهاید زیرا وی هیچ علاقه و عجلهای برای پس دادن این پول ندارد و اگر آن را یادآوری کنید کلی از شما دلخور خواهد شد. دوم - با مقداری اصرار میتوانید پولتان را به دست آورید اما درعوض دوستتان را از دست میدهید. احتمالا ناچار خواهید شد پس از مدتها انتظار، طی یک عملیات تهدیدآمیز و ناراحت کننده، پولی که ابتدا متعلق به خودتان بوده است را پس بگیرید اما این پیروزی به قیمت ناراحتی شدید دوستتان خواهد بود. او اصلا نمیداند که شما چرا تا این حد مال دوست و خسیس شدهاید و از این به بعد دیگر حاضر نیست با کسی که رفاقت حالیش نمیشود، دوستی کند. برای این که هنگام پول قرض دادن به دوستتان به کمترین مشکل برخورد کنید: • از همان ابتدا تکلیفتان را با خودتان روشن کنید، به این دوست اعتماد دارید یا نه. اگر ندارید از دادن پول خودداری کنید و یا مقدار کمی پول به او قرض بدهید. • هرگز پولی را که به آن نیاز دارید و یا جایگزین کردن آن برایتان دشوار است، به دوستی قرض ندهید. • صریح باشید و زمانی که دوستتان باید پولتان را پس بدهد به روشنی و وضوح مشخص کنید. • اگر دوستتان از پس دادن پول طفره میرود، از او بخواهید اگر مشکلی دارد با شما در میان بگذارد تا با هم مشکل را برطرف کنید. • مانند یک بیزینسمن عمل کنید. بدون رودربایستی از دوستتان درخواست رسید کنید. . سناریوی شمارهی 2 شما با رفیقتان در کاری شریک میشوید این هم از آن قصههای قدیمی است. دو دوست که به نظرشان کاملا با هم تفاهم دارند، تصمیم میگیرند علاوه بر اینکه دوست هستند، شریک هم باشند. خوب در ابتدا همه چیز خیلی خوب پیش میرود. کارهای ابتدایی به سرعت و با نهایت همدلی به پایان میرسند. همه چیز خوب است تا زمانی که شرکا به شکست و یا موفقیت دست پیدا کنند. اگر کار به شکست انجامیده باشد، طرف مقابل مقصر است و اگر موفقیتی حاصل شده باشد، بدون تردید به این دلیل است که ما بیشتر کار کردهایم. جالب اینجاست که هرقدر سود این موفقیت کمتر باشد، مشکل بزرگتر خواهد بود. هر دو شریک سهم بیشتری را حق خود میدانند چون بدیهی است که زحمت بیشتری کشیدهاند. خدا نکند که یکی از شرکا ببیند دیگری یک کراوات نو خریده است، دنیا در نظرش تیره و تار میشود. چرا؟ چون دوستش با پولی که او به زحمت به دست آورده است کراوات میخرد. اما اگر کار به شکست برسد. گناه تمام مشکلات زندگی هر دو طرف به گردن دیگری است. به احتمال قوی زن هر دوتای آنها به خاطر این مشکل در حال طلاق گرفتن است و شهریهی مدرسه بچههای هردو عقب افتاده است. معلوم نیست تا قبل از این شراکت این دو چگونه زندگی میکردند. . به هر حال توصیهی من به شما این است که با دوستتان شریک نشوید اما اگر چارهای نداشتید، حداقل نکات زیر را به خاطر بسپارید: . اول - حواستان را جمع کنید. از همان روز اول باید دوستی را ببوسید و کنار بگذارید. اکنون شرایط تازهای به وجود آمده است و شما باید بتوانید با شرایط جدید خود را وفق دهید. اگر با دوستتان رفت و آمد خانوادگی داشته باشید، کار مشکلتر خواهد شد. باید با هم توافق کنید که هرگز در منزل و در رفت و آمدهای خانوادگیتان از کار حرفی به میان نیاورید. خط قرمزی بین محیط کار و خانه بکشید و از این خط هرگز عبور نکنید. اگر قدمی از این خط قرمز جلوتر بگذارید، حاصل آن خواهد بود که همسرانتان از هم متنفر خواهند بود و هر کس زیر گوش همسرش شروع به بدگویی از دیگری میکند. و بعد ... خوب باید فاتحهی این دوستی و شراکت را یک جا با هم بخوانید. . دوم - این نکته را به خاطر بسپارید و تحت هیچ شرایطی از آن تخطی نکنید. هرکاری که باید انجام دهید را مکتوب و امضا کنید. هر قدمی که برمیدارید باید با توافق هر دو باشد و این توافق باید با سند و مدرک ثبت گردد. . سوم - هرگز به امید این که دوستتان متوجه حرفهای شما خواهد شد، دوپهلو حرف نزنید. روشن و صریح سخن بگویید و از گفتن حرفهایتان رودربایستی نکنید. . ![]() |
|||
|
پیام های داخل این موضوع |
از فضای مجازی چه خبر ؟ - 3ObHaN - 12-07-2011, 01:16 PM
RE: مديران موفق - shahrasebi - 12-07-2011, 03:46 PM
