ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


لطیفه ها
زمان کنونی: 09-23-2025, 01:05 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 12 مهمان
نویسنده: saeed.abdollahi
آخرین ارسال: samira71
پاسخ: 1269
بازدید: 247055

ارسال پاسخ 
لطیفه ها
05-13-2014, 08:52 PM
ارسال: #1151
RE: لطیفه ها
ﺣﻤﻮﻡ ﺑﻮﺩﻡ .. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺩﺭ ﻣﯿﮕﻢ : ﺑﻠﻪ ﻣﯿﮕﻪ : ﺣﻤﻮﻣﯽ ؟؟
ﻣﯿﮕﻢ : ﭖَ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻟَﻨﺪﻧﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻨﻮ ﺍﺯﺭﺍﺩﯾﻮ ﺑﯽ ﺑﯽ ﺳﯽ ﻣﯿﺸﻨﻮﯼ

ﻣﯿﮕﻪ : ﺩﺭ ﺯﺩﻡ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻢ ﻣﻬﻤﻮﻧﺎ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮﺍﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﻦ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻗﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺑﺎ ﮐﺎﻣﭙﯿﻮﺗﺮﺕ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﺣﻮﻟﻪ ﺍﺕ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺮ ﻣﯿﺪﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺗﻮ ﻟﻨﺪﻥ ﺑﻤﻮﻧﯽ ﺗﺎ ﻓﻬﻢ ﺩﺭﺳﺖ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-14-2014, 11:03 AM
ارسال: #1152
RE: لطیفه ها
شیخ را گفتند : علم بهتر است یا ثروت ؟شیخ بیدرنگ شمشیر از میان بیرون آورد و مانند جومونگ مرید بخت برگشته را به سه پاره ی نامساوی تقسیم نمود و گفت : سالهاست که هیچ خری بین دو راهی علم و ثروت گیر نمیکند .....مریدان در حالیکه انگشت به دندان گرفته ولرزشی وجودشان را فرا گرفت گفتند یا شیخ ما را دلیلی عیان ساز تا جان فدا کنیم .....شیخ گفت :در عنفوان جوانی مرا دوستی بود که با هم به مکتب میرفتیم ، دوستم ترک تحصیل کرد من معلم مکتب شدم...
حالا او پورشه داره...من پوشه...او اوراق مشارکت دارد،ومن اوراق امتحانی...او عینک آفتابی من عینک ته استکانی...او بیمه زندگانی.من بیمه خدمات درمانی...او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شیخ چون بدینجا رسید مریدان نعره ای جانسوز برداشته و راهی کلاسهای آموزش اختلاس گشتندی ...
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
توضیح خودم: البته این لطیفه ای بیشتر نیست. در عالم واقع نه علم تنها خوب است نه ثروت تنها. بلکه علمی خوب است منجر به تولید ثروت و قدرت شود و ثروتی خوب است که علم و قدرت انسان را بیشتر کند.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-18-2014, 11:45 AM
ارسال: #1153
RE: لطیفه ها
شوهر: یک طرح عالی دارم که می توانیم با آن پولدار شویم!
زن: چه عجب بالاخره تو هم تونستی فکری کنی! حالا این طرح پولساز تو چی هست؟
شوهر: هیچی خیلی راحته. مهرتو بذار اجرا تا بتونیم با پولش خونه بخریم!!!!
زن: چرا تا حالا به فکر خودم نرسیده بود؟؟؟!!!!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-18-2014, 12:02 PM
ارسال: #1154
RE: لطیفه ها
نکته تربیتی لطیفه بالا:
مهریه حق مسلم زوجه است و باید عند المطالبه پرداخت شود. آقایان در این قضیه به همرانشان مدیونند. آیا ما در فرآیند میلیاردر شدن به چگونگی پرداخت این بدهی مسلم و در برخی موارد سنگین فکر کرده ایم؟ اگر میلیاردر شویم یعنی تمکن مالی پیدا کنیم و مهریه را نپردازیم مدیونیم ها!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-24-2014, 09:32 PM
ارسال: #1155
RE: لطیفه ها
یک تهرانی، یه اصفهانی، یه شیرازی و یک آبادانی توی کافی شاپ با هم صحبت میکردند :
تهرانی: من یک موقعیت عالی دارم، می خوام بانک ملی رو بخرم !
اصفهانی: من خیلی ثروتمندم و می خوام شرکت بنز رو بخرم !
شیرازی: من یه شاهزاده ثروتمندم و می خوام شرکت مایکروسافت و اپل رو بخرم !
سپس منتظر شدند تا آبادانی صحبت کند
.
.
.
.
.
.
آبادانی قهوه خود رو هم زد. خیلی با حوصله قاشق رو روی میز گذاشت،
یه کم قهوه خورد، یه نگاهی به اونها انداخت و با آرامی گفت:
نمیفروشم....!!! 
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-27-2014, 12:57 PM
ارسال: #1156
RE: لطیفه ها
اینو حتما بخون :
ماشین یه آقایی رو میدزدن...
بعد دو روز میبینه ماشینش صحیح و سالم تمیزش کردن و شستن در خونشون وایستاده...
میره داخلش رو نگاه میکنه میبینه یه پاکت نامه رو داشبورد ماشین گذاشته که چندتا بلیت سینما توشه......
پاکت رو باز میکنه نوشته بوده : نمیدونم چطور ازتون معذرت خواهی کنم...
من زنم حامله بود و ماشین نداشتم و مجبور شدم ماشین شما رو بدزدم ....
امیدوارم که منو ببخشید... نمیدونم چطور جبران کنم ولی اونی که در توانم بود همین چند بلیت سینما بود که شما و خانواده محترمتون با هم خوش باشید و گوشه ای از این کار زشتم رو جبران کرده باشم.....
اون مرد هم اشک شادی تو چشمش جمع میشه و خوشحال از اینکه تونسته بدون اینکه کاری انجام بده یک نفر رو خوشحال کرده و میره واسه خانوادش تعریف میکنه و با هم میرن سینما.......... ..























وقتی بر میگردن میبینن خونشون رو دزد زده یه پاکت نامه هم جلو در خونشون گذاشتن توش نوشته
((امیـدوارم کـه از فـیـلم خوشتــون اومده باشه... بوس بوس... Smile))

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-27-2014, 03:32 PM
ارسال: #1157
RE: لطیفه ها
دکتر خطاب به بیمار: متاسفم ! مشکل شما در تخصص من نیست. من متخصص اطفال هستم.
بیمار: عیبی ندارد آقای دکتر . ان شاء الله بیشتر درس می خوانی متخصص بزرگسالان هم می شوی!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-27-2014, 04:12 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 05-27-2014 04:13 PM، توسط hossein69.)
ارسال: #1158
RE: لطیفه ها
مورد داشتیم دختر با قیافه بدون آرایش

رفته پلیس+ ۱۰ برای گواهینامش ،بردنش سربازی !
1مورد دیگه داشتیم طرف رفته خواستگاری

عروس چایی آورده

داماد گفته اگه میشه تو لیوان خودم بیار !
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-28-2014, 09:49 AM
ارسال: #1159
RE: لطیفه ها
طرف بدون گواهینامه پشت فرمان نشسته بوده افسر جلویش را می گیره می گه " گواهینامه تون رو بدید"
یارو می گه: "سرکار ببخشید .مگه شما قبلا به من گواهینامه داده بودید که الان می خواین؟"
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
05-28-2014, 11:52 PM
ارسال: #1160
RE: لطیفه ها
بچه های این دوره زمونه به کمک مادراشون از بسته ی آموزشی بالابالا استفاده میکنن...
.
.
..
.
.
.
.
.
.
.
.
اون وقت مادر من برای تربیت ما از یه پکیج استفاده میکرد که شامل:
یه لنگه دمپایی، فلفل قرمز، دومتر شیلنگ، و یک عدد قاشق داغ میشد! :|

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  با گران‌ترین ها جهان آشنا شويد صدفی 4 1,732 01-06-2014 03:52 PM
آخرین ارسال: omid.movafaghiat
  لطیفه ها و نکات طنز 0 2,271 امروز 01:05 PM
آخرین ارسال:

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 12 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS