آشنایی با سیستم پولسازی و سرمایه گذاری

[ahmad rezaee]

.


شب رویایی دوستان خوش باشه انشاءالله.

امیدوارم بحث های مطرح شده در این تاپیک کشش لازم را برای دوستان داشته باشه ، گرچه
می دانم که چنین بحث هایی خیلی تخصصی شده اند ، اما من هم فکر می کنم که در
بازنگری کلی این تاپیک ، باید بصورت ریشه ای مطالب مطرح شوند تا جزئیات سیستم برای
همگی ما روشن شود و اجرای آن شفاف تر بشود .

بعد از 2 مرحله قبلی به قسمت سوم 7 گام سیستم سازی یعنی استراتژی سازمان می
رسیم .استراتژی سازمان در مفهوم ساده ، یعنی چگونگی چیدمان اجزای انسانی سیستم .
یا همان چارت سازمانی که در همه سیستم ها قبل از شروع بکار ترسیم می شود .


سوال : چارت سازمانی چه نقشی در سیستم پولسازی ما دارد ؟


در سازمان‌دهی خیلی ساده به‌دنبال این هستیم که هر کسی در سازمان بداند باید چه
کاری انجام بدهد (و چه بهتر که بداند چرا.) فرض بر این است که نظم اصولا چیز خوبی است و
با منظم کردن کارها و تعیین مسئول برای هر کار در سازمان، کارها با کارایی و اثربخشی
بیش‌تری انجام خواهند شد.


فرقی ندارد در مورد ساختار سازمانی به ساختار پیچیده و حجیم یک
شرکت چند ملیتی حرف بزنیم یا تقسیم‌بندی مسئولیت کارها در یک استارت‌آپ تازه
تأسیس. در هر حال باید مشخص باشد که هر کسی:

۱- چه کارهایی باید انجام بدهد؟ وظایف، اختیارات و مسئولیت‌های او کدام‌اند؟

۲- مرز بین مسئولیت‌های او با دیگران چیست؟

۳- باید به چه کسی پاسخ‌گو باشد؟ (توجه کنید پاسخ‌گویی لزوما به‌معنی رابطه‌ی رئیس و زیردست نیست! می‌تواند هدف‌ش ایجاد هماهنگی بین افراد و بخش‌های مختلف باشد.)

۴- باید با چه کسانی در ارتباط باشد؟ این ارتباط باید از چه طریقی برقرار شود؟ (به‌صورت مستقیم / از طریق مدیرش / …)


کسب وکار هم مانند یک سازمان از اجزای انسانی تشکیل می شود . مخصوصاً با تفکراتی که ما می خواهیم پیاده کنیم و خودمان از اجرای امور خارج شویم ، به نیروهای انسانی نیاز داریم تا امور را به آنها محول کنیم .

همان‌طور که می‌بینید برخلاف آن چیزی که در ذهن ما نقش بسته،
سازمان‌دهی بیش‌تر از آن‌که درباره‌ی “زورگویی” مدیران باشد، درباره‌ی این است که هر کس
بداند در سازمان چه کاره است. بدین ترتیب دو اتفاق خوب می‌افتد:


۱- افراد به‌صورت بی‌هدف کار نمی‌کنند و در نتیجه جلوی افسردگی ناشی از احساس “بطالت” گرفته می‌شود.

۲- چون آدم‌ها می‌دانند چه کاره‌اند، هر کسی همان‌قدر که باید کار می‌کند و از انجام
کارهایی که به او ربطی ندارد خودداری می‌کند. به‌این‌ ترتیب هم کارها از نظر حجم کار
به‌تناسب میان افراد تقسیم می‌شود و هم از ناهماهنگی بین افراد و دوباره‌کاری و ….
جلوگیری می‌‌شود.


خب بسته به نوع فعالیت و روند اجرای ان از زمان شروع و تولید تا زمان عرضه و حساب و کتاب ، به نیروهای مختلفی نیاز داریم .
این نیاز پس از اینکه شما هدفهای اولیه و استراتژی اهدافتان را مشخص کردید ، معلوم می شود .

مثلاً شما می توانید در یک فروشگاه تعریف های مختلفی از وظایف افراد و به تبع آن
جایگزینی افراد در چارت سازمانی داشته باشید ، به همین دلیل است که استراتژی
سازمانی در ، سازمانهای مختلف متفاوت است و هر کسی بنا به روندهای اجرایی خود افراد
مختلفی را در جایگاه های خاصی جایگزین می کند .

نیاز یک واحد تولید ، با نیاز یک واحد اطلاعاتی ویا فروشگاهی متفاوت است .

با اینحال رسم نمودار نیروی انسانی لازم حتی اگر فعلاً این جایگاه ها خالی بمانند و وظایف چند خانه را به یک نفر بسپاریم باید لحاظ شوند .





پس بطور خلاصه :
1- برای سیستم سازی باید هدف جامع و چشم انداز کلی داشت .

2- بعد باید چگونگی راه های رسیدن به این هدف را زمانبندی شده و یا تخصیص منابع لازم مشخص کنیم .

3- سپس الگو و چارت سازمانی برای نیرو های لازم جهت مشخص شدن وظایف - نظم - رابطه کاری و روال درست تولید و عرضه محصول و جوابگویی به مشتریان را مشخص کنیم .


سوال : مهمترین اجزای یک چارت کسب وکار شامل چه قسمت هایی است ؟


دوستان عزیز می توانند این قسمت را کمک نمایند و از دانسته های خودشان همه را بهره مند کنند .
جناب قربانیان با تجربه - یوسف عزیز - استاد گلدمن - حمزه - سبحان و یادم نرفته باشه ، کامیار کاظمی که منتظر انتقال تجربه های همگی دوستان هستیم ....

من نکته هایی را در ادامه عرایض دوستان خواهم گفت .