امروز فهمیدم

[حامد]

بعد از 3 ماه بازهم یک خاطره قدیمی تمام امروزم را با غم و انده از من گرفت.....

به امیده فردایی شاد و پر از موفقیت و معجزه الهی.

خدایا شکرت

[MARYAR]

واقعااااااااا منم امروز فهمیدم نمیشه به این سایت های نت برگ و تخفیفان اعتماد کرد و کوپن غذا خرید
این همه راه کوبیدیم رفتیم اونجا دیدیم یه مشت آشغال غذاهای مونده با یکم کاهو گذاشتن جلومون گفتن غذا مکزیکیه!!!!

[tondar12]

امروز فهمیدم:
خیلی خیلی تنها شدم....
وافعا داره بهم فشار میاره!

[mallarme]

(01-06-2013 11:38 PM)tondar12 نوشته شده توسط:  امروز فهمیدم:
خیلی خیلی تنها شدم....
وافعا داره بهم فشار میاره!

در این خیلی خیلی تنها شدن، هنوز خدا هست.....
آغوش خدا باز تر از آغوش بندگانش است.

---

(01-06-2013 11:38 PM)tondar12 نوشته شده توسط:  امروز فهمیدم:
خیلی خیلی تنها شدم....
وافعا داره بهم فشار میاره!

در این خیلی خیلی تنها شدن ، خدا رو بهتر میشه حس کرد....
آغوش خدا از آغوش بندگامش باز تر است.

[MARYAR]

امروز فهمیدم که نباید گول تبلیغ برخی از سایتها را بخورم و خرید کنم!!

[Delta.H]

امروز فهمیدم که اگر تبلیغات اغوا کننده سایتهای اینترنتی یک استاد دانشگاه که اتفاقاً کارشناسی ارشد تجارت الکترونیک دارد و همچنین یک نویسنده باسابقه و متخصص شبکه و مدیر یک سایت بزرگ را گول زده و به آنها غذای بی ارزش به عنوان غذای مکزیکی فروخته!!!
وااااای به حال مردم عادی!!!

[MARYAR]

امروز فهمیدم که آدم حتی نمی تونه به سایتهایی که نشان اعتماد از دولت دریافت کرده اند و معتبر شناخته می شوند مثل نت برگ خرید کنه حتی اگه کارشناسی ارشد تجارت الکترونیک داشته باشه!!!

[Delta.H]

من چه سبزم امروز
دشت هایی چه فراخ
كوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من دراین آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ‚ ریگی ‚ لبخندی
پشت تبریزی ها
غفلت پاكی بود كه صدایم می زد
پای نی زاری ماندم باد می آمد گوش دادم
چه كسی با من حرف می زد ؟
سوسماری لغزید
راه افتادم
یونجه زاری سر راه
بعد جالیز خیار ‚ بوته های گل رنگ
و فراموشی خاك
لب آبی
گیوه ها را كندم و نشستم پاها در آب

من چه سبزم امروز
و چه اندازه تنم هوشیار است
نكند اندوهی ‚ سر رسد از پس كوه

چه كسی پشت درختان است ؟
هیچ می چرد گاوی در كرد
ظهر تابستان است
سایه ها می دانند كه چه تابستانی است
سایه هایی بی لك
گوشه ای روشن و پاك
كودكان احساس! جای بازی اینجاست

زندگی خالی نیست
مهربانی هست سیب هست ایمان هست
آری تا شقایق هست زندگی باید كرد

در دل من چیزی است مثل یك بیشه نور مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم كه دلم می خواهد
بدوم تاته دشت بروم تا سر كوه
دورها آوایی است كه مرا می خواند

[بابایی]

به رسم ادب: امروز فهمیدم (البته خیلی وقته فهمیدم) و چه دردآور است که بزرگترین گناه یک انسان دروغ است و بدتر آن که نمیتوان به راحتی فهمید شریک تو یک هنرمند دغل است.

[M3HDI]

(01-06-2013 09:08 PM)M3HDI نوشته شده توسط:  امشب فهمیدم

که وقتی با چشم چپم به مانیتور نگاه میکنم ، صفحه رو به صورت کمی تاریک می بینم طوری که نوشته ها و تصاویر به وضوح دیده میشن ( با دو چشم هم همینطور میبینم )

اما وقتی باچشم راست نگاه میکنم ،صفحه مانیتور نورانی تر میبینم طوری که نوشته ها رو مات میبینم

نمیدونم چون سردردم اینطوریه یا همیشه این طور بوده ؟!

سلام

و امروز که سردردم خوب شده ، فهمیدم که گویا چشم راستم واقعا ضعیف شده و نوشته ها رو مات تر می بینم

اما دیگه صفحه رو نورانی تر نمی بینم !!

این احتمالا برای سردردم بوده ؟