بیست و ششمین نماشگاه کتاب تهران......... و بازدید از آن

[MARYAR]

آخ آخ آخ اندازه 150 سال آبرومون جلو محمدرضا و عظیم رفت با این فیلم ها

سبحان دادا می خواستی بیاییییییییییییییی. البته شما که از طرق من گزارش لحظه به لحظه داشتی

[ali mohammady]

(05-11-2013 12:18 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  من و محمد و مهیار رو باید در اولین فرصت ساندویچ و بستنی مهمون کنید وگرنه ما اعتصاب میکنیم
بعد جناب اقای علی اقا ، ما نیستیم بچه ها رو بستنی مهمون میکنی ؟ دادم 150 تا میخ جوش دادن به یه میلگرد 20 حدود 60 سانتی ، قراره یه کتک مفصل بهت هدیه بدم تا دیگه سهم الارث من و محمد و مهیار رو فراموش نکنی

سبحان من حافظه ام پاک شده و چیزی یادم نمیاد اگر هم بستنی ای در کار بوده کار من نبوده هر کس دونگ خودش رو حساب کرده

بابا یکی بیاد من از دست این موجود بیرحم نجات بده یه بستنی خوردیما که اونم یادم نمیاد حالا باید 150 تا میلگرد بخورم
سبحان اینا شایعه درست کردن من و بستنی خریدن؟اصلا من بستنی میدونم چیه؟
ادمین ادمین امنیت امنیت
ادمین ادمین امنیت امنیت

[MARYAR]

بستنی خوردیم اونم چه بستنی خیلییییییییییییی خوب بود، خوشمزه در فضائی رویائی

راستی رفتیم بخش صنعت چاپ نمایشگاه، از این دستگاه تایپ قدیمیا بود این علی و مهدی تا خراب نکردنش که دست بر نداشتن

[mohammadshamosi]

من میگم شماها جنبه دیدن آثار تاریخی و هنری و کلا قدیمی رو ندارید ، دوباره بگید نه
اون از کاشون که رفتیم ، خانم معاون یادته دیگه؟!
این هم از دستگاه قدیمی تایپ

[ali mohammady]

(05-11-2013 12:25 AM)m_sh نوشته شده توسط:  بستنی خوردیم اونم چه بستنی خیلییییییییییییی خوب بود، خوشمزه در فضائی رویائی

راستی رفتیم بخش صنعت چاپ نمایشگاه، از این دستگاه تایپ قدیمیا بود این علی و مهدی تا خراب نکردنش که دست بر نداشتن

حداقل بگید کی بستنی خرید؟؟اخه من مگه بلدم بستنی بخرم؟؟
سبحان بشنو و باور نکن!!!بستنی نمیدونم چیه

اصلا نمایندتو بفرست بیاد من بهش بستنی بدم
قسمتی که رفتیم بخش چاپ وصنعت رو یادمه اما از چیزای دیگه خبری ندارم
باور کن شاید من نبودم بستنی خوردن یا شاید با نماینده من بستنی خوردن

بستنی برای من که سرما خوردم ضرره!!!
اقا کامیار و مهدی هم هر کدوم یه بار اب معدنی خریدن نمیدونین چه اب معندی خوشمزه و گوارایی بود اندازه 150 تا چشمه اب طبیعی با کیفیت بود بستنس ای که خریدیم اصلا کیفیت نداشت اما اب معدنی ها رو نگو و نپرس خیلی خوب و خنک و گوارا وای چه ابمعدنی هایی بود

[مهدی گل محمدی]

(05-11-2013 12:25 AM)m_sh نوشته شده توسط:  بستنی خوردیم اونم چه بستنی خیلییییییییییییی خوب بود، خوشمزه در فضائی رویائی

راستی رفتیم بخش صنعت چاپ نمایشگاه، از این دستگاه تایپ قدیمیا بود این علی و مهدی تا خراب نکردنش که دست بر نداشتن

عجب!

اونوخت کی بود دکمه های ماشین تایپ رو زده بود گیر کرده بود؟؟؟؟
کی اومد درستش کرد؟؟؟

[MARYAR]

آخ آخ آخ یه چیزی یادم رفت بگممممممممممم
این علی و مهدی یه صحنه رفتن یعنی من و کامیار که اصا رومون نمی شد بگیم با اینائیم

مهدی رفت بیشکوئیت یچه مدرسه ای ها که اومده بودند گشنه و ها و هلاک بودندو گرفت و زودی بلعید بعدشم علی بدو بدو رفت این کار دور از انسانیت را انجام داد!!!!

بدانید و آگاه باشید که این دو نفر چه جنایت ها که نکردن یعنی پسربچه مدرسه ای ها را هم غارت کردن اینا

[ali mohammady]

(05-11-2013 12:40 AM)m_sh نوشته شده توسط:  آخ آخ آخ یه چیزی یادم رفت بگممممممممممم
این علی و مهدی یه صحنه رفتن یعنی من و کامیار که اصا رومون نمی شد بگیم با اینائیم

مهدی رفت بیشکوئیت یچه مدرسه ای ها که اومده بودند گشنه و ها و هلاک بودندو گرفت و زودی بلعید بعدشم علی بدو بدو رفت این کار دور از انسانیت را انجام داد!!!!

بدانید و آگاه باشید که این دو نفر چه جنایت ها که نکردن یعنی پسربچه مدرسه ای ها را هم غارت کردن اینا

خانم معاون اشتباه گفتین
اولمن رفتم پیششون بیچاره ها تعجب کردن گفتم اقا یه دونه بیسکویین به من دیدین؟
گفتن اره
بعد مهدی مثل ببر گرسنه پرید وسطو گفت به من هم بدین اونا هم یه دونه به مهدی بیسکویت دادن

اون پسرا دیدن شما دارین نگاه میکنین که خودشون اوردن یه بیسکویت دیگه به ما دادن

به حافظه ام شک کردم چم شده؟چرا اینا رو الان که تنها فک میکنم یادم نمیاد؟

[مهدی گل محمدی]

بدبخت ها از ترسشون اومدن اونی هم که دستشون بود رو به من دادندو عذر خواهی کردند که کلا بیسکوئیت خوردند...قول دادند دفعه بعد خودشون بیارند به من بدن...

[MARYAR]

کودکان بی گناه در دست دو ببر گرسنه فیلم امشب سینما نمایشگاه