دزد زیرک و قانع

[arash67]

ماجرای دزدی که در ادامه برایتان شرح خواهم داد اتفاقی است که برای یکی از همسایه های سابقمون روی داده و مربوط به چند ماه پیش است

این همسایه سابقمون آقا رضا تقریبا60 سالشه یه مغازه لوازم یدکی داره و با پسرش اونجا رو اداره می کنه
تعریف می کرد که مدتی بود با پسرش مرتب بحث دعوا داشتن سر این که میدیدن بعضی از اجناس مغازه نیست در حالی که جفتشون می گفتن ما اون جنس نفروختیم
می گفت یه مدت که گذشت اومدیم هر چیزی رو که میفروختیم می نوشتیم تا مشخص بشه چه چیزایی فروخته شده ولی میدیدیم که باز بعضی از جنسا نه فروخته شدن نه تو مغازه اند و گم شدن

به بعضی از مشتریا هم شک کرده بودن چون از اونجا که مغازشون شلوغ پلوغ و به همریخته است فکر میکردن که کسی یواشکی و سر فرصت بعضی جنسا رو بلند میکنه

خلاصه چند وقتی از ماجرا گذشت و مشخص نشد جنسا کجا میرن تا اینکه یه روز ظهر خود این آقا رضا وقتی داشته می رفته خونه پسرش برای آشتی و صرف نهار از جلوی مغازه رد میشه با تعجب میبینه در مغازه بازه فکر میکنه پسرشه اونجاست میره که داخل مغازه تا با هم برن خونشون تا وارد مغازه میشه میبینه که اقا دزده داره جنس این هفته شو انتخاب میکنه
دزده هم که صاحب مغازه رو میبینه پا میزاره به فرارو دیگه اونجا نمیاد.

خلاصه دزده هر چند وقت یه بار میومده قفل درو باز می کرده بدون اینکه به دخل یا هر چیز دیگه ایدست بزنه جنسی رو بر میداشته و درو دباره قفل میکرده و می رفته تا سری بعد