ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا زمان کنونی: 09-23-2025, 05:03 PM |
|||||||
|
تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
|
08-02-2011, 02:09 PM
ارسال: #31
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
(07-25-2011 03:31 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:(07-22-2011 12:05 AM)3ObHaN نوشته شده توسط: خیلی داستان هاتون ، یعنی حرف های مستندتون قشنگه ! بازم بگید ! امید میده + کلی در اگه حرفاتون واقعی نبود که نمیتونست زندگی من رو تغییر بده ! زندگی وقتی تغییر میکنه که بشه واقعیت ها رو دید و درک کرد ! دیدم و درک کردم ! (07-25-2011 03:35 PM)atreeeshgh نوشته شده توسط: بله دوستان من بر این باورم: من دو هدف اول رو دارم و دارم برای رسیدن به هدف سوم تلاش میکنم ولی خیلی اهسته و خیلی پیوسته ![]() |
|||
08-02-2011, 09:48 PM
ارسال: #32
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
"...ولی خیلی اهسته و خیلی پیوسته " این جمله شما یعنی 90 درصد راه موفقیت را درست خواهی پیمود.
![]() |
|||
08-02-2011, 10:58 PM
ارسال: #33
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
شخصی را می شناسم که زندگی معمولی داشت.با حقوق اداریش سر میکرد. وارد بازار شد. کارش در اداره با کار بیرونش هماهنگ نبود.در بازار مجبور بود کمی از فوت و فن های بازار را بداند که وی نمی دانست. در 43سالگی دارو ندارش را از دست داد. شب خواب دید که دیوار محل مسکونیش که اجاره ای بود ریخت. وحشت کرد . بلند شد قدم زد . گریه کرد.دو جلد کتاب با خودش داشت هر لحظه حتی با چشمان گریان آن کتابها را می خواند. زمانیکه اداره بود همه بهش احترام میگذاشتند و دوستش داشتند . در اینجا اون خاطرات نمی توانست وی را تسکین دهد. بمن گفت که رفته کلاس دکتر آزمندیان تا تفکر مثبت یاد بگیرد. در سنی بود که همه میگفتند نابود شده و امکان ندارد بتواند دوباره بلند شود. بمن میگفت راهنما جان من بلند می شوم. همچنانچه در اداره پست های بالا داشتم و روز بروز ترقی میکردم الان هم باید بتوانم بلند شوم. خودش را تکاند چقدر گرد و خاک بود . پاکش کرد و راه افتاد . تصمیمش را گرفته بود و کسی نمی توانست جلو کارها و ایده هایش رابگیرد.شبانروز 3 الی 4 ساعت می خوابید . یک لحظه در فکر اینکه بدبخت شدم در فکرش نمی گنجید. در آن حال قدم می زد و فکر میکرد . نقاشی میکشید در اوج ناراحتی به کارهای مثبت پناه می برد. مطالعه - قدم زدن و فکر کردن - نقاشی. کوبلن بافی و تلاوت قرآن.و کار .کار کار. سعی میکرد در مدت کوتاه زمانی که وقت خواب بود با خانواده اش صحبت کند و بخندد. آنها را دلداری می داد و میگفت کاری میکنم که بمن افتخار کنید. یک ریال از هیچ فردی حتی خانواده نگرفت. ایده و کار .ایده و کار .دوباره ایده و کار . هدفهایش را نوشته بود. ایمان داشت . باور میکرد به تمام هدفهایش می رسید دیوارهای ذهنی خود را خرد کرده بود.به هر هدفی می رسید خط می زد و دستش را روی لبش گذاشته و بوسه ای برای خودش می فرستاد. یاد گرفته بود خیلی از مشکلاتش را برای حل به خدا بسپارد و جالب اینکه خداهم بد جوری داشت کمکش میکرد.
بجائی رسید که به تمام هدفهایش رسید. واقعا رسید. من دقیقا می شناسمش الان سنی دارد ولی آسایش و آرامش که دارد بی نظیر است. دوست دارم دوباره این مطلب را بخوانیم و از این پیرمرد (پیرمرد خوتی - پیرمرد پدر بزرگته )به هر حال از این کلمه نارحت می شود و ما دیگه بهش نمیگیم پیرمرد. ![]() ![]() ![]() خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
08-02-2011, 11:14 PM
ارسال: #34
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
(08-02-2011 10:58 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: شخصی را می شناسم که زندگی معمولی داشت.با حقوق اداریش سر میکرد. وارد بازار شد. کارش در اداره با کار بیرونش هماهنگ نبود.در بازار مجبور بود کمی از فوت و فن های بازار را بداند که وی نمی دانست. در 43سالگی دارو ندارش را از دست داد. شب خواب دید که دیوار محل مسکونیش که اجاره ای بود ریخت. وحشت کرد . بلند شد قدم زد . گریه کرد.دو جلد کتاب با خودش داشت هر لحظه حتی با چشمان گریان آن کتابها را می خواند. زمانیکه اداره بود همه بهش احترام میگذاشتند و دوستش داشتند . در اینجا اون خاطرات نمی توانست وی را تسکین دهد. بمن گفت که رفته کلاس دکتر آزمندیان تا تفکر مثبت یاد بگیرد. در سنی بود که همه میگفتند نابود شده و امکان ندارد بتواند دوباره بلند شود. بمن میگفت راهنما جان من بلند می شوم. همچنانچه در اداره پست های بالا داشتم و روز بروز ترقی میکردم الان هم باید بتوانم بلند شوم. خودش را تکاند چقدر گرد و خاک بود . پاکش کرد و راه افتاد . تصمیمش را گرفته بود و کسی نمی توانست جلو کارها و ایده هایش رابگیرد.شبانروز 3 الی 4 ساعت می خوابید . یک لحظه در فکر اینکه بدبخت شدم در فکرش نمی گنجید. در آن حال قدم می زد و فکر میکرد . نقاشی میکشید در اوج ناراحتی به کارهای مثبت پناه می برد. مطالعه - قدم زدن و فکر کردن - نقاشی. کوبلن بافی و تلاوت قرآن.و کار .کار کار. سعی میکرد در مدت کوتاه زمانی که وقت خواب بود با خانواده اش صحبت کند و بخندد. آنها را دلداری می داد و میگفت کاری میکنم که بمن افتخار کنید. یک ریال از هیچ فردی حتی خانواده نگرفت. ایده و کار .ایده و کار .دوباره ایده و کار . هدفهایش را نوشته بود. ایمان داشت . باور میکرد به تمام هدفهایش می رسید دیوارهای ذهنی خود را خرد کرده بود.به هر هدفی می رسید خط می زد و دستش را روی لبش گذاشته و بوسه ای برای خودش می فرستاد. یاد گرفته بود خیلی از مشکلاتش را برای حل به خدا بسپارد و جالب اینکه خداهم بد جوری داشت کمکش میکرد. ما هم خیلی دوستش داریم! ![]() |
|||
08-03-2011, 12:27 AM
ارسال: #35
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
دوست داشتن هم داره ! موفقیت تو این سن خیلی جالبه !
![]() |
|||
08-03-2011, 09:59 AM
ارسال: #36
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
منهم دوستش دارم. اصلا راستشو بخواين ميشناسمش. يه دنيا انرژي و تجربس. چقدر خوب مي شد كه از اون شب و روزاي عوض كردن لاك و پوسته بيشتر مي نوشت. از اولين ايده موفقش. از اولين كار عملي و مشكلاتي كه حلشون كرد. و ... اينها همون داستان واقعي زندگيه كه همه بهش مثل اكسيژن نياز داريم. منم دوسش دارم!!!!
![]() ![]() |
|||
08-03-2011, 12:48 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-03-2011 12:56 PM، توسط jahanagahi.)
ارسال: #37
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
با توجه درخواست عزیزان انجمن از اون پیرمرد (پیرمرد جد و آبادته - پیرمرد بابای بابا بزرگت است)ببخشید. متاسفانه یادم میره و همه اش این کلمه را بر زبان می آورم. دیگه نمیگم پیرمرد (دیگه با من حرف نزن, از بس گفتی پیرمرد که داره باورم میشه) گفتم چشم.
گفت خوب چی میخوای؟ گفتم جواب آقا فرامرز رو بده. لبخندی زد و گفت : این آقا فرامرز از بس شیرین است و به دل می شیند که نمیشه نگم. گوش کن: 10 هزار تومان داشتم. نمی خواستم از کسی کمک بگیرم. رفتم پیش خانواده.خواستند پولی برایم جمع کنند تا مشکلاتم را با آن حل کنند. قبول نکردم. رفتم یکی از شهرستانها کار حسابداری کردم.(قبلا دو جلد کتاب اصول حسابداری آقای عزیز نبوی را تهیه کرده و بشدت مطالعه کرده بودم و کامل به حسابداری آشنا شده بودم) ماهی 40هزار تومان و در مکانی هم نظارت بر ساخت یک کارخانه داشتم که سه ماهه تمامش کردم.همه از پشتکار من تعجب کرده بود. ماهی 100هزارتومان هم از آنجا گرفتم.شد 140هزار تومان. جائی را اجاره کردم 30هزار تومان.شد محل مسکونی. لبخندی زد و رو بمن کرد و گفت ادامه بدم. گفتم اگر لطف کنی.گفت بخاطر تو نیست که من توضیح می دهم بخاطر در خواست آقا فرامرز گل است. گفتم : به هرحال ممنونم. دو جلد کتاب تجسم خلاق و راز شاد زیستن را هم همیشه داشتم. با برادرم شریک شدم .رفتیم چینی سفید از کارخانه .... که چینی سازی بود خریدیم و دو تا کوره دادیم ساختند و روی چینی ها گل می زدیم و پس از دادن حرارت در کوره آنها را بیرون آورده و پس از سرد شدن بسته بندی میکردیم. چه استقبالی شد. آخه به قیمت خیلی مناسب آن را می فروختم. در تهران یک تک فروشی مانتو بود در آنجا هم کار حسابداریش را انجام می دادم. ماهی 120هزار تومان هم از آنجا میگرفتم. ثابت شد 240هزار تومان باضافه درآمدچینی. یک دوره کامل رفتم کلاس دکتر آزمندیان که تفکر مثبت را یاد بگیرم(که کامل یاد گرفتم.) از بانه لوازم بهداشتی آوردم و در همان مغازه که چینی گل می زدیم آنها را بصورت عمده ارائه دادم.خدا هم با من بود. 1 در هزار با خدا شریک شدم و سهم او را در صندوق خیرات می انداختم.شبانه روز گفتم 3 تا 4 ساعت می خوابیدم.فقط کار (رنج نمی بردم بلکه لذت می بردم.) چند جمله تلقینی نوشتم و روزانه چندین بار از ته دل تکرار میکردم . خودم به آن جمله باورم شده بود : تمام بدهیهایم از راه شگفت خدا پرداخت می شود. لابلا نقاشی می کشیدم و حتی کوبلن می بافتم. قرآن تلاوت میکردم. وقتی این آخرین جمله را گفت , رو کرد بمن و فرمود : دیگه خسته شدم. بقیه را بعدا تعریف میکنم.ضمنا خواهش کرد در هیچ شرایطی اسم وی را به کسی لو ندهم . من هم قبول کردم. خدا حافظی کردم و از هم جدا شدیم. خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
08-03-2011, 02:43 PM
ارسال: #38
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
قابل احترام و دوست داشتنی هستید جوان دیروز !!!
اینکه جهان به کجا می رود نباید زیاد برایتان اهمیت داشته باشد بلکه آنچه مهم است این است که شما چه می خواهید و کجا می روید. |
|||
08-03-2011, 06:37 PM
ارسال: #39
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
احساس میکنم مدت زمان خیلی خیلی خیلی درازیه که این فرد رو میشناسم !
![]() |
|||
08-08-2011, 02:52 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-08-2011 02:52 PM، توسط faramarz.)
ارسال: #40
|
|||
|
|||
RE: تصاویر: منزل شخصی مدیرعاملان مطرح دنیا
كاش منم بتونم مث اون بشم. از قول من بهش بگين خيلي آقايي. برام دعا كن منم يه روز بتونم لاك و پوستمو عوض كنم!!!
![]() ![]() |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
زندگینامه والتر هائفنر.ثروت سن نمیشناسد.پیرترین میلیاردر دنیا. | mahan.teymouri | 0 | 931 |
10-06-2015 04:43 PM آخرین ارسال: mahan.teymouri |
|
زندگینامه والتر هائفنر.ثروت سن نمیشناسد.پیرترین میلیاردر دنیا. | mahan.teymouri | 0 | 821 |
10-06-2015 03:53 PM آخرین ارسال: mahan.teymouri |
|
زندگینامه کسپر فابر، کسی که از تولید بهترین لوازم تحریردر دنیا ثروتمند شد. | mahan.teymouri | 0 | 1,721 |
09-22-2015 08:58 PM آخرین ارسال: mahan.teymouri |
|
آنهایی که از گاراژ منزل خود شروع کردند و دنیا را تسخیر کردند! | مهدی گل محمدی | 22 | 7,538 |
10-02-2014 03:36 AM آخرین ارسال: garshasp |
|
سروتمندان دنیا و روش فرار از مالیات | mr.seo | 0 | 901 |
08-26-2014 06:24 PM آخرین ارسال: mr.seo |
|
ثروتمند ترین ورزشکاران دنیا | karafarin | 3 | 2,371 |
03-19-2013 01:09 PM آخرین ارسال: karafarin |
|
ثروتمند ترین خواننده های دنیا | karafarin | 2 | 3,477 |
03-14-2013 05:11 PM آخرین ارسال: karafarin |
|
***جوانترین سرمایه گذار دنیا | sherafati | 4 | 2,051 |
08-26-2012 02:50 PM آخرین ارسال: sokoot |
|
میلیونر انگلیسی برای فرار از مالیات شب ها در جت شخصی می خوابد!! | کامیار کاظمی | 5 | 2,158 |
04-14-2012 01:17 PM آخرین ارسال: فرهاد قربانی |
|
جوانترین میلیاردرهای دنیا | کامیار کاظمی | 10 | 4,719 |
07-17-2011 05:40 PM آخرین ارسال: کامیار کاظمی |
|
به دور دنیا سفر کنید تا میلیاردر شوید | کامیار کاظمی | 13 | 6,389 |
06-13-2011 11:00 AM آخرین ارسال: مهدی گل محمدی |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان