ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد زمان کنونی: 09-24-2025, 08:13 AM |
|||||||
|
از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
|
07-27-2013, 03:58 PM
ارسال: #11
|
|||
|
|||
RE: از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
دیشب از این خبر مطلع شدم که خانواده هاشون اعلام کردند که دیگه به جستوجو ادامه ندید چون نا امید شدن که من وقتی کامل اینخبر رو خوندم خیلی ناراحت شدم...از امام رضا کمک میخوام تا پیدا شن شما هم دعا کنید من معجزات امام رضا رو از ته قلب قبول دارم ازش بخواید که کمک کنه
برای پیشرفت دنیاتو تغییر بده . . . . !!!!!! اجاره خودرو طباطبایی:09121010822- تخفیف خوب برای دوستان انجمن میلیاردر ها www_ejarehkhodro_com |
|||
07-27-2013, 09:13 PM
ارسال: #12
|
|||
|
|||
RE: از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
به نام برودپیک، به امید تغییر
این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد. پایانی که پایان نیست، که شالوده ی آغاز است، که پشتوانه ی آغاز است، که تیر خلاصی است بر نتوانستن ها، بر خود کم بینی ها، بر در حصار ماندن ها، بر گرفتار تکرار شدن ها. آری تیر خلاصی است بر ماندن ها، نرفتن ها، نرسیدن ها، غروبی است برای این فرسایش ها و طلوعی است برای ریشه زدن ها، برای شکوفه دادن ها. بوی خوش تغییر است و مهر ابطال است بر راکد بودن ها. می خواهیم مال خودمان باشد، راه خودمان باشد، مسیر خودمان باشد، طناب خودمان باشد، از نفس و عرق خودمان باشد. می خواهیم توانستن را معنی کنیم، می خواهیم تغییر را زندگی کنیم، می خواهیم خواستن را بفهمیم، خواستن را بخواهیم. می خواهیم روی آن بزرگ مردی را سفید کنیم که مویش در این راه سفید شد، که قلبش در این راه شکست، که روحش در این راه درد کشید. می خواهیم پیرمردی را شاد کنیم که بغض به گلو نشسته اش فریاد شد، و فریادش به دادگاه برده شد. می خواهیم راهی را برویم که درست است، که رو به اعتلاست. می خواهیم طعنه بشنویم، مسخره شویم، مضحکه شویم، پول هایمان را هدر بدهیم، بدویم، گریه کنیم، خطر کنیم. می خواهیم کوهنورد باشیم، می خواهیم میراث بران شایسته ای باشیم، نمی خواهیم زیر چتر زور باشیم، نمی خواهیم کور باشیم. آری، ما اینجاییم، تا یادی از کوهنوردی اینک مرده ی کشورمان کنیم، تا کوهنوردی مان را دوباره ورق بزنیم، تا یادگاری از خودمان به جا بگذاریم، توشه ای برای کوهنوردان آینده ی کشورمان. اینجاییم تا بر تن یک کوه هشت هزار متری یادگاری خودمان را بنویسیم، نام ایران مان را حک کنیم، اینجاییم تا دوباره زنده شدن را زمزمه کنیم. چه کسی است که بتواند جلوی عزم ما بایستد؟ عزم ما از ذره ذره ی وجود کوهنوردان ایران است. عزم ما بی پولی را نمی شناسد، عزم ما خطر را می هراساند، عزم ما نیازی به اجازه ی پشت میز نشینانی ندارد که خود را رئیس و سرپرست می دانند، که خود را تافته ی جدا بافته می دانند، که خود را نخبه می پندارند، که خود را کوهنورد می دانند، که آنان اند که محتاج عزم مایند، که آنان اند که زیر چتر مایند. عزم ما نامه و گواهی و مجوز شورا نمی خواهد. عزم ما ریشه در ذات ما دارد، ریشه در پیشکسوتان ما دارد، ریشه در عمق وجود آنانی دارد که زندگی شان را وقف کوهنوردی این کشور کرده اند. عزم ما عزم جوانی است، عزم پرواز است. عزم ما عاشق است، شکست را نمی شناسد، کارشکنی را نمی فهمد، استهزا را عار نمی داند، طعنه را ننگ نمی شمارد، عزم ما فقط آنجا را می بیند، راس آن ستیغ بلند را. گفتم ما تنهاییم. ولی نه، ما تنها نیستیم. هزاران چشم به راه ماست، هزاران دست دعاگوی ماست. چشمان مادرم، دستان پدرم، نگاه دوستانم، همه پشتوانه ی ماست. ما تنها نیستیم، چند دهه کوهنوردی پر افتخار پشت ماست، این همه کوهنورد نو جو و نو طلب پشت ماست. پشتوانه ی ما ارز دولتی نیست، حکم قهرمانی نیست، مقام نخبگی نیست. پشتوانه ی ما های و هوی نیست، جنجال نیست، مصاحبه نیست، تلویزیون نیست. پشتوانه ی ما باربر بیچاره نیست، کپسول اکسیژن نیست، طناب ثابت نیست. پشتوانه ی ما عرق جبین ماست، صدای نفس نفس زدن های ماست، بغض در گلوی ماست، اشک حلقه شده در چشم ماست. پشتوانه ی ما سکوت ماست، صبر ماست. پشتوانه ی ما تویی، تو که چند سال تلاش ما را شکست ندانستی. پشتوانه ی ما تویی، نه آن حسودی که از ضعف خودش ما مسخره می کرد، نه آن ضعیفی که خودش جسارت پیمایش صد متر را در طناب خودش ندارد، نه آن کسی که هیمالیانوردی اش در یومارش خلاصه است، نه آن کسی که قهرمان دروغین است. پشتوانه ی ما تویی، تو که با نگاهت، تو که با صدایت، تو که با امیدت، با امیدت به آینده ای روشن برای کوهنوردی این مملکت، ما را راهی می کنی. پشتوانه ی ما تویی که صد متر راه از مسیر اعتلا را بر هزاران متر راه از مسیر تکرار ترجیح می دهی. می گویند نمی توانید، می گویند کشته می شوید، می گویند شما را چه به این کارها! نخبگان ما نتوانستند، شما که اصلا نخواهید توانست. می گویند راهتان را می بندیم، پایتان را می گیریم. می گویند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست، افتخارش هم فقط مال ماست، کیف و کوکش هم مال ماست، عشق و حالش هم مال ماست. می گویند بروید چند ماه دیگر جواب نامه ی تان را می دهیم، می گویند مگر بچه بازیست، مگر به این آسانی است! می گویند آنجا هییییییییییمااااااااااالیییییییییاسسسسسسسسست، توچال نیست! می گوییم بترسید، دیر یا زود سردمداریتان به پایان می رسد، می گوییم این صعود برای شما کابوس است و این کابوس رویای ماست. می گوییم نتوانستن برای ما ننگ نیست، قله برای ما هدف نیست. می گوییم جرات نداشتن ننگ است، هراسیدن ننگ است، درجا زدن ننگ است. می گوییم آری هدف قله نیست، هدف اعتلا است، هدف تجربه کردن است، هدف دیدن است، لمس کردن است، هدف آموختن است، از شکست درس گرفتن است. می گوییم به شکست های ما بخندید، از ته دل، از سر کیف، نوبت ما نیز می رسد، آن زمانی که شکست های قبلی مان مانند نبردبانی ما را به بالای بالا می رساند. می گوییم اینک بخندید، خنده ی شما هرچه بلند هم باشد در آن پایین ها مانده است. می گوییم ما از آن بالا به شما می خندیم، از آن بالا همه صدای مارا خواهند شنید، همه پیام ما را خواهند گرفت. می گوییم این پاداش ماست، این نتیجه ی صبر ماست، نتیجه ی پایمردی ماست، نتیجه ی جرات کردن ماست، نتیجه ی اشکهای ماست، نتیجه ی چند دهه کوهنوردی ماست که شما پایتان را بر گلویش گذاشتید، نمی گذارید بلند شود، نمی گذارید نفس بکشد. ولی ما از آن بالا پا بر گلوی شما خواهیم گذاشت، ما از آن بالا شما را پایین خواهیم کشید، ما از آن بالا ترانه ی زندگی را برای کوهنوردی مان خواهیم خواند، دست در دست هم، غرق شادی، غرق غرور، غرق افتخار. نه ما تنها نیستیم، این کوه با ماست، هنوز هم در عکس هایمان کنارمان ایستاده، هنوز هم نگاهش که می کنیم صدایش را می شنویم. ما را می خواند، به مکتب خانه ی عشقش، به مدرسه ی زندگی اش، مدرسه ی کوهنوردی اش. مشتاق آموختن است، آموختن جسارت، آموختن خود باوری، آموختن پیشرفت. ما را می خواند به بهشت گم شده اش، ما را می خواند با همه ی بادهای سهمگینش، با همه ی بهمن های مهیبش، با صدای خرد شدن یخهایش. با آن که بر همه ی دنیای اطرافش محیط است، با آنکه همه را از بالا می بیند، اما ما را می خواند تا محاط ما شود، ما را می خواند تا خودش را خاک پای ما کند. نه به این خاطر که ما کسی باشیم، نه به این خاطر که ما در مقابلش عددی باشیم، که خود می دانیم در دریایش مثل حبابی هستیم و در آسمانش کمتر از ذره ی کاهی. ما را می خواند چون می داند در فضای ماتم زده و درمانده ی کوهنوردی کشورمان، فقط اوست که می تواند دست ما را بگیرد. ما را می خواند چون می داند به او پناه آورده ایم، ما را می خواند چون می داند که ما فرعیم و اصل صدها یا شاید هزاران کوهنورد جوانی هستند که باید با مرام و مکتبش تربیت شوند. ما را می خواند چون خودش بزرگ است، رو به بالاست و از سر به زیر بودن ها خسته است، ما را می خواند چون جسارت تعرض به حریمش را داشتیم، چون پیام ما پیام ما نسیت، پیام کوهنوردان ایران زمین است، پیام تغییر است. نه این ما نیستیم. تنها هم نیستیم. این شمایید. شما که این راه را ادامه خواهید داد، شما که این تفکر را زنده نگه خواهید داشت، شما که فریب تکرار را نخواهید خورد، در باتلاق عاشقان میز و صندلی فرو نخواهید رفت. این شمایید که غرور مایید، که پیشران مایید، که انگیزه ی مایید. این دستان شماست که دعا گوی ماست، که خیرخواه ماست. این شمایید که همیشه زنده خواهید ماند، که آینده متعلق به شماست، که آینده متکی به شماست. آری این شمایید، فقط کافیست بخواهید، بهترین ها را، رشدکردن ها را، بالاترین ها را، اولین ها را. بیشتر: ورزش ایرانی: گفتند راهتان را میبندیم، پایتان را میگیریم/ گفتند هیمالیا مال ماست، صعودش هم مال ماست وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد. http://www.seftah.ir http://www.seftah.com |
|||
07-27-2013, 09:41 PM
ارسال: #13
|
|||
|
|||
RE: از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
" تو پیروز شدی، تو فاتح قلبهای ما شدی؛ شکوه و عظمت زندگی را ندیدی و اراده کردی تا آن را بر بلندترین قلهها بیابی. به سان همه آدمیان، آری، از شکست ترسیدی اما عنان خود به وحشت نسپردی و عازم پرخطرترین سفرها شدی و این بار کوهها از تو آموختند اراده، قدرت و صبر را."
