ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


آقای «یک درصد»!
زمان کنونی: 05-23-2024, 03:01 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: کامیار کاظمی
آخرین ارسال: sherafati
پاسخ: 2
بازدید: 1078

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 13 رأی - میانگین امیتازات : 2.85
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آقای «یک درصد»!
06-25-2012, 06:20 PM
ارسال: #1
آقای «یک درصد»!
گفت‌و‌گو با عبدالمجید وکیل، مکتشف معدن مس سرچشمه معروف به آقای «یک درصد»

کار که خیلی بزرگ شد یعنی دردسر

[تصویر: n00000449-b.jpg]

از دل این معدن تنها مس نیست که استخراج مي‌‌شود، بلکه ده‌ها فلز دیگر را مي‌‌توان از آن به دست آورد که به مراتب از مس ارزشمند‌ترند. سرچشمه اینک نه تنها خرج استان کرمان بلکه حتی بخشی از کشور را مي‌‌دهد. اما این ذخیره چگونه کشف شد؟ کدام تلاش و از سوی چه کسی، چشمه یکصد هزار تنی را به معدنی چند صد میلیون تنی تبدیل کرد. «عبدالمجید وکیل» که در دهه ۴۰، ذخایر میلیونی سرچشمه را کشف کرد، در گفت‌و‌گو با کسب و کار به این سوال به همراه دیگر سوالاتی که داشتیم، پاسخ داده است.

شما حدود ۴۵ سال پیش یکی از بزرگترین ذخایر بزرگ مس دنیا را کشف کردید. مي‌‌خواهم بدانم مکتشف معدن مس سرچشمه در کجا متولد شده و کودکی خود را چگونه گذرانده است.
اصالت من خوزستاني است. در حقيقت در اهواز متولد شدم و خانواده‌ام هم اهوازي هستند. تحصيلاتم را تا ششم دبيرستان در این شهر تمام كردم و مدرك ششم رياضي در آنجا گرفتم. در سال ۳۴ به تهران آمدم، در كنكور شركت كردم و در دانشكده فني دانشگاه تهران قبولي شدم. آن موقع در ايران دانشگاه فقط دانشگاه تهران بود. يك دانشگاه در شيراز هم البته بود كه آن دانشكده پزشكي بود. آن زمان مثل الان نبود بالای یک میلیون در سال دانشجو داشته باشیم. تعداد افرادی که به دانشگاه راه پیدا مي‌‌کردند بسیار ناچیز بود. خلاصه پس از قبولی در دانشگاه رشته مهندسی استخراج معادن را انتخاب کردم و در این رشته مشغول تحصیل شدم. به خاطر اتفاقي كه براي خانواده‌ام در خوزستان افتاده بود وقفه‌اي افتاد و يك تا يك سال و نيم از درس عقب افتادم‌ ولي به هر حال سال ۴۰ فارغ‌التحصيل شدم.

چرا معدن را انتخاب کردید؟
سال اول در آن موقع رشته عمومي بود. از سال دوم تخصصي مي‌شد. به معدن رفتم چون علاقه داشتم به رشته‌اي بروم كه كارش معلوم و مشخص شده نباشد. مثلا در پزشكي معلوم است كه شما جراحي کرده و شكم پاره مي‌كنيد و دوا می‌دهید‌(با خنده). معدن رشته‌اي است كه مشخص نيست شما چقدر به هدفي كه دنبالش هستيد مي‌رسيد. معلوم نيست معدنی را که پيدا مي‌كنيد و توسعه می‌‌دهید، به چه جايي مي‌رسد. اتفاقا شاید هم روی همین عقیده و ایده که در وجود من بود تقريبا بيشتر معادني را كه پيدا كردم ذخایرش ميلياردی بوده است.

آن طور که شنیده‌ایم قبل از انقلاب گروه برادران رضایی که شما با پشتوانه مالی این گروه سرچشمه را کشف کرده‌اید، در استخراج معادن برای خود تشکیلات وسیعی داشته‌اند شما هم بعد از فارغ‌التحصیلی به این گروه پیوستید. چه شد که جذب برادران رضایی شدید؟
قبل از فارغ‌التحصیلی هر سال، سه ماه تابستان‌ را مي‌رفتيم كارآموزي. دوره اول كارآموزي من در معادن زغال هجدک كرمان و شمشك تهران بود. درس‌هايي را كه خوانده بوديم عملا آنجا مي‌ديديم و گزارش مي‌داديم و خود گزارش كارآموزي‌مان براي رشته معدن با ضريب چهار نمره داشت. يعني معلوم بود كه دانشجويي كه آنجا رفته چيزي از آن معدن فهميده و گزارش داده. تازه ما مي‌نوشتيم و خط مي‌زديم كه فلان جا، فلان قسمت كار اشتباهي انجام شده و اصلاح كنيد. اتفاقا در معادن زغال شمشك گزارشي نوشته بوديم و نسبت به احتمال انفجار آنجا هشدار دادیم. چند ماه بعد در آنجا انفجاري رخ داد و ۲۴ نفر كشته شدند. مرحوم مهندس نصراله محمودي كه استاد ما بودند گزارش‌هاي ما را برای مقامات بردند و گفتند دو، سه تا از دانشجويان ما به رئيس معدن كپي گزارش‌شان را هم داده بودند كه در اينجا كارگرها دقت نمي‌كنند و مي‌روند در قسمت‌هايي كه گازها جمع مي‌شود، سیگار مي‌‌کشند. این سیگار کشیدن‌های بی‌موقع باعث شد جان‌شان گرفته شود. مي‌‌خواهم بگویم واقعا کارآموزی مي‌‌کردیم و شوق و اشتیاق یاد گرفتن در محیط کار را داشتیم.
تابستان سال بعد شركت‌هاي معدني و همچنين كارخانه‌هاي صنعتي اعلام كرده بودند كه معادن کرومیتی در جنوب كرمان به نام معادن اسفندقه كه تقاضاي كارآموزي كرده است. بروبچه‌هاي معدني ما هيچ كدام حاضر نشدند بروند ولي من گفتم مي‌روم. آنها گفتند آنجا بد آب و هواست. من خودم جنوبي‌ام و سرما و گرما اذيتم نمي‌كند و مي‌توانم به خصوص گرما را تحمل كنم. سالي كه رفتم براي كارآموزي يك روز و نصفي در اتوبوس بودم تا رسيدم به
سنگ مس وقتی اکسیده‌ می‌شود به رنگ آبی و سبز درمی‌آید. در آن روستا چون این رنگ‌ها را دیده بودند اسم چاه را چاه فیروزه گذاشته بودند. وقتی به سرچشمه رسیدم با آن دیدی که همیشه به دنبال چیزهای بزرگتر بودم، دیدم دو تپه به فاصله دو، سه کیلومتر است که همه تقریبا علامت‌های سبزی می‌زند. ترکیبات اکسید مس در سطح توده باتولیت بود
كرمان. از كرمان هم دو روز در اتاقي به نام هتل اخوان كه شبيه كاروانسرا بود اقامت داشتم تا بالاخره سوار كاميون‌هايي كه از معدن سنگ مي‌بردند شدم. شش صبح راه افتادم و پنج بعدازظهر رسيدم معدن. مي‌خواهم اين را بگويم كه سرم درد مي‌كرد براي اين جور جاها. دانشجویان ديگر بچه‌هاي تهراني يا شمالي بودند اصلا نمي‌توانستند در چنین مکان‌هایی فعالیت داشته باشند. رفتم معدن کرومیت اسفندقه كه آن موقع يك انگليسي هم آنجا بود و كار مي‌كرد. با اینکه به عنوان كارآموز رفتم اما اين دو، سه ماهه آنچنان كار را قبضه كردم كه خود آن انگليسي تعجب كرده بود. آدمي فوق‌العاده انرژيك بودم و سه، چهار ساعت هم بيشتر نمي‌خوابيدم هنوز هم خوابم كم است. آن موقع سه شيفته هم بوديم. مي‌رفتم مثل اجل معلق ساعت سه نصف‌شب سراغ كارگرها كه نشسته بودند يا مي‌خنديدند يا چرت مي‌زدند من هم مي‌نشستم كنارشان و شروع مي‌كردم به صحبت كردن! آنها با دیدن من جا مي‌‌خوردند. از كارآموزي كه برگشتم ورقه استخدام را به من نشان دادند كه فلاني با حقوق سه هزار تومان به عنوان مهندس معدن در اسفندقه انتخاب شده‌اي در حالي كه هنوز درسم تمام نشده بود و دو ماه از آن مانده بود. شرکت اسفندقه مربوط به برادران رضایی بود که از معادن آن منطقه کرومیت استخراج مي‌‌کرد و مستقیم از بندرعباس به دیگر کشورها مي‌‌فرستاد. آن موقع کرومیت در ایران کاربردی نداشت.

چه شد که سراغ مس رفتید؟
در سال ۴۶-۴۵ قيمت مس به علت اتفاقاتي كه در شيلي اتفاق افتاد بالا رفت. شرکت به دنبال این بود که با توجه به افزایش قیمت مس خود در ایران ذخایری را کشف کند. بنده مامور این کار شدم. در تمام ایران گشتیم و چندین نقطه جالب توجه در اطراف سرچشمه و سنقر پیدا کردیم. خيلي جاهاي ديگر (نزديك ۴۰ نقطه) را گشتم. برای ذخیره مس در سرچشمه يك نفر قبلا پروانه اولیه كار را گرفته بود. مقداری هم کار انجام داده و میزان ذخیره را حدود ۱۰۰ هزار تن با عيار يك درصد اعلام کرده بود. با استفاده از اطلاعاتی که داشتیم آمدیم زیر کوه‌های سرچشمه شروع کردیم به حفر تونل‌های اکتشافی و تمام قسمت‌ها را توسعه دادیم. من مدام جستجوگر این بودم که یک چیز بزرگتر و مهم‌تر پیدا کنیم، همین منجر به این شد تونل‌هایی را در سرچشمه حفر کنیم‌ اما تجهیزات ابتدایی ما اجازه نمي‌‌داد به حفر تونل‌های بزرگتری دست بزنیم، به همین خاطر از وزارت اقتصاد وقت که معادن زیر نظرش اداره مي‌‌شد تنها دستگاه حفاری‌اش را گرفتیم و حفاری‌های جدیدی انجام دادیم. این حفاری‌ها به ما نشان داد صد میلیون تن سنگ مس در این منطقه وجود دارد که پس از حفاری‌های جدیدتر به ۵۰۰ میلیون تن سنگ مس رسیدیم.

چه کسی به شما گفت بروید و در آنجا معدن را کشف کنید؟ خودتان رفتید؟
کارشناسان آلمانی و انگلیسی در ایران مطالعاتی انجام داده بودند. نتیجه مطالعات آنها نشان مي‌‌داد در کشور ما پتانسیل‌های مسی خوبی وجود دارد. به علت دو رشته کوه زاگرس و البرز و دامنه‌های زاگرس که تا سیستان و بلوچستان کشیده می‌شود و در دامنه‌‌های شمالی و جنوبی ارتفاعات که در حقیقت از زمین بالا آمده است معادن مس زیاد است. با توجه به تحولات بین‌المللی و بالا رفتن قیمت مس و از آن طرف پایین آمدن قیمت نفت که در آن زمان توامان شده بود شرکتی که ما آنجا کار می‌کردیم پیشنهاد داد شما بیایید برنامه‌‌ای بریزید برای اکتشاف مس. چون علاقه‌مندی ما را دیده بودند و می‌دانستند سرمان برای کار معدن درد می‌کند.

همان شرکت برادران رضایی دیگر؟
بله برادران رضایی. آمدیم تیمي ‌‌درست کردیم و یک لندرور ۱۲ نفره انگلیسی و دو تا استادکار انارکی گرفتیم. این دو استادکار انارکی قبلا با کارشناسان خارجی رفته و ایران را گشته بودند منتها چیزی نمی‌دانستند و فقط جاهایی را که رفته و گشته بودند یادشان بود. ما با آنها سوار شدیم و نزدیک یک سال تمام ایران را گشتیم. هر جایی هم که می‌رفتیم آنها را روی نقشه یادداشت می‌کردم و به شرکت گزارش مي‌‌دادم و آنها پروانه‌اش را می‌گرفتند. بعد با توجه به آنکه ذخیره کجا بود و ما چه امکاناتی داشتیم به آنجا رفته و کارمان را شروع می‌کردیم. بالطبع یکی از جاهایی که رفتیم سرچشمه بود. چون سرچشمه نزدیک معادن اسفندقه و فاریاب است و مي‌‌توانستیم تجهیزاتی را از آنجا به این منطقه بیاوریم. در سرچشمه چاهی هست به نام چاه فیروزه که در آن گزارش‌های اولیه هم هست. سنگ مس وقتی اکسیده‌ می‌شود به رنگ آبی و سبز درمی‌آید. در آن روستا چون این رنگ‌ها را دیده بودند اسم چاه را چاه فیروزه گذاشته بودند. وقتی به سرچشمه رسیدم با آن دیدی که همیشه به دنبال چیزهای بزرگتر بودم، دیدم دو تپه به فاصله دو، سه کیلومتر است که همه تقریبا علامت‌های سبزی می‌زند. ترکیبات اکسید مس در سطح توده باتولیت بود(باتولیت توده‌های گنبد مانندی است که از زیر زمین بالا می‌آید).

سرچشمه آن موقع روستا بود؟
بله، روستایی با ارتفاعی حدود ۲۷۰۰ متر و نزدیک به قله‌‌های وسط زاگرس که در دو طرف هم چشمه‌‌های آب وجود داشت. نام سرچشمه هم به خاطر همین چشمه‌های مختلف است.

مگر زاگرس تا آنجا ادامه دارد؟
بله. زاگرس از جنوب کرمان می‌رود به سمت سیستان و بلوچستان و به سلسله جبال هندوکش در کوه‌های افغانستان و پاکستان می‌پیوندند. که در حقیت می‌توان گفت البرز و زاگرس به شکلی بعد از آن چین‌خوردگی‌ها در قسمت‌‌های افغانستان به هم می‌رسند. سرچشمه به قول معروف من را گرفت. با توجه به اینکه بودجه به اندازه کافی داشتیم بلافاصله به آنجا رفته و دفتری در رفسنجان مهیا و ۵۰-۴۰ نفر کارگر هم استخدام کردیم. کارهای اولیه را می‌توانستیم با این تجهیزات انجام دهیم.

روی همان دو تپه ‌‌رفتید؟
بله. پایین‌ این تپه‌ها که کنار جوی قرار داشت و آبش تقریبا به رنگ سبز و آبی بود. رنگ این چشمه خود نشانه و شاخص وجود مس در آن سنگ‌ها بود. با حفر تونل کنار دره‌ها می‌خواستم قشر رویی را بشکافم چون می‌دانستم این قسمت‌ها هوازده و اکسیده است. همان طور که عرض کردم در اکتشافات اولیه یکصد میلیون تن سنگ مس کشف کردیم. اکتشافات که ادامه مي‌‌یافت سرچشمه روز به روز بزرگتر می‌شد به طوری که ذخیره به نزدیک ۲۰۰ میلیون تن رسیده بود. گروهی که از سازمان ملل در سازمان زمین‌شناسی بودند آمدند آنجا را بازدید کردند و به یکباره سروصدایی در دنیا به پا شد. یادم هست یکی از زمین‌شناسان که نامش در خاطرم نیست به من گفت فلانی اینجا با این پتانسیلی که دارد یکی از بزرگترین معادن دنیا خواهد شد. او گفت اگر در هر جای دیگری تونل بزنید شبیه همین جاست و پرسید که چرا این کار را نکردید؟ گفتم خوب امکانات محدود است و بخش خصوصی است. آن موقع‌ها هم طوری نبود که دولت کمک کند یا بانک‌ها بابت کار صنعتی وام صنعتی بدهند. به هر حال این پروژه در حدی شد که ذخیره مس آن به بالای ۵۰۰ میلیون تن رسید. دستگاه‌‌‌های حفاری و امکانات بیشتری آوردیم و دیدیم که این کار، کار ما نیست. یعنی اشل کار بزرگ‌تر از شرکت ماست به خصوص اینکه از اول برادران رضایی به من گفتند ما دنبال معدنی می‌گردیم که ۱۳-۱۲ میلیون تن ذخیره داشته باشد. آن موقع مس برای تسلیحات و وسایل نظامي ‌‌استفاده مي‌‌شد و ذخایر ما به اندازه‌ای نبود که برای کابل و این چیزها استفاده شود که در حقیقت مصرف اصلی‌اش است‌ ولی خب ما که اینجا را پیدا کردیم کمیت بالا زد. بعد که کارشناسان خارجی آمدند، گفتند که این معدن بزرگ است و باید دستگاه‌های مختلف گذاشته شود و کنسانتره شود، تغلیظ شود، ذوب شود، الکترولیز شود، بعد هم مس مثلا حدود نود و چند درصد است که بعد هم باید تصفیه الکتریکی شود و الکترولیز و آند و کاتد و بالاخره ذوب شود و از ذوب شده‌اش ورقه‌های مس ناخالص درست شود و بعد در حوضچه‌های الکترولیز گذاشته شود و مس کاتد که مس خالص ۹۹ درصد است تهیه شود که آن مس آن موقع قابل فروش در بازار بود.

به شما که آن موقع ذخیره ۵۰۰ میلیونی کشف کردید، چه چیزی دادند؟
آن موقع قانون معادن می‌گفت کسی که یک معدن را کشف کرد یک درصد سنگ خود معدن حق‌الکشف کاشف است.

تا آخر عمر؟
تا آخر عمر. به همین خاطر معروف شدم به آقای یک درصد؛‌ اما این یک درصد دوامي ‌‌نداشت چرا که به یکباره معدن مس سرچشمه ملی اعلام شد و دولت این معدن را به نام خود کرد و آن را از شرکت برادران رضایی گرفت.

یک درصد شما چه شد؟
به بنده هم حدود ۵۰۰ هزار تومان دادند که با آن توانستم خانه‌ای در تهران بخرم! به شرکت رضایی‌ها هم ۵۴-۵۳ میلیون پول و چند امتیاز دادند. یکی امتیاز احداث کارخانه هپکو. دیگری هم کارخانه سیمان شمال یکی هم معدن شاه کوه اصفهان.

آخرین باری که سرچشمه رفتید کی بود؟
سال ۸۳ بود. مدیر‌عامل وقت شرکت مس گفتند سمیناری داریم شما بیایید خاطرات‌تان را بگویید.

بعد از چند سال به سرچشمه می‌رفتید؟
خوب حساب کنید از ۵۳ تا ۸۳ می‌شود ۳۰ سال.

چرا معدنی را که خودتان کشف کرده بودید ۳۰ سال بی‌خیالش شدید؟
من بی‌خیال نشدم.

یعنی دلتان نمی‌خواست به آنجا بروید.
دلم می‌خواست بروم اولا هشت سالش جنگ بود و بعد هم که به هر حال ما نمی‌توانستیم سر خود برویم باید آنهایی که بودند دعوتمان می‌کردند.

مي‌خواهم بدانم شما به عنوان مكتشف سرچشمه و خيلي از معادن ديگر، اين روزهاي‌تان چطور مي‌گذرد؟
من اين روزها حالت مشاور را دارم. بعضي جاها كساني كه كار دارند به دليل اينكه من پايه ارشد نظام مهندسی معدن هستم از معادن مختلفي زنگ مي‌زنند و به عنوان مشاور مي‌روم معدن را مي‌بينم و قراري با هم مي‌گذاريم و حق‌الزحمه‌اي به من مي‌دهند. گزارشي براي‌شان مي‌نويسم و خودم هم با توجه به تجربه‌اي كه پيدا كرده‌ام به آنها توصيه‌ام اين است كه هيچ وقت معدن بزرگي پيدا نكنيد یا کاری را که دارید به یکباره توسعه ندهید. چون متاسفانه در ایران وقتی کار بزرگ مي‌‌شود هزاران خواهان پیدا مي‌‌کند و اجازه نمي‌‌دهند به راحتی کارتان را جلو ببرید و تشويق هم نمي‌كنند. این روزها هر صنعتگر یا معدنکاری را كه مي‌بينم مي‌گويد خوشا به سعادت‌تان كه شما الان كاري در اختيار نداريد! کارآفرین و تولید کننده در حال حاضر نه احترامي ‌‌دارد و نه پشتوانه‌ای.

به غیر از سرچشمه چه معادن دیگری را کشف کردید؟
شرکت مترو برای ایستگاه‌هایش سنگ می‌خواست که معادن کلاردشت را در سال ۶۸ پیدا کردم. همین سنگ‌های گرانیتی صورتی رنگ در ایستگاه‌های مترو مربوط به این معدن است. صدها میلیارد سنگ گرانیت دارد نه فقط یک میلیارد و دو میلیارد بلکه تمام ارتفاعات علم‌کوه، گرانیت است. معدن دیگری طرف اریجان پیدا کردم که مترو با تامین اجتماعی دعوا کرد و تامین اجتماعی هم آمد معدن را گرفت. بعد هم نتوانست با روستایی‌ها کار کند، تعطیل کردند که الان دوباره ‌فرستاده‌اند دنبال ما که بیایید می‌‌خواهیم دوباره این معدن را راه‌اندازی کنیم. یک معدن دیگر در جاده چالوس پیدا کردم که همین سنگ سبز که در دیواره شومینه می‌بینید مال آن معدن است که چندین میلیارد سنگ دارد.

پروانه این معدن به نام خودتان است؟
بله پروانه این را دیگر برای خودم گرفتم‌(برای اولین بار). شومینه پشت سرتان را هم با سنگ‌های نمونه که آوردیم ساختیم. اين معدن هم به محض اينكه سروصدايش بلند شد محيط‌ زيست و منابع طبيعي پيدا شدند و جلوی آن را گرفتند.

منبع: کسب و کار

[تصویر: Mrkamiar2.gif]


مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mohammadshamosi , iranboy , 1omin.com , sherafati
07-11-2012, 12:43 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-11-2012 12:43 PM، توسط sherafati.)
ارسال: #2
RE: آقای «یک درصد»!
ای بابا
این همه کشف اونوقت به اسم کی ثبت شده!!!!
ای بابا
این همه کشف اونوقت به اسم کی ثبت شده!!!!

نباید ببینی تا باور کنی...
باید باور کنی تا ببینی...Heart
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  مصاحبه با جناب آقای دکتر آکوچکیان اقاي ايـــده 2 3,537 05-21-2017 11:17 AM
آخرین ارسال: مدینه
  داستان خواندنی زندگی یک کارآفرین ۹ شغله samiar afshari 1 1,423 10-06-2015 11:54 AM
آخرین ارسال: sadegh62
  پروانه وثوق؛ یک فرشته کامیار کاظمی 17 2,738 05-21-2013 11:48 PM
آخرین ارسال: sir-mahyar
  مصاحبه با بنیاگذار شرکت کاله جناب آقای غلامعلی سلیمانی صدفی 0 2,138 05-13-2012 10:53 PM
آخرین ارسال: صدفی
  مصاحبه با آقای علی فرزامی (مدیر رستوران های زنجیره ای هایدا) صدفی 4 7,550 04-13-2012 10:33 PM
آخرین ارسال: صدفی
  ده توصیه ی مهم یک کارآفرین جوان کامیار کاظمی 0 1,059 05-06-2011 09:31 PM
آخرین ارسال: کامیار کاظمی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS