سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: مطالب مختلف
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50
فکر میکنم نظر خود ما ایرانیها رو اگر در مورد مردم خودمون بپرسند از المانیها منفی تر باشه.
حق دارن
(01-26-2013 10:28 PM)mir abas نوشته شده توسط: [ -> ]فکر میکنم نظر خود ما ایرانیها رو اگر در مورد مردم خودمون بپرسند از المانیها منفی تر باشه.

میر عباس جان کاملا" این حرفتو قبول دارم.
بخاطر اين همه فيلم هاي جالب ودوست داشتي هست كه در اروپا وشبكه هاي جهاني درخصوص ايران هراسي واسلام هراسي هست پخش ميكنند وما ايراني ها هم با رفتارمون در خارج از كشور حسابي حرف هاي اون ها رو تاييد ميكنيم

وگرنه پدر كشتگي با خارجي ها نداريم كه از ما بترسند وبه ما اطمينان نكنند
برخی از مردم ادعا دارند که می‌توانند آمدن طوفان را حس کنند. اکنون تحقیق جدیدی نشان می‌دهد که کسانی که از سردردهای مزمن رنج می‌برند، ممکن است بتوانند رعد و برق را احساس کنند.

به گزارش پاپ‌ساینس، نتیجه مطالعه محققان دانشگاه سین‌سیناتی اوهایو نشان می‌دهد زمانی‌که صاعقه در محیط اطراف وجود دارد، احتمال بروز سردرد بیشتر است.

شرکت‌کنندگان این مطالعه بر اساس ضوابط انجمن بین‌المللی سردرد (HIS) انتخاب شدند، و از آنها خواسته شد تا سردردهای خود را به طور روزانه و به مدت 3 تا 6 ماه در دفاتر خاطرات خود ثبت کنند. نتایج مطالعه نشان داد زمانی‌که صاعقه در فاصله 40 کیلومتری منازل شرکت‌کنندگان رخ می‌دهد، احتمال وقوع سردرد برای کسانی‌که از سردردهای مزمن رنج می‌برند به میزان 31 درصد افزایش می‌یابد. همچنین احتمال بروز میگرن نیز تا 28 درصد زیاد می‌شود.


هنوز به طور دقیق مشخص نیست که آب‌وهوا چگونه سردرد را تحت تاثیر قرار می‌دهد.


انجام‌دهندگان این مطالعه برای در نظر گرفتن سایر عواملی که می‌تواند در افزایش میزان وقوع سردرد دخالت داشته باشد، از مدل‌های ریاضی استفاده کردند. با این وجود، حتی زمانی که اثرات مرتبطی مانند فشار جو و رطوبت مد نظر قرار می‌گرفت، نتایج آنها تنها 19 درصد افزایش احتمال وقوع سردرد را در روزهای صاعقه‌ای نشان می‌داد. همچنین از نظر بار الکتریکی صاعقه، افزایش شدت جریان بار صاعقه منجر به افزایش احتمال بروز سردرد می‌شد.


وینست مارتین، یکی از اعضای گروه و استاد دانشگاه سین‌سیناتی است که به مطالعه سردرد می‌پردازد. به عقیده وی، تعداد اندکی راه متفاوت وجود دارد که از آن طریق صاعقه ممکن است باعث بروز سردرد شود. وی می‌گوید: «امواج الکترومغناطیسی که از رعد و برق ساطع می‌شوند، می‌تواند باعث بروز سردرد شود. علاوه بر این، صاعقه باعث افزایش میزان آلاینده‌های جو مانند ازن می‌شود، و می‌تواند باعث آزاد شدن هاگ قارچ‌هایی شود که منجر به میگرن می‌شود.» با این وجود، گروه تحقیقاتی می‌گوید که مطالعات بیشتری نیاز است تا ارتباط دقیق میان پارامترهای هواشناسی و سردرد مشخص شود.
ما انسانها خیلی دوست داریم مورد تشویق و ستایش قرار بگیریم و هر فردی هم این مسئله را رد کند فکر کنم باید بیشتر فکر بکند.
به دو صورت می توانیم از این تشویقها و ستایشها استفاده کنیم:
1- چنان غروری ما را در بر بگیرد که احساس کنیم برتر از همه هستیم و افراد باید دائم تشویقها و ستایشهایشان را ادامه دهند.(این بند برای هیچ فردی قابل قبول نیست و افراد وقتی به این مسئله پی بردند از کنارش دور می شوند و با کله به زمین می خورد)
2- بیشتر تشویق شود و معلومات خود را برای انتقال افزایش داده و دائم حس تشکر کردن را در خود افزایش دهد.(این بند برای طرفین قابل قبول است.)

این نوشته جزو مطالب مختلف بود و تقاضا دارم روی آن بحث نشود که در نهایت رنجشهائی در پی خواهد داشت.
قبلا يك بحثي شد براي پيشرفت ايران
پيشنهاد دادم كه بجاي ايران سعي كنيم از همين جامع كوچك خودمون كه كوچك شده ايران هست شروع كنيم بعد به پيشرفت ايران خواهيم رسيد

تو اين چند روز خيلي بحث ها پيش آمده

ولي خودمان را جاي دولت مردان وسياسيون قرار بديم اونها قرار هست يك ملت رو اداره كنند
ما با يك اشتباه يا يك برداشت غلط اينقدر زير فشار ميريم تو اين انجمن

اونا با يك اشتباه يا تصميم غلط بايد چه چيزهايي رو تحمل كنند؟؟
بعضی ها اینجوری هستند ، بعضی ها اون جوری ، تو چه جوری !؟

[تصویر: kplbahia375i3lsq9lug.jpg]

بعضی‌ها شعرشان سپید است، دلشان سیاه،
بعضی‌ها شعرشان کهنه است، فکرشان نو،
بعضی‌ها شعرشان نو است، فکرشان کهنه،
بعضی‌ها یک عمر زندگی می‌کنند برای رسیدن به زندگی،
بعضی‌ها زمین‌ها را از خدا مجانی می‌گیرند و به بندگان خدا گران می‌فروشند.
بعضی‌ها حمال کتابند،
بعضی‌ها بقال کتابند،
بعضی‌ها انباردارکتابند،
بعضی‌ها کلکسیونر کتابند
بعضی‌ها قیمتشان به لباسشان است، بعضی به کیفشان و بعضی به کارشان،
بعضی‌ها اصلا‏ قیمتی ندارند،
بعضی‌ها به درد آلبوم می‌خورند،
بعضی‌ها را باید قاب گرفت،
بعضی‌ها را باید بایگانی کرد،
بعضی‌ها را باید به آب انداخت،
بعضی‌ها هزار لایه دارند

بعضی‌ها ارزششان به حساب بانکی‌شان است،
بعضی‌ها همرنگ جماعت می‌شوند ولی همفکر جماعت نه،
بعضی‌ها را همیشه در بانک‌ها می‌بینی یا در بنگاه‌ها.
بعضی‌ها در حسرت پول همیشه مریضند،
بعضی‌ها برای حفظ پول همیشه بی‌خوابند،
بعضی‌ها برای دیدن پول همیشه می‌خوابند،
بعضی‌ها برای پول همه کاره می‌شوند.
بعضی‌ها نان نامشان را می‌خورند،
بعضی‌ها نان جوانیشان را میخورند،
بعضی‌ها نان موی سفیدشان را میخورند،
بعضی‌ها نان پدرانشان را میخورند،
بعضی‌ها نان خشک و خالی میخورند،
بعضی‌ها اصلا نان نمیخورند،
بعضی‌ها با گلها صحبت می‌کنند،
بعضی‌ها با ستاره‌ها رابطه دارند.
بعضی ها صدای آب را ترجمه می‌کنند.
بعضی ها صدای ملائک را می‌شنوند.
بعضی ها صدای دل خود را هم نمی‌شنوند.
بعضی ها حتی زحمت فکرکردن را به خود نمی‌دهند.
بعضی ها در تلاشند که بی‌تفاوت باشند.
بعضی ها فکر می‌کنند چون صدایشان از بقیه بلندتر است، حق با آنهاست.
بعضی ها فکر میکنند وقتی بلندتر حرف بزنند، حق با آنهاست.
بعضی ها برای سیگار کشیدنشان همه جا را ملک خصوصی خود می‌دانند.
بعضی ها فکر میکنند پول مغز می‌آورد و بی پولی بی مغزی.
بعضی ها برای رسیدن به زندگی راحت، عمری زجر می‌کشند.
بعضی ها ابتذال را با روشنفکری اشتباه می‌گیرند.
بعضی از شاعران برای ماندگار شدن چه زجرها که نمی‌کشند.
بعضی ها یک درجه تند زندگی می‌کنند، بعضی‌ها یک درجه کند.
هیچکس بی‌درجه نیست.
بعضی ها حتی در تابستان هم سرما می‌خورند.
بعضی ها در تمام زندگی‌شان نقش بازی می‌کنند.
بعضی از آدمها فاصله پیوندشان مانند پل است، بعضی مانند طناب و بعضی مانند نخ.
بعضی ها دنیایشان به اندازه یک محله است، بعضی به اندازه یک شهر،
بعضی به اندازه کرة زمین و بعضی به وسعت کل هستی.
بعضی ها به پز میگویند پرستیژ
بعضی ها خیلی جورهای مختلف هستند.
شما چطور؟ آیا شما هم از این بعضی ها هستید ؟؟؟
در آغاز هیچ نبود.کلمه بود وآن کلمه خدا بود. - تورات

روزی پیرمردی کنار خیابون ایستاده بود
کاغذی به سینه اش بود که روش نوشته بود من نابینا هستم
کلاهی هم جلوش بود که 3 سکه داخلش بود
روزنامه نگاری اون رو دید و کاغذ روی سینه اش را برداشت
روی کاغذ دیگری چیزی نوشت و به گردن پیرمرد انداخت
فردای اون روز کلاه پیرمرد جای سکه انداختن نداشت و از سکه پر شده بود

(روی کاغذ نوشته بود: امروز یک روز زیبای بهار است. ولی من آن را نمی بینم)
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50
لینک مرجع