RE: مديران موفق - shahram......32 - 12-08-2011, 12:23 AM
RE: مديران موفق - 3ObHaN - 12-08-2011, 03:07 PM
RE: مديران موفق - vahid61 - 12-08-2011, 04:15 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-08-2011, 04:25 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-09-2011, 07:28 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-10-2011 07:13 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - jahanagahi - 12-10-2011, 07:39 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-10-2011, 07:52 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - saeed225 - 12-12-2011, 02:28 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-14-2011, 03:52 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-16-2011, 12:32 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-16-2011, 01:47 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-17-2011, 01:17 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-24-2011, 07:58 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - کامیار کاظمی - 12-24-2011, 10:54 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 12-28-2011, 07:45 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 01-18-2012, 01:54 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-01-2012, 11:57 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - saeed225 - 02-02-2012, 01:35 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - vahid61 - 02-02-2012, 10:14 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-02-2012, 12:50 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-02-2012, 06:25 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-03-2012, 06:42 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-04-2012, 10:59 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-09-2012, 02:57 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-09-2012, 06:29 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-13-2012, 02:30 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-25-2012, 10:39 AM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-25-2012, 04:53 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - مهدی گل محمدی - 02-25-2012, 08:43 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 02-29-2012, 02:00 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 03-02-2012, 03:40 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - 3ObHaN - 03-27-2012, 05:34 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - مهدی گل محمدی - 03-27-2012, 09:20 PM
RE: پيج هاي مرتبط با fb - سعید.کرمی - 03-27-2012, 09:55 PM
RE: از فضای مجازی چه خبر ؟ - 3ObHaN - 12-01-2012, 02:36 AM
RE: از فضای مجازی چه خبر ؟ - 3ObHaN - 12-01-2012, 02:43 AM
RE: از فضای مجازی چه خبر ؟ - 3ObHaN - 12-01-2012, 02:55 AM
RE: از فضای مجازی چه خبر ؟ - 3ObHaN - 12-19-2012, 02:25 AM
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
کسب درآمد از سایت نیازمندی ها | hamed102 | 2 | 914 |
11-28-2015 02:14 PM آخرین ارسال: yaser1 |
|
توصیه های نادرستی که از دیگران میشنوید..! | mallarme | 1 | 945 |
04-17-2013 02:28 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
برایم مهم نیست که برای امرار معاش چه میکنی!!! | mehdi098 | 0 | 1,244 |
08-09-2012 11:57 PM آخرین ارسال: mehdi098 |
|
سریال بسیار آموزنده و الهام بخش فرار از زندان یا پریزن بریک | mehdi62 | 2 | 969 |
08-02-2012 09:29 AM آخرین ارسال: فرهاد قربانی |
|
چه نوع شغلي براي شما مناسبتر است؟ | اقاي ايـــده | 7 | 4,397 |
07-23-2012 11:15 AM آخرین ارسال: veronika |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان