صادقانه خودت را معرفی کن.......

[stoemen]

من محمد 40 ساله
متاهل
کار ازاد
چند شغل تا حالا عوض کردم هیچ کدام راضی کننده نبودند از روی ناچاری چند صباحی جهت امورات زندگی مشغول کار بودم
شغل اولیه من تراش سنگهای قیمتی مثل عقیق و فیروزه بود اما متاسفانه فقط تراشکار مردم و بازاریها سنگ بزرگ و کوچک میدادند میتراشید م با دستمزد پایین سودشو بازاری میبرد
سنگ تراشیدم دستمزد گرفتم ده هزار تومان جلوی چشمم فروخت دو میلیون اخه بی انصاف این من بودم که سنگ بیشکل رو تراش دادم شبیه یک قلب خوشگل سنگ تو قبل تراش دو هزار تومان ارزش داشت بعد تراش فروختی دو میلیون سهم من شد ده هزار تومان شما بگید کی هست که آتیش نگیره از این همه ..........................
به هرحال مجبور شدم برای مخارج زندگی سراغ کار دیگه برم هی ..........
وقتی در انجام یک کاری دست و دلت یکی نباشه او کار کردن نیست بیگاریه و تلف شدن عمر
بعد از چند سال مهاجرت کردم به شمال
با کمک پدر زنم صاحب خونه شدم با کلی بدهی بعد از دوسال تقریبا نصف بدهی ها رو دادم
ولی خسته شدم حسابی.............................
چند وقت پیش یک دستگاه جوجه کشی کوچک خریدم و شروع به کار کردم خوشبختانه بد نبود
اما برای پیشرفت کافی نبود بخور و نمیر در میاد
سرتونو درد اوردم ببخشید