آیا مشکلات همیشه هست؟!

[goldmen]

(11-18-2012 06:23 PM)Delta.H نوشته شده توسط:  دوستان با عرض معذرت من با این نظریه که " مشکلات همیشه هست و افراد ثروتمند مشکلات و گرفتاریهای بیشتری دارند و به قول معروف هرکه بامش بیش برفش بیشتر!" کاملاً مخالفم!
ببینید اگر صادقانه به زندگی خویش بنگریم اکثر مشکلات، دلنگرانی ها، و عذاب وجدان ناشی از کمبودها است و زمانی که فرد به سطحی میرسد که استانداردهای قابل قبولی در زندگی خود و خانواده اش اعمال کند بسیاری از این کمبودهایی که مردم عادی بطور روزمره با آنها دست و پنجه نرم میکنند را حس نخواهد کرد بنابراین وقت بیشتری برای کارهای خیرخواهانه، ورزش، تفریح و علایق خاص خواهد داشت.
شاید تنها نگرانی افراد ثروتمند و موفق در زمینه های شغلی باشد و افزایش سرمایه. که این نگرانی را همگان حاضرند به جان بخرند ولی در زمینه های دیگر آرامش خاطر داشته باشند.
آزمایش پیامبران و اولیاء توسط خداوند هم اساساً برای نشان دادن آزار و اذیت نیست! بلکه یکی از فلسفه های آن درس دادن به انسانهای دیگر برای مقاومت و ایستادگی در راه رسیدن به هدف است.
مثلاً امام حسین و واقعه عاشورا درس پایمردی و ایستادگی بر سر عهد و پیمان و هدف تا پای جان را به ما میدهد و زمانی که حسین میگوید "هیهات من الذله" و تا آخرین لحظه به خاطر هیچ چیزی حتی عزیزترین کسانش از حق نمیگذرد میداند که این مشعلی است که در اعماق تاریخ افروخته و هرگز خاموش نخواهد شد. بنابراین هدف اصلی انسانهای دیگر هستند نه شخص امام حسین که خودش از بندگان مقرب ذات باریتعالی است.
اگر دیدید که ثروتمندی گرفتاری ندارد خدامند فراموشش کرده؟!
خدای مهربان هیچ بنده ای را حتی یک لحظه هم فراموش نمیکند حتی بدترین آنها را!
در روایت است که حضرت موسی به کوه نور میرود و از خدا برای بنی اسرائیل طلب عذاب میکند، خداوند به موسی میفرماید باز هم سعی کن آنها را هدایت کنی ولی موسی اصرار بر عذاب آسمانی داشت!
خدا فرمود کاری را که میگویم انجام بده بعد دوباره بیا.
موسی طبق دستور خداوند پیش کوزه گری میرود و به او میگوید هرچه کوزه داری خریدارم!
کوزه گر خوشحال میشود و همه را به موسی میفروشد.
موسی در داخل دکان کوزه گر با عصایش شروع به شکستن کوزه ها میکند!
کوزه گر که ناظر ماجرا بود به موسی میگوید چرا میشکنی؟
موسی میگوید پولش را داده ام دوست دارم بشکنم، خاکهایش را هم جمع میکنم و میبرم! و به کارش ادامه میدهد.
کوزه گر جلوی موسی را میگیرد، پولش را که به اندازه فروش چند ماه بود پس میدهد و به او میگوید من اینها را ساخته ام و هرکدام را که خرد میکنی قلبم فشرده میشود!!!
موسی پیش خدا بازمیگردد و حکمت این عمل را جویا میشود.
خداوند میفرماید: ای موسی! وقتی کوزه گری حاضر نیست کوزه های گلی اش جلوی چشمانش شکسته شوند، چگونه از من میخواهی بر بندگانم که برایم بسیار عزیزند به همین آسانی عذاب نازل کنم؟

اینم باز برمیگرده به آزمایش قرار گرفتن همه
امام حسین(ع) اراده میکرد کلا انسان های کربلا با قدرت خدایی که داشت از هستی نابود میشد چرا زمینی باهاشون جنگید؟
خدا میتونه زیر پای اسماعیل چشمه زمزم شروع به جوشیدن کنه نمی تونه جلوی خیمگاه امام حسین(ع) یک چشمه اب ایجاد کنه که عباس(ع) برای آب به دل دشمن نزنه؟
حتی به سلیمان که قدرت بی انتها داده بود بازهم مورد آزمایش قرار گرفت
به موسی (ع) وقتیی گفت به سوی قوم بنی اسرائیل برو موسی(ع) من ازشون میترسم اونا منو می کشند خدا گفت برادرت هارون رو برای کمکت میفرستم باز گفت میترسم..گفت قدرتم رو در عصات بهشون نشون میدم گفت میترسم واز اخر بعد از چند بار قبول کرد
ولی وقتی پیامبر(ص) به علی(ع) شب هجرت گفت تو جای من بخواب تا من هجرت کنم به مدینه علی(ع) فقط پرسید مادرم به فدایت من جای شما بخوابم شما درسلامت خواهی بود؟ محمد(ص) گفت اری
هم موسی(ع) که پیامبر خدا بود مورد آزمایش قرار گرفت در یک موقعیت خطرناک وهم علی(ع) کدوم موفقتر شدن؟

آزمایش خدا در همه چیز هست
یک داستان دیگر میگم:
محمد(ص) یکروز که میخواست بره معراج دو تا فرشته رو دید که دارن میرن به سمت زمین درموقع برگشت از نزد خدا باز همان دوتا فرشته را دید ولی فرشته ها ازش پرسیدن خدا مارو برای کارهای فرستاده که ما نفهمیدیم اگر امکانش هست از خدا بپرس
محمد(ص) گفت چه کاری مگر انجام دادین؟
فرشته اول گفت من رفتن تهه اقیانوس یک سنگ رو به خوردیک ماهی دادم..ماهی روبه قلاب یک ماهیگر رساندم....ماهی رو دست یک طبیب رساندم....طبیب اون سنگ رو ازشکم ماهی دراورد ورفت باهاش پسر حاکم شهر که ادم مشرک وظالمی بود رو که بیماری لاعلاج داشت نجات داد
اون فرشته گفت من رفتم غذای آبگوشت یک خانواده فقیر که با پس انداز یک ماه خودشان توانسته بودن گوشت بخرن رو ریختم رو زمین و بچه های اون فقیر به شدت ناراحت شدن

محمد(ص) برگشت معراج وازخدا جریان این دو کارش رو پرسید
خدا گفت اون حاکم درعمرش یک کار خوب انجام داده بود من بااین کار هم باز تلنگری زدم بهش که خدا وجود دارد وهم وقتی جانش رو گرفتم راحتر بتونم به سخترین عذاب دچارش کنم

ولی اون فقیر درعمرش یک کار بد انجام داده بود با این کار باز یک تلنگری بهش زدم که بازم منو شکر میکنه وهم موقع مرگش راحتر بتونم ببرم بهش جاویدان

اینکه ما پول دار بشیم بعد بفکر فقیران ونیازمندان بشیم یا کارهای خیر انجام بدیم
که مهم نیست اون موقع همه میتونند
مهم این هست که الان که هیچی نداریم چقدر میتونیم کمک کنیم به دیگران
چقدر میتونیم با همه سختی ومشکلاتی که داریم بازم بگیم خدا را شکر
چقدر میتونیم وقتی کسی آمد ازمون کمک خواست غذای خودمون رو بدیم بهش وخودمون گرسنه بمونیم
تا چه قدرت به وجود وکرم خدا ایمان داریم وهمیشه به یادش هستیم