چه كسي حاضره ديدنش رو تغيير بدم!!!

[SAEED65]

با خودم میگم به همه ارث میرسه با ما هم ارث میرسه!!!

[اقاي ايـــده]

(12-13-2012 01:14 AM)SAEED65 نوشته شده توسط:  با خودم میگم به همه ارث میرسه با ما هم ارث میرسه!!!

خوبه خسته نباشيد از اين همه پشت كار

شما در اينده اگر همچين چيزي گيرتون اومد بفرستيد برا اعضا انجمن تا استفاده كنند.

[ali mohammady]

امروز نظریه دید اقتصادی رو لمس کردم تو اتوبوس داشتم میرفتم دانشگاه و خوابیده بودم تو راه خیلی گرسنه ام شده بود و از خواب بیدار شدم و دیدم اتوبوس وایساده پرده رو زدم کنار از اون جایی که خیلی گرسنه ام بود یه تابلو دیدم که روش نوشته بود:"لاستیک برتر" به نظرتون این نوشته رو یه ادم گرسنه چی میتونه بخونه؟
من خوندم "استیک برتر" از ظهر تا حالا وقتی یادش میوفتم خندم میگیره

[اقاي ايـــده]

اقايون ايده اي ديگه نبود
بريم تجزيه تحليل؟؟

[اقاي ايـــده]

با سلام خدمت دوستان عزيزم

در ابتدا از شما ممنونم كه براي خودتان ارزش قائل شديد تا موضوع جديدي رو ياد بگيريد.
يادگيري اموزش ها و شركت در اونها تنها سودي كه دارد براي شما هست پس هر عزيزي كه شركت كنند خودش سود كرده است.
و تنها ضررش درد گرفتن دستان من بيچاره هست :دي( شوخي ميكنم)

اما برسيم به تجزيه تحليل ذهن هاي شما

در ابتدا اينكه دوست نداشتيم شاهد نظر اقا سعيد باشيم اما نظر اقا سعيد هم جاي احترام دارد.

اما اينكه چرا اين فكر رو كنيد كه اين چه چيزي هست كه ارث رسيده ناشكري هست (حال شايد جدي يا شوخي گفته باشند) بذار برات يك مثالي رو ميزنم

در زمان حضرت محمد دو فقير وجود داشتند كه هر روز طي ساعتي ميرفتند درب منزل ايشان و حضرت فاطمه درب رو باز ميكردند.

حضرت فاطمه وقتي ميومدن جلوي در با يك سبد ميوه ميومدن

فقير اولي كه ميومد درب رو ميزد حضرت فاطمه يك شاخه انگور بهش ميداد و درب رو ميبست.

اين طرف هم ميذاشت ميرفت اما فقير دوم وقتي درب ميزد حضرت فاطمه يك شاخه انگور كه ميداد و درب رو ميبست باز مجدد درب رو باز ميكرد و انگور بيشتري ميداد.

تا اينكه يك روز فقير دومي اين موضوع رو فهميد و پيش خودش گفت چرا اينطوري هست. رفت مثل هميشه درب زد و انگورش رو گرفت رفت يك كنار ايست كرد و فقير دوم اومد.

وقتي كه درب زد و حضرت فاطمه اومد. اين فقير شاخه انگور رو كه گرفت.گفت خدايا شكرت از روزي كه دادي بعد از گفتن اين حرف در دوباره باز شد و حضرت انگور ديگه اي داد.

فقير اولي وقتي به خودش فكر كرد.ديد خودش وقتي ميره درب ميزنه و انگور رو ميبينه هيچي نميگه و غر هم ميزنه كه چرا فقط همين يك تيكه چرا بيشتر نميده

فرداش رفتار رو عوض كرد و شكر گذاري كرد و مثل اون فقير دومي اونم انگور بيشتري گرفت.

پس دوست عزيز حتي در ذهن و حالت فرضي هم ناشكري نكنيد. چه شما و چه بقيه دوستان

موفق باشيد

[ناصر صادقی]

کاری که به ذهن من خطور میکرد این بود که با یه بررسی اجمالی متوجه میشدم که همه اجناسی که وجود داره فقط به درد کسانی که ضایعات میخرن میخوره و هر نوع از اجناس موجود در انبارو تفتیک میکردم و سپس از هر کدوم از خریداران ضایعات دعوت میکردم تا اینکه پیشنهاد قیمتشونو بدن یا اینکه میشه خودمون مستقیم اون اجناسو به کارخانه های خریدار ضایعات فروخت .

---

یا از یک سری کارشناسان بازیافت مواد میخواستم روی هر کدام از اجناس ضایعاتی آزمایشاتی رو انجام داده تا بتوان ازشون محصول تازه ای رو تولید کرد.

---

ایده برای این گونه موارد زیاده و باید بررسی کرد و بهترین و مناسبترینشو ارائه داد تا سود آوری خوبی رو برای ما داشته باشه.

[اقاي ايـــده]

با سلام خدمت دوستان
درصد مشاركت در تاپيك ها بايد بگم متاسفانه صفر مي باشد.

اميدوارم همگي خوب باشيد. بنده حال جسميم متناسب نيست و هر چند روز يكبار بيشتر اذييت ميشم.
بر همين خيلي نمي توانم در خدمت دوستان باشم.

اما يك دلخوري از دوستان دارم.

در بعضي از تاپيك ها افرادي كه تاپيك رو ايجاد ميكنند دوست ندارند افراد ديگر بيان در اون تاپيك كار خودشون رو معرفي كنند يا اطلاعات ديگري را بدهند.

اما بنده معمولا اينطوري نيستم و بيشتر خوشحال هم ميشوم كه دوستان تاپيك را از بنده بگيرند و من خودم برم سراغ ايجاد تاپيك هاي بيشتر.

اما متاسفانه در انجمن اگر بنده يك موقع اتفاقي برايم رخ بدهد اين بحث ها و تاپيك ها كه دوستان از انها تعريف و قدرداني ميكنند خاك كه چه عرض كنم. كوه خاك رو مي خورند.

دوستان عزيز بنده هم يكي هستم مثل شما. نه از كره ماه اومدم نه 120 سال سن دارم. منم يكي هستم مثل همه شما و حتي در سطح پايين تري از خيلي ها.

پس تنها يك نظاره گر نباشيد و شما هم هرچيزي به ذهنتان ميرسد را بيان كنيد و مباحث را ادامه دهيد.

[jahanagahi]

(12-21-2012 07:59 PM)sajad1441 نوشته شده توسط:  با سلام خدمت دوستان
درصد مشاركت در تاپيك ها بايد بگم متاسفانه صفر مي باشد.

اميدوارم همگي خوب باشيد. بنده حال جسميم متناسب نيست و هر چند روز يكبار بيشتر اذييت ميشم.
بر همين خيلي نمي توانم در خدمت دوستان باشم.

اما يك دلخوري از دوستان دارم.

در بعضي از تاپيك ها افرادي كه تاپيك رو ايجاد ميكنند دوست ندارند افراد ديگر بيان در اون تاپيك كار خودشون رو معرفي كنند يا اطلاعات ديگري را بدهند.

اما بنده معمولا اينطوري نيستم و بيشتر خوشحال هم ميشوم كه دوستان تاپيك را از بنده بگيرند و من خودم برم سراغ ايجاد تاپيك هاي بيشتر.

اما متاسفانه در انجمن اگر بنده يك موقع اتفاقي برايم رخ بدهد اين بحث ها و تاپيك ها كه دوستان از انها تعريف و قدرداني ميكنند خاك كه چه عرض كنم. كوه خاك رو مي خورند.

دوستان عزيز بنده هم يكي هستم مثل شما. نه از كره ماه اومدم نه 120 سال سن دارم. منم يكي هستم مثل همه شما و حتي در سطح پايين تري از خيلي ها.

پس تنها يك نظاره گر نباشيد و شما هم هرچيزي به ذهنتان ميرسد را بيان كنيد و مباحث را ادامه دهيد.

ضمن تشکر از شما که در حالت مریضی باز لطف فرموده و مطالب با ارزش خود را مرقوم می فرمائید
در رابطه با موضوعی که فرمودید آنان نیز دوست دارند عزیزان مشارکت داشته باشند .اما نه در تایپیک آموزشی بلکه در تایپیکی جداگانه. تا مطالب آموزشی پشت سرهم قرار گیرند تا اگر عزیزی علاقمند بود مطالب را راحتر وپشت سر هم بتواند مطالعه کند.

[hisabba2003]

با اجازه دوستایی که این بحث رو شروع کردن و یه کمی هم دلخوری پیش اومد ( که امیدوارم بزودی رفع بشه ) اگه دوستان اجازه بدن من برداشت خودمو میگم تا بقیه دوستان هم تکمیلش کنن ( یعنی یه جورایی این بحث شد ، سلف استادی )
اصل بحث تغییر دادن نگرش روزانه و هر لحظه زندگی بصورتی که بتونه در آمد زا باشه بود .
اول تعریف: دیدن همه اشیاه دور و بر بصورتی که کشف کرد که از چه طریقی میتوان در آن ارزش افزوده ( من این عبارت رو به جای در آمد استفاده میکنم ) ایجاد کرد
دوم روش : در مواجهه با هر پدیده ای که در اطراف شما وجود داره یا در حال رخ دادن هست ، ابتدا آنرا شناسایی کنید و سپس سعی کنید از طریقی کشف کنید که آن پدیده به چه صورتی میتواند ارزش افزوده ایجاد کند
سه کلمه ای که در بالا رنگی شده کل این فرایند رو ترتیب میده :
پدیده : انسان ها ، اشیا ، اتفاق ها و بطور کلی هر چیزی که وجود داشته و یا در حال بوجود اومدن هست و یا قراره بوجود بیاد .
شناسایی: یعنی اینکه بتونیم بین پدیده های اطراف تفکیک قائل بشیم و مهمترین اونها رو تشخیص بدیم
کشف: اون مرحله ای میشه که بعد از شناسایی اون بتونیم روش ایجاد ارزش افزوده رو شناسایی کنیم
ولی مهمتر از همه اینها اینه که چطور اون رو عملی کنیم
خیلی از ماها روزانه با بسیاری از مشکلات رو برو میشیم که بعد از حل اونها اصلن فکر نمیکنیم که شاید اون مشکل برای دیگران هم وجود داشته باشه بنابراین این مشکل ما میتونه یه پدیده ای باشه که اگه درست کشفش کنیم و راه حل خودمون رو اصلاح کنیم شاید بتونه به عنوان یه منبع در آمد ( ایجاد ارزش افزوده در حل مشکلات دیگران ) محسوب بشه
این فرایند تا به حال برای خیلی از ماها پیش اومده اما بصورت عملی در نیومده
مثال های زیادی در این رابطه میشه عنوان کرد که اگه دوستان کمک کنن میتونیم اونا رو مطرح کنیم

[hisabba2003]

در ادامه مطلب :
- حالات مختلف اجسام ، انسان ها و زمان ها را درک کنید .
با اینکار شما برای یافتن راه های کسب در آمد تمرین خواهید کرد . باید کشف کنید که یک پدیده چه حالت هایی می تواند داشته باشد و تبدیل کدامیک از این حالت ها به حالت دیگر می تواند سود آور باشد .
دو نفر با همدیگر برای تفریح به کنار رودخانه می روند یکی از دیدن سنگ ها لذت می برد و یکی علاوه بر لذت بردن از میان آنها سنگ هایی که شکل های جالبی دارند را انتخاب و با آن ها اشیا تزیینی می سازد . ( چند روز پیش نمونه هایی از همین مجسمه ها رو دیدم که برای فروش گذاشته بودند البته تولید کشور دوست و برادر بود ، ملی نبود )
دو نفر در کنار خیابان ایستاده اند و یک نفر مریض را مشاهده می کنند یکی برای او افسوس میخورد و او را دعا میکند که شفا پیدا کند ، یکی هم به کمک او می آید و او را به نزد دکتر می برد و البته دستمزد خود را هم طلب می کند ( این شغلی است که به مرور زمان تبدیل شد به شغلی که امروزه به آن پرستار میگوییم البته با تغییرات زیاد )
دو نفر زیر باران ایستاده اند و باران شروع می شود یکی از باران لذت می برد و در آن راه قدم می زند دیگری به فکر می افتد که نکند باران برای کسی مزاحمت ایجاد کند و این چنین بود که چتر ساخته می شود ( ساخت چتر نیاز به بیشتر از 10 نوع صنعت مختلف دارد )
همانطور که در مثال های بالا می بینید نیاز انسان ( مادی یا معنوی ) انسان را برای پرداخت پول مشتاق می کند . و این پول همان چیزی است که ما در این سایت داریم برای آن توی سر و کله هم میزنیم لذا شناخت نیازها می تواند راه های کسب در آمد را پیش پای ما بگذارد .
شناخت نیازها ، پیش نیازی دارد که حاصل تغییر دیدن است و این کاری بود که قرار بود sajad1441 عزیز به ما یاد بدهند
اما بنده فکر میکنم که این مقوله بیشتر از آنکه نیاز به آموزش داشته باشد نیاز به تمرین دارد . تقریبا این مسئله زیاد برای یاد گیری مشکل نیست و اینکه ما نمی توانیم و یا بهتر بگویم نتوانسته ایم از آن استفاده کنیم چند علت دارد :
- تمرین نکرده ایم و لذا خیلی زود ایده ها را فراموش می کنیم
- خودمان را دست کم گرفته ایم ( فرض بگیریم سوزن ته گرد ساخته نشده بود کدامیک از ما حاضر میشدیم برای وصل کردن دو برگ کاغذ ایده بدهیم و مثلا 20 ملیون تومان هم سرمایه گذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
-یاد نگرفته ایم که برای رسیدن به سود زیاد باید از سود های کم شروع کرد ( بگذریم از اینکه در سالهای اخیر به خاطر یک سری مسائل ، تقریبا تمام معادلات تجاری در کشور ما نفی شد === همان یه شبه پولدار شدن خیلی ها )
- ومهمترین عامل ترس است ترس از شکست ( همینه که خرخره منو گرفته و ول نمی کنه )
با اینحال من فکر میکنم اولین قدم برای عملی شدن این مقوله تمرین است
تمرین تمرین تمرین
قدم دوم نوشتن : اگر یک مدت ( مثلا دو ماه ) ما تمام ایده های خود را ثبت کنیم امکان ندارد که چند ایده ناب در آنها نباشد . عآقا امروز یه آگهی دیدم طرف یه جا درست کرده بود برای گذاشتن کنترل های تلویزیون و .... عاقا آی حال کردم ,اقا آی حال کردم
منتظر نظراتتون هستم مخصوصن نقدها چون میتونه سرنوشت منو تغییر بده
در ضمن اگه بخواهید ادامه مطلب رو بنویسم باید نفری 2000 تومن به حساب من واریز کنین ( زندگی خرج داره دیگه .....)

---

(12-26-2012 10:16 AM)hisabba2003 نوشته شده توسط:  در ضمن اگه بخواهید ادامه مطلب رو بنویسم باید نفری 2000 تومن به حساب من واریز کنین ( زندگی خرج داره دیگه .....)

شوخی کردم دوستان با کمل میل حاضرم این بحث رو ادامه بدم فقط یکی باید در آخر برام توضیح بده که : خب حالا خودت چیکار کردی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