ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


سلام خدا حالت چطوره؟
زمان کنونی: 09-26-2025, 01:19 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
نویسنده: فرهاد قربانی
آخرین ارسال: فرهاد قربانی
پاسخ: 7
بازدید: 1256

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امیتازات : 3.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
سلام خدا حالت چطوره؟
01-01-2013, 10:57 PM
ارسال: #1
سلام خدا حالت چطوره؟

سلام خدا حالت چطوره؟



چیکار می کنی با بی معرفتی ما ها؟

خدا دلم گرفته...! تو زمینت خیلی غریب شدم!... زمین خیلی سرده من یخ زدم….! دلم از سرما می لرزه..!

خدا دلم گرفته !

درخت ها و گلها هم از زمین خسته شدن… هی بالا میان ..بالا میان …تا به تو برسن .... !

امروز داشتم با یه درخت حرف می زدم… کلی درد دل کرد..! داشت غصه می خورد می گفت هر چی تلاش می کنم از این بزرگتر نمی شم..! ارزو داشت تا اونجا که تو هستی رشد کنه و بزرگ بشه !


درخت بیچاره !فکر می کرد اینجوری به تو می رسه ... ! منم یواشکی تو رو نشونش دادم خیلی خوشحال شد ....!کلی جوونه زد!

من هنوز نردبونی که اون روز بهم دادی که ازش بیام بالا و ببوسمت رو به هیچ کس نشون ندادم … ! اخه بهم می خندن ... اخه چشماشون که نمی تونه محبت رو ببینه ... چشماشون اینم نمی تونه ببینه چند وقته چقدر خوشکل شدم !

دیگه شعرایی که برات گفتم رو واسه کسی نمی خونم می دم فقط مال خودت باشه...!

ای هدهد صبا به سبا می فرستمت

بنگر که از کجا به کجا می فرستمت

می زاری شب ها که میای من دلت بخوابم ..... ! منم برات شعر می خونم تا تو هم بخوابی...! همش که نمی شه تو لالایی بگی من بخوابم..........!

اخه چقدر به فکر مایی؟ کمی هم به فکر خودت باش خدا دارم از دستت دلگیر می شم ها؟ همش بیداری که....! اووووووو می دونی چند ساله نخوابیدی؟ که یه موقع ما رو به حال خودمون نگذاری؟ اخه چقدر با دوست داشتنت ما رو شرمنده می کنی؟ هان؟

مگه چند نفر تو دنیا می دونن که چقدر دوستشون داری؟ منم بعد از بیست و یک سال تازه فهمیدم ... !گاهی به خودم حسودیم میشه...!

ه خودت قسم معرفت درختا بیشتر از ماست ... ! از تنها قدرت حرکتی که دارن واسه اومدن پیش تو استفاده می کنن ! خیلی کند پیش می رن ولی نا امید نمی شن!

گاهی شرمنده می شم ... ! با این قدرتی که به ما دادی و در مقابل قدرت تو پشیزی نیست چه جوری جو خدایی گرفتیم و مقابل تو ایستادیم خودت که بهتر می دونی .... !گاهی فکر می کنم ما ها جدا بی جنبه هستیم .... !

تو چه جوری می دونی و باز اینقدر با اشتیاق داستان زندگی تک تک مارو عاشقانه دنبال می کنی؟ اگه خدا نبودی بهت شک می کردم ...!

خدا اخه همش که نمی شه تو بیای دیدن من...! تو که بهتر می دونی چقدر دوست دارم بیام پیشت .. !

می دونم دوست داری با دست پر بیام می دونم منو می شناسی و می دونی دست خالی خیلی شرمندت می شم ...!

تو برام یه جوری معنا می شی که نمی تونم توصیف کنم تو همه جا هستی و من عاشق همه چیز و همه کس شدم.....!

واسه درخت تو رشد و در واقع تعالی معنا می شی....! درختا عاشق جوونه زدنن چون یه قدم به تو نزدیک می شن ....!

چه جوری من عاشق محبت کردن نباشم؟ چه جوری عاشق صداقت ومهربونی و کمک به دیگران نباشم ؟ چه جوری چشم رو تجلیاتت ببندم؟ چه جوری دستم رو دراز نکنم وقتی دستت رو دراز می کنی که دستمو بگیری؟ وقتی در گوشم کلی شعر می خونی چه جوری نشنوم ؟....!

چقدر می شه با صدای پرنده ها رقصید ...!چه قدر خوبه که باهام حرف می زنی و دستمو می گیری و با هام قدم میزنی ...!.

خدا خیلی خوشحالم خیلی خوشحالم دیگه دستت رو رها نمی کنم! دیگه ازت دور نمی شم! دیگه دختر خوبی می شم!

تو هم قول بده منو ببری پیش خودت ....! همش که نمی شه تو بیای پیش من...!

! راستی من نفهمیدم اون روز که گفتی انچه دور بود نزدیک است منظورت چی بود ولی خوب که فکر کردم دیدم انچه دور بود نزدیک است !

مراقب من باش قربون مهربونی هات برم

عشق همه ی کسانی که دارن از نردبونا شون میان بالا ببوسنت نگهدارت باشه....!

راستی خدا!

خیلی دوستت دارما!

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-03-2013, 01:04 AM
ارسال: #2
RE: سلام خدا حالت چطوره؟
با سلام ,
خدا جان , حرفهایم را توی نیم ساعت باید براتان بنویسم
خودتان میبینید که برای پیدا کردن هر کدام از حرف ها روی این صفه کلید چقدر عرق میریزم
خداجان , از وقتی پسر همسایه پولدارمان به من گفت که شما یک ایمیل داری که هر روز چکش میکنید هم خوشحال شدم , هم ناراحت
خوشحال به خاطر اینکه می توانم درد دلم را بنویسم
و ناراحت از اینکه ما که توی خانه مان کامپیوتر نداریم
ما توی خانه مان دو تا اتاق داریم
یک اتاق مال آقا جان و ننه مان است
یکی هم مال من و حسن و هادی و حسین و زهرا و فاطمه و ننه بزرگ
دو تا پشتی نو داریم که اکبر آقا بزاز , خواستگار زهرا برامان آورده
یک کمد که همه چیزمان همان توست
آشپزخانه مان هم توی حیاط است و آقاجان تازه با آجر ساختتش
ما هم مجبوریم برای اینکه برای شما ایمیل بزنیم دو هفته بریم پیش رضا ترمزی کار کنیم تا بتونیم پول یک ساعت کافی نت را در بیاریم
خداجان , جان هرکی دوست دارید زود به زود ایمیل هاتان را چک کنید و جواب ما را بدهید
ما چیز زیادی نمی خواهیم
خدا جان , آقاجانمان سه هفته است هر دو تا کلیه اشان از کار افتاده و افتاده توی خانه
خیلی چیز بدیست
خداجان , ما عکس کلیه را توی کتاب زیستمان دیده ایم , اندازه لوبیاست , شکم اقاجان ما هم مثل نان بربری صاف است , برای شما که کاری ندارد ,
اگر می شود , یک دانه کلیه برایمان بفرستید ,
ما آقاجانمان را خیلی دوست داریم , خدا جان
الان بغض توی گلومان است , ولی حواسمان هست که این آدم های توی کافی نت که همه شیک و پیکن , نوشته های مارا دزدکی نخوانند ,
چون می دانم حسابی به ما می خندند و مسخره مان می کنند
خدا جان , اگر می شود یک کاری بکن این اکبر آقا بزاز بمیرد , آبجی زهرامان از اکبر آقا بدش می آید
اما ننه می گوید اگر اکبر آقا شوهر زهرامان بشود وضعمان بهتر می شود
خداجان اکبر آقا چهل سال دارد و تا حالا دو تا زنش مرده اند , آبجی زهرامان فقط سیزده سال دارد خداجان
الان نیم ساعت و هفت دقیقه است که دارم یکی یکی این حرف ها ی روی صفه کلید را پیدا می کنم
خداجان اگر پول داشتم هر روز برای شما ایمیل می زدم
خوش به حال آدم پولدارها که هم هر روز برایت ایمیل می زنند
تازه همایون پسر همسایه پولدارمان می گفت با شما چت هم کرده است
خوش به حالش
خداجان , اگر کاری کنید که حال آقاجانمان خوب شود خیلی خوب می شود
چون قول داده اگر حالش خوب شود برود سر گذر کار پیدا کند و بعد که پول گیرش آمد یک دوش بخرد بذارد توی مستراح
خداجان , ننه بزرگ از این کار که حمام توی مستراح باشد بدش می آید ولی آقاجان می گوید حمام خانه پولدار ها هم توی مستراحشان است
خدا جان ننه بزرگ ما خیلی مواظب نجس پاکی است و گفته است هرگز به این حمام اینجوری نمی رود
ولی خداجان راستش من وقتی خیلی از حمام رفتنم می گذرد بدنم بوی بد می گیرد و همکلاسی هایم بد نگاهم می کنند
راستی خدا جان , چه خوب شد که به ما تلویزیون ندادی ,
یکبار که از جلوی مغازه رد می شدم دیدم که آدم های توی تلویزیون چه غذاهای خوشگلی می خورند ,
حتما خوشمزه هم هست , نه ؟
تا سه روز نان و ماست اصلا به دهانم مزه نمی کرد
بعضی وقتها , ننه که از رختشویی برمی گردد با خودش پلو می آورد ,
خیلی خوشمزه است خداجان , ننه می گوید این برکت خداست , دستت درد نکند ,
راستی خداجان , شما هم حتما خیلی پولدارید که خانه تان را توی آسمان ساخته اید , تازه من عکس خانه ییلاقیتان را هم دیده ام
همان که روی زمین است و یک پارچه سیاه رویش کشیده اید ,
خیلی بزرگ است ها , تازه آنهمه مهمان هم دارید , حق هم دارید که روی زمین نیایید , چون پذیرایی از آنهمه آدم خیلی سخت است
ما اصلا خانه مان مهمان نمی آید , چون ما اصلا کسی را نداریم
ولی آقاجانمان می گوید اگر کسی بیاید ساعتش را می فروشد و میوه و شیرینی می خرد
ما مهمانی هم نمی رویم , چون ننه می گوید بد است یک گله آدم برود مهمانی
خدا جان وقت دارد تمام می شود , اگر بیشتر پول داشتم می ماندم و باز برایتان می نوشتم
ولی قول می دهم دو هفته دیگر که مزدم را گرفتم باز بیایم و برایتان ایمیل بفرستم
خدا جان به خاطر اینکه درسهایم خوب است از شما تشکر می کنم
تازه به خاطر اینکه ما توی خانه مان همه همدیگر را دوست داریم هم دستت را می بوسم
من می دانم که آدم های پولدار همه شان خودکشی می کنند , ولی من هیچوقت خودم را نمی کشم
تازه خداجان , من آدم هایی را می شناسم که حتی اسم کامپیوتر را نشنیدند بیچاره ها ,
شاید از آنها هم دفعه بعد برایت نوشتم
خداجان , نامه من را فقط خودت بخوان و به کسی نشان نده
صبر کن ...
آخ جان , پنجاه تومن دیگر هم دارم ,
خدا جان جوابم را بده ,
فقط تو را به خدا , به خارجی برایمان ننویسید ,
چون ما زبانمان خوب نیست هنوز
آخ , راستی خدا جان یادم رفت , حسن مان دارد دنبال کار می گردد , یک کاری بی زحمت برایش جور کنید
هادی هم آبله مرغان گرفته است , اگر برایتان زحمتی نیست زودتر خوبش کنید
حسین هم وقتی ننه می رود رختشویی همش گریه می کند ,
آبجی فاطمه مان هم چشمانش ضعیف شده ولی رویش نمی شود به آقاجان بگوید , چون می گوید پول عینک خیلی زیاد است
اگر می شود چشان ابجیمان را هم خوب کنید
خب .. وقت تمام است دیگر , پدرمان در آمد
خداجان مهربان ,
اگر زیاد چیزی خواستیم معذرت می خوام , هنوز خیلی چیزها هست ولی رویمان نشد
دست مهربانتان را از دور می بوسم
راستی خدا جان , ننه بزرگ آرزو دارد برود مشهد پابوس امام رضا , یک کاری برایش بکنید بی زحمت
باز هم دست و پایتان را می بوسم
منتظر جواب و کلیه می مانم
دستتان درد نکند

بنده کوچک شما , مجید

...
خواست دکمه سند را بزند
دستش عرق کرده بود و چشمش سیاهی می رفت
یهو کامپیوتر خاموش شد
خشکش زد
- اااااا
صدایی از پشت سرش گفت :
- اون سیستم ویروسیه , نگران نباش , الان دوباره میاد بالا
اسکناس های مچاله , توی عرق کف دستش خیس شد
دیگه وقتی برای دوباره نوشتن نبود
یه قطره اشک از گوشه چشمش غلطید روی گونه اش
بلند شد
پول رو داد و از کافی نت زد بیرون
توی راه خودشو دلداری می داد
- دوهفته دیگه باز میام ...
- باز میام ...

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-03-2013, 02:19 AM
ارسال: #3
RE: سلام خدا حالت چطوره؟
سلام خدا جان اینجا همه با هم مهربان هستند همه به هم کمک میکنند ولی تو نزدیکتر از همه به منی ای کاش هیچ وقت فراموشت نمی کردم همیشه و همه جا با من بودی ولی من تورا ندیدم همیشه فکر میکردم این خودم بودم که به اینجا رسیدم کمکهایت را ندیدم ولی همین که گاهی وقتها تورا به یاد می آورم خیلی خوشحال می شوم همه غمها ازمن دور می شوند چون میدانم که قدرت عظیمی هست که میتوانم به آن تکیه کنم.خداوندا تنهایم نگذار10_004

مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-03-2013, 03:29 PM
ارسال: #4
RE: سلام خدا حالت چطوره؟
نامه ای به خدا


یک روز کارمند پستی که به نامه هایی که آدرس نامعلوم دارند رسیدگی می کرد متوجه نامه ای شد که روی پاکت آن با خطی لرزان نوشته شده بود نامه ای به خدا! با خودش فکر کرد بهتر است نامه را باز کرده و بخواند. در نامه این طور نوشته شده بود:

خدای عزیزم؛ بیوه زنی ۸۳ ساله هستم که زندگی ام با حقوق نا چیز باز نشستگی می گذرد. دیروز یک نفر کیف مرا که صد دلار در آن بود دزدید. این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج می کردم. یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام. اما بدون آن پول چیزی نمی توانم بخرم. هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم. تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن..


کارمند اداره پست خیلی تحت تاثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانشنشان داد. نتیجه این شد که همه آنها جیب خود را جستجو کردند و هر کدام چند دلاری روی میز گذاشتند. در پایان ۹۶ دلار جمع شد و برای پیرزن فرستادند..
همه کارمندان اداره پست از اینکه توانسته بودند کار خوبی انجام دهندخوشحال بودند. عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت. تا این کهنامه دیگری از آن پیرزن به اداره پست رسید که روی آن نوشته شده بود: نامه ای به خدا!
همه کارمندان جمع شدند تا نامه را باز کرده و بخوانند. مضمون نامه چنین بود:

خدای عزیزم؛ چگونه می توانم از کاری که برایم انجام دادی تشکر کنم . با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کرده وروز خوبی را با هم بگذرانیم. من به آنها گفتم که چه هدیه خوبی برایم فرستادی.. البته چهار دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند!

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-04-2013, 04:01 PM
ارسال: #5
RE: سلام خدا حالت چطوره؟
داستان نامه ی نظر علی به خدا که به ناصرالدین شاه حواله شد در موزه گلستان
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه طلبه ای در مدرسه مروی تهران بود و از آن طلبه های فقیر بود. آن قدر فقیر بود که شب ها می رفت دور و بر حجره های طلبه ها می گشت و از توی باقیمانده غذاهای آن ها چیزی برای خوردن پیدا می کرد.یک روز نظرعلی به ذهنش می رسد که برای خدا نامه ای بنویسد به این مضمون :

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت جناب خدا سلام علیکم

اینجانب بنده شما هستم از آنجا که شما در قران فرموده اید : ((ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها هیچ جنبنده ای نیست الا اینکه روزی او برعهده خداست )) من هم جنبنده ای هشتم از جنبندگان شما روی زمین

در جای دیگری از قران فرموده اید (( ان الله لایخلف المیعاد مسلما خدا خلف وعده نمیکند بنابراین اینجانب به چیزهای زیر نیاز دارم

- همسری زیبا و متدین

- خانه ای وسیع و یک خادم

- یک گالسکه و سورچی

- یک باغ و مقداری پول برای تجارت

لطفا بعد از هماهنگی به من اطلاع دهید

مدرسه مروی حجره ۱۶ شماره نظر علی طالقانی
نظرعلی بعد از نوشتن نامه با خودش فکر کرد که نامه را کجا بگذارم؟ می گوید، مسجد خانه ی خداست.پس بهتره بگذارمش توی مسجد. می رود به مسجد امام در بازار تهران (مسجد شاه آن زمان) نامه را در مسجد در یک سوراخ قایم میکنه و با خودش میگه: حتما خدا پیداش میکنه!
او نامه را پنجشنبه در مسجد می ذاره. صبح جمعه ناصرالدین شاه با درباری ها می خواسته به شکار بره. کاروان او ازجلوی مسجد می گذشته، از آن جا که به قول پروین اعتصامی
"نقش هستی نقشی از ایوان ماست آب و باد وخاک سرگردان ماست"

ناگهان به اذن خدا یک بادتندی شروع به وزیدن می کنه نامه ی نظرعلی را روی پای ناصرالدین شاه می اندازه. ناصرالدین شاه نامه را می خواند
او یک پیک به مدرسه ی مروی می فرستد، و نظرعلی را به کاخ فرا می خواند. ،دستور می دهد همه وزرایش جمع شوند و می گوید:نامه ای که برای خدا نوشته بودند، ایشان به ما حواله فرمودند.پس ما باید انجامش دهیم و دستور می دهد همه ی خواسته های نظرعلی یک به یک اجراء شود!

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-06-2013, 05:54 PM
ارسال: #6
RE: سلام خدا حالت چطوره؟

من خدایی دارم

نامهربانی..

مشکلات..

درد..

دوری..

بیماری..

نداری..

شکست..

عشق..

فقر..

تنهایی..

نامیدی..

سکوت و...

و من خدایی دارم که هیچگاه مرا فراموش نمیکند،

او که مرا دوست دارد وبهترینها را برایم میخواهد،

خداییکه لحظه ای مرا بحال خود وا نمیگذارد

وهمیشه در کنار من است حتی لحظاتی که

سرشار از معصیتم وگناه وجودم را فراگرفته است.

خداییکه میبخشد بی منت، به منتهایی بزرگیش

و نعمت میدهد بی اندازه، به بی کرانگی مهربانیش.

آری این زبان من است که رسوا شده ی این خدای بزرگ است.

بارالها! تو تنها دارایی من هستی و براستی که ثروتمندم وبی نیاز از غیر تو.

هرگز از رحمت تو نامید نخواهم شد،

چون به یقین میدانم دوستم داری...

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
01-08-2013, 10:01 AM
ارسال: #7
RE: سلام خدا حالت چطوره؟
● سلام خداي خوب و خواستني ام

از وقتي از آسمان و آغوش قرب تو عريان و گريان و با کوله بار سنگين مسئوليت به اين برزخ فرود آمدم و زنجيري زندان زمين شدم ، از درد دوري و داد بي تو يي، بي دود و عود مي سوزم ... فقط بغضم و بارون ، اشکم و آه ... با پري شکسته ، پيرهن پاک پرهيز را يافته و بر تن کردم و به لطفت ميانه عقل و دل را برگرفتم و بر بالاي بام دنيا بر قله ي سپيد عشق و علم محمل گزيدم . بعد از آن اشراف و اشراق بي نظير و آن قول و قرار و قسم ها ! اکنون اي محبوب من اگر خواستي به ديدنم بيايي خانه ام رودي است از اشک هايم که با زورق و قلبی شکسته به سوي تو روانم ... آري" مي توان در نهايت هم آغاز شد " مي توان بعد از هبوط و سقوط ، صعود كرد ... مي توان دل خون بود و خنديد !


● عزيز ترين من : ياري ام ده تا همه هستي ام را ، شيره جانم را در جام جمله و جرعه اي نور بريزم و بر تشنگانت در اين کوير سوزان بنوشانم و آنها را از عطش عشق تو سيراب سازم تا مبادكه اسير سراب و سوال گردند...


● محبوب من : ياري ام ده تا بدون اينکه از ايمان افراد بپرسم و بدون اينکه بدردم بخورند همدل و همدردشان باشم . زيرا در سويداي هر انساني روح تو خانه گزيده . پس همه را دوست دارم حتا آنانکه مرا دوست نمي دارند يا روزي مرا شکستند و روحم را سخت آزردند و يا جانم را ربودند. بعد از اين به تو سوگند که نه برنجم نه هرگز برنجانم زيرا تو خود خواسته اي که حتا پاسخ بدي را با خوبي بدهم و اين شايسته ترين رفتار است .

● عزيز ترينم ! ميدانم که تنها با "مرکب مهر" مي توان به آغوشت باز گشت . پس براي اينکه به تو برسم بايد به خلقت برسم ..زيرا مسئوليت مکتب من عشق است و ايثار پس : مهر مي ورزم و مرهم مي شوم بر قلبهاي غمگين و شکسته و خسته ، چراغ مي شوم بر جاده تاريک دنيا تشنگان را آب ميدهم نه آدرس.. مردم را به مطلوب مي رسانم و نه به مطلب ...تا روزي كه هفت آسمان را از "عطر عشق " تو گرده افشاني کنيم ...

● مهربانا ! مي خواهم به لطفت آنچنان شوم که روزي عاشقانه بر من بنگري و ببالي و بگويي : آفرين بر نيکوترين خلقت من ... و ملائک روزي راز تکريم مرا دريابند..


● کنون اي محبوب ، من در اين محمل مهر کمر همت بر حمل اين کوه امانت بسته ام . يا مي شکنم يا مي شکفم .. مي دانم که اگر بر اين بنده فرود آمده ات ياري رساني کوه ، کاه خواهد شد ... بدان که نگاهم نگران به نگاه لطف توست که آيا مرا پذيرايي ؟ آيا دستان نا توان مرا با دست قدرت خود توان و گرما مي بخشي ؟ به اميد روزي که بميرم و از کابوس دنيا برخيزم و دگر بار در آغوش قرب تو متولد شوم .

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  یک روز در “کلینیک خدا” فرهاد قربانی 0 528 12-29-2012 01:24 AM
آخرین ارسال: فرهاد قربانی

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع:
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS