ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
مشاعره زمان کنونی: 09-24-2025, 09:42 AM |
|||||||
|
مشاعره
|
10-13-2011, 11:35 PM
ارسال: #31
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
امروز را به باد سپردم
امشب کنار پنجره بیدار مانده ام دانم که بامداد امروز ِ دیگری را با خود می آورد تا من دو باره آن را بسپارمش به باد .... از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:36 PM
ارسال: #32
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
در خرابات مغان نور خدا مي بينم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
10-13-2011, 11:38 PM
ارسال: #33
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟ من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
10-13-2011, 11:38 PM
ارسال: #34
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
همه ذرات جان پیوسته با دوست
همه اندیشه ام اندیشه ی اوست نمی بینم به غیر از دوست اینجا خدایا این منم یا اوست اینجا ؟ از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:40 PM
ارسال: #35
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
تو كيستي كه من اينگونه بي تو بي تابم
شب از هجوم خيالت نمي برد خوابم من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
10-13-2011, 11:40 PM
ارسال: #36
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
پیش چشمت خطاست شعر قشنگ
چشمت از شعر من قشنگ تر است من چه گویم که در پسند آید دلم از این غروب تنگ تر است از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:41 PM
ارسال: #37
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
این زمان نشسته بی تو با خدا
آنکه با تو بود و با خدا نبود می کند هوای گریه های تلخ آنکه خنده از لبش جدا نبود ! از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:41 PM
ارسال: #38
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
تو بدان این را
تنها تو بدان تو بیا تو بمان با من تنها تو بمان . جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب . من فدای تو ، به جای همه گلها تو بخند ... از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:42 PM
ارسال: #39
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
در پی آن نگاه های بلند
حسرتی ماند و آه های بلند . . . . از : فریدون مشیری ![]() |
|||
10-13-2011, 11:44 PM
ارسال: #40
|
|||
|
|||
RE: مشاعره
گلی را که دیروز
به دیدار من هدیه آوردی ای دوست دور از رخ نازنین تو امروز پژمرد همه لطف و زیبایی اش را که حسرت به روی تو می خورد و هوش از سر ما به تاراج می برد گرمای شب برد . صفای تو اما گلی پایدار است بهشتی همیشه بهار است گل مهر تو در دل و جان گل بی خزان گل تا که من زنده ام ماندگار است از : فریدون مشیری این ها هم گلچینی کوچکی از تکه های بسیار عالی تر از دیوان فوق العاده فریدون بود. ![]() |
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان