فروش چوب در ساحل

[nematollah]

سلام . دوستان میخواستم نظرتون رو راجع به فروش چوب برای آتش در سواحل خزر در ایام نوروز بدونم؟

[یوسف خادم پیر]

سلام
به نظرم خوبه ولی چرا فقط چوب؟
10ها چیز دیگه ای هستندکه میشه همراه چوب ویا اونارو به تنهایی فروخت.
میتونی زغالم جاش بزاری.

اصل ایده چیز جالبی هست.(اینکه چوب به فروشی به مسافرها)

[nematollah]

ممنون . به نظرتون کجاها بیشتر فروش میره ؟ قیمتشو چقدر بدم؟

[مهدی 1]

ایده توپیه ، یعنی من باشم می خرم
فقط قیمت هم مهمه دیگه ،من نمی دونم یک دسته جقدر واست صرف بکنه ، ولی من شخصا حاضرم 5 تومن برای یک دسته چوب بزرگ بدم !!
شاید یک نفر دیگه بیست تومن هم حاضر باشه بده

[amirE5Ey]

ایده خوبیه. ولی قیمتشم باید منصفانه باشه. نسبت به مقداری که می خوان قیمت بزار مثلا از 2500 تومن شروع شه بره بالا.

[مهدی ر]

ایده بسیار خوبیه . البته چون سواحل دریای خزر دیوارکشی شده و هر سازمان یا شخصی ی قسمتشو خریده یا اجاره کرده ( مملکت اسلامی ! ) و ورودی میگیره و قوانین خودشونو دارن شما باید ببینید میزارن در منطقه شون اینکار رو انجام بدید یا نه. مثلا کافه دارها ممکنه مخالفت کنن .

[مهدی ر]

پارسال اینموقع سربازی بودم . محل خدمتم جزیره ی زیبای کیش بود . اما بخاطر حس تنهایی و دلتنگی زیباییها به دلم نمینشست . یه شب که خیلی دلتنگ بودم رفتم ساحل و شروع کردم به نوشتن نمیدونستم چم شده فقط دوست داشتم بنویسم و خدارو یاد کنم و این خیلی آرومم کرد : " حمد و سپاس خدای بزرگ و بلندمرتبه را که خالق جهان است و روزی دهنده نهان . در گوشه ای از گیتی پهناور و بیکران و در زیر سقف نیلگون آسمان در میان آبهای شیشه ای در جزیره ای زیبا چون رنگین کمان بر روی فرش زمین نشسته و در خیال خود غرق میشوم. اسب وحشی اندیشه خویش را بدان سو میبرم که رازهای نهان آینده در آن آرمیده اند. زیر سم تفکر خویش چنان می غلتانم تا آنچه شوند که میخواهم . هوای تازه میخواهم و دشتی سبز تا پرواز دهم پرنده ی خیال را تا بدانجا که نهایت است و نیست ! نه پشیمانم از آینده و نه امیدوار به گذشته .! سرود جاودانگی سر میدهم و فریاد برمیآورم : که بارالها تو بمان و بدان که در این پهنه ی موحش و در شب تاریک گمراهی تنهایی تنها تو بودی که غبار از چهره ی نحیف و خسته ام زدودی و دیدگانم را به نور مهربانیت روشن ساختی . دل در سینه عطش تنهایی را تحمل نتوان کرد. پنجه ی خشم خروشانم جهان را زیرو رو ساخت غافل از اینکه تو در خانه ای و نزدیکتر از من به منی . تو در نفسهایم جاری و من در آسمانها پی تو ! ببین چه مستانه میرقصد عروسک غمگین چشمانم . بغض دیدن توست آری ! سیرابم کن از شهد وجودت و غرق کن در دریای بیکران نگاهت . میبینی که فرشته ی هرزه گناه عشوه کنان خود را به بالینم میکشاند و رقصان و پایکوبان لذت شیرین گناه را چه رایگان میفروشد ! پس دستهایش را قطع گردان و دیدار خود را به قیمت هرآنچه که خود ارزانی داشته ای بفروش .ای که از هرآنچه هست بالاتری لذت دیدار تورا به لذت گناه که لحظه ای با من است نخواهم داد. ای زیباترین زیباییها دل در سینه هوس دیدار تو را دارد یا پرده کنارزن و مستم کن یا دل از سینه برون آر و نیستم کن. مرا طاقت این همه دلتنگی نیست . صدای سرد سکوتم خبر از تسلیم میدهد چرا که هوش اندک مرا یارای نبرد با عظمت اعجاب انگیز تو نیست ! بینا کنم تا غیر تو نبینم و شنوا کنم تا غیر کلام تو نشنوم. گره از زبانم بگشای تا بسوی تو خوانم و گامهایم را استوار گردان تا در راه وصال به تو رنجور نگردم . تو را من دوست میدارم هر دم "

---

اشتباهی فرستادم !! مربوط به تایپیک " تبریک نوروز 93 با چاشنی سپاس بود . مسولین حذف کنند لطفا