سفر به تنگه واشی/فیروزکوه/تهران

[mir abbas]

زمانی که غفلت کردم و محمد از من سبقت گرفت



علی محمدی رو ببینید چکار میکنه ،فکر میکنه از اون داریم عکس میگیریم.

[مهدی گل محمدی]

سلام و صد سسسسسسسسسسسسلام به همسفران گل انجمنی من.
خب این سفر هم به پایان رسید و باز هم خاطره ای زیبا در ذهن و قلب ما حک شد و اینبار مث همیشه پر شور و لذت بخش به سفر رفتیم و خدارو شکر بدون هیچگونه مشکلی(به خاطر همدلی اعضای مهربون)سفر به پایان رسید.
از همه کسانی در که در این سفر همراهیمون کردند تشکر میکنم و یه تشکر ویژه از آبجی مریم و داداش کامیار گل خودم که زحمت تدارکات این سفر رو کشیدند.
دوستان خیلی دلم براتون تنگ شده و واقعا تحمل دوریتون برام سخته...

یه سپاس ویژه میخوام بکنم از استاد بزرگ خودم و همه بچه ،استاد هوشنگ قربانیان داشته باشم
کسی که به تمام حرف هایی که زده بود مرد مردونه عمل کرد....واقعا این همه انرژی داشتن اونم تو این سن جوونی (چرا میخندی سعید؟) خیلی عجیبه و واقعا مارو شوکه کرده..
جمله معروف عمو هوشنگ رو که یادتون هست:

"ما شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده بسیار توانا.ما هر کاری را شروع کنیم تا نهایت رسیدن به موفقیت ادامه خواهیم داد."
من و بیشتر بچه ها شاهد بودیم که عمو هوشنگ تا آخرین لحظه رسیدن به آبشار آخر تنگه واشی همراهی مون کرد و با انرژی و صلابت همیشگی در کنار ما بود ...و این بزرگترین درسی بود که من دیروز گرفتم و فهمیدم که پیری یا جوونی باعث این نمیشه که آدمها بی انرژی باشند و یا پر انرژی مهم خواستن خود اونهاست که مهمه.

خدارو صد هزار مرتبه شکر که تا بحال عمو هوشنگ هر حرفی زده بهش عمل کرده و خوشحالم استادی داریم که باورش کردیم و داره به ما کمک میکنه...

خیلی خیلی دوستون دارم....
هر کجا که هستید شاد شاد باشید

یا حق

[mohammadshamosi]

فکرشو بکنید!!!!

من روی علی پریده بودم! مهدی هم مثل گودزیلا! پرید روی من!!! دیگه توی عکس تمام جزییات مشخصه!

من نمیدونم علی با این همه فشار چطوری زنده موند!

[jahanagahi]

"ما شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده بسیار توانا.ما هر کاری را شروع کنیم تا نهایت رسیدن به موفقیت ادامه خواهیم داد."

دیگه از این جمله ها نمی نویسم.:
چرا جهان آگهی؟
دفتر که میرم 10 دقیقه ای پیاده روی داره. اکثرا تاکسی می گرفتم تا اینکه دکتر گفت: جهان آگهی باید پیاده روی کنی.اکثرا پاهایم میگرفت و آهسته آهسته این مسیر را طی میکردم.
در تنگه واشی مجبور شدم برای اثبات این مسئله تانهایت رسیدن به آبشار بروم.
تجربه خوبی بود این سفر.اصولا وقتی ما یک عده جوان (سعید جان چرا می خندی؟)با هم باشیم بالای قله قاف هم می رویم.
در هر سفر جدا از اینکه واقعا لحظات شیرینی دارد درسهائی هم در آن نهفته است و عزیزان خیلی راحت می توانند تئوری را در قالب واقعی لمس کنند. این هدف انجمن است.

جهان آگهی داره با اخم مسیر رسیدن به آبشار را طی میکندو با صدای بلند می گوید من دیگر از این جمله ها نمی نویسم.

[jahanagahi]

این هم منظره ای بسیار زیبا.
تقدیم به تک تک عزیزانی که نتوانستند حضور پیدا کنند:

[سعید.کرمی]

(09-15-2013 12:12 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  اصولا وقتی ما یک عده جوان (سعید جان چرا می خندی؟)

ولی به دور از شوخی نشاط و طرز فکری که عمو هوشنگ داره خیلی از جوونا آرزوشو دارن.
ایشالا همیشه شاد باشید.

[kiarash64]

سفری خیلی عالی در کنار دوستان که واقعا تک تک لحظاتی روکه در کنارتون بودم سرشار از انرژی مثبت بودن، تشکر ویژه از مریم خانوم وآقا کامیار گل که زحمت این سفر به دوششون بود. تشکر از آقا بهروز و آقا حمید عزیز که زحمت زیادی برا اون ناهار لذیذ کشیدندو تشکراز جناب قربانیان عزیز به خاطر بودنشون در کنار همه ما. از همه دوستانی که هرکدام در اجرای این سفر به یادموندنی کمک کردند وحضور داشتندو همراه بودند. ودر آخر فقط همین رومیتونم بگم: و باز خاطره شدیم.....

