ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
"صبحانه علی آقا" زمان کنونی: 05-06-2024, 01:57 PM |
|||||||
|
"صبحانه علی آقا"
|
10-18-2013, 03:23 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 10-18-2013 03:23 PM، توسط مهدی گل محمدی.)
ارسال: #1
|
|||
|
|||
"صبحانه علی آقا"
یه روز که داشت سوار مترو میشد نزدیک در ورودی، یه تابلو توجهش رو جلب کرد: "این مغازه واگذار میشود" ... خودش بود! تمام چیزی که لازم داشت همین بود! ترکیب کار تو ذهنش، خیلی شفاف و روشن شکل گرفته بود.
مغازه کوچک دم در ورودی مترو چایی شیرین و ساندویچ نون و پنیر تو ظرف یکبار مصرف که سرپایی هم میشد خوردش. بله کارها ردیف شده بود. اجاره مغازه که رسمی شد لوازم رو مستقر کرد و شروع کرد به کار. تابلو زد: "صبحانه علی آقا"، مردم هم از همون روز اول استقبال خوبی نشون دادن. یه چایی داغ و خوشمزه و خوش طعم با نون سنگک و پنیر تبریز. ظرف ٣ یا ٤ دقیقه یه صبحانه خوب میخوری، قیمت هم مناسب بود. آقا چند روزی نگذشت که جلوی در مغازه به اون کوچیکی "صف" میبستن! گاهی ١٠ - ١٥ نفر تو صف بودن. به قول امروزیها؛ بیزینس عالی ... توپ! مردم راضی، "علی آقا" هم خوشحال. تا حالا شنیدین یکی از بس کارش خوب باشه مردمو کلافه کنه؟! "ای داد و بیداد، حالا چیکار کنم؟ این جاشو نخونده بودم!!!" میدونین چی شده بود؟ خوب صبحانه علی آقا کارش گرفته بود، متقاضی زیاد بود و صف گاهی طولانی میشد و اون ته صفیها کفرشون در میومد تا نوبتشون بشه. تقریبا یه عده این قدر معطل میشدن که قید صبحونه علی آقا رو میزدن و دلخور، سر صبحی گشنه، تو صف وایستاده، صبحانه نخورده، ول میکردن و میرفتن! شهرت خوبی که بهم زده بود داشت لطمه میدید ... "چیکار کنم؟" به هر راهی بگین زد؛ یه شاگرد گرفت (تو جا به اون تنگی) که چاییها رو ریخته و آماده داشته باشه. یه بستهبندی سفارش داد که یه چایی و یه ساندویچ باهم توش بود که حملش راحت بشه. قیمتاشو آورد پایینتر که واسه مردم بصرفهتر باشه ... ولی مشکل صف و معطلی داشت جدی جدی شاخ میشد. "اینطوری نمیشه ... باید هرطور شده از شر این مشکل خلاص شم وگرنه اسممو عوض میکنم". خیلی فکر کرد. روز و شب داشت مرور میکرد که چه کاری رو میتونه سریعتر انجام بده؟ ولی دیگه از این سریعتر نمیشد تا این که ... یه روز شروع کرد وقت گرفتن که از اول رسیدن مشتری تا رفتنش، هر کاری متوسط چقدر طول میکشه؟ سلام و احوالپرسی ٥ ثانیه گرفتن سفارش مشتری ١٠ ثانیه تحویل سفارش مشتری و بسته بندی ١٥ ثانیه گرفتن پول و دادن بقیه پول مشتری ٢٥ ثانیه ... !!! نتیجهگیری مهم سوم: "صبر کن ببینم! یعنی تقریبا نصف وقت من با هر مشتری سر پول دادن میره؟ یعنی اگه یه راهی پیدا کنم که مشکل پول دادن، بقیه پول، پول خورد و ... رو حل کنم دو برابر سریعتر میفروشم؟ و صف دو برابر سریعتر جلو میره؟ خوب اگه اینجوری یاشه، هیچکس دلخور نمیذاره بره. عالی میشه!" "خوب چیکار کنم؟ کوپنیاش کنم؟ اول ماه به هر کی کوپن بدم؟ ... نه بابا، کسی وقت این کارا رو نداره. چوب خط بزنم و آخر ماه ار هر کی پول بگیرم؟ نه جانم، اینم که صرف نمیکنه، کافیه چند نفر نیان تسویه کنن، مگه من چقدر سود دارم؟ آخه این روزا به هیچکی هم که نمیشه اعتماد کرد ..." "صبر کن ببینم ... چرا نمیشه؟ ... عجب فکر بکری! ... آخ جااااااان، پیدا کردم!" "اعتماد" کردن به مشتری در روزگار بیاعتمادی!" فرداش "علی آقا" رفت بانک و چند دسته اسکناس ١٠٠ و ٢٠٠ و ٥٠٠ تومنی گرفت، دو تا جعبه درست کرد و توی هر کدوم مقداری از اون اسکناسها رو گذاشت. جعبههای پول خرد رو گذاشت یه قدری اونورتر، کنار گیشهای که چایی و ساندویچ رو تحویل میداد. تصمیم خودشو گرفته بود. با خودش میگفت: "من که دزدی نکردم و پولم حلاله ... ملت هم که با من پدرکشتگی ندارن که پولمو بخورن ... پس اگه من بهشون اعتماد کنم کار خطایی نیست، تازه اگر صدی چند نفر هم پول ندن ایرادی نداره خودم هم اگه روزی یکی دو نفر بیان و چایی مجانی بخوان که بهشون میدم پس چه فرقی میکنه؟" لحظه بزرگ ... مشتری اول اومد: سلام علی آقا صبح به خیر! سلام عزیز جان خوب هستین انشاالله؟ بله، سلامت باشین. یه چایی شیرین، یه نون پنیر؟ آره جونم. میشه ٤٠٠ تومن، بفرمایین ... قابلی هم نداره. چشم، الان تقدیم میکنم ... (جیبهاشو میگرده، کیفشو بیرون میاره ...) الان تقدیم میکنم. لازم نیست عجله کنی جونم، یه جعبه اونجا گذاشتم، پول خورد هم توش هست، لطفا خودت پولتو بریز اون تو، باقیشو بردار و برو به سلامت، روز خوبی داشته باشی. شوخی میکنی؟ دستم انداختی؟ نه جون داداش خودت برو ببین. (مشتری اول با ناباوری رفت سمت جعبه و ...) مشتری دومی: سلام علی آقا سلام خانم بفرمایین؟ یه چایی ٢ تا نون پنیر لطفا چشم ... چند روز اول تا مردم بفهمند که "علی آقا" چه تغییر مهم و جالبی در کارش داده یه کم طول کشید. حتی بعضیا بیشتر از معمول طول دادن تا مطمئن بشن که درست فهمیدهاند. ولی از روز سوم و چهارم مردم اصلا میومدن که خودشون به چشم خودشون این پدیده عجیب غریبو ببینن و اصلا از این نون و پنیر و چایی شیرین بخورن تا باورشون بشه. از همه مهمتر این بود که "علی آقا" چاره کارو پیدا کرده بود. فکرش واقعا درست کار کرده بود و صف تقریبا دو برابر سریعتر جلو میرفت. فروش علی آقا دو برابر شد و سودش بیشتر از دو برابر! بگو چرا؟ خوب معلومه! این روزها ١٠٠ تومن پولی نیست. خیلیها از این که علی آقا به مشتریهاش این قدر احترام گذاشته بود و بهشون اعتماد کرده بود که پولشون رو خودشون بدن و بقیهاش رو هم خودشون بردارن این قدر خوششون اومده بود که اصلا قید بقیه ١٠٠ تومن رو میزدن و دستخوش و انعام میذاشتن و میرفتن. این سود خالص بود و کم هم نبود! هیچکس "علی آقا" رو از این خوشحالتر و شادتر ندیده بود. مشتریها هم، همه از دم، روزشون رو با یک اتفاق ساده دلپذیر شروع میکردن. بعدها داستانهای زیادی دهان به دهان شد که چقدر مشتریهای علی آقا در طول روزشون برخوردهای بهتری با مردم دیگه داشتهاند و دلیلش یک آغاز خوب با "علی آقا" و اعتماد و روی خوش او بود. پ.ن:فقط من نمیدونم این موضوع تو کدوم ایستگاه مترو بوده.دوستان اگر کسی میدونه بگه. آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
|
|||
|
10-19-2013, 12:07 AM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
اعتماد خیلی خوبه . ولی متاسفانه بین مردم دیگه اعتماد از بین رفته.
من خودم همه کارهام رو بر پایه اعتماد به افراد انجام میدم. ولی 90 درصد نتیجه مطلوب رو نمیگیرم. |
|||
|
10-19-2013, 01:48 AM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
تو شهر ما يه حليم فروشي هست بزرگترها ميگن زمان قديم همين كارو ميكرد، ظرف رو بهش ميدادي خودت پول رو ميزاشتي تو دخل ، باقيشم بر ميداشتي.....
ولي حالا نه.... متاسفانه ديوار بي اعتمادي خيلي بلند شده! برای دنیایت چنان کار کن که گویا برای همیشه [در این دنیا] خواهی بود. و برای آخرتت [نیز چنان] سعی و تلاش کن که گویا فردا از دنیا خواهی رفت. |
|||
|
10-19-2013, 06:20 AM
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
خیلی دوست داشتنی بود
انسان های بی هدف مجبورند برای انسانهای هدف دار تا آخر عمر کار کنند |
|||
|
10-20-2013, 10:31 PM
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
نه بنظر من ما نباید فقط افراد کمی که از اعتماد سوءاستفاده میکنند را ببینیم.
من خودم الان دو سال هست که ترجمه میکنم و همه کارایی رو که میگیرم بصورت ایمیل میگیرم و ترجمه میکنم و ایمیل میکنم واسشون و بعد از اینکه مشتری ترجمه رو مبینه، مبلغ قراردادی رو کارت به کارت میکنه. بخدا تا الان هیچ موردی هم نداشتم که کسی سوءاستفاده کنه. و باور بفرمایید هیچوقت خودمو اذیت نمیکنم که بگم "تو الان داری از وقت خودت میزنی و ترجمه میکنی و طرف پولتو نمیده".اصلاً. از همشون هم فقط یه شماره تماس دارم و دیگر هیچ. پس میشه اعتماد کرد. خدایا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ممنونم تلفن:4969-611-0937 |
|||
|
10-20-2013, 11:10 PM
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
آفرین بر کسانی که اساس کارشان بر اعتماد و اطمینان میباشد. .
علی آقا این قدر اعتماد به نفس داره که دخل را جلو مشتری بزاره و نترسه که از او دزدی کنن. اگر هم دزدی پیدا بشه آنقدر ها هم ضرر نمیزنه که باعث بشه علی آقا به آدمهای درستکار دیگر اطمینان نکنه. نمونه خود من از راهکار خرید کردم چندین بار . نه کسی از دوستان را میشناختم نه آدرسی ازشان داشتم فقط نحوه گفتار و طرز فکرشان باعث اعتماد من شد و چه کار درست و بحایی ،که باعث شد من وارد کسب و کار پخش مواد غذایی بشم وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد. http://www.seftah.ir http://www.seftah.com |
|||
|
10-20-2013, 11:57 PM
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
و جا دارد اینجا از استاد بزرگوار و گرانقدر آقای قربانیان تشکر ویژه نماییم.
چون با راهنمایی های با ارزش خودشان نقش مهمی در هدایت اعضای سایت و بارور کردن فضای اعتماد و اطمینان دارند. وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد. http://www.seftah.ir http://www.seftah.com |
|||
|
11-28-2014, 03:56 PM
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: "صبحانه علی آقا"
آپ برای انرژی گرفتن دوباره اعضا
به عمل کار براید ، به سخن دانی و سخنرانی نیست
درد من تنهایی نیست ، بلکه مرگ ملتی است که گدایی را قناعت ، بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خدا می دانند. (( گاندی )) . |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
ایدههای دکتر علی اصغر جهانگیری برای خوداشتغالی | mehrdad062 | 6 | 16,594 |
04-08-2020 06:35 AM آخرین ارسال: Smn6630 |
|
صبحانه براي ادارت و بانك ها | اقاي ايـــده | 19 | 4,426 |
07-19-2013 06:53 PM آخرین ارسال: sohrabzadeh |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان