ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


دوره توانگری و جذب
زمان کنونی: 09-23-2025, 03:28 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: MARYAR
آخرین ارسال: sokeinia
پاسخ: 69
بازدید: 61580

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 19 رأی - میانگین امیتازات : 3.21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دوره توانگری و جذب
07-19-2014, 01:13 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-19-2014 01:18 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #41
RE: دوره توانگری و جذب

جلسه ی 26 _ دوست داشتن خود

قسمت اول

سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام.اين جلسه از كلاس جادوگري رو با كلامي از اشو شروع مي كنم :
" دوست داشتن دشمن، آسان است اما دوست داشتن خود مشكل.بسيار مشكل.تو خودت را خوب مي شناسي پس چگونه مي تواني خودت را دوست داشته باشي ؟ اما كسي كه مي تواند به خود عشق بورزد ، مي تواند همه را دوست داشته باشد.به خود عشق بورز تا به هر كس ديگر عشق بورزي. اگر بتواني به خود عشق بورزي، شرط اساسي عشق را تحقق بخشيده اي و از اين عشق، صلح و آرامش بر مي خيزد و صلح و آرامش دروازه اي است كه ما از راه آن پيام خدا را دريافت مي كنيم. "

درسته! امروز مي خوام درباره ي دوست داشتن خودمون صحبت كنم! شايد به نظر عجيب بياد اما نود و نه درصد آدمها بدون اين كه حتي كاملا" آگاه باشن، خودشون رو درست ، دوست ندارند!
_ اگر هنوز آرزوهايي دارين كه برآورده نمي شه يعني ضمير ناخودآگاهتون شما رو لايق دريافت اون آرزو نمي دونه چون شما به حد كافي خودتون رو دوست نداريد!
_ اگر هر جور بيماري جسمي يا روحي يا فكري به سراغتون اومده يعني به حد كافي خودتون رو دوست ندارين! كتاب " تعليم معجزات " ميگه: "همه ي امراض، از عدم بخشايش ناشي مي شوند.هرگاه بيماريم، بايد به پيرامون خويش بنگريم و ببينيم كه چه كسي را بايد عفو كنيم." حالا من مي خوام يادآوري كنم كه شايد همه رو عفو كرده باشين اما خودتون رو چه طور؟
_ اگر فكر مي كنيد اونقدر كه بايد خوشحال باشيد، نيستيد يا اينكه هيچ چيز خوشحالتون نمي كنه، باز به همين دليله!
_ اگر دچار اضطراب، افسردگي، بي هدفي و بي انگيزگي هستين، اگه مدام آدم هايي سر راهتون مي يان كه مانع شما و آرزوهاتون هستن، براي اينه كه نيمه ي تاريكتون ، شما رو بي ارزش مي دونه پس آدمها و اتفاقاتي رو سر راهتون قرار مي ده كه يادتون بندازه شما دوست داشتني و با ارزش نيستين!
اين ها رو گفتم كه بدونين بر خلاف تصور، دوست داشتن خود سخت ترين كار در تمرينات ذهنيه. معمولا" توي ريشه يابي همه ي مسايل ، آرزوها، شكست ها و ... " به عدم احترام به خود " مي رسيم. ما يك عالم تمرين ذهني انجام مي ديم و موفق مي شيم ديگران رو ببخشيم، و دوست بداريم اما وقتي نوبت دوست داشتن خود مي شه ، توي اولين تمريناتش كم مي آريم! علم روانشناسي هم ميگه كه دروني ترين احساس هر كس، دوست نداشتن خود اونه و احساس گناه، براي اين كه اونقدر كه بايد ، خوب نيست!
به ظاهر قضيه نگاه نكنين،اگه تمرينات خرد كردن ترس ها و نيمه ي تاريك رو درست انجام داده باشين، حتما" به اين نتيجه رسيدين كه اونقدر كه بايد خوب نيستم! فقط كافيه يه چراغ روشن كنين و اون رو به پنهاني ترين و تاريك ترين نقاط درونتون ببرين اون وقت حتما" يه ديو بي شاخ و دم مي بينين كه مي گه : " تو اينقدر كه بايد خوب باشي، نيستي! "(توصیه می کنم حتما اول تمرینات نیمه ی تاریک رو انجام بدین بعد بیاین سراغ این درسها والا ممکنه به نتیجه نرسین)
اگه هنوز هم به وجود اين ديو در درونتون شك دارين ، صادقانه به خودتون بگين، چند بار تا حالا به خودتون گفتين :" خيلي دوستت دارم؟ چون بي نظيري! " و در مقابل اون چند بار به خودتون گفتين :"همه اش تقصير خودمه! باز خراب كاري كردم ! و..."
پس اين رو به عنوان يك قانون به خاطر بسپرين :

قانون : هر گونه عذاب ( جسمي، روحي و فكري ) به دليل انزجار از خويشتن و احساس گناهست. دست كشيدن از اين نفرت و انزجار، حتي مرض سرطان را نابود مي كند." پذيرش خود" كليد دگرگونيهاي مثبت است.احساس گناه، همواره جوياي مجازات است و مجازات درد مي آفريند. (پس هر دردي كه در بدن، روح، فكر و احساستون دارين، يا دردي كه از برآورده نشدن آرزوتون حس مي كنين، به همين دليله.)

_ تمرين " من بايد " :
يك ورق و خودكار دستتون بگيريد و چند جمله بنويسيد كه با "من بايد" شروع ميشه.هر چقدر از اين " من بايد " ها داريد ، بنويسيد. مثلا" :
_ من بايد پزشكي قبول بشم.
_ من بايد حتما" ماهي پونصد هزار تومن در بيارم.
_ من بايد حتما" تا دو ماه ديگه برم سر كار.
_ من بايد حتما" چاق تر بشم .
و ... بعد جلوي هر كدوم بنويسيد " چرا؟ " و بعد جلوي اون جواب رو بنويسيد. لطفا" با خودتون صادق باشين حتي اگه جوابها تون مسخره هم باشه عيبي نداره.ممكنه به جوابهايي از اين نوع برسين :
_ مادرم گفته بايد.... _ چون مي ترسم كه ... _ چون بايد بي نقص و كامل باشم....
_ چون خيلي زشتم... _ چون خيلي بدهيكلم... _ چون خيلي تنبلم... _ چون همه مجبورند كه.... _ چون موجود بي ارزشي هستم...

" لوييز هي " ميگه " اين پاسخ ها نشون ميده كه گره ي كار شما كجاست!نشون ميده كه چه چيزي رو محدوديت خودتون مي دونين! "هر بار كه واژه ي بايد را به كار مي بريم،ثمره اش اينه كه به زبون بي زبوني مي گوييم كه اشتباه مي كنم، اشتباه كرده بودم، يا اشتباه خواهم كرد! حال آنكه من فكر نمي كنم در زندگي به اشتباهات بيشتري نياز داشته باشيم! "

ادامه دارد....

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-19-2014, 01:14 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-19-2014 01:20 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #42
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه ی 26 _ دوست داشتن خود

قسمت دوم


به قول " لوييز هي " معمولا" در مي يابيم، خودمان را سالها براي چيزي سرزنش كرده ايم كه هرگز نمي خواستيم انجامش بديم. يا واقعا" انجامش از توان ما بيرون بوده. يا اينكه مدتها از خودمون انتقاد كرديم ، به خاطر چيزي كه نظر خودمون نبوده!معمولا" چيزي بوده كه شخص ديگري گفته كه بايد انجامش بديم و ما براي به دست آوردن تاييد ديگران فكر مي كنيم فقط زماني خوب و با ارزشيم كه اون رو انجام بديم! يعني باز در نهايت مي رسيم به احساس " اونقدر كه بايد خوب نيستم! "
شما هم حتما" تمرين " من بايد " رو انجام بدين تا ببينين كه در فهرست شما چه چيزهايي هست كه ميشه با آسودگي كامل حذفش كرد!

چند شيوه كه نشانه ي آن است كه خودمان را به حد كافي دوست نداريم: ( احساس بي ارزشي )
_اگه مدام به سرزنش و انتقاد خودتون مشغولين.
_ اگه با بد غذايي، مواد مخدر يا الكل با جسم خودتون بد رفتاري مي كنين. اگه سيگار مي كشين و نمي تونين اون رو كنار بگذاريد.
_اگه فكر مي كنيد دوست داشتني نيستين.
_اگه بيماري جسمي يا روحي در شما به وجود اومده.
_اگه در مورد چيزهايي كه به خير و صلاحتونه، مسامحه مي كنيد.
_ اگه در آشفتگي و بي نظمي زندگي مي كنيد.
_ اگه قرض و فشار واسه خودتون درست كرديد.
_ اگه دوستان يا همسري براي خودتون انتخاب كردين كه باعث حس تحقير شدنتون ميشه اما نمي تونيد اونها رو كنار بگذاريد.
_اگه وقتي دوستتون خسته است و مدام غر غر ميكنه ، شما دلهره مي گيريد كه شما چه خطايي كردين كه اون اين طوري شده.
_ اگه دوستي ارتباطش رو با شما قطع كرده و شما فكر مي كنيد حتما" بايد اشكالي در شما باشه كه اينطور شده.
_اگه ازدواج و آشناييتون به جدايي رسيده و شما احساس تباهي و شكست مي كنيد.
_اگه مي ترسيد به اضافه حقوق فكر كنيد يا اون رو عنوان كنيد.
_اگه از اين كه هيكلتون شبيه مانكن ها نيست احساس حقارت مي كنيد.
_اگه از صميميت مي ترسيد و نمي گذاريد هيچ كس به شما نزديك بشه.
_اگه براي هر كاري نظر ديگران براتون مهم تر از نظر خودتونه و فقط مي تونيد كاري رو با جرات انجام بديد كه ديگران تاييدش كرده باشند.
_اگه راحت پولتون رو براي ديگران خرج مي كنيد اما براي خودتون سختگيريد.
_ اگه چاق يا لاغر هستيد.
و...
تمرين : لطفا" خيلي دقيق فكر كنيد و با خودتون روراست باشيد و به اين سوال جواب بديد. "_شيوه ي شما براي " بي ارزش دانستن خود " چيه ؟!


تمرين آينه :يه آينه ي كوچك رو توي دست بگيريد و به چشمهاي خودتون نگاه كنيد و اسم خودتون رو بگيد و تكرار كنيد : من تو را دقيقا" همان طور كه هستي دوست دارم و مي پذيرم.
ببينيد چه فكرهايي توي ذهنتون مي آد؟ (خيلي خوشگل نيستين، نه؟ مگه ميشه اين آدم توي آينه رو تاييد كرد در حالي كه هيچ كس دوستش نداره، نه؟ مگه ميشه آدم به اين بد هيكلي رو دوست داشت، نه ؟ ديگه چي به فكرتون مي رسه؟ )
اين تمرين براي خيلي ها وحشتناكه. حتي ممكنه گريه تان بگيرد يا دچار خشم بشيد.
طبيعيه! يك عمر توي آينه نگاه كرديد تا از خودتون انتقاد كنيد، اون وقت حالا...! اما اين تمرين فوق العاده به شما نشون مي ده كه مشكل اصلي كجاست! بله ... تاييد كامل خودتون در مقابل اين آينه ي كوچك و بي آزار خيلي سخته.نه؟اين نشون ميده كه حالا داريم به مشكل ريشه اي راستينمون نگاه مي كنيم! اين كه به اندازه ي كافي خويشتن دوستي نداريم.

تمرين :حالا يك ليست بنويسيد از ايرادها و عيبهايي كه فكر مي كنيد ، داريد.آيا احساس مي كنيد كه زيادي چاق، زيادي لاغر، زيادي كوتاه، زيادي كودن، زيادي پير، زيادي جوان، زيادي زشت ، زيادي تنبل، و "بالاخره زيادي يك چيزي " هستيد؟
و در انتها ، آيا آن طور كه بايد، خوب نيستيد، نه؟!


خوب! حالا مي خوام يكي از مهمترين قوانين سيستم آرزوها روبگم، تا اهميت " دوست داشتن خود " رو بفهمين.

قانون 31سيستم آرزوها _ اگر خودمان را به حد كافي دوست نداشته باشيم، با هيچ روشي آرزوهايمان براورده نمي شود! چون اگر در ضمير نا خودآگاهمان ، خودمان را آنقدر خوب ندانيم كه لايق دريافت بهترينها باشيم، پس بچه غول بيشعور تمام سعيش را مي كند كه ما به آرزوهايمان نرسيم تا بيشتر يادمان بيفتد كه لايق دريافت چيزهاي خوب نيستيم!


نتيجه : خوب! همه ي اينها رو گفتم تا به اين نتيجه برسم كه ريشه ي همه ي مسايل و مشكلات و بيماريها و برآورده نشدن آرزوها ،دوست ندا شتن خودمونه.حالا ديگه لازم نيست كه زحمت حل عوارض جنبي از قبيل مشكلات جسماني، مشكلات مربوط به روابط، مالي يا فقدان خلاقيت رو به خودمون بديم. اجازه بديد اول بزرگترين مشكل رو حل كنيم و همه ي نيروي خودمون رو صرف حل مشكل " دوست نداشتن خود! " بكنيم. اون وقت مي بينيد كه همه چيز خود به خود درست ميشه. تو جلسه ي بعد ميگم كه بايد چي كار كنيم.

خدايا! كمكمان كن تا خودمان را همين طور كه هستيم دوست بداريم.

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-19-2014, 01:23 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-19-2014 01:25 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #43
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 27 _ تولد دوباره یا خانه تکانی ذهنی

قسمت اول

سلام سلام سلام سلام سلام سلام سلام. و هزار بركت و توانگري براي همه شما دوستهاي خوب.امروز يكي از مهمترين درسهاي ذهني رو شروع مي كنيم به نام " تولد دوباره " كه در بعضي از كتابهاي ذهني اون رو به نام " خانه تكاني ذهني " معرفي مي كنند." تولد دوباره " همون شيوه هاي كاربردي دوست داشتن خويشتنه كه من توي پست قبل توضيح دادم كه چرا از اهميت زيادي برخورداره.

يه داستان واقعي _ يه جمعي به كريستف كلمب گفتن كشف كردن آمريكا كه كاري نداشت. ما هم مي تونستيم اين كار رو انجام بديم! كريستف كلمب يه تخم مرغ پخته رو كه براي خوردن جلوشون بود، داد دستشون و گفت كدومتون مي تونه اون رو ، روي ميز واستونه؟هيچ كس نتونست اين كار رو بكنه! كريستف كلمب ، ته تخم مرغ رو كوبيد روي ميز! در نتيجه ته تخم مرغ صاف شد و روي ميز واستاد! اون وقت به اونها گفت " اين راهشه! بله! انجامش كاري نداشت اما اين كه راهش رو پيدا كني و انجامش بدي، مهم بود! اگر چه راهش خيلي هم ساده و پيش پا افتاده باشه!
نتيجه اي كه مي خوام از اين داستان بگيريم اينه كه تمرينها و راههاي دوست داشتن خود ممكنه به نظرتون خيلي ساده و پيش پا افتاده بياد ، اما انجامش بدين! چون فقط با انجام دادنش، به نتيجه مي رسين نه با خوندنش!

_ چرا به تمرينات" دوست داشتن خود "مي گيم " تولد دوباره " ؟
وقتي ما دنيا اومديم ، فطرتا " مي دونستيم كه عالي و بي همتا هستيم! يه نوزاد وقتي گرسنه ميشه، حق خودش مي دونه كه شير بخوره و اگه اون رو ازش دريغ كنن، بدون احساس گناه فرياد سر مي ده! حتي يه كودك خردسال كه هنوز به زور بايد ها ونبايد ها تغييرش نداده ايم، خوب مي دونه كه چي رو دوست داره! دلش مي خواد چي بخوره! چي كار كنه! و ... و با تمام وجود از كارهايي كه مي كنه لذت مي بره و هرگز هم خودش رو شماتت نمي كنه! _ (اين مائيم كه به زور يادش مي ديم خودش رو براي بعضي كارها شماتت كنه! ) _ما همون نوزاد كامل و بي همتائيم، اما با بزرگ شدن، كم كم تبديل شديم به انساني كه مشكلاتي داره! انساني كه فكر مي كنه تا اندازه اي بي ارزشه و اونقدر كه بايد ، خوب نيست! بنابراين تمرينات دوست داشتن خود، مثل " تولدي دوباره " مي مونه كه ما رو به اصل خودمون بر مي گردونه! به همون موجودي كه خداوند چون دوستش داره، اون رو خلق كرده! اما آيا الان به راحتي و صد در صد، كامل، مي تونيم جلوي آينه واستيم و توي چشمهامون نگاه كنيم و به خودمون بگيم، من خودم رو دوست دارم چون خداوند من رو با تمام وجودش، دوست داره؟! ....مي دونم كه اگه با خودمون صادق باشيم، ممكنه نتونيم اين تمرين رو به راحتي انجام بديم!پس لازمه كه يك تولد دوباره داشته باشيم.

_ چرا به تمرينات " دوست داشتن خود " مي گيم " خانه تكاني ذهني " ؟

"لوئيز هي" مي گه : اگه بخواين اتاقي رو تميز كنيد، هر چي توي اون هست، در مي آريد و مي آزمائيد. يعني به بعضي چيزها با علاقه نگاه مي كنيد و گرد و خاكش رو مي گيريد و برقش مي اندازيد و بعد دوباره مي گذاريدش سر جاش.بعضي چيز ها به تعمير احتياج دارند پس تعميرشون مي كنيد.بعضي چيزها هم از كار افتاده هستند و ديگه نمي تونيد ازشون استفاده كنيد، پس با خيال راحت اون ها رو دور مي ريزيد! دوست داشتن كامل خود ، مستلزم بيرون ريختن همه ي فكر ها و عقايد كهنه و خرابيه كه باعث ميشه خودتون رو بي ارزش بدونين.يعني يه خونه تكوني ذهني! پس با همون آرامشي كه بعد از خوردن غذا، خرده هاي اون رو جمع مي كنيم و دور مي ريزيم، بايد بتونيم ذهنمون رو هم خونه تكوني كنيم. با آرامش و بدون عصباني شدن
.

به قول" لوييز هي "_ استاد بزرگ تدريس خانه تكاني ذهني _ از خودتون سوال كنيد :
آيا من حاضرم براي تهيه ي شام امشب ، در زباله هاي ديشب خود، دنبال غذا بگردم؟!! پس چطور مي تونم با جستجو در آشغالهاي كهنه ي ذهني، تجربه هاي فرداي خودم رو بيافرينم؟!
!

ادامه دارد..

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-19-2014, 01:24 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-19-2014 01:31 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #44
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 27 _ تولد دوباره یا خانه تکانی ذهنی

قسمت دوم

1 _تمرين پذيرش دگرگوني خود :

يك گل سرخ رو بگذاريد جلوتون و به اون فكر كنيد.از لحظه اي كه غنچه است تا زماني كه ميشكفه و حتي لحظه اي كه گلبرگهاش مي ريزه.هميشه زيبا و كامله و همواره در دگرگوني.پس با خودتون مدام تكرار كنيد :
من خودم را براي همه چيز مي بخشم چون در هر زمان به بهترين كاري كه از دستم بر مي آمده، سرگرم بوده ام!
اين جمله رو بر روي ورقه اي بارها و بارها بنويسيد. بعد اون رو آتش بزنيد. (يادتون باشه هيچ وقت خاكستر دستنوشته هاتون رو در سطل آشغال نريزين، بلكه اون رو در مجرايي كه آب ازش عبور مي كنه، بريزيد.من تبديل انرژي به انرژيهاي برتر بوسيله ي آتش زدن رو قبلا" گفته ام. )اين كار رو مثل يك مراسم باشكوه انجام بدين.لباس خوب بپوشيدو اگه دوست دارين، عود روشن كنيد يا اسفند .(كه هر دو از بين برنده ي انرژي هاي منفي هستند ) و موسيقي بگذاريد.فراموش نكنيد، اين يك مراسم باشكوهه. چه مراسمي باشكوهتر از مراسمي مي تونه باشه كه شما _ شمايي كه بي همتا و عالي هستيد و به همين دليل هم توسط خداوند، خلق شدين _ خودتون رو ببخشيد و بپذيريد؟!!


2 _ تمرين پيامهاي منفي :

يك كاغذ بزرگ برداريد و روي اون همه ي پيامهاي منفي اي رو كه درباره ي خودتون تا به حال شنيديد، بنويسيد.اول همه ي نقاط ضعفتون كه پدر و مادرتون در كودكي به شما گوشزد كردن رو بنويسيد. بعد به سراغ آدمهاي دورتر، مثل بستگان، دوستها، آشناها و غريبه تر ها بريد. فكر كنيد و هر چيزي رو كه به عنوان نقاط ضعف به خاطرش ازتون ايراد گرفتن بنويسيد. اونها درباره ي قيافه ي شما، نوع حرف زدنتون، زندگيتون، كارهاتون، ميزان پولتون، استعداد ها و فكر هاتون چي گفتن ؟
براي اين تمرين وقت بگذاريد تا كم كم همه چيز رو به ياد بياريد. حالااين برگه ها حاوي انديشه هايي هستند كه ممكنه شما به مرور زمان در خودتون پذيرفته باشين و باورشون كرده باشين. اينها انديشه هاي مخربي هستند كه بايد از هوشياريتون حذفشون كنيد چون همين ها باعث شدن فكر كنيد كه به اندازه ي كافي خوب نيستيد.
اين تمرين رو بارها و بارها انجام بدين. هروقت چيز جديدي به ذهنتون رسيد دوباره اون رو بنويسيد.فكر كنيد آيا اين پيامهاي منفي ، چيزهايي هستند كه شما اونها رو به عنوان نقاط ضعف خودتون مي پذيريد يا اينكه فكر مي كنيد فقط نظر ديگرانه و اگر هم اونها رو پذيرفتين آيا در اثر تلقينات ديگران نبوده؟
دوباره براي خودتون يك مراسم باشكوه بگيريد! يه خودكار قرمز بردارين و جلوي اون ايرادها بنويسيد" اينها اعتقادات من درباره ي خودم نيست ! پس من با خط زدن اونها ، براي هميشه اونها رو از باورهاي خودم خارج مي كنم! من مسئول عقايد اشتباه و غلط ديگران نيستم! "بعد تك تك اونها رو خط بزنيد. حالا مي تونين با خيال راحت اين برگه ها رو پاره كنيد. از پاره كردن تك تك اونها لذت ببريدو احساس كنيد كه با پاره كردن هر كدوم اونها، اون باور در شما هم از بين مي ره.اين خرده كاغذ ها رو حتما" توي سطل آشغال بريزيد!


3_ تمرين بخشيدن خانواده :

(حتما" بعد از تمرين قبل، اين تمرين رو انجام بديد.)
شايد بعد از به ياد آوردن اينكه چه پيامهاي منفي اي از ديگران ، خصوصا" پدر و مادر ، دريافت كردين، انگشت نشانه تون رو به سمتشون بگيريد و بگيد : بله! تو مقصري! كه به من قبولوندي كه نمي تونم خوب و كامل باشم! "


قانون مهم _ فراموش نكنين كه سرزنش و ملامت ديگران ، مطمئنترين راه براي چسبيدن و جدا نشدن از مشكله! اگر از ديگران بخواهيد كه عالي و بي نقص باشند، ناخودآگاه از خودتان هم مي خواهيد كه بي نقص و كامل باشد! و به اين ترتيب تا آخر عمر نمي توانيد خود را واقعا" دوست بداريد! هر گاه ديگري را سرزنش كنيم، به اين معناست كه مسئوليت خودمان را به عهده نگرفته ايم!

فراموش نكنيد همه ي كساني كه با دادن اون پيامهاي منفي به شما آزارتون داده اند، خودشون هم همانقدر هراسان و حاكي از درماندگي بودند كه اكنون شما هستيد! اونها تنها مي توانستند چيزهايي را به شما بياموزند كه خودشان آموخته بودند و تجربه كرده بودند! براي رهايي خودتون از سرزنش ديگراني كه مدام شما رو سرزنش كردند، بايد يه مقداري اطلاعات به دست بياريد! اگه امكانش هست سعي كنيد درباره ي كودكي پدر و مادرتون و كساني كه سرزنشتون مي كردن، اطلاعاتي به دست بياريد! اگه نميشه، از قوه ي تصورتون كمك بگيريد و فكر كنيد كه اونها چه طور كودكي اي مي تونستن داشته باشن؟اونها چه طور سرزنشهايي رو در كودكيهاشون مي تونستن شنيده باشن؟...مي بينيد! اونها بيشتر از اونچه كه خودشون داشته اند كه نمي تونستن به شما هديه بدهند! پس به خودتون بگيد آنها خود قربانيان قربانياني ديگر بوده اند! پس قابل بخشش هستند!

پس حالاتمرين بخشايش رو براي خانواده و تمام كساني كه به شما پيام هاي منفي دادند، انجام بديد.


خدايا! من را بهترين آفريدي پس ياريم كن تا بهترين باشم و بهترين بودن خود را بپذيرم

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-25-2014, 10:16 PM
ارسال: #45
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 28 خانه تکانی ذهنی


4 _ تمرين آزمودن انديشه هاSad اين در ادامه ي همون تمرين پيدا كردن پيامهاي منفيه )

يك قانون ذهني كه ما زياد ازش حرف زده ايم ، اينه كه " به هر چه معتقد باشيم براي ما به حقيقت در مي آيد. " بر عكس اين قانون هم صادقه! يعني چي ؟! يعني " هر چيزي كه الان در زندگي ما به حقيقت در اومده ( يعني الان براي ما وجود داره ) نتيجه ي يك فكر و اعتقاد در درون ماست! "پس اگه مي خوايم چيزي رو در دنيامون عوض كنيم، بايد اون اعتقاد ريشه اي رو كه در درون ما اون رو ساخته، تغيير بديم. اين يكي از قوانين سيستم آرزوها هم هست.پس:

قانون 32 سيستم آرزوها _ اگه آرزو داري كه چيزي يا كاري انجام بشه اول بايد اون اعتقاد ريشه اي رو كه در درون توست و مانع انجام اون آرزو مي شه ، از بين ببري!

(اينجاست كه اهميت كار كردن روي نيمه ي تاريك معلوم ميشه چون فقط اون تمريناته كه مي تونه روي ريشه هاي باورهاي ما كار بكنه)

معمولا" ما نمي دونيم چه اعتقاد ريشه اي در درون ما وجود داره كه باعث ايجاد شرايط فعلي ما شده.بيشتر ما فقط شرايط بيروني رو مي بينيم . اين موضوع، به قول " لوئيز هي " مثل اين مي مونه كه ما ببينيم يه جايي پر از خرده ي شيريني و خاكه قنده! اما باور نداشته باشيم كه خود اين خرده هاي قند و شيريني علامت اينه كه يك تكه نان شيريني وجود داره! اين جا وجود نان شيريني مثل همون اعتقاد درون ماست كه شرايط بيروني ( ريخته شدن خاكه قند و خرده شيريني ) رو به وجود آورده!

يك قانون مهم در امور ذهني _ تا وقتي كه كسي نتونه رابطه ي ميان تجربه هاي بيروني( چيزهايي كه تو زندگيمون وجود داره ) و انديشه هاي دروني (يه اعتقاد پنهان در درونمون كه حتي شايد اون رو در نيمه ي تاريكمون مخفي كرده باشيم) خودش رو پيدا كنه، همچنان در زندگي خودش، به شكل يك قرباني باقي مي مونه يعني قادر نيست هيچ كدوم از آرزوهاش رو به واقعيت برسونه!

خوب! حالا من چند تا از اين انديشه هاي دروني كه باعث ايجاد تجربه هاي بيروني براي ما ميشه، رو براتون مثال مي زنم :

_تجربه ي بيروني : مشكلات مالي.
انديشه ي دروني سازنده ي اون : اعتقاد به اينكه " لياقت پول داشتن را ندارم! "

_ تجربه ي بيروني : دوست و همدم نداشتن.
انديشه ي دروني سازنده ي اون :اعتقاد به اينكه " هيچ كس دوستم ندارد! "

_ تجربه ي بيروني : مشكلات شغلي.
انديشه ي دروني سازنده ي اون :اعتقاد به اينكه " آنقدر كه بايد خوب باشم، نيستم!"

_ تجربه ي بيروني : همواره به جلب رضايت ديگران مشغول بودن.
انديشه ي دروني سازنده ي اون :اعتقاد به اينكه " هرگز نمي توانم به راه خود بروم! "

و....
چند مثال ديگر _ لوئيز هي در روش تدريس خانه تكاني ذهني مثالهاي جالبي مي زنه. من چند تاش رو مي گم تا موضوع براتون واضح تر بشه. اون ميگه خيلي از اعتقادهايي كه در كودكي، توسط اطرافيانمون، به ما داده شده، مفيد و مثبت بوده اند اما وقتي بزرگ مي شيم ديگه اون ها اعتقادات زايدي مي شن كه مانع تحقق آرزوهاي ما ميشن! مثلا" اعتقاد به اين كه " به غريبه ها اعتماد نكن! " براي يك بچه اندرز خوبي بوده اما براي يك بزرگسال ، تنهايي و انزوا رو به بار مي آره!
يا اعتقادي مثل " پسر نبايد گريه كند! " مرداني را مي آفريند كه احساس خود را پنهان مي كنند. يا اعتقاد به " دختر نبايد از درخت بالا برود! " زني را مي آفريند كه مي ترسد، قدرت جسماني خودش را بروز بدهد.اگه در كودكي به ما آموخته باشند كه " همه اش تقصير خودمه! " حالا در بزرگي مدام احساس گناه مي كنيم. اگه اوضاع و شرايط كودكي باعث اين اعتقاد در ما شده باشه كه " هيچ كس دوستم نداره " در اين صورت حتما" اگر در بزرگي دوست يا رابطه اي وارد زندگيمون بشه، دوامي نخواهد داشت! اگه در كودكي آموخته باشيم كه " هميشه اول بايد ديگران رو مد نظر داشت " ممكنه در بزرگي بتونين نقش اعجاب انگيزي در حل مسايل ديگران داشته باشين اما نتونين براي خودتون موفقيتي رو به بار بيارين!


تمرين _ از خودتون بپرسيد چه انديشه هايي در سرم مي گذرد، كه مشكلات فعلي من را آفريده است؟!
اگه جواب رو نمي دونيد، وحشت نكنيد. كافيه چند بار ، مدت زماني آروم بنشينيد و اين سوال رو در سكوت و آرامش از خودتون بپرسيد، خرد دروني شما كم كم جواب رو به شما خواهد داد.اما با خودتون صادق باشين و از جوابهايي كه مخالف ميلتونه، وحشت نكنيد.به اين تمرين مي گن : تمرين آزمودن انديشه ها.
بعد از يافتن انديشه هايي كه باعث شرايط بيروني زندگيتون شده اند، جلوي آينه ، تكرار كنيد :" من مي خواهم كه اين انديشه هاي منفي به نيستي ازلي خود بر گردند! يعني به همان جايي كه از آنجا آمده اند. من اقتدار دنياي خودم هستم! من به همان چيزي خواهم رسيد كه اكنون انديشيدن به آن را بر مي گزينم! "
بعد از اين تمرين مراقبه كنيد تا هر وقت انديشه هاي منفي در مورد خودتون به ذهنتون مي آيد، يا به محض اينكه متوجه شدين، كلام شما ذره اي سيماي منفي داره، بي درنگ جمله ي خودتون رو قطع كنيد و به اون فكر بگيد : " برو بيرون !

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-25-2014, 10:18 PM
ارسال: #46
RE: دوره توانگری و جذب
قسمت دوم

5 _ تمرين داشتن اشتياق براي دگرگوني:

خوب! پس تا حالا بايد متوجه شده باشيم كه هر اتفاق بيروني به خاطر وجود يك سري چيزها در درون خود ماست! پس اگه مي خوايم دنياي بيرون رو تغيير بديم بايد اول درون خودمون رو تغيير بديم! اما بيشتر ما در مقابل اين حرف موضع مي گيريم و اون رو رد مي كنيم! مي دونين چرا؟ چون همون انديشه هايي كه در درون ما به صورت اعتقاد در اومدن و دلشون مي خواد همچنان در نيمه ي تاريك ما پنهان بمونند، باعث ايجاد مقاومت در برابر دگرگوني مي شوند.

راههاي مقاومت در برابر دگرگوني :

"لوئيز هي "در درسهاي شفاي زندگي ، ميگه ما مقاومتمون در برابر دگرگوني رو به شكلهاي مختلف نشون مي ديم تا يه جوري خودمون رو از تغيير دادن خودمون نجات بديم!!!
**ممكنه بگيم اين نگرش ...انه است!يا زيادي ساده لوحانه است!.شايد حتي از فكر اينكه براي تغيير دنيامون بايد خودمون رو تغيير بديم، دچار خشم بشيم! يا احساس بي صبري بهمون دست بده!
** يا براي شروع تمرينات امروز و فردا كنيم! ( مسامحه كردن كه در خيلي از ما هست.)
**يا شروع كنيم به ساخت فرضياتي مثل اينكه " به هر حال فايده اي نداره!" " ديگران من رو نمي فهمند " يا اينكه " وضع من فرق مي كنه " يا اينكه " هيچ كس ديگه اي اين كار رو نمي كنه " يا...
**يا به سراغ يه سري اعتقادات بريم كه به ما كمك مي كنن تا مجبور به پذيرش دگرگوني در خودمون نشيم، مثل اينكه " به وقتي كه مي گيره، نمي ارزه! " يا " اين كار تو خانواده ي من مرسوم نيست! " يا...
**گاهي هم اقتدارمون رو به ديگران مي ديم و مي گيم " من منتظر طالع سعد هستم. تا حالا بخت با من يار نبوده! " يا " ديگران نمي گذارند كه من عوض بشم! " يا " اول ديگران بايد عوض بشند! " يا...
**يا از يك سري عقايدي كه درباره ي خودمون داريم ، به عنوان بهانه هاي محدود كننده براي مقاومت در برابر دگرگوني استفاده مي كنيم مثل " من زيادي براي اين كار پيرم!يا تنبلم! يا زيادي درگيرم! يا زيادي جدي ام! يا خلاصه زيادي يك چيزي هستم كه نمي گذاره تغيير كنم!
** يا از روشهاي به تاخير انداختن استفاده كنيم مثلا" بگيم " فكر خوبيه اما الان كه وقت انجامش رو ندارم! "يا " فردا بگذره، بعد شروع مي كنم! " يا...
** يا از روش تكذيب استفاده كنيم و بگيم "من كه ايرادي ندارم كه بخوام عوض بشم! " يا " فايده ي عوض شدن چيه ؟ مگه ميشه با عوض كردن خودم دنيا رو تغيير بدم؟! " يا..
** يا براي فرار خودمون از تغيير نتيجه مي گيريم كه اول بايد فلاني و فلاني رو تغيير بدم تا همه چي درست بشه! پس همين جا خواهش مي كنم فعلا" دوستانتون رو به حال خودشون بگذاريد! اغلب وقتي ما بهره ي زيادي از چيزي مي بريم مي خوايم ديگران رو هم در اون سهيم كنيم اما ممكنه زمان و مكان ديگران، هنوز نرسيده باشه پس به جاي گير دادن به تغيير ديگران از خودمون شروع كنيم!
به هر حال ما مقاومتمون در برابر تغيير رو به شكلهاي مختلف نشون مي ديم . اما بيشترين عاملي كه باعث مقاومت ما ميشه " ترس از ايجاد تغييره! "

تمرين _ جلوي آينه بايستيد. خودتون رو نگاه كنيد و بگوئيد " من مشتاقم كه عوض بشوم! "
بعد ببينيد كه چه احساسي به شما دست مي ده! اگه مردديد يا مقاومت به خرج مي دهيد، از خودتون دليلش را بپرسيد و ببينيد به چه اعتقاد كهنه اي در درونتون چسبيده ايد كه مانع دگرگوني شماست؟
اما يادتون باشه تفاوت الان شما با قبلا" بايد در اين باشه كه حالا اصلا" خودتون رو براي تغييراتي كه در خودتون لازم مي دونيد،نبايد سرزنش كنين.شما بايدبا آسودگي تغييرات رو بپذيريد. پس دوباره مقابل آينه بايستيد و عميقا" به چشمان خودتون نگاه كنيد و گلوي خودتون رو با دست لمس كنيد و ده بار با صداي بلند بگوئيد: "من مشتاقم كه هر گونه مقاومت را كنار بگذارم. "

_ نكته : تاكيد دارم كه موقع اين تمرين گلوتون رو با دستتون لمس كنيد! اين به خاطر ويژگيهاي چاكراي پنجمه كه در گلو ي ما وجود داره و دگرگونيها مربوط به اون هستند. ( اما اجازه بديد از اين مسايل بعد از ورود به مبحث چاكراها صحبت كنيم. )

_ نكته : چرا اين كار ها رو بايد جلوي آينه انجام داد؟ _ چون ما در كودكي بيشتر پيامهاي منفي اي را كه الان به صورت انديشه هاي درونيمون در اومده اند، از كساني گرفته ايم كه مستقيم به چشمان ما نگاه كرده اند و به ما پيام منفي داده اند!
و مهمتر اينكه آينه احساسهايي را كه درباره ي خود داريم، باز مي تاباند.

به هر حال...وقتي جلوي آينه از اشتياقتون براي تغيير حرف بزنيد، متوجه ي نوع مقاومتي كه در شما وجود داره مي شيد! نگران نباشيد! به قول " لوئيز هي " هر واكنشي كه احساس كنيد، نشانه ي اينه كه پيشاپيش در فرايند شفا قرار گرفته ايد، هر چند شفاي كامل هنوز انجام نشده ،اما فرايند تغيير ( شفا) از لحظه اي آغاز شده كه درباره ي عوض شدن انديشيده ايم! فقط مراقب باشين مقاومتتون شما رو از انجام تمرينات دگرگوني باز نداره!

خوب! باز هم تاکید می کنم اگه کسی در نیمه ی تاریکش روی ویژگیهاش کار نکرده باشه ممکنه نتونه با تمرینات دوست داشتن خود به نتیجه ی مطلوب برسه.

خدايا! كمكمان كن تا مشتاقانه دگرگونيها را بپذيريم! آمين!

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-27-2014, 01:53 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-27-2014 03:19 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #47
RE: دوره توانگری و جذب
کلاس جادوگری یک جادوگر( جلسه 29 _ خانه تکانی ذهنی)


اگه درسهاي نيمه ي تاريك رو خونده باشين حتما" بياد دارين كه يه مبحثي بود به نام " تكرار شدن درسهاي زندگي! " و در اين مورد بود كه قوانين ذهني مي گويند كه "درسهاي زندگي تو اينقدر تكرار مي شوند تا تو درسي رو كه بايد از اون بگيري ، بگيري!" اين درسهاي زندگي مي تونه تكرار شدن ورود يك تيپ خاصي از آدمها در اطرافيان ما باشه يا تكرار شدن يك اتفاق يا حتي به دفعات مكرر برآورده نشدن آرزوهاي ما! پس اگه مدام آرزومون به انواع و اقسام شكلها برآورده نميشه حتما" يكي از همون درسهائيه كه داره توي زندگي ما تكرار ميشه پس بايد درس لازم رو بگيريم تا آرزو مون برآورده بشه! بنابراين :

قانون 33 سيستم آرزوها _ اگه برآورده نشدن آرزوتون مثل يك درس تكراري مدام داره توي زندگيتون تكرار ميشه پس بايد درس لازم رو دريافت كنين تا اون آرزو برآورده بشه!

شما مي تونين به درسهاي نيمه ي تاريك رجوع كنيد و اين مبحث رو مطالعه كنيد.
حالا من مي خوام مسايلي رو كه در اين مورد در رابطه با خونه تكوني ذهني وجود داره ، بهتون بگم.
يك قانون مهم: الگوهاي مكرر، نياز هاي ما را نشانمان مي دهند!
يعني اينكه هر كدوم از عادتهاي ما، و تجربه هاي ما در زندگي، به خاطر اينه كه در درون ما يه چيزي وجود داره كه به اون الگوهاي تكراري نياز داره! به قول" لوئيز هي " درون ما چيزي هست كه به چربي و روابط ناخوشايند و شكستهاي پي در پي و سيگار و خشم و فقر و كار خلاف و هر چه كه مشكل ماست، نياز دارد!!! يعني حتما" در درون ما نيازي به بودن شرايط موجودمون وجود داره و الا دچار شرايط فعلي نمي شديم! زماني كه اين نياز از بين بره،ما تمايلي به پرخوري، يا كشيدن سيگار، يا الگوي منفي يا هر چيز ديگه ... رو نخواهيم داشت!( اين يعني همون چيزهايي كه توي نيمه ي تاريكمون هم پنهانش كرديم! )شايد باورش سخت باشه كه ما به خاطر نيازي در درونمون اينقدر چيزهاي بد رو به خودمون جذب كنيم اما واقعيه! حتي اگه هنوز تمرينات نيمه ي تاريك رو انجام ندادين يا اينكه اون تمرينات رو انجام دادين اما باز هم نمي دونين اون نياز و علتش چيه ، فرقي نمي كنه!تمرين زير رو حتما" انجام بدين.

6 _ اشتياق براي رها كردن نياز : جلوي آينه باستيد و توي چشمهاي خودتون نگاه كنيد و بارها تكرار كنيد:"من مشتاقم كه نياز به مقاومت ، يا نياز به سردرد ، يا نياز به اضافه وزن، يا نياز به طرد شدن، يا نياز به بي پولي ، يا هر چيز ديگر.... را رها كنم."
(فراموش نكنين تا نيازتون به اين نياز دروني از بين نره، جملات تاكيدي مثبت فايده ي زيادي براتون نخواهد داشت!)

يكي از مهمترين نيازهايي كه بايد رها بشه تا ما به آرزوهامون و آرامش واقعي برسيم، رها كردن نياز به بي ارزش بودنه! چون همونطور كه گفتم تا خودمون رو لايق دريافت موهبتها ندونيم، چيزي هم دريافت نمي كنيم! بنابراين:

_ تمرين: مدام تكرار كنيد: من مشتاقم كه نياز به بي ارزش بودن را رها كنم.من ارزش بهترين چيزهاي زندگي را دارم و اكنون همه ي آنها را خواهم پذيرفت!
بيشتر افراد در اين مرحله از تمرينات احساس مي كنند چون هنوز كار خاصي نكردند يا هنوز دقيق اين نياز هاي دروني رو كشف نكردند و ياكشف بزرگي در مورد نيمه ي تاريكشون انجام ندادند پس شايد هنوز نتونند نياز هاي درونشون رو رها كنند و شرايط بدشون رو تغيير بدهند و به آرزوشون برسند! بنابراين حتما" بعد از انجام تمرين جمله ي تاكيدي بالا ، تكرار كنيد كه :
چون چند روزي را صرف تكرار مدام و تاكيد بر اين جمله كنم، اثر بيروني الگوي مسامحه ام نيز خود به خود ناپديد مي گردد.چون در درونم الگوي ارزشمند بودن را مي آفرينم، ديگر نياز ندارم كه خير و صلاحم را به تعويق بيندازم!
چند بار اين جملات رو با اشتياق بگين.اگه دوستي در اين تمرين كمكتون مي كنه، بايد از شما بپرسه كه آيا اين انديشه واقعا" خواسته ي راستين شماست يا نه؟اگه به تنهايي اين تمرين رو انجام مي دين ، بلند از خودتون سوال كنين كه آيا به راستي اين را مي خواهم؟ باز در آينه نگاه كنيد و با چند بار تاكيد كردن خودتون رو مجاب كنيد كه " اين بار كاملا" آماده هستم تا از اسارت گذشته بيرون بيايم. "

نكته ي مهم _ خيلي از مردم در مرحله اي كه بايد بگويند كه مشتاق رها كردن نياز هستند، مي ترسند! چون نمي دونند كه چه طوري قراره اين رها كردن رو انجام بدهند و فكر مي كنند تا وقتي كه جواب همه ي سوالات خودشون رو نگرفتن ، نمي تونن خودشون رو متعهد به انجام كاري بكنند. يادتون باشه كه اين ها همه علامت مقاومت بيشتره! پس تنها كاري كه بايد بكنيد انجام اين تمرينه و گذشتن از اين مرحله!
لازم نيست چگونگي انجام اين رها كردن و تغيير رو بدونيم! تنها چيزي كه لازمه ، داشتن اشتياق براي اين كاره!خرد كائنات يا ذهن نيمه هشيار شما ، خود به انجام چگونگيها خواهد پرداخت.هر انديشه اي كه به ذهنتان بگذره و هر كلامي كه بر زبانتون جاري بشه، پاسخ خواهد يافت و نقطه ي اقتدار در همين لحظه است!


7_ باز يافتن اقتدار خود در برابر هر چيزي كه آزارمان مي دهد:

معمولا" ما در مورد خيلي از آرزوهامون از همون آغاز در اعماق وجودمون، احساس شكست مي كنيم! و بعد كه برآورده نميشه، در اعماق ذهنمون اون رو به دلايل بيروني مختلفي نسبت مي ديم مثل بد بياري، بدجنسي ديگران، يا حتي شروع به انتقاد از خودمون مي كنيم و برآورده نشدن آرزومون رو به بي عرضگي يا بد بودن خودمون نسبت مي ديم و در پي اون احساس در مانده بودن و شكست بيشتري مي كنيم!
يادمون نره كه حضرت عيسي فرمودند " اگر چيزي را مي خواهي چنان رفتار كن كه گويا آن را پيشاپيش ستانده اي! " شايد در آداب دعا كردن خودمان در اسلام هم ديده باشيد كه مي گويند در پايان دعا خداوند را شكر كن كه حاجات تو را برآورده خواهد كرد! " نمي خوام زياد وارد اين بحث بشم اما اگه دعاي بعد از زيارت عاشورا رو در مفاتيح نگاه كنيد مي بينيد كه چند بار در انتهاي اون تكرار ميشه كه : خدايا من در حالي اين دعا رو به پايان مي برم كه از همين حالا منتظر دريافت حاجتم هستم!" و ..
در واقع در تمام اديان آمده وقتي از خداوند حاجتي را مي خواهي به او توكل كن و بعدش نا اميد نباش! "اين يعني اقتدار شخصي ات رو حفظ كن و احساس درماندگي نكن كه امكان نداره من اين حاجتم رو بگيرم!"(در همين رابطه كندن گودال رو قبلا" در سيستم آرزوها توضيح داده ام)
ما بايد در برابر هر شرايط نا مساعدي قدرتمند باشيم. قدرتمند نبودن و ضعف اين پيام رو به ضمير نا خودآگاه ما و كائنات مخابره مي كنه كه : من ضعيف تر از اوني هستم كه بتونم شرايط رو به نفع خودم تغيير بدم! " بنابر اين اگه آرزويي داريد كه برآورده نمي شه، يا بيماري اي كه درمان نمي شه يا مسئله اي كه حل نمي شه، اول بايد باور كنيد كه الگويي در درون شما اين رو آفريده! پس حتي برآورده نشدن اون آرزو هم به نوعي اقتدار شما بوده !( اما در جهت وارونه عمل كرده! ) پس نبايد احساس درماندگي و قرباني بودن كنيم! پس اين تمرين رو انجام بدهيد :

تمرين :وقتي مي خواهيم وضعي را عوض كنيم، بايد هر وقت به آن فكر مي كنيم ، تكرار كنيم كه : من مشتاقم تا آن الگوي درونم را كه اين وضع را مي آفريند، عوض كنم! " به محض گفتن اين جمله، از طبقه ي قرباني بيرون مي جهيد! ديگه درمانده نيستيد و اقتدار خودتون رو تائيد مي كنيد! چون معني اين جمله اينه كه : " من دارم مي فهمم كه خودم به وجودش آورده ام! اكنون اقتدارم را باز پس مي گيرم! عقيده كهنه را رها مي كنم و مي گذارم كه پي كار خودش برود! "

بنابراين قانون 34 سيستم آرزوها مي گه :

قانون 34 سيستم آرزوها _اگر مي خواهيد چيزي را به دست بياوريد، اول بايد اقتدار شخصيتان را در برابر آن آرزو باز يابيد !


نكته ي بسيار مهم _گاهي وقتي براي رها كردن الگويي مي كوشيم ( و معمولا" به محض آغاز تمرينات ذهني و خصوصا" كار با جملات تاكيدي )مي بينيم كه مدام كار بدتر ميشه! اين نشانه ي منفي اي نيست! مثلا" داريم آرزو مي كنيم كه ثروت بيشري به دست بياريم يك دفعه كيف پولمون رو گم مي كنيم! يا درگير بهبود روابطمون با فردي هستيم و همون موقع نزاع بزرگي توي زندگيمون پيش مي آد! يا به بهبود سلامتمون مشغوليم و سرما مي خوريم! يا...فراموش نكنيد وقتي مشكل در مسير ديگري شروع به تغيير مي كنه، براي اينه كه ما به بينش بالاتري در اين باره برسيم و در واقع ريشه هاي دروني تري رو كشف كنيم! كه من، راه اون رو ، در شماره ي بعدي ( 8) مي گم.

8 _ پله پله تغيير دادن جمله ي تاكيدي مربوط به رها كردن نياز:

معمولا" افراد مي پرسند " يك جمله ي تاكيدي مربوط به رها كردن نياز _( مشتاقم نياز به ...را رها كنم)_ چه طور مشكلات ما رو گره گشايي مي كنه؟ جواب اينه كه گاهي بايد پله پله جملات تاكيدي رو تغيير داد والا به نتيجه نمي رسيد! ( اين رو حتما" به ياد داشته باشيد! هر جمله ي تاكيدي متعلق به شما نيست! و هيچ كس بهتر از خودتون نمي تونه كشف كنه كه شما چه جمله اي رو بايد تكرار كنيد! ) اما راه پله پله رسيدن به اين جملات تاكيدي مربوط به رها كردن نياز رو، با يه مثال خيلي قشنگ بهتون مي گم!

مثال:" لوئيز هي " مثال بسيار زيبايي داره و من حيفم مي آد كه اين مثال رو از قول خود اون نگم! اون مي گه "مثلا" براي بهبود زندگيتون با همسرتون يا ديگران، تصميم مي گيريد سيگار خودتون رو ترك كنيد و مدام مي گيد : من مشتاقم كه نياز به سيگاري بودن رو رها كنم! "بعد يكدفعه مي بينيد در روابطتون با ديگران دچار مشكلات جديدي شدين! نا اميد نشيد! اين نشونه ي اينه كه اين فرايند سرگرم كار خودشه!

حالا از خودتون بايد سوالهاي مختلفي بپرسيد كه :" آيا من مشتاقم كه روابط نا خوشايند رو رها كنم؟ آيا سيگار فضايي دود آلود آفريده بود كه نمي گذاشت دريابم كه اين روابط تا چه اندازه نا مطلوب هستند؟ چرا من چنين روابطي را مي آفرينم؟ "
در اين جا شما پي مي بريد كه سيگار فقط يك عارضه است نه علت!حالا بايد مدام تكرار كنيد : " من مشتاقم نياز به روابط نا آسوده را رها كنم! " بعد كم كم در مي يابيد كه اگه بعضي روابط شما رو نا آسوده مي كنه، بخاطر اينه كه توي اون مدام از شما انتقاد شده! حالا بايد تكرار كنيد كه : " من مشتاقم كه نياز به مورد انتقاد قرار گرفتن رو رها كنم! " حالا بايد سعي كنيد درباره ي انتقاد فكر كنيد.خصوصا" به كودكيتون.آيا در كودكي انتقادهاي زيادي از شما مي شد؟ خوب ! وقتي در مي يابيد كه در كودكي انتقاد هاي زيادي رو تحمل كردين، به اين كشف مي رسين كه " كودك درون شما" تنها زماني احساس " در خانه بودن " مي كنه كه از اون انتقاد بشه!!! شيوه ي پنهان شدن شما، از اين امر، " فضايي دود آلود " آفريده! يعني همون سيگاري بودن!!! ( بعدا" در مورد كودك درون انشاالله با هم صحبت خواهيم كرد)
پس حالا بايد از جملات تاكيدي براي بخشش كساني كه شما رو مورد انتقاد قرار دادن ، استفاده بكنيد!و بگيد : " من مشتاقم كه فلاني را ببخشم! " حالا با تكرار اين جمله ي تاكيدي و انجام تمرينات بخشايش در مورد اون آدم، به مرور احساس مي كنيد كشش شما به سيگار هم كم شده و افرادي هم كه در زندگيتون قرار مي گيرند، ديگه از شما انتقاد نمي كنند! اينجا كشف مي كنيد كه تازه نياز خود را رها كرده ايد!

فراموش نكنيم كه به انجام رسيدن اين كار زمان مي بره.اما بهتون قول مي دم اگه با پشتكار و ملايمت پيش بريد، و هر روز چند دقيقه رو آروم بنشينيد و به اين فرايند دگرگوني در خودتون فكر كنيد، " استاد درونتون " پاسخ شما رو مي ده و راهنمائيتون مي كنه كه توي پله ي بعدي نياز به چه چيزي رو بايد رها كنيد! به هدايت باطنيتون اعتماد كنيد!

خوب! باز هم طولاني شد! لطفا" اين تمرينات رو انجام بديد. شب قبل از خواب به همه اين مسايل خوب فكر كنيد و آروم باقي بمونيد تا خرد دروني مسايل ناشناخته ي زيادي رو در باره ي خودتون به شما آشكار كنه!
خدايا! كمكمان كن تا نياز به مقاومت در برابر تغييرات را رها كنيم! آمين!

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
07-27-2014, 05:24 PM
ارسال: #48
RE: دوره توانگری و جذب
با درود به مریم خانم و آرزوی سربلندی برای ایشان
بحث بسیار مهمی است. خیلی استفاده میکنیم.
اما اگه امکان داره اولا" خلاصه تر بنویسید.دوما" تمام تمرینات را یکجا جمع کنید.و شماره بزنید.
میشود مثالهای بیشتری از (دوست داشتن و دوست نداشتن خود) بیاورید.

وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد چرا باید همان قدیمی ها را تکرار کرد.
http://www.seftah.ir
http://www.seftah.com
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-15-2014, 08:37 PM
ارسال: #49
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 30

پذيرفتن مشيت آفرينش خود :
طبيعت ، هرگز خودش رو تكرار نمي كنه! از ابتداي خلقت، هنوز دو تا ذره ي برف يا دو قطره ي بارون يا دو گل مينا عين هم به روي اين سياره نيومدن! همون طور كه اثر انگشتهاي ما با هم فرق داره اونها هم با هم فرق دارن.( حتي اگه اين تفاوت با چشم بي سلاح ديده نشه. ) پس مشيت الهي اين بوده كه ما انسانها هم با هم، متفاوت باشيم. اگه اين رو بفهميم و بپذيريم، ديگه مقايسه غلط پيش نمي آد.اغلب چيزهايي كه اونها رو " چيزهاي ناجور خود " مي دونيم، تنها نشانه ي فرديت ماست نه بد بودن ما.
هر كدوم ما ، با همين قيافه، هيكل و شرايطي كه الان داريم براي كاري خاص خلق شديم كه فقط ما از پس انجامش بر مي آئيم.(افسانه ي شخصي يا طرح الهي) پس مشيتمون رو بپذيريم. ( اين بحث خيلي سنگينيه كه بعدها در بحث قبول يا رد تناسخ و بحث عالم ذر ، در اسلام ، دوباره بهش مي رسيم.) فعلا" فقط مي خوام اين رو بدونيم كه قيافه، قد و قامت و جايي كه در اون به دنيا اومديم بر اساس مشيت خداونده پس به اونها اعتراض نكنيم.

تمرين _ از همين لحظه ، هيچ كلام منفي درباره ي قيافه، قد، هيكل و چيزهايي كه ما در ايجاد اون نقشي نداشيم، بر زبان نمي آريم. قبوله؟

خوب! در قانون 31 سيستم آرزوها ياد گرفتيم كه اگه خودمون رو به اندازه ي كافي دوست نداشته باشيم و خودمون رو لايق دريافت موهبتهاي الهي ندونيم ، اونها رو به دست نمي آريم. حالا مي خوايم با يه تمرين اون رو كامل تر كنيم.

_تمرين داشتن لياقت براي دريافت بهترين ها:

در آينه ، با نگاه به چشمهاتون تكرار كنين : " من لياقت داشتن ...را دارم و اكنون آن را مي پذيرم ." يا " من لياقت ....بودن را دارم و اكنون آن را مي پذيرم. "
دقت كنيد چه احساسي به شما دست مي ده؟ آيا احساس مي كنيد واقعا" لياقتش رو دارين يا اينكه ته ته دلتون يه چيزي مي گه كه اينطور نيست؟! اگه احساسي منفي در درونتون وجود داره، بگيد : " من آن الگوي آگاهيم را كه در برابر خير و صلاحم مقاومت مي ورزد، رها مي كنم. من لياقت....را دارم. "اينقدر اين تمرين رو انجام بدين تا احساس پذيرش بهتون دست بده.

بنابراين قانون 35 سيستم آرزوها مي گه :

قانون 35 سيستم آرزوها _ براي دريافت هر آرزو بايد باور كنيم كه لايق دريافت آن هستيم.

_ تمرين : يك صفحه ي كاغذ بزرگ برداريد و بالاي اون بنويسيد : " من خودم رو دوست دارم ، پس... "جمله تون رو با جمله هاي بسيار تموم كنيد. هر روز به اين جملات اضافه كنيد.مثل : من خودم رو دوست دارم پس شادم، پس سالمم، پس به همه ي آرزوهام مي رسم و.....اگه مي تونين اين تمرين رو با يك دوست انجام بدين، دست هم رو بگيرين و يكي در ميون بگيد : من خودم رو دوست دارم پس...."



13 _ نگرشي كل نگرانه يعني پرورش جسم، ذهن و جان:

كسي كه خودش رو دوست داره، جسم و ذهن و جانش رو لايق بهترين ها مي دونه بنابراين به تغذيه ي جسم و جان و ذهنش اهميت مي ده. ما هر كدوم اينها رو كه نديده بگيريم، نگرش ما ناقص و فاقد تماميت ميشه.
در رابطه با جسم، به بهترين تغذيه براي اون فكر كنيد.گياهان، ويتامينها و ...و تمرينات ورزشي مناسب روحيه تون.
براي پرورش ذهن و جان از روشهاي تجسم، تصوير بيني، عبارتهاي تاكيدي، روشهاي روانشناسي، هنر درماني، هيپنوتيزم خود ، انواع و اقسام مراقبه ها، مطالعه كتابهاي ذهني، دعا، انجام كارهاي مذهبي كه به ما آرامش مي ده و ...استفاده كنين.
راههاي بيشماري وجود داره.مي دونم.كسي نمي تونه بهتر از خودتون به شما بگه كه كدوم روش براي شما بهتره.هيچ روشي هم پاسخگوي همه ي نيازها نيست. مهم اينه كه براي قدرداني از جسم، جان و ذهنتون به پرورش اونها اهميت بديد ، از هر راهي كه مناسب مي دونين.

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
08-15-2014, 08:39 PM
ارسال: #50
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 31

14 _ صرفا" به خاطر بيكسي ، هر كسي را نپذيريد.

اين يكي از قوانين مهم دوست داشتن خوده! اگه با كسي دوست هستيد كه آزارتون مي ده اما نمي تونيد كنار بگذاريدش، قطعا" دچار مسئله ي " عدم حرمت به خويشتن " هستيد. معيارهاي خودتون رو مشخص كنين. روي كاغذ بنويسيد كه دوست شما، عشق شما و هم صحبت شما بايد چه خصوصياتي رو داشته باشه .حالا براي دريافت اون فرد، طبق قانون كارما بايد همون ويژگيها رو در خودتون به وجود بياريد!
اگه اطرافيانتون اونهايي نيستن كه عشق واقعي به شما بدهند به جاي اين كه احساس بي ارزشي ( يك خوك بنفش بودن! ) بكنيد، درست فكر كنيدكه چه چيزي عشق واقعي رو از شما دور نگه مي داره؟آيا مشكل انتقاده يا احساس بي ارزشي در شما يا معيارهاي نامعقول يا ترس از صميميت يا نداشتن صفاتي مشابه اون كه مي خواهيد،يا اعتقاد به اينكه دوستداشتني نيستين؟
شكار عشق هرگز يار درست رو به ارمغان نمي آره. كافيه همون خصوصيات رو در خودتون به وجود بيارين و خودتون رو دوست بدارين تا عشق واقعي خودش به سراغتون بياد.
فراموش نكنين " عشق برون ما نيست. عشق درون ماست. براي دريافت هر چيزي در دنياي بيرون ، بايد اول اتفاقي در درون ما رخ بده! "
( در پستهاي بعدي، در درسهايي بسيار شگفت انگيز، با هم تمرين مي كنيم كه چطور بايد ديگران رو تغيير داد.)


15 _ در جزئيات زندگي به خودت بگو : " من با اهميتم! "

حالا رسيديم به يه اصل خيلي مهم در قوانين " دوست داشتن خود " كه براي انجامش بايد به جزئيات زندگيمون خوب نگاه كنيم.وقتي مهمون بااهميتي براتون مي رسه، بهترين لباستون رو مي پوشيد وخودتون رو آراسته مي كنيدو بهترين خوراكي رو براش تهيه مي كنيد. درسته ؟
از امروز و از همين لحظه شما بهترين و مهم ترين مهمان خودتون هستين!
لباسهاي كهنه و درب و داغون رو در تنهايي استفاده نكنين چون پيامي كه به درونتون مخابره مي كنه اينه كه من بي ارزشم!
جلوي ديگران به آرايشتون اهميت مي دين اما در تنهايي ، ژوليده اين؟موهاي ژوليده تون رو درست كنيد! بهترين آرايشتون رو براي خودتون انجام بدين و مدام به خودتون بگين : "چون من با ارزش و با اهميتم پس بهترين قيافه ام رو براي خودم درست مي كنم! "
تو تنهايي موقع گرسنگي، سرپايي و هل هلكي غذا مي خورين؟ براي خودتون موقع ناهار يه سفره ي خوشگل بندازيد. مهم نيست توش كباب بوقلمون باشه يا نون و پنير . مهم اينه كه به خودتون بگيد " من اينقدر با ارزش و با اهميت هستم كه براي خودم سفره مي اندازم همون طور كه سرپايي غذا رو دست يه مهمون عزيز نميدم، اين بي احترامي رو براي خودم هم انجام نمي دم!"
آيا پول رو فقط براي كمك به ديگران مي خواهيد، اما نمي تونين هيچ چيز از اون رو براي خودتون خرج كنين؟اين يعني در اعماق وجودتون خودتون رو بي ارزش مي دونين. پس همونقدر كه به ديگران كمك مي كنين ، بايد به خودتون هم كمك كنين!
آيا دلتون مي خواد ديگران براتون هديه بخرن، تا احساس كنين دوستداشتني هستين؟ ( پس اگه ديگران فراموش كردن به شما هديه بدن علامت بي ارزشيتونه؟!!) از اين به بعد براي خودتون هديه بخرين! كادوش كنين و روش بنويسين:" تقديم به خودم! به خاطر اينكه دوستداشتني هستم!" و اون رو در نهايت احترام به خودتون هديه كنين!
.......وهزار مورد ريز و درشت ديگه!
به هر حال...اگر در جزئيات زندگي كاري كنيم كه پيام "بي ارزش بودن " به درون ما مخابره بشه، اون وقت نبايد انتظار داشته باشيم كه كائنات ما رو لايق دريافت بهترينها بدونند! اگه احساس بي ارزشي داشته باشيم، ديگران همين حس رو به ما پيدا مي كنند و آرزوها هم قطعا" براي آدمهايي بي ارزش ، برآورده نميشه!... بنابراين اهميت ندادن به خود در جزئيات زندگي ، يكي از بزرگترين چيزهائيه كه مانع تحقق آرزوها ميشه!

پس قانون 36 سيستم آرزوها ، مي گه :

قانون36 سيستم آرزوها _ به جزئيات زندگيت توجه كن و اهميت بده! و فراموش نكن تو با اهميتي!

و شعار جادوگري اين جلسه :

خدايا! من مشتاقم خودم را دوست بدارم! كمكم كن! آمين!

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  10 نقل قول از کهن مرد دوره رنسانس، لئوناردو داوینچی.... mallarme 0 1,899 05-04-2013 02:30 PM
آخرین ارسال: mallarme
  SUCCESS آهنرباي جذب موفقيت در درون شماست اقاي ايـــده 0 1,082 02-29-2012 04:43 PM
آخرین ارسال: اقاي ايـــده

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS