ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
عاصم جورابی زمان کنونی: 05-05-2024, 03:42 AM |
|||||||
|
عاصم جورابی
|
09-04-2012, 09:40 AM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
عاصم جورابی
هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایینتر از خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری برایم در نظر گرفتهبود. نمیدانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او میگویند عاصم جورابی!
سر ساعت به رستوران رفتم. رئیس تا مرا دید گفت: چون جوان خوب و نجیب و سربهراهی هستی میخوام نصیحتت کنم. و بعد هم گفت: مبادا به سرت بزنه و بخوای واسه زنت وضع بهتری فراهم کنی! و ادامه داد: اگه به حرفم گوش نکنی مثل من بدبخت می شی. همونطور که من بدبخت شدم و حالا بهم میگن عاصم جورابی! پرسیدم: جناب رییس چرا شما رو عاصم جورابی صدا میکنن؟ جواب داد: چون بدبختی من از یه جفت جوراب شروع شد. و بعد داستان زندگی اش را برایم تعریف کرد: وقتی خواستم زن بگیرم با خودم گفتم باید دختری از خانواده طبقه پایین بگیرم که با دارو ندارم بسازه و توقع زیادی نداشته باشه. واسه همین یه دختر بیست و یک ساله به اسم صباحت انتخاب کردم. جهیزیه نداشت. باباش یک کارمند ساده بود. چهره چندان جذابی هم نداشت و من به خاطر انتخابم خوشحال بودم. صباحت زن زندگی بود . بهش میگفتم امشب بریم رستوران؟ میگفت نه چرا پول خرج کنیم؟ میگفتم: صباحت جان لباس بخرم؟ میگفت: مگه شخصیت آدم به لباسه؟ تا اینکه براش به زور یه جفت جوراب خوشگل خریدم. دو ماه گذشت اما همسرم جوراب نو رو نپوشید. یهروز گفتم عزیزم چرا جوراب تازهات رو نمیپوشی؟ با خجالت جواب داد: آخه این جورابا با کفشای کهنهام جور در نمیاد!به زور بردمش بیرون و براش یه جفت کفش نو خریدم. فرداش که می خواستیم بریم مهمونی باز کفش و جوراب رو نپوشید. بهش گفتم چرا تو کفش و جورابتو گذاشتی توی صندوق و نمیپوشی؟ جواب داد: آخه لباسام با کفش و جورابم جور در نمیاد! همونروز یک دست لباس براش گرفتم. اما همسرم باز نپوشید. دلیلش هم این بود: این لباسا با بلوز کهنه جور در نمیان! رفتم دوتا بلوز خوب هم خریدم.. ایندفعه روسری خواست. روسری رو که خریدم . دیگه چیزی کم و کسر نداشت اما این تازه اول کار بود! چون جوراباش کهنه شدن و پیرهنش هم از مد افتاد و از اول شروع کردم به خریدن کم و کسریهای خانوم! تا اینکه یهروز دیدم اخماش رفته تو هم. پرسیدم چته؟ گفت این موها با لباسام جور نیست. قرار شد هفتهای یه بار بره آرایشگاه. بعد از مدتی دیدم صباحت به فکر رفته. بهم گفت: اسباب و اثاثیه خونه قدیمی شده و با خودمون جور درنمیاد. عوض کردن اثاثیه خونه ساده نبود اما به خاطر همسر کم توقعم عوضش کردم. مبل و پرده و میز ناهارخوری و خلاصه همه اثاثیه خونه عوض شد. صباحت توی خونه باباش رادیو هم ندیده بود اما توی خونه من شبها تلویزیون میدید! چند روز بعد از قدیمی بودن خونه و کثیفی محله حرف زد. یک آپارتمان شیک تو یکی از خیابونای بالاشهر گرفتم. اما این بار اثاثیه با آپارتمان جدید جور نبود! دوباره اثاثیه رو عوض کردم. بعد از دو سه ماه دیدم صباحت باز اخم کرده. پرسیدم دیگه چرا ناراحتی؟ طبق معمول روش نمیشد بگه اما یه جورایی فهموند که ماشین میخواد! با کلی قرض و قوله یه ماشین هم واسه خانوم خریدم. حالا دیگه با اون دختری که زمانی زن ایدهال من بود نمیشد حرف هم زد! از همه خوشگلا خوشگلتر بود! کارش شدهبود استخر و سینما و آرایشگاه و پارتی! دختری که تو خونه باباش آب هم گیر نمیاورد تو خونه من ویسکی میخورد. مدام زیر لب میگفت: آدم باید همه چیزش با هم متناسب باشه! اوایل نمیدونستم منظورش چیه چون کم و کسری نداشت. خونه، زندگی، ماشین، اثاثیه و بقیه چیزا رو که داشت. اما بعد از مدتی فهمیدم چیزی که در زندگی صباحت خانوم کهنه شده و با بقیه چیزا جور درنمیاد خودم هستم! مجبور شدم طلاقش بدم. خانه و ماشین و اثاثیه و هرچی که داشتم با خودش برد. تنها چیزی که برام موند همین لقب عاصم جورابی بود! یه جفت جوراب باعث شد که همه چی بهم بخوره. کاش دستم میشکست و براش جوراب نمیگرفتم! آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!
مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
|
|||
|
09-04-2012, 12:52 PM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
نکته اخلاقی: هیچ وقت برای زنتان جوراب نخرید!!!:
. |
|||
09-04-2012, 01:18 PM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
دلم براش سوخت. آدم این طوریه دیگه. همین که تقی به توقی خورد و اوضاعش خوب شد همه چی یادش می ره. خدا رو هم بنده نیست.
خیلی بده که عزیزترین کست دیگه محلت نذاره. |
|||
|
09-04-2012, 01:58 PM
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
داداش مهدی شما هم دل پری داری انگار
خدایا بخاطر همه داشته ها و نداشته هایم ممنونم تلفن:4969-611-0937 |
|||
|
09-05-2012, 04:50 PM
ارسال: #5
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
(09-04-2012 12:52 PM)Delta.H نوشته شده توسط: نکته اخلاقی: هیچ وقت برای زنتان جوراب نخرید!!!:نکته اخلاقیش این ضرب المثل قدیمیه :دختر از بزرگان گرفتن سخت ولی نگهداریش راحت آب درون ظرف، شفاف است؛ آب دریا اما تیره. حقیقت های کوچک کلماتی شفاف دارند، حقایق بزرگ اما سکوتی عظیم. |
|||
09-05-2012, 06:56 PM
ارسال: #6
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
(09-05-2012 04:50 PM)sokoot نوشته شده توسط:(09-04-2012 12:52 PM)Delta.H نوشته شده توسط: نکته اخلاقی: هیچ وقت برای زنتان جوراب نخرید!!!:نکته اخلاقیش این ضرب المثل قدیمیه :دختر از بزرگان گرفتن سخت ولی نگهداریش راحت ممنون sokoot چه ضرب المثل زيبايي من هم فكر ميكنم اون خانم و خانوادش دچار فقر فرهنگي بودند. آسانسور
|
|||
|
09-05-2012, 08:08 PM
ارسال: #7
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
این ضرب المثل رو مادربزرگ خدا بیامرز من همیشه میگفت
کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
|
|||
|
09-06-2012, 03:15 AM
ارسال: #8
|
|||
|
|||
RE: عاصم جورابی
(09-05-2012 06:56 PM)parsajoon نوشته شده توسط:مرسی دوستان(09-05-2012 04:50 PM)sokoot نوشته شده توسط:(09-04-2012 12:52 PM)Delta.H نوشته شده توسط: نکته اخلاقی: هیچ وقت برای زنتان جوراب نخرید!!!:نکته اخلاقیش این ضرب المثل قدیمیه :دختر از بزرگان گرفتن سخت ولی نگهداریش راحت اوکی اصلاح میکنم! نکته اخلاقی: اگر زنتان از خانواده فقیری بود برایش جوراب نخرید تا جورابی نشوید!!!: . |
|||
|
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان