ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
زمان کنونی: 05-02-2024, 01:07 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: karafarin
آخرین ارسال: karafarin
پاسخ: 5
بازدید: 1237

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 14 رأی - میانگین امیتازات : 3.36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
12-04-2013, 08:10 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 09-18-2015 02:58 PM، توسط karafarin.)
ارسال: #1
نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
نظریه نسل برتر master generation theory

http://mastertheory.blogfa.com/

نظریه ای برای فقرزدایی - نظریه ای در دفاع از حقوق کودکان - نظریه ای برای دنیایی بهتر

این یک نظریه اجتماعی جدید است که بیشتر بر پایه جامعه استوار است نه بر پایه دولتها. به این معنا که برای تحقق یافتن آن، فعالیت و حمایت کنشگران اجتماعی و مقبولیت و درونی سازی آن توسط جامعه اهمیت بیشتری دارد تا اقدامات خاص از سوی دولتها. هرچند حمایت، پشتیبانی و فرهنگ سازی و ایجاد ضمانت اجرایی لازم از سوی دولتها نیز نقش بسزایی دارد.

این نظریه هم جنبه اجتماعی دارد هم حقوقی. اجتماعی از آن نظر که به منافع جمعی توجه دارد و حقوقی از آن جهت که به حقوق فردی افراد بخصوص حقوق کودکان توجه می کند. از این منظر می توان این نظریه را نظریه ای در حمایت از حقوق کودکان نیز محسوب نمود.

بطور خلاصه این نظریه که برگرفته از مفهوم ابر انسان (ابرمرد یا انسان کامل) نیچه و نظریه تکامل اجتماعی است اعلام می دارد تنها افرادی که توانایی مادی و صلاحیت روانی و اخلاقی بچه دار شدن را دارند مجاز به این کار می باشند تا از این طریق بتوان نسلهایی تکامل یافته تر را بوجود اورد که با مشکلات حادی بزرگ نشده و از امکانات و نیز تربیت خوبی بهره مند شده باشند و نسبت به نسلهای قبلی خود شرایط بهتری را تجربه نمایند. در واقع ما زمانی حق داریم بچه دار شویم که بتوانیم تمامی استعدادها و توانمندیهای بالقوه فرزندانمان را به بهترین شکل ممکن شکوفا نماییم و شرایط مادی و معنوی لازم را برایشان مهیا نماییم و برای تحقق این منظور باید از توانایی مالی و صلاحیت رفتاری لازم بهره مند باشیم.

طبق این دیدگاه بچه دار شدن یک حق نیست بلکه مسوولیتی است که فقط افراد صاحب صلاحیت می توانند نسبت به ان اقدام کنند بنابراین افرادی که توانایی مالی لازم و یا صلاحیت اخلاقی و رفتاری لازم را ندارند حق بچه دار شدن ندارند و دولت باید از این اقدام انها جلوگیری کند و در صورت تخطی نیز ضمن برخورد تنبیهی با انان (بعنوان ضمانت اجرایی تحقق این موضوع) بچه را از انها گرفته و به افراد یا مراکز صاحب صلاحیت بسپارد. البته واضح است که این موضوع به هیچ وجه بمعنای حق دولت برای نابارور کردن اینگونه افراد نمی باشد چرا که بطور مثال چه بسا فردی که امروز فقیر است سال بعد دیگر فقیر نباشد و شرایط لازم برای بچه دار شدن را پیدا کرده باشد. بنابراین اقدامات دولت در این زمینه نباید تهاجمی بلکه باید عکس العملی (برخورد با اقدام افراد فاقد صلاحیت در بچه دار شدن) باشد و دولت هیچگاه حق انجام اقدامات پیشگیرانه برگشت ناپذیر مانند عقیم کردن را در این خصوص ندارد. برای آگاهی بیشتر درخصوص مباحث نظری پیرامون حق بچه دار شدن توصیه میشود کتاب "بچه دار شدن: ایا حقی برای بچه داشتن وجود دارد" چاپ سال 2003 انتشارات دانشگاه اکسفورد نوشته مری وارناک استاد برجسته فلسفه اخلاق در انگلستان مطالعه شود. لینک کتاب در گوگل بوک:
https://books.google.com/books/about/Making_Babies.html?id=Upsy0S0bApoC

آیا بچه دار شدن عملی اخلاقی است؟
فردی را تصور کنیم که به دلیل رنج ها و سختیهای فراوانی که متحمل شده به این نتیجه رسیده که زندگی ارزش زیستن ندارد و سراسر رنج و عذاب است و به همین دلیل هم قصد خودکشی دارد اما پا را فراتر از این گذاشته و به این جمع بندی رسیده که بدلیل عذاب اور بودن زندگی باید خانواده و دوستانش را نیز با کشتن از این رنج بی پایان نجات دهد! هرچند ممکن است تصمیم اول او در پایان دادن به زندگی خودش را تحت عنوان حق مردن یا حق خودکشی محترم و مجاز بشماریم اما یقینا تصمیم دوم او در کشتن دیگران با انگیزه ای به ظاهر انسانی به هیچ وجه پذیرفته و اخلاقی نیست چرا که وی خود را در مقام تصمیم گیری بجای دیگران انهم در مورد مهمترین تصمیم یعنی حق حیات قرار داده است و این یقینا پذیرفتنی نیست. همانطور که در اینجا ما حق نداریم بدون اجازه دیگران مرگ آنها را رقم بزنیم پس درباره تولد انسانها نیز ما مجاز نیستیم بدون نظر آنها تولد آنها را رقم بزنیم صرفا به این دلیل که ما خود از زندگی در این دنیا راضی هستیم. البته از آنجا که کسب نظر از کسی که هنوز بدنیا نیامده است غیرممکن است پس میتوان اینگونه برداشت نمود که چنانچه بتوانیم شرایط و امکانات خوبی را برای فرزند مهیا کنیم میتوان با ضریب بالا احتمال داد که فرزند در اینده از وجود خویش در این دنیا راضی خواهد بود و برعکس چنانچه دورنمای خوبی از شرایط و امکانات خوب برای فرزند نمی بینیم میتوان با ضریب بالا احتمال داد که فرزند نیز در اینده از بدنیا امدن خود و زندگی در شرایط سخت و غیر استاندارد رضایت نخواهد داشت و از این بابت از ما گله مند خواهد بود. بر این اساس چنانچه ما خود صلاحیت اخلاقی لازم برای فرزنداوری و نیز امکانات و توانمندیهای مادی لازم برای رشد و پرورش فرزند را داشته باشیم، در اینصورت فرزند اوری از جانب ما غیر اخلاقی نخواهد بود اما در غیر اینصورت یقینا عملی غیراخلاقی مرتکب شده ایم.

ممکن است افرادی بیان دارند که داشتن فرزند و تجربه نمودن حس پدری و مادری و در اغوش کشیدن فرزند یک نیاز عاطفی برای هر انسانی است و نمی توان این حق را از انان گرفت در پاسخ باید گفت افرادی که خود شرایط لازم برای بچه دار شدن را ندارند ولی چنین نیازی را احساس می کنند می توانند برای ارضای این نیاز روحی به پرورشگاه ها مراجعه نموده و با در اغوش کشیدن و محبت خالصانه نمودن به کودکان محرومی که بشدت نیز نیازمند چنین توجهی می باشند یک ارتباط انساندوستانه پرمنفعت و معنوی و دوسویه برقرار نمایند و عطش روحی خود و ان کودکان را سیراب نمایند چراکه میدانیم مادری کردن و پدری کردن از مادر شدن و پدر شدن بمراتب پر اهمیت ترند چون مادر شدن و پدر شدن یک قابلیت فیزیکی است که اکثریت قریب به اتفاق افراد ان را دارا می باشند اما مادری و پدری کردن یک توانایی و هنری می باشد که هر کسی از ان بهره مند نمی باشد و کسب ان نیازمند مطالعه و انرژی گذاشتن های کافی می باشد. البته در سطحی تخفیف یافته تر و تعدیل شده می توان این نظریه را اینگونه بیان داشت که افراد فقیر اما دارای صلاحیت رفتاری این حق را داشته باشند که حداکثر یک فرزند بدنیا اورند و در واقع در مورد انها سیاست تک فرزندی را در پیش گرفت.
در سطحی دیگر ممکن است افراد ثروتمندی حاضر باشند هزینه مالی کودکان بی سرپرست را قبول نمایند و افراد فقیر بتوانند با تایید مراکز نگهداری کودکان بی سرپرست این کودکان را در کنار خود و با هزینه افراد خیر بزرگ نمایند و خود از بدنیا اوردن فرزند اجتناب کنند. یا انکه دولت تصمیم بگیرد همان هزینه ای را که در مراکز بهزیستی برای این کودکان مینماید در اختیار خانواده های فقیر اما سالمی قرار دهد که تمایل دارند این کودکان را در کنار خود بزرگ نمایند.
در بسیاری از کشورهای پیشرفته زوجین تحصیل کرده و متمدنی که مشکل ناباروری نیز ندارند ترجیح می دهند بجای انکه خود فرزندانی بدنیا اورند کودکان بی سرپرست را به فرزندخواندگی بپذیرند و یا حداقل در کنار فرزند خونی خود فرزندخوانده نیز بپذیرند. متاسفانه در کشورهای جهان سومی که تصورات و افکار عقب مانده و جاهلانه رواج دارد توان بچه دار شدن برای افراد یک قدرت و منزلت محسوب شده و افراد تحت تاثیر این فشار اجتماعی سعی می کنند سالم بودن!! خود را با بچه دار شدن به همگان ثابت کرده و از این رو از پذیرش فرزندخوانده اجتناب می ورزند. در این زمینه در بسیاری از کشورها انجمن هایی تحت عنوان انجمن حمایت از فرزندخواندگی به ترویج و توسعه این امر نیکو می پردازند.

مزایای فرزندخواندگی (فرزند پذیری) نسبت به فرزنداوری

فرزندخواندگی نسبت به فرزنداوری مزایایی دارد که شامل موارد زیر است:
1) دارای ارزش انسانی و معنوی بالایی است چراکه کودک یتیمی را صاحب خانواده و حس تعلق می کنیم و بجای انکه فردی را به جمعیت درحال انفجار دنیا اضافه کنیم فردی را از جمعیت کودکان بی سرپرست کم کرده ایم
2) اگر جنسیت فرزند برامون مهم باشه میتونیم کودکی با جنسیت مورد نظرمون رو انتخاب کنیم
3) نگرانی بابت اینکه فرزندی با مشکلات جسمی بدنیا اوریم نخواهیم داشت و میتوانیم فرزند سالم و زیبایی رو انتخاب کنیم
4) فرزند خوانده ها در مقایسه با فرزندان خونی، در اینده محبت و فرمان پذیری بیشتری نسبت به والدین خواهند داشت چراکه می دانند والدین شان لطف بزرگی در حق انان انجام داده و سرپرستی انها را قبول کرده اند. این در حالی است که امروزه اکثر فرزندان خونی از والدین خود طلبکار بوده و احترام لازم را برای انان قائل نمی باشند.
5) مادران دردسرهای نه ماه بارداری و زایمان و تبعات جسمی و شغلی ناشی از آن را تجربه نخواهند کرد و به سادگی صاحب فرزند دلخواه خواهند شد.
6) زنان برای زایمان تا سن 35سالگی فرصت دارند درصورتیکه در هر سنی مثلا پس از 40سالگی میتوانید فرزندخوانده بپذیرید و تا قبل از آن از فرصتهای تحصیلی و شغلی پیش رویتان نهایت استفاده را ببرید.
7) چنانچه ازدواج شما به طلاق و جدایی بیانجامد عذاب وجدان و نگرانی بابت اینده فردی که خودتان بدنیا اورده باشید را تجربه نخواهید کرد.
8) چنانچه فرزند خونی شما در اینده دچار مشکلات حاد و درمان ناپذیر مانند بیماری های ارثی یا صعب العلاج جسمی یا روانی گردد و از این بابت زجر و سختی زیادی را تحمل نماید ممکن است این عذاب وجدان را داشته باشید که شما مسبب بدنیا امدن و تحمیل سختی و رنج به وی بوده اید اما اگر فرزندخوانده شما دچار چنین مشکلاتی گردد عذاب وجدانی نخواهید داشت چراکه شما مسبب بدنیا امدن وی نبوده اید و تنها به وی این لطف را داشته اید تا به او طعم پدر و مادر و خانواده داشتن را بچشانید.

همچنین ممکن است این یک نظریه سرمایه سالارانه تلقی گردد مبنی بر اینکه طبق این دیدگاه افراد فقیر حق بچه دار شدن ندارند و این حق صرفا به ثروتمندان داده شده است گویی حق ادامه حیات صرفا متعلق به ثروتمندان است در پاسخ باید گفت همانگونه که در توضیح نظریه نیز گفته شده افرادی باید حق بچه دار شدن داشته باشند که همزمان هم توانایی مالی و هم صلاحیت اخلاقی و رفتاری داشته باشند بنابراین چه بسا زوجین ثروتمندی که بدلیل نداشتن صلاحیت اخلاقی و رفتاری (مثلا اعتیاد به مشروبات الکلی یا مواد مخدر ویا ابتلا به بیماریهای حاد روانی) حق بچه دار شدن نداشته باشند. پس این یک نظریه سرمایه سالارانه تلقی نمی گردد بلکه بحث اصلی آن صلاحیت هاست اعم از صلاحیت مالی و صلاحیت رفتاری. در این خصوص تاسف بار است که بدانیم هم اکنون برخی نوزادان بدلیل اعتیاد والدین خود معتاد متولد می شوند! برای اشنایی بیشتر با این پدیده تاثر برانگیز می توانید عباراتی چون "اعتیاد نوزادان/ کودکان" یا "نوزادان /کودکان معتاد" را در گوگل جستجو نمایید.

البته در بحث صلاحیت های اخلاقی و رفتاری نکته مهمی وجود دارد و ان اینکه در بسیاری از موارد ممکن است فقط یکی از زوجین فاقد این صلاحیت باشد در صورتیکه وقتی چنین زوجی را از داشتن بچه منع می کنیم همسر ان فرد را نیز از حق خود محروم می کنیم. هرچند این انتقاد تا حد زیادی وارد است اما باید درنظر داشت که هر کودکی هم به پدر خوب و هم به مادر خوب نیاز دارد تا بتواند رشد صحیح و کاملی داشته باشد لذا بهتر است فردی که همسر ناهنجار و نامتعادلی دارد که صلاحیت پدر یا مادر شدن ندارد؛ هرچه زودتر از وی جدا شده و زندگی جدید و بهتری را برای خود اغاز نماید تا هم خود و هم فرزند اینده اش بتوانند سرنوشت خوبی بدور از گزند افراد ناهنجار داشته باشند.

البته باید اذعان نمود که این نظریه بیشتر فقرا را در بر میگیرد چراکه متاسفانه بدلیل فقر فرهنگی و اجتماعی (که ان هم تا حدود زیادی ناشی از فقر مالی است) و شرایط سخت زندگی، بیشترین عدم صلاحیت رفتاری و اسیبهای روانی نیز نزد فقرا یافت میشود و بطور مثال بیشترین کودک ازاریها و یا قتل کودکان توسط والدین در خانواده های فقیر مشاهده میشود. باید توجه داشت کودک ازاری ها منجر به اختلالات شدید شخصیتی و رفتاری در بزرگسالی این کوکان نیز میگردد.

برای مطالعه بیشتر در مورد پدیده شوم کودک آزاری و اشنایی با عواقب و نتایج آن به لینک زیر مراجعه نمایید:

http://www.google.com/#newwindow=1&q=%22...1%DB%8C%22

در وبلاگ زیر نیز می توانید تجربه های دردناک افراد از مورد ازار جنسی قرار گرفتن در کودکی را مطالعه نمایید:

http://tajavozmamnoo.blogfa.com/tag/%D9%...9%87%D8%A7

همچنین برای مشاهده تصاویری تکاندهنده از خشونت علیه کودکان می توانید عبارت کودک آزاری یا خشونت علیه کودکان را در بخش تصاویر گوگل جستجو نمایید.

همچنین برای مطالعه اخبار دهشتناک مربوط به قتل کودکان توسط والدین!! می توانید عباراتی همچون "قتل کودک" ، "قتل نوزاد" و یا "قتل فرزند" را در گوگل جستجو کنید.

از دیگر اسیب های موجود بر سر راه زندگی کودکانی با خانواده های ناهنجار، می توان به اعتیاد کودکان و نیز قاچاق کودکان اشاره نمود. برای اگاهی بیشتر درخصوص این موارد میتوانید عباراتی چون "اعتیاد کودکان"، "کودکان معتاد" و "قاچاق کودکان" را در گوگل جستجو نمایید.

پیمان نامه حقوق کودک که یک کنوانسیون جهانی و شامل 54ماده است از 4 اصل پایه ای تشکیل شده است که اولین اصل به این شرح است: "هیچ کودکی نباید از تبعیض رنج ببرد" از اینرو کودکی که در خانواده ای فقیر و یا ناهنجار و پر آسیب رشد یابد از همان ابتدا نسبت به سایر کودکان دچار تبعیض و کمبود خواهد بود.

جالب انکه در بسیاری از کشورها و از جمله در ایران برای انکه زوجین ناباروری که توانایی فرزنداوری ندارند بتوانند کودک بی سرپرستی را به فرزند خواندگی بپذیرند شرایط مالی و اخلاقی و رفتاری انها به دقت و در یک پروسه طولانی بررسی و ارزیابی می گردد و پس از تایید صلاحیت مالی و رفتاری امکان دریافت فرزند را پیدا می کنند (و تا مدتها پس از ان نیز رفتار انها با فرزند مورد بازرسی قرار می گیرد) اما زمانیکه طبق این نظریه عنوان می شود همین وسواس و دقت نظر صحیح و بجا در مورد زوجینی که خود قصد بدنیا اوردن فرزند دارند رعایت شود برخی صدای اعتراض و پایمال شدن حقوق فردی افراد را سر می دهند!! فارغ از انکه به حقوق انسانی فرزند نگون بخت انها توجهی نمایند. مگر حقوق کودک اولی با حقوق کودک دومی متفاوت است؟!؟ بنابراین این نظریه از منظر حقوق فردی نیز جایگاه ویژه ای دارد. هر انسانی این حق ذاتی را دارد که توسط والدینی خوب و در شرایطی خوب و مناسب رشد یابد حال اگر زوجینی علیرغم اینکه شرایط لازم را ندارند اقدام به فرزنداوری نمایند در حقیقت حقوق اولیه آن فرزند را پایمال نموده اند. فرزندی که مجبور است در شرایطی غیراستاندارد و ناعادلانه زندگی نماید و چه بسا که اینده مطلوبی نیز در انتظارش نباشد.

جالب تر انکه برای انجام اقداماتی بمراتب کم اهمیت تر از فرزند اوری، نظیر اخذ جواز کار و از این قبیل، گواهی عدم سوء پیشینه و عدم اعتیاد از افراد درخواست می گردد اما برای فرزنداوری که اینده و سلامت جامعه به آن وابسته است قبل از اقدام از افراد هیچ احراز صلاحیتی صورت نمی گیرد!

از اینرو کودکانی که به اجبار والدین فقیر خود از حق تحصیل و تفریح محروم و تن به کارهای خیابانی و طاقت فرسا می دهند نه محتاج ترحم ما که محتاج تظلم خواهی ما از والدین خودخواه و بی مسوولیتشان هستند. در بسیاری از کشورهای پیشرفته انجمن های فعال در زمینه حقوق کودکان به محض مشاهده چنین برخوردی از سوی والدین با کودکان خود نسبت به طرح شکایت و دادگاهی نمودن آن به ظاهر والدین اقدام نموده و حقوق آن کودک نگون بخت را از والدینش مطالبه نموده و در صورتیکه دادگاه والدین را فاقد صلاحیت تشخیص دهد اقدام به خارج نمودن کودک از شرایط غیرانسانی و تحت سرپرستی قرار دادن وی می نمایند.

یکی از ایراداتی که ممکن است به این نظریه گرفته شود این است که چه بسا فردی که امروز فقیر است در اینده ثروتمند شود و همچنین بالعکس ثروتمند امروزی در اینده فقیر شود و یا کسی که امروز صلاحیت رفتاری دارد در اینده این صلاحیت را از دست بدهد و نیز بالعکس. پس چطور میتوان به فقیر کنونی و یا فردی که اکنون صلاحیت رفتاری ندارد گفت که بچه دار نشو و به ثروتمند فعلی و یا فردی که اکنون صلاحیت رفتاری دارد نیز با اطمینان گفت که میتوانی بچه دار شوی؟ در پاسخ باید گفت واقعیت این است که چنین تحولاتی تنها در حدود ۱۰تا ۲۰درصد افراد بالای ۳۰سال (سن معقولی که افراد برای بچه دار شدن میتوانند اقدام کنند) ممکن است رخ دهد و عموما پس از 30سالگی شرایط افراد تغییر فراوان نمی کند یعنی عموما ثروتمندان ثروتمند و فقرا فقیر باقی می مانند. همچنین عموما پس از این سن کجروان کجرو و افراد نرمال نرمال باقی می مانند. یک نظریه نیز همیشه معطوف به کلیت و عمومیت جامعه بیان میشود و نه برای اقلیت اندک و یا استثنائات جامعه.