[3ObHaN]

من همین الان رسیدم تقریبا 13 ساعت تو راه بودم . دلم واس همتون تنگ شده ... خیلی خیلی خوش گوذشت
از آبجی مریم و داوش کامیار هم کمال تشکر رو دارم واقعا زحمت کشیدن ! از مادر ، خواهر و خاله اقا کامیار هم واقعا متشکرم که هوای ما رو خیلی دارن و واقعا مثل خونواده خودم دوسشون دارم . دایی هوشنگ گل ، عشق خودم ، عزیز دلم ، دایی نازم ، قربونش برم چه حالی داد به ما تو تنگه از شراره خانم هم تشکر میکنم افتخار دادن اومدن ! حقا که دایی هوشنگ کوچک هستن . میر عباس جان عالی بود ، درسته کمی رفیق بازی کار دستش داده اما در کل خودشون و خانم مهربونشو و اون پرنیا جان عزیزشون کسایی هستن که همواره دلتنگشونم . آقا نسیم عزیز و دوس داشتنی ، خوشحالم از آشناییتون ،خانم صدفی عزیز ، ای رئیس الرئسا ، ای دانای توانا ، ای بزرگ بزرگان ، ای تنها کسی که می تونه به من در راه رسیدن به هدف معاون معاونت کمک کنه خیلی تشکر میکنم ازتون ،
تا اینجا نگه دارید خیلی خسته ام فردا شب بقیه تشکر ها رو مینویسم

[کامیار کاظمی]

دوستان گلم از همه شما تشکر میکنم این وجود پرانرژی شماست که به جمع انرژی میدهد
از همه ما بخاطر حضورتان تشکر میکنم و از اینکه همدل بودید و اگر برخی مشکلات کوچک ایجاد شد اما بازهم همه کنار هم حاضر بودیم
در این سفر، همکاری و کار گروهی در اوج بود، چون شرایط راهپمایی هم کمی دشوار بود اما همه با کنار هم بودن ثابت کردیم که در شرایط سخت هم میتوانیم کنار هم باشیم و به یکدیگر کمک کنیم
در این سفر به بنده هم بسیار خوش گذشت چون بیشتر در کنارهم بودیم

مادرم نیز از همه بسیار تشکر کردند و واقعا خوشحال هستند که با عزیزانی همدل و نازنین مانند شما آشنا شده اند

شاد و پیروز باشید

[MARYAR]

(09-15-2013 12:12 AM)jahanagahi نوشته شده توسط:  "ما شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده بسیار توانا.ما هر کاری را شروع کنیم تا نهایت رسیدن به موفقیت ادامه خواهیم داد."

دیگه از این جمله ها نمی نویسم.:
چرا جهان آگهی؟
دفتر که میرم 10 دقیقه ای پیاده روی داره. اکثرا تاکسی می گرفتم تا اینکه دکتر گفت: جهان آگهی باید پیاده روی کنی.اکثرا پاهایم میگرفت و آهسته آهسته این مسیر را طی میکردم.
در تنگه واشی مجبور شدم برای اثبات این مسئله تانهایت رسیدن به آبشار بروم.
تجربه خوبی بود این سفر.اصولا وقتی ما یک عده جوان (سعید جان چرا می خندی؟)با هم باشیم بالای قله قاف هم می رویم.
در هر سفر جدا از اینکه واقعا لحظات شیرینی دارد درسهائی هم در آن نهفته است و عزیزان خیلی راحت می توانند تئوری را در قالب واقعی لمس کنند. این هدف انجمن است.

جهان آگهی داره با اخم مسیر رسیدن به آبشار را طی میکندو با صدای بلند می گوید من دیگر از این جمله ها نمی نویسم.

خیلی با حال بود وقتی اولین تنگه را بعد از یه ساعت با کلی سختی طی کردیم و به دشت زیبا و وسیع واشی رسیدیم همه ولو شده بودند خانوم صدفی اومد به آقای قربانیان جمله تاکیدی همیشگیشون یعنی ما شروع کننده خوبی هستیم و ادامه دهنده توانا را بهشون یادآوری کردند. آقای قرباینان همون جا از خنده روده بر شدند و گفتن کی این جمله را گفته
خلاصه با این جمله تو رودربایستی قرار گرفتند و با ما هر سه تنگه را اومدند تا به آبشار برسیم
خیلی خاطره انگیز بوددددددددددد
من خودم انقدر آب یخ بودددددددددد که اولش گریم گرفت وقتی تو آب راه می رفتم چون سرمای آب تا مغز سرم نفوذ کرده بود و میگرنم عود کرده بود اما منم کم نیووردم و تا آخرش رفتممممممممممم