افراد نا موفق چه خصوصياتي دارند؟

[اقاي ايـــده]

افراد نا موفق چه خصوصياتي دارند؟

نويسنده: دکتر محمد سيدا

تاکنون آنچه گفته ايم درباره خصوصيات افراد موفق بوده است. حالا مي خواهيم به تصوير نگاتيو نيز نگاهي بيندازيم و آن مطرح کردن اين سؤال است: با ايجاد چه عادت هايي در خودمان تبديل به انساني ناموفق مي شويم؟
موفق نشدن به چه معناست؟
عدم موفقيت، به هوش، حافظه يا تفکر ارتباطي ندارد، بلکه به حرکت و پشتکار مربوط است.
«دنيا سرشار از مردان لايق اما نا موفق است.»

عدم هدفمندي


شما هم مي توانيد مانند خيلي از مردم، براي خود هدفي تعيين نکنيد و برنامه اي در نظر نگيريد. اين کار تنها نتيجه اي که دارد اين است که باعث مي شود هرگز از جايي که اکنون هستيد تکان نخوريد يا حتي عقب گرد کنيد. آيا شما همين را مي خواهيد؟
افراد ناموفق نمي دانند فردا مي خواهند چه کنند؟ سال آينده و پنج سال آينده چه برنامه اي دارند؟
فراموش نکنيد:
«با اجراي برنامه هر چه پيش آيد خوش آيد، آنچه پيش مي آيد الزاماً خوش نيست.»

استفاده نکردن از علم


از آنچه مي دانيد چه قدر استفاده مي کنيد؟ اگر شانه هايتان را بالا بيندازيد يا نتوانيد جواب درستي به اين سؤال بدهيد، شما اعلام مي کنيم که کم کم در زمره افراد ناموفق قرار خواهيد گرفت.
اهميت دادن به علم و عمل مطلب کهنه اي است که بارها و بارها در تمام فرهنگ ها و کشورها به آن تأکيد شده است و نتيجه آن هم بارها مورد امتحان قرار گرفته است.
مانند افرادي نباشيد که فقط دانش مي اندوزند اما در بکارگيري آن ناتوانند. اگر به اندازه يک کلمه مي دانيد، به قدر يک کتاب کار کنيد و اگر به قدر يک کتاب مي دانيد، يک عمر به کار ببنديد.

نگراني دائمي


آيا شما از زمره افرادي هستيد که مرتباً و به هر دليلي حرص و جوش مي خورند؟ اگر جواب شما بله است، بايد بگوييم که شما متأسفانه نه دنيا را داريد نه آخرت را! برخي از افراد را مي بينيم که همواره در نگراني به سر مي برند. نگراني دوباره گذشته، حال يا آينده. گاهي به گذشته مي انديشند و به خاطر حوادثي که در آن اتفاق افتاده است خود را مي خورند يا اشک مي ريزند. گاه به آينده نگاه مي کنند و از اتفاقات وحشت آوري که ممکن است در زمان آينده رخ دهد، مي لرزند، ابراز نگراني مي کنند و چه بسا باعث شوند تا يک برنامه کامل لغو شود.
اين مدل افراد، حتي مي توانند نسبت به زمان حال و اتفاقات جاري در آن نيز احساس نگراني کنند. هنگامي که سريال مورد علاقه خود را مي بينند، نگران هستند که برق قطع شود. وقتي به مهماني مي روند، نگران دير رسيدن هستند. وقت غذا خوردن نگران چاق شدن مي باشند و...! هزاران مورد مثال زدني ديگر.
دست از نگراني بر داريد. چه شما نگران باشيد و چه نباشيد، اتفاقات در زمان خود رخ خواهد داد. حداقل قبل از وقوع آن ها آسوده زندگي کنيد.

قهرماني طولاني مدت


عاملي که بيش از هر چيز ديگر روح و ذهن انسان را کدر مي کند و تمام شخصيت او را تحت انقياد خود در آورد«کينه» است. حتماً شما هم کساني را مي شناسيد که عمر ارزشمند خود را صرف به دست آوردن موقعيتي مي کنند تا در جايي حق کسي را کف دستش بگذارند يا انتقام بگيرند. نفرت ورزيدن و کينه هاي طولاني تمام انرژي و نشاط شما را مي گيرد و کاري مي کند تا به جز مورد کينه خود به هيچ چيز ديگري فکر نکنيد و در نتيجه از هر نوع پيشرفت موفقيتي باز داشته شويد.
نمونه کوچکي که يک انسان از کينه ورزي مي آموزد، در قالب قهرهاي طولاني در خانواده است. کودکي که در خانواده اي بزرگ مي شود که الگوي قهر در آن رواج دارد، در زمان بزرگسالي کينه ورزي و نفرت ورزيدن طولاني را ياد مي گيرد و در مراحل مختلف آن را پياده مي کند. اين الگوي مخرب جدا از محدود کردن فکر و ذهن، باعث از هم پاشيدگي خانواده ها و دوستي هاي ارزشمند مي گردد. هرگز در محيط خانواده از ديگر اعضا روي بر نگردانيد.
قهر به هيچ دردي نمي خورد.

عدم توجه به ظاهر


خيلي ها بر اين باور غلط اعتقاد دارند که ظاهر مهم نيست. اما توصيه من به شما اين است که ظاهر-مخصوصاً در اولين ملاقات- تأثير گذارترين عامل است.
«شما در يک کتابخانه فرصت نداريد يک کتاب را به طور کامل بخوانيد، بعد آن را بخريد، ناچاراً از روي جلد انتخاب مي کنيد.»
شما هم هر چقدر ادعا کنيد که آدم ظاهربيني نيستيد، باز هم نمي توانيد به طور کامل از قيافه يک آدم چشم بپوشيد. فرض کنيد شما را به اداره پليس مي برند تا به طور حدسي از ميان 10 نفر، يک دزد بانک را شناسايي کنيد. شما پشت آيينه دو طرفه مي ايستيد و آن 10 نفر را بر انداز مي کنيد. 9 نفر آن ها مرتب، با موهاي شانه زده، ريش تراشيده و لباس هاي اطو کشيده ايستاده اند و يک نفر از آن ها با ريش بلند، موهاي ژوليده، لباس هاي چروک و صورت اخمو در ميان ديگران ايستاده است. به طور عادي حدس شما کدام است؟ هر چه قدر هم به تساوي انسان ها ايمان داشته باشيد باز هم ناخودآگاه به فردي اشاره مي کنيد که ظاهر ژوليده تري دارد.
به سر و وضع خود در حدي که حالت زننده اي پيدا نکند برسيد. اجازه دهيد مردم در نظر اول ظاهر شما را بپسندند. خواهيد ديد که تأثير عميقي بر روي آن ها گذاشته ايد و مدت ها زمان مي برد تا نظر اوليه آنان نسبت به شما عوض يا کاملاً معکوس شود.

عدم آرامش


هيچ کس حرف کسي را که زياد حرف مي زند جدي نمي گيرند. هنگامي که در اجتماع در رويارويي با افراد ديگر هستيد، زياد صحبت نکنيد. کاري نکنيد تا سکوت شما را آرزو کنند. بلکه بايد رويه اي در پيش بگيريد تا براي شنيدن کلامي از دهان شما، دقيقه شماري کنند. از حرکات سريع و بي قاعده بپرهيزيد. سعي کنيد در رفتار و حرکتتان متانت و وقار و آرامش موج بزند و تماشاي حرکات شما براي ديگران خنده آور نباشد، بلکه ايجاد آرامش و آسودگي نمايد.
منبع:نشريه راه کمال- شماره 30

[jahanagahi]

عدم هدفمندي


شما هم مي توانيد مانند خيلي از مردم، براي خود هدفي تعيين نکنيد و برنامه اي در نظر نگيريد. اين کار تنها نتيجه اي که دارد اين است که باعث مي شود هرگز از جايي که اکنون هستيد تکان نخوريد يا حتي عقب گرد کنيد. آيا شما همين را مي خواهيد؟
افراد ناموفق نمي دانند فردا مي خواهند چه کنند؟ سال آينده و پنج سال آينده چه برنامه اي دارند؟
فراموش نکنيد:
«با اجراي برنامه هر چه پيش آيد خوش آيد، آنچه پيش مي آيد الزاماً خوش نيست.»

[بيلا بالا]

عدم توجه به ظاهر


خيلي ها بر اين باور غلط اعتقاد دارند که ظاهر مهم نيست. اما توصيه من به شما اين است که ظاهر-مخصوصاً در اولين ملاقات- تأثير گذارترين عامل است.
«شما در يک کتابخانه فرصت نداريد يک کتاب را به طور کامل بخوانيد، بعد آن را بخريد، ناچاراً از روي جلد انتخاب مي کنيد.»
شما هم هر چقدر ادعا کنيد که آدم ظاهربيني نيستيد، باز هم نمي توانيد به طور کامل از قيافه يک آدم چشم بپوشيد. فرض کنيد شما را به اداره پليس مي برند تا به طور حدسي از ميان 10 نفر، يک دزد بانک را شناسايي کنيد. شما پشت آيينه دو طرفه مي ايستيد و آن 10 نفر را بر انداز مي کنيد. 9 نفر آن ها مرتب، با موهاي شانه زده، ريش تراشيده و لباس هاي اطو کشيده ايستاده اند و يک نفر از آن ها با ريش بلند، موهاي ژوليده، لباس هاي چروک و صورت اخمو در ميان ديگران ايستاده است. به طور عادي حدس شما کدام است؟ هر چه قدر هم به تساوي انسان ها ايمان داشته باشيد باز هم ناخودآگاه به فردي اشاره مي کنيد که ظاهر ژوليده تري دارد.
به سر و وضع خود در حدي که حالت زننده اي پيدا نکند برسيد. اجازه دهيد مردم در نظر اول ظاهر شما را بپسندند. خواهيد ديد که تأثير عميقي بر روي آن ها گذاشته ايد و مدت ها زمان مي برد تا نظر اوليه آنان نسبت به شما عوض يا کاملاً معکوس شود.

عدم آرامش


هيچ کس حرف کسي را که زياد حرف مي زند جدي نمي گيرند. هنگامي که در اجتماع در رويارويي با افراد ديگر هستيد، زياد صحبت نکنيد. کاري نکنيد تا سکوت شما را آرزو کنند. بلکه بايد رويه اي در پيش بگيريد تا براي شنيدن کلامي از دهان شما، دقيقه شماري کنند. از حرکات سريع و بي قاعده بپرهيزيد. سعي کنيد در رفتار و حرکتتان متانت و وقار و آرامش موج بزند و تماشاي حرکات شما براي ديگران خنده آور نباشد، بلکه ايجاد آرامش و آسودگي نمايد.

[M3HDI]

(12-13-2012 09:49 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  عدم هدفمندي


شما هم مي توانيد مانند خيلي از مردم، براي خود هدفي تعيين نکنيد و برنامه اي در نظر نگيريد. اين کار تنها نتيجه اي که دارد اين است که باعث مي شود هرگز از جايي که اکنون هستيد تکان نخوريد يا حتي عقب گرد کنيد. آيا شما همين را مي خواهيد؟
افراد ناموفق نمي دانند فردا مي خواهند چه کنند؟ سال آينده و پنج سال آينده چه برنامه اي دارند؟
فراموش نکنيد:
«با اجراي برنامه هر چه پيش آيد خوش آيد، آنچه پيش مي آيد الزاماً خوش نيست.»

سلام

در خصوص هدفبندی ، همانطور که سابق هم عرض کرده بودم ، هدف رو مشخص کردم

منتهی در طول مسیر، ایده های کاری دیگری نیز با کمی زمان و کار تبدیل به واقعیت می شوند
سوال اینست که احتمال اینکه آن ایده جانبی جای هدف را به عنوان منبع درآمد بهتر بگیرد وجود دارد ، در اینصورت اگر به آن تن دهیم
آیا این خودش نوعی به هدفی نمی شود ؟
متشکرم

[jahanagahi]

(12-13-2012 10:21 PM)M3HDI نوشته شده توسط:  

(12-13-2012 09:49 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  عدم هدفمندي


شما هم مي توانيد مانند خيلي از مردم، براي خود هدفي تعيين نکنيد و برنامه اي در نظر نگيريد. اين کار تنها نتيجه اي که دارد اين است که باعث مي شود هرگز از جايي که اکنون هستيد تکان نخوريد يا حتي عقب گرد کنيد. آيا شما همين را مي خواهيد؟
افراد ناموفق نمي دانند فردا مي خواهند چه کنند؟ سال آينده و پنج سال آينده چه برنامه اي دارند؟
فراموش نکنيد:
«با اجراي برنامه هر چه پيش آيد خوش آيد، آنچه پيش مي آيد الزاماً خوش نيست.»

سلام

در خصوص هدفبندی ، همانطور که سابق هم عرض کرده بودم ، هدف رو مشخص کردم

منتهی در طول مسیر ایده های کاری دیگری نیز با کمی زمان و کار تبدیل به واقعیت می شوند
سوال اینست که احتمال اینکه آن ایده جانبی جای هدف را به عنوان منبع درآمد بهتر بگیرد وجود دارد ، در اینصورت اگر به آن تن دهیم
آیا این خودش نوعی به هدفی نمی شود ؟
متشکرم

اهداف در طی زمان قابل تغییر هستند واگر ایده ای دیگری جایگزین آن چیزی شد که هدفتان بود بشرط بهتر بودن ایده هیچ ارتباطی به بی هدفی ندارد.