کارکرد های فقر برای جامعه

البته این نظریه مخالفان خاص خود را خواهد داشت از جمله، طرفداران نظریه کارکردگرایی که فقر را دارای کارکردهای مثبتی می دانند و لذا وجود و تداوم انرا نیز لازم میدانند. ازجمله مهمترین کارکردهای فقر که این دسته از افراد ذکر میکنند میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. وﺟﻮد ﻓﻘﺮ اﻳﻦ اﻃﻤﻴﻨﺎن را ﺑﻪ وﺟﻮد ﻣﻲآورد ﻛﻪ ﻛﺎر ﻛﺜﻴﻒ ﻛﻪ ﻫﺮ اﻗﺘﺼـﺎدي آن را دارد ﺻـﻮرت ﺧﻮاﻫـﺪ ﮔﺮﻓـﺖ. ﻛـﺎري ﻛـﻪ ﺑـﻪ ﻃـﻮر ﻓﻴﺰﻳﻜـﻲ ﻛﺜﻴـﻒ اﺳـﺖﻳـﺎ ‫ﺧﻄﺮﻧﺎك، ﻛﺎر ﻣﻮﻗﺘﻲ، ﻛﺎر ﻃﺎﻗﺖﻓﺮﺳﺎ، ﻛﺎر ﺑﺎ ﻣﺰد ﻛﻢ و ﻣﺸﺎﻏﻞ ﻳﺪي. ﻣـﺜﻼً ﻛﺎرﻫـﺎي ﻛﺜﻴﻒ در رﺳﺘﻮراﻧﻬﺎ ﻳﺎ ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎﻧﻬﺎ ﻋﻤﺪﺗﺎً ﺑﺮ دوش ﻓﻘﺮاﺳﺖ.
‫2. ﻓﻘﺮا ﺑﻪ ﻃﻮر ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ و ﻏﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﺑﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬﺎﻳﻲ ﻛﻤـﻚ ﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ ﻛـﻪ اﻓـﺮاد ﻣﺮﻓﻪ و ﻣﺆﺳﺴﺎت را ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪ ﻣﻲﻛﻨﺪ. ﻓﻘﺮا ﻣﺼﺮف و ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ ﮔـﺬاري ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬـﺎي اﻗﺘﺼـﺎدي ﺧﺼﻮﺻﻲ را ﺑﺎ درﻳﺎﻓﺖ ﻣﺰدﻫﺎي ﭘﺎﻳﻴﻦ ﻣﻴﺴﺮ ﻛﺮده اﻧﺪ. ﻣﺜﻼً ﺧﺪﻣﺘﻜﺎران ﺧﺎﻧﮕﻲ ﻛﻪ ﻣﺰد ﻛﻤﻲ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ زﻧﺎن ﻣﺮﻓـﻪ را آزاد ﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ ﺗـﺎ ﻓﻌﺎﻟﻴﺘﻬـﺎي ﻣﺘﻨـﻮع ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ، ﻣـﺪﻧﻲ ﻳـﺎ ‫اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻧﺠﺎم دﻫﻨﺪ. ﻳﺎ ﻓﻘﺮا اﺑﺘﻜـﺎرات و اﺧﺘﺮاﻋـﺎت ﭘﺰﺷـﻜﻲ را ﺑـﺎ ﻓﺮﺳـﺘﺎدن ﺑﻴﻤـﺎران ‫ﺧﻮد (ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ﻣـﻮش آزﻣﺎﻳﺸـﮕﺎﻫﻲ) ﺑـﻪ ﺑﻴﻤﺎرﺳـﺘﺎﻧﻬﺎي آﻣﻮزﺷـﻲ و ﺗﺤﻘﻴﻘـﻲ ﺗـﺄﻣﻴﻦ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﺧﻄﺮ اﻳﻦ ﻛﺎر را ﺑﺮاي اﻓﺮاد ﻣﺮﻓﻪ، ﻳﻌﻨﻲ ﻫﻤﺎن ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ از اﻳـﻦ اﺧﺘﺮاﻋـﺎت ﺑﻬﺘﺮ و ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺮﺧﻮردار ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﻛﺎﻫﺶ ﻣﻲدﻫﻨﺪ.
‫3. ﺑﻌﻀﻲ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﺑﺮاي ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﻓﻘﺮا، ﻳﺎ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺳﭙﺮ ﻣﺤﺎﻓﻆ ﺑﺎﻗﻲ ﺟﻤﻌﻴﺖ از ﻓﻘﺮا، رﺷﺪ ﻛﺮده اﻧـﺪ؛ ﻣﺸـﺎﻏﻠﻲ ﻣﺜـﻞ ﻛﻴﻔﺮﺷﻨﺎﺳـﻲ ﻳـﺎ وﻛﺎﻟـﺖ و ﻗﻀـﺎوت و ﭘﻠـﻴﺲﻛـﻪ ‫ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﺸﺘﺮﻳﺎﻧﺶﻓﻘﺮا ﻫﺴﺘﻨﺪ. دﻳﮕﺮ ﻣﺸﺎﻏﻠﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ وﺟﻮد ﻓﻘـﺮ رﺷـﺪ ﻛـﺮده اﻧـﺪ ﻋﺒﺎرت اﻧﺪ از ﻓﺮوش ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر و ﻧﻮﺷﺎﺑﻪﻫﺎي اﻟﻜﻠﻲ، ارﺗـﺶ زﻣـﺎن ﺻـﻠﺢ و ﻓﺎﺣﺸـﮕﻲ ‫ﻛﻪ اﻓﺮاد ﻣﻮرد ﻧﻴﺎز ﺧﻮد را از ﻣﻴﺎن ﻓﻘﺮا ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻲﮔﻴﺮﻧﺪ.
‫4. ﻓﻘﺮا ﻛﺎﻻﻫﺎﻳﻲ را ﻣﻲﺧﺮﻧﺪ ﻛﻪ دﻳﮕﺮان ﻧﻤﻲﺧﺮﻧـﺪ ﻳـﺎ ﻧﻤـﻲﺧﻮاﻫﻨـﺪ. ﺑﻨـﺎﺑﺮاﻳﻦ ‫ﻓﺎﻳﺪه اﻗﺘﺼﺎدي آﻧﻬﺎ را ﻃﻮﻻﻧﻲ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻣﺜﻞﻧﺎن ﻣﺎﻧﺪه، ﻣﻴﻮه ﻳﺎ ﺳﺒﺰﻳﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ اﮔﺮ ﻓﻘـﺮا ‫ﻧﺨﺮﻧﺪ دور رﻳﺨﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﻟﺒﺎﺳﻬﺎي دﺳﺖ دوم و ﺳـﺎﺧﺘﻤﺎﻧﻬﺎ و ﻣﺎﺷـﻴﻨﻬﺎي ﻣﺴـﺘﻬﻠﻚ. ﻓﻘﺮا ﺑﺮاي ﭘﺰﺷﻜﺎن، وﻛـﻼ، ﻣﻌﻠﻤـﺎن و ﻛﺴـﺎن دﻳﮕـﺮي ﻫـﻢ ﻛـﻪ ﺑﺴـﻴﺎر ﻛﻬﻨﺴـﺎل اﻧـﺪ ﻳـﺎ ‫آﻣﻮزش و ﻣﻬﺎرت ﻓﻨﻲﻛﻤﻲ دارﻧﺪ ﻳﺎ ﺑﺮاي ﺟﻠﺐ اﻓﺮاد ﻣﺮﻓـﻪ ﺷﺎﻳﺴـﺘﮕﻲ ﻧﺪارﻧـﺪ اﻳﺠـﺎد ‫دراﻣﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ.
‫5. ﻓﻘﺮا را ﻣـﻲﺗـﻮان ﻛﺠـﺮوان واﻗﻌـﻲ داﻧﺴـﺖ و ﻣﺠـﺎزات ﻛـﺮد ﺗـﺎ ﻣﺸـﺮوﻋﻴﺖ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎي ﻣﺴﻠﻂ را در ﺳﻄﺢ ﺑﺎﻻ ﻧﮕﻪ داﺷﺖ. ﭼﻨﺎن ﻛﻪ دورﻛﻴﻢ و دﻳﮕـﺮان ﺑـﻪ ﭘﻴـﺮوي ‫از او ﮔﻔﺘﻪاﻧﺪ ﻫﻨﺠﺎرﻫﺎ ﺑﺎ ﻛﺸﻒ ﻣﻮارد اﻧﺤﺮاف ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ وﺟﻬﻲ ﻣﺸـﺮوﻋﻴﺖﻳﺎﻓﺘـﻪاﻧـﺪ. اﻳﻨﻜﻪ واﻗﻌﺎ ﻓﻘﺮا ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺗﻜﺐ ﺧﻼف ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺤـﺚ اﺳـﺖ وﻟـﻲ ﺣﺮﻓـﻲ در اﻳـﻦ ‫ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ اﻳﻦ دﺳﺘﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ دﺳﺘﮕﻴﺮ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ و وﻗﺘﻲ دﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻛﻤﺘﺮ ﻣﻲﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺧﻮد را ‫ﺗﺒﺮﺋﻪ ﻛﻨﻨﺪ و ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﺗﻨﺒﻞ، وﻟﺨﺮج، ﻣﺘﺨﻠﻒ و ﻏﻴﺮ آن ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ.
‫6. ﮔﺮوﻫﻲ از ﻓﻘﺮا، ﻛﻪ ﺑﻪ دﻟﻴﻞ ﻧﺎﺗﻮاﻧﻲ ﻳﺎ رﻧﺞ ﺑﺮدن از ﺑﺨﺖ ﺑﺪ، ﻧﻴﺎزﻣﻨﺪ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﺑﺮاي ﺑﺎﻗﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺣﺴﺎس رﺿـﺎﻳﺖ ﻋـﺎﻃﻔﻲﻓـﺮاﻫﻢ ﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ، ﭼـﻮن اﺟـﺎزه ‫ﻣﻲدﻫﻨﺪ ﺑﻪ آﻧﻬﺎﻳﻲﻛﻪ ﺑﻪ اﻳﺸﺎن ﻛﻤﻚ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ ﺣﺲ ﻧﻮع ﭘﺮﺳﺘﻲ و اﺧﻼﻗﻲ دﺳﺖ دﻫﺪ.
‫7. ﻓﻘﺮ ﺑﻪ ﺗﻀﻤﻴﻦﭘﺎﻳﮕﺎه ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﻘﻴﺮ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ ﻛﻤـﻚ ﻣـﻲﻛﻨـﺪ. در ﺟﺎﻣﻌـﻪاي ﻛﻪ ﻗﺸﺮﺑﻨﺪي ﺷﺪه اﺳﺖ و ﺗﺤﺮك اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻫـﺪف ﻣﻬﻤـﻲ اﺳـﺖ و ﻣﺮزﻫـﺎي ﻃﺒﻘـﺎﺗﻲ ﻛﺎﻣﻼً ﻗﺎﻃﻊ و ﺑﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ، اﻓﺮاد ﻣﺎﻳﻞاﻧﺪﺑﺪاﻧﻨﺪ در ﻛﺠﺎ ﻗﺮار دارﻧﺪ. در ﻧﺘﻴﺠﻪ، ﻛـﺎرﻛﺮد ‫ﻓﻘﺮ اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ وﺳﻴﻠه اﻧﺪازهﮔﻴﺮي ﻧﺴﺒﻲ و ﺛﺎﺑﺘﻲ ﺑﺮاي ﻣﻘﺎﻳﺴه ﭘﺎﻳﮕﺎه اﺳـﺖ، ﺑـﻪ وﻳـﮋه ﺑﺮاي ﻃﺒﻘﺎت ﻛﺎرﮔﺮ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻤﺎﻳﺰ ﭘﺎﻳﮕﺎه ﺧﻮدﺷﺎن و ﻓﻘﺮا را ﺗﺤﻜﻴﻢ ﻛﻨﻨﺪ. ﻫﻤﺎن ﮔﻮﻧﻪ ‫ﻛﻪ اﺷﺮاف ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻴﻮهﻫﺎﻳﻲ ﺑﺮاي ﺗﻤﻴﺰ ﭘﺎﻳﮕﺎه ﺧﻮد از ﺗﺎزه ﺑﻪ دوران رﺳﻴﺪهﻫﺎ ﺑﻴﺎﺑﻨﺪ.
‫8 . ﻓﻘﺮا ﺑﻪ ﺗﺤﺮك ﺻﻌﻮدي اﻓﺮاد ﻏﻴـﺮ ﻓﻘﻴـﺮ ﻛﻤـﻚ ﻣـﻲﻛﻨﻨـﺪ. ﻓﻘـﺮا ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮان ‫ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻓﺮﺻﺘﻬﺎي آﻣﻮزﺷﻲ را رد ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ، ﻛﻨﺪ ذﻫـﻦ ﻳـﺎ ﻏﻴـﺮ ﻗﺎﺑـﻞ آﻣـﻮزش دادن ‫ﻫﺴﺘﻨﺪ، دﻳﮕﺮان را ﻗﺎدر ﻣﻲﺳﺎزﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﺑﻬﺘﺮي ﺑﻪ دﺳﺖ آورﻧـﺪ. ﻫﻤﭽﻨـﻴﻦﻋـﺪه اي ﺧﻮد ﻳﺎ ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺸﺎن را در ﺳﻠﺴﻠﻪﻣﺮاﺗﺐ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ اﻗﺘﺼﺎدي و از ﻃﺮﻳﻖ دراﻣﺪﻫﺎي ﻧﺎﺷـﻲ ‫از ﻋﺮﺿﺔ ﻛﺎﻻ و ﺧﺪﻣﺎت ﺑﺮاي ﻓﻘﺮا ﺑﺎﻻ ﻛﺸﻴﺪه اﻧـﺪ؛ ﺑـﺎ ﻛﺎرﻫـﺎ و ﺧـﺪﻣﺎﺗﻲ ﻧﻈﻴـﺮ ﭘﻠـﻴﺲ ‫ﺷﺪن، ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻐﺎزهﻫـﺎي ﻣﺸـﺮوبﻓﺮوﺷـﻲ ارزان ﺷـﺪن ﻳـﺎ ﻛـﺎرﻛﺮدن در دﺳـﺘﻪﻫـﺎي ‫ﺑﺎﺟﮕﻴﺮ راﻳﺞ در ﻣﺤﻼت ﻓﻘﻴﺮﻧﺸﻴﻦ.

منبع: مقاله کارکردهای مثبت فقر و نابرابری اثر هربرت گنز در مقدمه کتاب دموکراسی و خبر، صفحات 2 تا7
http://www.samt.ac.ir/uploads/asp/pdfm/1069.pdf

کارکردهای فقر برای دولتها (چرا دولتها نمیخواهند فقر پایان پذیرد)

علاوه بر آنکه جامعه و بخصوص ثروتمندان از وجود فقر بهره فراوانی می برند دولتها نیز از وجود ان بهره مند می شوند و این دو در کنار هم یکی از دلایل اصلی تداوم و بقای فقر در طول قرنها بوده است. از جمله منافع فقر برای دولتها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱) فقر برای ارتشها و جنگها که در حالت عادی داوطلبان کمی دارند مشتریان بالقوه ای پدید می اورد. لشکر فقرا براحتی جذب مشاغل نظامی و جنگی میشوند چراکه چیزی برای از دست دادن ندارند.
۲) وجود دزدان قاچاقچیان و سایر افراد شرور که قریب به اتفاق انها از میان فقرا بوجود می ایند بهانه خوبی به دولتها می دهد تا برای ایجاد امنیت و اسایش از مردم مالیات و عوارض گزاف دریافت نمایند.
۳) بدلایل اقتصادی سیاسی و امنیتی و بعضا ایدئولوژیک حفظ نرخ رشد جمعیت و حتی افزایش ان برای دولتها اهمیت بالایی دارد از سویی بیشترین زادو ولد نیز بدلایلی که در ادامه خواهد امد در بین فقرا صورت می پذیرد لذا دولتها بدون درنظر گرفتن تبعاتی که این زادو ولد برای فقرا و جامعه درپی خواهد داشت از این روند حمایت میکنند در واقع در تضاد میان منافع دولتها با منافع افراد دولتها سعی میکنند مستقیم و غیرمستقیم افراد را به سمت منافع و اهداف خود سوق دهند. البته باید به این نکته توجه داشت که دولتها می توانند کاهش جمعیت ناشی از جلوگیری از زادو ولد فقرا را با سیاستهای ترغیبی برای زاد و ولد اقشار متوسط و مرفه جامعه جبران کنند.
۴) اکثر دولتمردان یا خود جزو ثروتمندان جامعه اند (بخصوص در کشورهای جهان سومی و دیکتاتوری) و یا وامدار و حافظ منافع ثروتمندان در نتیجه به همان دلایل گفته شده در بالا مبنی بر نیاز ثروتمندان به وجود فقرا دولتها نیز از این مساله حمایت می کنند تا رضایت ثروتمندان را جلب نمایند.
۵) در دولتهای استبدادی و غیر دموکراتیک در مواقع لزوم بخشی از فقرا با دریافت مبالغ اندکی به مزدوران و جیره خواران و نیروی سرکوب دولتها مبدل میشوند بخصوص که نسبت به قشر متوسط و مرفه جامعه حس انتقام و ستیز دارند که نمونه بارز آن را در کودتای 28 مرداد 1332 ایران شاهد بوده ایم.
۶) در دولتهای استبدادی فقر تضمین کننده دوام و بقای حکومت است مردمی که گرسنه و صبح تا شب در پی لقمه نانی هستند هرگز فرصت و رمقی برای بازخواست حکومت و بیان خواسته ها و مطالباتشان نخواهند داشت. همچنین بدلیل فقر و گرفتاری قادر به کسب اگاهی های لازم برای شناخت پیرامونشان و انچه می گذرد نخواهند بود.
7) کارگران فقیر یا به حقوق قانونی و صنفی خود اگاهی ندارند و یا بدلیل نداشتن پشتوانه مالی و قانونی و ترس شدید نسبت به از دست دادن موقعیت کاری هیچگاه نسبت به شرایط غیرقانونی و غیر انسانی حاکم بر موقعیت کاری خود اعتراض جدی نخواهند داشت.
8) در اکثر کشورها نهادهای حکومتی بزرگی با بودجه هایی کلان برای مبارزه با فقر و کمک به فقرا در سطح کشور وجود دارند. در بسیاری از مواقع دست اندرکاران و متولیان اینگونه نهادهای به ظاهر مبارزه با فقر! با هرگونه تلاش جدی برای ریشه کنی فقر بطور مخفیانه و در پشت پرده مخالفت می کنند تا مبادا خوان گسترده ای که به این واسطه برای انها پهن شده و دست انها را تا انتها در سفره اموال عمومی فرو برده است از بین برود. درست مانند برخی محققان و اساتید دانشگاهی که با هرگونه تلاش و دیدگاهی که سودای ریشه کنی فقر داشته باشد بدلایل به ظاهر علمی مخالفت می کنند چراکه در صورت وقوع چنین اتفاقی، خوان گسترده بودجه هایی که برای تحقیقات در مورد فقر و یا سایر معضلات اجتماعی ناشی از فقر هزینه می گردند، برچیده خواهد شد!

علاوه بر دلایل بالا که در بین اکثر دولتها مشترکند برخی دولتهای پیشرفته نیز انگیزه های خاص خود را برای تداوم فقر در کشورهای جهان سومی دارند از جمله اینکه وجود فقر در کشورهای عقب مانده باعث مهاجرت نخبگان و تحصیل کردگان آن کشورها به کشورهای پیشرفته می گردد و این بمعنای آن است که کشورهای پیشرفته بدون انکه برای رشد و پرورش افراد نخبه در کشورهای فقیر هزینه ای کرده باشند انها را در زمان شکوفایی و بهره دهی براحتی حذب کشورهای خود می کنند و از این طریق علاوه بر سود سرشار مادی و معنوی، کاهش رشد جمعیت فعال خود را نیز جبران می کنند. همچنین وجود مردمان فقیر در دیگر کشورها این امکان را به کشورهای پیشرفته می دهد که برای انجام کارهای سخت و طاقت فرسا، کارهای کثیف و پست، عرضه تن فروشی و فحشا، قاچاق اعضای بدن برای بیماران خود و دیگر نیازها براحتی فقرای کشورهای فقیر را بدون داشتن هرگونه حقوق قانونی به کشور خود وارد نموده و مورد سواستفاده قرار دهند و بر سر انها منت نیز بگذارند. همچنین وجود انبوه مردمان فقیر در کشورهای عقب مانده این فرصت را به دولتهای پیشرفته می دهد تا بر سر مردمان خود بدلیل داشتن دولتی کارامد و جامعه ای مرفه منت گذاشته و دولت خود را مایه مباهات کشور دانسته و مردم را از هرگونه انتقاد و عیب جویی از خود برحذر دارند و همواره وضعیت کشورهای عقب مانده و فقیر را پیش چشم مردمان خود قرار دهند تا از این طریق خود را دولتی منزه و کاملا کارامد جلوه دهند. همچنین وجود کشورهای فقیر این امکان را به دولتهای پیشرفته میدهد تا با انعقاد قراردادهایی یکطرفه و ناعادلانه با دولتهای فاسد کشورهای فقیر، منابع و ذخایر طبیعی آن کشورها را به بهایی اندک بدست اورده و در مقابل خدمات ناچیز و ابتدایی را برای آنها انجام دهند.

علاوه بر ثروتمندان و دولتها گروه دیگری که ممکن است موافق وجود و ازدیاد فقرا باشند انقلابیون چپ گرایی هستند که بدنبال بدست اوردن قدرت سیاسی می باشند. این گروه نیز برای انکه بتوانند نیروهای لازم برای انقلاب سوسیالیستی و براندازی حکومتهای مرکزی را تدارک ببینند نیاز دارند تا افراد فقیری را بر علیه حکومتها با خود متحد و همراه نمایند. قاعدتا اگر افراد جوامع در رفاه نسبی و بدور از فقر باشند انگیزه لازم برای شورش بر علیه حکومتها و به خطر انداختن جانشان را نخواهند داشت و جذب گروههای انقلابی چپ گرا نخواهند شد و نهایتا انکه مطالبات خود را از طریق مبارزات مدنی و صنفی و در چارچوبی دموکراتیک و عاری از خشونت پیگیری خواهند کرد.
البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که فقر علاوه بر کارکردهای به ظاهر مثبت دارای کارکردهای منفی زیادی نیز هست که اهمیت بالایی دارند ازجمله اینکه متاسفانه اکثر بزهکاران، جنایتکاران، دزدان خشن، زورگیران، منحرفان اجتماعی، متجاوزان به زنان و کودکان، موادفروشان، تبهکاران، افراد شرور و افرادی از این دست که امنیت و اسایش جامعه را هدف قرار می دهند در طبقه فقیر جامعه متولد شده و رشد می یابند. بنابراین برای پاکسازی جامعه از وجود چنین افراد خطرناکی باید بستر و شرایطی را که منجر به بوجود امدن چنین افرادی میشود_ یعنی شرایط فقر_ را از بین برد. نکته مهم انکه بیشترین اسیب این قبیل افراد متوجه همان قشر فقیر و بعضا متوسط جامعه میشود چراکه اولا این افراد در محلات فقیر زندگی میکنند و در وهله اول اسایش و ارامش همسایگان فقیر خود را نشانه میروند و ثانیا اقشار مرفه جامعه بواسطه ثروت خود راهکارهای حفاظتی و امنیتی ویژه ای برای خود تدارک می بینند و از گزند افراد شرور بهتر و بیشتر دور می مانند.

همچنین وجود فقر فراگیر به گسترش فحشا و تن فروشی کمک می کند و این نوید را به مردان ثروتمند می دهد که می توانند خواسته های فرا انسانی و غیرمتعارف جنسی خود را به سادگی و با بهایی اندک تامین نمایند. در جامعه ای فقیر بسیاری از زنان و دختران فقیر برای بدست اوردن حداقل های زندگی مجبور می شوند به خواسته های زیاده خواهانه و بی شرمانه و تمایلات بیمارگونه و نامتعارف جنسی مردان ثروتمند تن دهند که این مسائل منجر به بروز اسیب های روحی و روانی فراوان در این زنان و دختران می گردد.

صادقانه باید گفت اگر طبق روش گفته شده در نظریه نسل برتر جلوی بازتولید فقرا گرفته نشود هیچ راه عملی دیگری برای ریشه کن کردن فقر و جلوگیری از بازتولید ان نمی توان متصور بود و راههایی که تاکنون در دنیا اجرا شده در بهترین حالت فقط می توانند تسکین دهنده و کاهنده فقر باشند نه از بین برنده ان.

تنها راه برای شکستن چرخه فقر و جلوگیری از بازتولید فقر، جلوگیری از بازتولید فقراست. در واقع فقر بدون وجود فقرا معنا و مفهومی ندارد درنتیجه برای انکه فقر ادامه پیدا نکند باید کاری کرد که نسل فقرا ادامه نیابد. در واقع فقر ایجاد نمی شود بلکه فقر توسط فقرا بازتولید می شود. متاسفانه عمده مشکل از انجا ناشی می شود که عده ای به غلط بچه دار شدن را یک حق برای افراد قلمداد می کنند در صورتیکه به حق ذاتی فرزندان در داشتن والدین توانمند و خوب توجهی نمیشود. هیچ عقل و منطقی بچه دار شدن را بخودی خود و بدون داشتن شرایط لازم یک حق ذاتی قلمداد نخواهد کرد.

انگیزه های فقرا برای بچه دار شدن (یا چرا فقرا بیشتر تولید مثل می کنند)

البته برای انکه بتوان بدرستی از اقدام فقرا برای بچه دار شدن جلوگیری کرد باید به علل و ریشه تمایل فقرا به بچه دار شدن نیز توجه و برای انها چاره اندیشید. ازجمله دلایل خاص فقرا برای بچه دار شدن میتوان موارد زیر را برشمرد:
۱) فقرا هر فرزند را بعنوان منبع درامد جدید می نگرند و نه منشا هزینه چراکه اگر روستایی باشند از همان کودکی، فرزندان در کار کشاورزی و دامداری و سایر امور کمک خرج خانواده خواهند بود و اگر شهری باشند نیز از همان کودکی بعنوان کودکان کار در خیابانها به درامدزایی خواهند پرداخت. در بسیاری از کشورها نیز دولتها برای حفظ نرخ رشد جمعیت برای فرزندان جدید مبالغی را بصورت ماهانه پرداخت می کنند و امتیازات فراوانی نظیر خانه های دولتی یا مرخصی طویل المدت را نیز به والدین اعطا می کنند. همچنین متاسفانه برخی فقرا فرزندان را از ابتدا با نیت فروش به باندهای قاچاق کودک و یا گروههای بین المللی پورنوگرافی کودکان بدنیا می اورند که منشا بسیاری از مفاسد است. در این خصوص میتوانید عباراتی چون "قاچاق کودکان"، "فروش کودکان"، "بچه فروشی" ، "هرزه نگاری کودکان" ، "پورنوگرافی کودکان"، "ازار جنسی کودکان"، "تجاوز به کودکان" و یا "سوء استفاده جنسی از کودکان" را در گوگل جستجو نموده و مطالب تاسف بار در این زمینه ها را مطالعه نمایید.
۲) بسیاری از فقرا از انجا که خود دچار ناکامی و شکست بوده اند و در دستیابی به ارزوهایشان ناموفق بوده اند لذا تنها راه اقناع روحی و روانی خود را در این می بینند که فرزندانی بدنیا اورده و با هزینه کردن برای انها بتوانند ارزوهای تحقق نیافته خود را در قالب فرزندانی موفق، تحقق یافته تصور کنند. مساله ای که متاسفانه در اکثر موارد نیز بدلیل عدم توانایی کامل در پشتیبانی مالی جهت پیشرفت فرزندان، تحقق نمی یابد و چه بسا این فرزندان نه تنها مایه مباهات نشده بلکه مایه شرمساری و گرفتاری نیز شوند که در این رابطه بیشترین مقصر والدین هستند.
۳) از انجا که برای فقرا امکان انجام بسیاری از سرگرمی های لوکس و حتی معمولی که طبقات ثروتمند و متوسط جامعه انجام می دهند میسر نمی باشد، لذا فقرا برای پرکردن اوقات خود به فرزنداوری بیشتر روی می اورند تا زندگی بدون تفریحاتشان رنگ و بو و شلوغی خاصی بخود گیرد. همچنین اکثر فقرا بدلیل گرفتار بودن در فقر فرهنگی و نیز کمبود امکانات فرهنگی در محلات فقیرنشین، امکان بهره بردن از لذتهای فرهنگی مانند مطالعه کتاب، شرکت در جلسات فرهنگی، یادگیری موسیقی و از این قبیل را ندارند و لذا در پرکردن اوقات فراغتشان مشکلات جدی دارند. همچنین بسیاری از زنان طبقه فقیر بدلیل سطح پایین تحصیلات امکان اشتغال خارج از خانه را نداشته و زنانی خانه دار محسوب می شوند و این امر تمایل انها به فرزند را دوچندان می کند.
۴) بدلیل فقر فرهنگی و اجتماعی که انها نیز تاحد زیادی ناشی از فقر مادی می باشند فقرا ذهنیت های غلط بسیاری دارند. مثلا اگر سه دختر هم داشته باشند باز هم تاکید دارند حتما باید پسر هم داشته باشند و زاد و ولد را تا پسر دار شدن ادامه میدهند. یا اگر دو دختر و یک پسر داشته باشند می گویند نوه های پسری ما در اینده عمو ندارند و باید یک پسر دیگر هم بدنیا اوریم!
۵) بدلیل اعتقادات خرافی فکر می کنند بچه دار شدن بخودی خود ثواب و اجر معنوی دارد در صورتیکه نمی دانند اگر نتوانند آن فرزند را بدرستی تامین و تربیت نمایند مسوول تمام فشارها و اسیبهایی هستند که ان فرزند تیره بخت تا پایان عمر تحمل و به جامعه نیز تحمیل خواهد کرد و چه بسیار فرزندانی که به همین دلایل نه تنها والدین خود را دوست ندارند بلکه از انها متنفر نیز می باشند و بعضا به قتل والدین نیز دست می زنند! برای پی بردن به عمق این مساله و مطالعه بیشتر در این خصوص می توانید عباراتی چون "تنفر از والدین" ، "نفرت از والدین" ، "تنفر از پدر و مادر" ، "نفرت از پدر و مادر" ، "قتل والدین" ، "قتل پدر" و یا "قتل مادر" را در گوگل جستجو نموده و نتایج تاثر برانگیز آن را مشاهده و مطالعه نمایید.
۶) بدلیل انکه فقرا توانایی مالی ان را ندارند که در زمان کهنسالی و ازکارافتادگی پرستار خصوصی استخدام نموده و یا در مراکز نگهداری سالمندان اسکان یابند لذا فرزند را بعنوان عصای پیری خود می نگرند و فرزند دار شدن برای انها اطمینان خاطر جهت دوران سالخوردگی و ازکارافتادگی فراهم میکند. در واقع فرزند را بعنوان وسیله اسایش اینده خود می نگرند.
۷) از انجا که بسیاری از زنان طبقه فقیر استقلال و استحکام مالی ندارند و به شوهرانشان وابسته هستند لذا برای استحکام و تداوم زندگی مشترک وجود فرزند را برای پایبندی مرد به ادامه زندگی ضروری می دانند. همچنین بدلیل ترس از دست دادن شوهر (بدلیل حادثه و یا طلاق) فرزند را بعنوان تکیه گاه بعدی و مونس تنهایی می نگرند.
۸) بدلیل فقر اموزشی و علمی و عدم دسترسی کافی به امکانات بهداشتی متاسفانه بارداریهای ناخواسته نیز در فقرا بیشتر اتفاق می افتد. در کشورهای در حال توسعه سالانه 182 میلیون حاملگی روی میدهد که 40 درصد آنها ناخواسته بوده و البته 20 درصد آنها نیز به سقط جنین منجر میگردد.
9) بسیاری از زنان طبقه فقیر در سنین پایین ازدواج می کنند و لذا از چنان اگاهی و دانشی برخوردار نیستند تا درخصوص مسوولیتها و تعهدات ذاتی بچه دار شدن اطلاعات کافی داشته باشند. چه بسا بسیاری از انان در سنین بالاتر که تجربه و اگاهی بیشتری کسب می کنند از اقدام خود درخصوص بچه دار شدن (و یا حداقل در مورد تعداد زیاد فرزندان) پشیمان گردند در حالیکه دیگر راه بازگشتی وجود ندارد.
10)فقرا بدلیل فقر فرهنگی و خلاهای فکری تصور می کنند بچه دار شدن یک توانایی ارزشمند و باعث افزایش منزلت اجتماعی انهاست غافل از انکه پدر و مادر شدن به تنهایی واجد ارزش نمی باشد و پدری و مادری کردن اهمیت اصلی را دارد که این منظور نیز با فرزندخواندگی قابل تحقق است و نیازی به فرزنداوری نیست. همچنین بدلیل کمبود سطح فکری، توانایی ایستادگی در برابر فشار اجتماعی برای بچه دار شدن (فشار از ناحیه خانواده و اشنایان) و نیز ایستادگی در برابر انگ اجتماعی عقیم بودن را ندارند و برای فرار از فشارها به اسانی تن به اینکار می دهند.

برخی ایدئولوژی های افراطی مانند نظریه نژاد برتر (master race theory) معتقدند برای سرعت بخشیدن به پیشرفت دنیا باید انسانهای ضعیف و ناهنجار که مانع این پیشرفت هستند را از بین برد! در پاسخ باید گفت اولا هیچ منطق و اخلاقی چنین حقی را برای سایرین مجاز نمی داند ثانیا ایا برای نیل به چنین هدفی (خود هدف خوب و ستودنی است) پیشگیری بهتر از درمان نیست؟ یعنی بجای انکه اجازه دهیم انسانهای ضعیف و ناهنجار بوجود امده و سپس در یک عمل غیر انسانی و غیراخلاقی به قتل عام انها دست زنیم؛ بهتر است از همان ابتدا جلوی بوجود امدن انها را بگیریم تا نسل بشر همواره در جهت تکامل و پیشرفت قرار داشته باشد. توجه به این نکته ضروری است که بسیاری از انسانهایی که در چرخه پیشرفت جامعه، مزاحم و ناهنجار محسوب میشوند نه بدلایل ذاتی یا نژادی بلکه بدلیل شرایط خانوادگی و محیطی، فردی ناهنجار شده اند. فردی که در یک خانواده فقیر و در یک محله جرم خیز رشد یابد اگر کوه استعداد و توانایی هم باشد به احتمال بسیار زیاد قادر به شکوفایی نخواهد بود و چه بسا متاسفانه استعداد و توانایی هایش در جهت ضربه به جامعه مانند کلاهبرداریها یا دزدی های ماهرانه بروز یابد چراکه چنین فردی جامعه را مقصر ناکامیهای خود می داند و در صدد انتقام از جامعه است درصورتیکه مقصر اصلی والدین وی هستند که بدون درنظرگرفتن امکانات و شرایط خود اقدام به دنیا اوردن آن فرزند کرده اند.

ممکن است برخی جامعه و دولت را نیز مقصر ناکامی های افراد بدانند از این رو که باید فرصتهای برابر برای پیشرفت افراد فراهم کنند. در پاسخ باید گفت حتی اگر دولت و نظام اجتماعی فرصتهای کاملا برابر برای همه افراد جامعه فراهم کنند باز هم بدلیل شرایط نابرابر خانوادگی امکان استفاده برابر از این فرصتها برای همه فراهم نخواهد بود. فرض کنیم دولت نظام اموزشی یکسان و یکپارچه ای برای تمام مردم فراهم کرده است اما خانواده ای که از ثروت بیشتری برخوردار است با به خدمت گرفتن بهترین مدرسان خصوصی و بهترین شرایط رفاهی برای فرزندانشان انها را در موقعیت فرادست نسبت به همسالان خود قرار می دهند. این در حالی است که دریک خانواده فقیر فرزند انها علاوه بر انکه در مدرسه ای با ناهنجاریهای فراوان تحصیل میکند مجبور است در کنار تحصیل برای تامین مخارج خود به کارهای با دستمزد پایین هم بپردازد. از طرفی بدلیل تغذیه نامناسب و کمبود امکانات و مراقبتهای بهداشتی بیشترین بیماریها نیز برای فقرا اتفاق می افتد و کمترین درمانها نیز برای انها صورت می پذیرد. همچنین بدلیل ناکامیها و دشواریهای زندگی اعتیاد به مواد مخدر و الکل نیز در میان فقرا بیشتر نمود پیدا می کند بنابراین چرخه فقر در میان فقرا هر روز بزرگتر و قویتر می گردد و شکستن آن هر روز سخت تر و دشوارتر می گردد تا جاییکه نهایتا خانواده های فقیر را در خود می بلعد.
بنابراین بزرگترین لطفی که یک خانواده فقیر به فرزندان خود می توانند بکنند بدنیا نیاوردن انهاست. همچنین بزرگترین لطف ناخواسته ای که یک خانواده فقیر می تواند به ثروتمندان بکند این است که فرزندی بدنیا اورد که به احتمال زیاد در اینده در بهترین سرنوشت ممکن (اگر جزء مطرودان اجتماعی نگردد)، به کارگری ارزان قیمت و سر به زیر (از ترس از دست دادن کار و پیوستن به خیل بیکاران) برای کارخانجات و شرکتهای میلیون دلاری ثروتمندان تبدیل خواهد شد.
اگر روزی مارکس میگفت کارگران جهان متحد شوید امروز باید گفت فقرای جهان برای جلوگیری از بازتولید فقر متحد شوید.

ممکن است برخی چنین مطرح کنند که این نظریه بجای حل مساله صورت مساله را پاک میکند در پاسخ باید گفت اتفاقا این نظریه هدفش پاک کردن صورت مساله است به این معنا که وقتی میتوان به گونه ای عمل کرد که یک مساله اجتماعی اساسا بوجود نیاید چرا باید چنین اجازه ای را داد که انگاه در مرحله بعدی بخواهیم برای آن راه حل بیابیم! مگر غیر از این است که پیشگیری بهتر از درمان است و پرداختن به علت موثرتر از پرداختن به معلول است. پس بهتر است قبل از اینکه مساله ای به نام بازتولید افراد فقیر بوجود بیاید نسبت به پیشگیری و جلوگیری از ایجاد آن اقدام کنیم و جلوی ایجاد مساله را بگیریم تا در اینده مجبور به پیدا کردن راهی پیچیده و دشوار برای حل آن نباشیم.
متاسفانه بسیاری از مردم با انگیزه هایی غلط و نابجا اقدام به بچه دار شدن می کنند که این خود ریشه بسیاری از مشکلات و ناهنجاریها می گردد ازجمله انگیزه های غلط برای بچه دار شدن را می توانید در لینک زیر ببینید:
http://forum.hammihan.com/thread88486.html

ایا اخذ مالیاتهای سنگین از ثروتمندان و طبقه متوسط برای کمک به فقرا اخلاقی است؟
خیر این کار به شدت غیراخلاقی است. این کار یعنی انکه هرکس تلاش و کوشش بیشتری می کند محکوم است به پرداخت مالیات بیشتر به دولت تا دولت آن مبالغ را بین کسانی که خواسته یا ناخواسته تلاش و کوشش کمتری می کنند توزیع نماید! بنابراین این عمل علاوه بر انکه انگیزه فعالیت و تلاش افراد پرکار و خلاق را از بین می برد به فقرا نیز این پیام اشتباه را می دهد که می توانند بدون نگرانی به بازتکثیر فقر از طریق زادو ولد ادامه داده و دولت پرداخت هزینه های ضروری فقرای تازه متولد شده را نیز از جیب سایر اقشار جامعه تقبل خواهد کرد. توجه داشته باشید این موضوع با بحث هایی نظیر نظام تامین اجتماعی متفاوت است. بطور مثال دولت موظف است برای هریک از شهروندان زمینه اشتغال را فراهم نماید و اگر در این مسیر ناتوان بوده موظف است برای افراد بیکار متقاضی فعالیت، مقرری بیکاری برقرار نماید. اما دولت هیچگاه موظف نیست برای افراد فقیری که غیرمسوولانه به بازتکثیر فقر و زاد و ولد فقرای جدید می پردازند امکانات و مقرری مهیا نماید.

سرباز پیاده شطرنج هم اگر راه را تا انتها ادامه دهد وزیر می شود!!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: رستمی
12-04-2013, 10:26 PM
ارسال: #2
RE: نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
این مطلب جامعه رو آسیب شناسی میکنه و در بخشی از اون به مقوله فقر از بعد مادی میپردازه و انسان فقیر رو به چشم ابزار و وسیله ای برای رشد استثمارگران (نه ثروتمندان) میبینه . نظریه ای که در ادیان الهی نکوهش شده . همه انسانها حق زندگی دارند ، فقیر مادی و یا توانگر مالی .
بچه ای که با عزت نفس و با اعتماد بنفس تربیت میشه موانع رو پشت سر میذاره . گذر از موانع مطمئنا برای بچه فقیر از نظر مالی خیلی سخت تر از بچه پولداره اما به دلیل محکم بودن و تربیت درست بازدهی بهتری خواهد داشت. عده زیادی از افراد جامعه جزء قشر متوسط یا پایین تر ازمتوسط (از واژه فقیر استفاده نمیکنم) هستند و در تلاش برای زندگی بهتر، یعنی امید به آینده دارند . کم نیستن آدمهایی که با همین امید از فقر به ثروت رسیدن و الگویی شدن برای نسلهای بعدی.

اما چیزیکه دردآور و ناراحت کننده هست فقر فرهنگی و تربیتیه که انسان ها رو از رشد و توانگر شدن بازمیداره.
برای داشتن نسل برتر فرهنگ برتر لازمه .راحت ترین راه حذف والدین بدون صلاحیته اما شاید بهترین راه حل نباشه که اگه بود خدای متعال این حکم رو ابلاغ میفرمود .

جان کلام اینکه ایکاش اولویت جوامع توانگر شدن از جهت فرهنگی و رفتاری بود .

سعادتمند باشید
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: karafarin , نرگس فیاض
12-04-2013, 11:21 PM
ارسال: #3
RE: نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
تو نظریه هم گفته شده که فقر فرهنگی هم تاحدزیادی ناشی از فقر مادیه کسی که نان شب نداره به احتمال زیاد دغدغه فرهنگی هم نخواهد داشت و اولویت اولش سیر کردن شکمشه

سرباز پیاده شطرنج هم اگر راه را تا انتها ادامه دهد وزیر می شود!!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: نرگس فیاض , رستمی
12-05-2013, 08:11 PM
ارسال: #4
RE: نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
نظر جدید؟؟

سرباز پیاده شطرنج هم اگر راه را تا انتها ادامه دهد وزیر می شود!!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
12-11-2013, 10:37 PM
ارسال: #5
RE: نظریه نسل برتر /ایا این نظریه میتواند فقر را کاهش دهد؟
ایا بیلبردهای جدیدی که در تهران نصب شده و "فرزند بیشتر زندگی شادتر" رو ترویج میکنه با واقعیت جامعه همخوانی داره؟؟!!

سرباز پیاده شطرنج هم اگر راه را تا انتها ادامه دهد وزیر می شود!!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  حرکت بسیار عجیب در این سن jahanagahi 164 34,359 03-21-2017 03:06 PM
آخرین ارسال: sadegh_mp2
  کمک برای بهترشدن این ایده(لطفا همه نظر بدن) sadaf72 11 2,854 12-30-2014 10:35 PM
آخرین ارسال: goldokhtar2
  از این کار میتونم درآمد کسب کنم؟ SHAYAN.IRANI 4 1,782 12-17-2014 11:49 PM
آخرین ارسال: مهندس روح الله زاهد
  نظر شما در مورد این آگهی چیه؟!!!! یک همراه سبز 12 5,496 11-11-2014 12:01 AM
آخرین ارسال: طاهره طاهری
  انتخاب نام برای این کار javane_pishtaz 11 2,924 09-26-2014 07:54 AM
آخرین ارسال: شاهرخی49
  ایا این فناوری به ایران امده؟ yunespc 1 960 07-31-2014 11:18 AM
آخرین ارسال: moele
  سلام عزیزان دلم کار تولیدی راه بندازیم یا خونه بخریم تو این بازار راکد ؟ ؟ کاظم کاظمی 6 2,729 05-21-2014 06:03 PM
آخرین ارسال: کاظم کاظمی
  ایا این دلالی محسوب میشه? yunespc 9 2,059 04-22-2014 08:41 AM
آخرین ارسال: رها آزاد
  گرانی دلار، سفرها را کاهش نداد karafarin 1 465 03-05-2014 09:42 AM
آخرین ارسال: hotdvd
  آیا بیت‌کوین جای طلا را می‌گیرد؟ karafarin 1 473 12-30-2013 06:09 PM
آخرین ارسال: karafarin
  این یک نظر سنجیه (خواهشمندم همه شرکت کنند یک همراه سبز 22 3,210 12-23-2013 10:02 PM
آخرین ارسال: zhosseini81
  تو این تاپیک از مغز کار میکشیم :دی 3ObHaN 22 2,820 11-27-2013 07:45 PM
آخرین ارسال: hamid.h
  ایا فرد بدون جربزه و یا فرد کاری وجود دارد? yunespc 1 1,004 11-04-2013 11:02 PM
آخرین ارسال: ahmad rezaee
  این کار نیاز به مجوزداره؟ bax41 8 1,226 09-03-2013 05:29 PM
آخرین ارسال: مرتضی-تهران
  خواهش میکنم این مطلب را بخوانید. اگر جوان بودم jahanagahi 38 5,422 08-15-2013 03:08 AM
آخرین ارسال: poldar
  با این حقوق وزارت کاری و کارمندی کاری نمیشه کرد yunespc 3 963 07-26-2013 07:58 PM
آخرین ارسال: davaran
  بسته بندی مواد غذایی کاهش دهنده کلسترول و قند خون aralkamal 4 1,068 07-25-2013 04:07 PM
آخرین ارسال: aralkamal
  روابط عمومی ضعیف؛ من با این مشکل توکسب و کارم چه کنم؟ mehdi62 6 1,880 07-15-2013 09:23 PM
آخرین ارسال: jahanagahi
  نظر شما راجع به این عکس؟؟ دهدار 12 3,216 04-22-2013 08:35 PM
آخرین ارسال: Zahra_2015
  مرغ تخم طلای زندگی شما چه میتواند باشد؟ mallarme 1 782 02-17-2013 11:16 PM
آخرین ارسال: saeed.abdollahi

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS