اول خبر بد را بشنويم يا خبر خوب را ؟ يادداشتي از هاروي مك كي

[samiar afshari]

اول خبر بد را بشنويم يا خبر خوب را ؟ يادداشتي از هاروي مك كي /محمدرضا آل ياسين

من هر روز صبح به طور مستقيم به محوطه ي كارخانه ،جايي كه كارگران مشغول كارند ،ميروم و بدون اينكه با كسي حتي يك كلمه حرف بزنم فضاي كارم را لمس مي كنم ،نبض آن را مي گيرم و اطلاعات مفيد و ارزنده اي را درباره آن بدست مي آورم . همانطور كه گفتم در طول اين مدت با هيچ كس حتي كلمه اي گفت و شنود نمي كنم..آيا تصور مي كندي زن و شوهرها براي انتقال احساساتشان به هم بايد به طبل و شيپور و دهل متوسل شوند؟

يك مدير توانا اولين كسي است كه در سطح كارگاه از اخبار خوب با خبر مي شود اما مدير برجسته و ممتاز نخست از اخبار بد مطلع مي گردد . ترديدي نيست كه هيچ كس نمي خواهد براي مديرش حامل اخبار بد باشد زيرا او نخستين فردي خواهد بود بايد با صداي بلند ،لحن كلام خشن و طعنه آميز و ژست هاي خشم آلود مديرش روبرو شود.

بنابر اين اگر صاحب منصب هستيد بكوشيد هنگام شنيدن اخبار بد ،خونسردي تان را حفظ كرده و بر اعصابتان مسلط باشيد تا كادر و افراد،جرات انتقال اخبار بد را به شما داشته باشند .آنان بايد به اين باور برسند كه شما با بلند نظري به حل و فصل مسايل پرداخته و در مقابل دشواريها خم به ابرو نمي آوريد.در غير اين صورت بخاطر كتمان و لاپوشاني نقاط ضعف ،كم داشتها و نارساييها اوضاع وخيم شده و به مرحله بحراني مي رسد .

بر پايه سالها تجربه مديريت خود بر اين باورم كه حداقل اخبار تنها از طريق مجاري رسمي و اداري ،خلأ را به شكافي بزرگ تبديل مي كند . بنابر اين براي آگاهي از اخبار بد تنها به سلسله مراتب اداري اتكا نكنيد . در غير اين صورت اگر مشكلي پيش آيد سرپرست بخش مي كوشد پيش از مطلع شدنتان آن مساله را حل و فصل كرده و با تكيه به اين بهانه كه رفع آن نارسايي در حيطه مسئوليت اوست كارش را توجيه كند . به هر حال او پيوسته در صدد است براي حفظ اعتبارش پيش از با خبر شدن شما آن مساله را مخفي نگهدارد .

شما براي ارتباط با بخشهاي مختلف تشكيلاتتان به خط ديگري از ارتباطات نياز داريد . بنابر اين نه تنها كادر و افرادتان بلكه مشتريانتان را نيز ترغيب كنيد از مجاري غير رسمي با شما تماس بگيرند ،آزادانه نزدتان بيايند و موانع و علل هايي را كه مشاهده مي كنيد بي واسطه با شما در ميان بگذارند . در غير اينصورت با افرادي در خود فرو رفته ،خاموش و دست نيافتني طرف خواهيد بود . همه چيز در اعماق وجودشان رشد كرده و توسعه و گسترش مي يابد ولي پيوسته نقابي از بي تفاوتي بر چهره دارند .

شركت دايتون هادسون يكي از بزرگترين و موفق ترين شركتهاي خرده فروشي جهان است هيچ كاري دشوار تر از اين نيست كه اجناس سوپر ماركتها را در نقاط مختلف كشور تامين كند در چند سال اخير بسياري از شركت هاي مشابه يا همكار دايتون هادسون در تلاطم بازار كار غرقه شده و يا در معرض ورشكستگي قرار گرفته اند .

شايد تصور كنيد مبارزاتي كه برادران دايتون در كسب و كار از خود نشان مي دهند و يا مشقاتي كه از اين طريق متحمل مي شوند سبب مي شود بر خلاف بسياري از رقبايشان موانع را تاب اورده و به موفقيت و ثروت و تنعم برسند .

خير! اين تنها راز كاميابي شان نيست .عامل كليدي ان است كه دايتون براي ارتباط با كاركنان و مشتريانش اهميت و ارج فراوان قايل است . به همين دليل خطوط ارتباطي اش بسيار ساده و غير رسمي است . براي ملاقات با دايتون نمي توانيد اغلب او را در دفتر كارش پيدا كنيد . به احتمال زياد در يكي از طبقات فروشگاهش سرگرم نظارت و گفتگو با كاركنان يا مشتريان است . زيرا اعتقاد دارد يك بازرگان كامياب بايد همواره خود را با آنچه كاركنانش و مشتريانش مي جويند همگن سازد . براي تامين هر گونه نياز تازه، كوششي به خرج دهد و در اين راه روز به روز بر اعتبارش بيفزايد . دايتون براي رفتن به دفترش در طبقه يازدهم هرگز از آسانسور استفاده نمي كند . هميشه با سوار شدن پله برقي از تمام اوقاتش براي نظارت و ارتباط با افراد سود مي برد .

طبق گفته كين مك يكي از مديران مياني شركت دايتون هادسون تمام مديران ارشد اين شركت هم به تأسي از آقاي دايتون براي رفتن به دفترشان از پله برقي استفاده مي كنند .آنان تنها به گام برداشتن در طبقات فروشگاه بسنده نمي كنند . در خلال اين مدت با افراد و مشتريان گفتگو كرده و به نقاط ضعف و قوت پي ميبرند .شما نمي توانيد از طريق گزارش و اطلاعات دست دوم به طور دقيق از آنچه در محيط كارتان مي گذرد مطلع شويد . حضور در صحنه ،اهرم نيرومندي در سيستم كنترل و مراقبت محسوب مي شود.