اینها جملاتی هستند که آبان ماه گذشته پس از مفقود شدن مهدی عمیدی در مون بلان فرانسه نوشتیم و با "پلنگ برفی ایران" خداحافظی کردیم... هنوز محمد اوراز را هم از خاطر نبرده ایم، اولین ایرانی و اولین مسلمانی که قله اورست را فتح کرد و آوازه کوهنوردان ایرانی را جهانی کرد. او هم در دل طبیعت آرام گرفت و یازده سال پیش در قله گاشبروم پاکستان گرفتار بهمن شد. اوراز هم رفت... حالا کوهستان سه فرزند دیگرش را از آغوش خانواده هایشان به آغوش خود فرو برده است؛ پسرانی که "مسیر ایران" را به دوازدهمین قله مرتفع جهان باز کردند اما بازگشتی بی انتها داشتند، بازگشتی به دل کوهستان. آیدین بزرگی، مجتبی جراحی و پویا کیوان به همراه رامین شجاعی و افشین سعدی راهی "برودپیک"، دوازدهمین قلهی مرتفع دنیا در رشته کوه های هیمالیا شدند تا مسیر جدیدی را به قله 8051 متری باز کنند. بزرگی، جراحی و کیوان سه نفری بودند که برای صعود نهایی به قله حمله میکنند. "پسران کوهستان" مسیر جدیدی به قله با نام " مسیر ایران" باز میکنند و پرچم ایران را بر فراز "برودپیک" برافراشته میکنند اما خبر بازگشت آنها از قله غم انگیز است چون دیگر بازگشتی در کار نیست. انگار باید برنگردند تا فتحشان را به گوش همه برسانند، برنگردند تا "مسیر ایران" را فریاد بزنند، برنگردند تا ... این است رسم روزگار امروز ما. آغاز عملیات؛ فتح برودپیک از مسیر ایران برودپیک با ارتفاع 8051 متر در رشته کوه قراقرون در شمال شرقی پاکستان و در مرز با چین قرار دارد. برودپیک بخشی از رشته کوههای عظیم هیمالیا است که سه قلهی مجزا به ارتفاعهای 8051 متر (قله اصلی)، 8016 متر (قله مرکزی) و 7550 متر (قله شمالی) دارد و فتح آن ممکن است تا 6 هفته طول بکشد. کمپ پایگاهی این رشته کوه در ارتفاع 5000 متری است و کمپهای میانی در ارتفاعات 6200 متر، 6800 متر و 7300 متر واقع شدهاند که معمولا برای صعود به قله به 6 تا 9 هفته زمان نیاز است. گروه پنج نفره ایرانی در حالی به فکر گشایش "مسیر ایران" به برودپیک است که تنها پشتیبانشان همتشان است و تنها یاورشان، ارادهی خود. اما آیدین بزرگی قبل از سفر درد دل نامهای مینویسد و از رفیقش میخواهد پس از اعزام آن را منتشر کند. آیدین مینویسد: " این ماییم، دوباره اینجاییم. با هم هستیم ولی تنهاییم. اینجاییم نه از برای خودخواهی، نه از برای خودنمایی، اینجاییم از سر عشق، اینجاییم از سر شور، از سر غرور. اینجاییم از برای رشد، از برای اوج، از سر جنون، اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز، پایانی که آغازی بلند پروازانه تر را نوید دهد." انگار آیدین از آخر قصه خبر دارد: " اینجاییم برای پایان، پایان یک آغاز" وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد. http://www.seftah.ir http://www.seftah.com |
|||
07-27-2013, 10:22 PM
ارسال: #14
|
|||
|
|||
RE: از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
روحشون شاد
کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
|
|||
07-27-2013, 11:06 PM
ارسال: #15
|
|||
|
|||
RE: از دست دادن این سه دلاور(کوهنورد) داغدارمان کرد
امروز اخبار یه چیز جالب گفت : یکی از مسئولین گفت به دلیل تحریم ارتباطی آمریکا م این سه عزیز رو از دست دادیم . می گفت مکان و مشخصات جی پی اس اونارو به ما ندادن ( به دلیل اینکه ما تحریمیم) و ما نتونستیم اونارو پیدا کنیم و از بین رفتن . حالا ما تحریمیم اون تیم آلمانی که رفتن دنبالشون چی ؟ به هیچ وجه من الوجوهی تو کت من یکیه نمیره . به این میگن برداشت نامتعارف یا همون از آب گل آلود ماهی گرفتن .
حتماً می شود
باید بخواهی دهقانی 09132648046 |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
امروز اول ماه مصادف است با دوشنبه...از دست ندهید | mehrdad062 | 1 | 937 |
06-10-2013 01:04 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
لطفا برای سلامتی این کوچولو دعا کنید! | mohsen k1 | 9 | 2,029 |
05-18-2013 01:55 AM آخرین ارسال: Mrs.Seyedi |
|
تاپیکی برای تشکر اعضا از همدیگر | ast0300 | 327 | 53,066 |
05-05-2013 12:58 AM آخرین ارسال: توانا |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: