ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
دوره توانگری و جذب زمان کنونی: 09-23-2025, 03:27 AM |
|||||||
|
دوره توانگری و جذب
|
07-10-2014, 08:28 PM
ارسال: #31
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
جلسه 19 _ سیستم آرزوها
قانون 11 _ پذیرفتن طبیب برای درمان! ( معنای واقعی توکل ) شنیدین وقتی آرزویی بر آورده نمیشه بعضی ها می گن: شاید خدا چیز بهتری برای تو خواسته واسه ی همینه که الان این آرزویی که داری برآوره نمیشه چون خیر و صلاحت در خیر بزرگ تریه؟ واقعا" همین طوره.به گذشته و آرزو های دورتون توجه کنین. مطمئنم لااقل چند تا آرزو پیدا می کنین که با تمام وجودتون یه روزی اونهارو می خواستین اما گذشت زمان اون ها رو تغییر داده یا حتی به این نتیجه رسیدین که چقدر خدا دوستتون داشته که توی اون زمان ، اون آرزو برآورده نشده! دوستی رو میشناسم که نامزدی داشت و همه ی فکرش رسیدن به اون بود.همه ی آرزوهاش هم در همین مورد بود. یک سری اتفاقات باعث به هم خوردن این نامزدی شد. دوستم به شدت افسرده بود و مدام به من می گفت: دیگه با خدا قهرم! همه ی آرزوهای من بر باد رفت! من مدام بهش می گفتم: اون آدم به درد تو نمی خورده. و این رنج برای تو، مثل خوردن دوای تلخیه که به مریض میدن! با گذشت زمان، و ایجاد بهبودی، می بینی که خداوند شری رو از تو برگردونده! تو نمی تونی با طبیبی که اصرار داره دوای تلخ و بدمزه بخوری تا شفا پیدا کنی، قهر کنی! چند سال گذشت.دوستم ازدواج بسیار موفقی کرد با همسری که با تمام وجود اون رو دوست داشت.اما نامزد قبلیش، همسرش رو رها کرد و رفت خارج از کشور.اون آدم لاابالی و بی مسئولیتی بود و واقعا" آدم زندگی مشترک نبود.وقتی دوستم رو دیدم می گفت نمی دونم چه طوری خدا رو شکر کنم که چند سال پیش وقتی بهش التماس می کردم تا آرزوم رو برآورده کنه به حرفم گوش نکرد! پس وقتی چیزی رو میخوای_ هر چی که هست_ باید بگی: خدایا این آرزو یا چیزی بهتر از آن ، به من عطا کن! در جهت خیر و صلاح همگان. این یعنی توکل به خدا و پذیرفتن این که خداوند بهترین خیر را برای ما می خواهد. خداوند همون طبیبیه که میدونه ما در هر زمان به چه دارویی نیاز داریم. قانون 12 _در جهت خیر و صلاح همگان خواستن. ته هر آرزویی از خدا بخواه اون آرزو رو پر منفعت برای همه قرار بده! یعنی در جهت خیر و صلاح خودت و دیگران! این به خاطر قانون " کارما" ست. اگر برای همه خیر و صلاح بخواهی، خیر دریافت می کنی اما اگه آرزویی که داری، در جهت ضرر زدن به دیگران باشه، در این صورت قطعا" شر و بدی دریافت می کنی! پس دقت کنین! سراغ آرزوهایی نرین که توی اون ضرر دیگران نهفته است چون حتما" کارمای بدی دریافت می کنین! به عنوان مثال اگه عاشق خونه ی همسایه هستین نگین خدایا این خونه رو بده به من! بلکه بگین خدایا این خونه و یا برتر از اون رو که حق الهی منه، به من عطا کن در حالی که در جهت خیر و صلاح همگان باشه! و مثلا" خود همسایه خیرو برکت بزرگتری رو دریافت کنه. استاد من از آشنایی حرف میزد که همیشه آرزو داشت هر جوری که شده صاحب خونه ی همسایه بشه! همسایه ورشکست شد و مجبور شد خونه اش رو فوری به پول تبدیل کنه و به همین دلیل اون زن تونست خونه ی همسایه رو به قیمت ارزونی بخره. اون زن می تونست اون خونه رو بخواد و آرزو کنه اما به همون شیوه ای که گفتم ، یعنی در جهت خیر و صلاح دیگران نه فقط در جهت خیر و برکت خودش. و چون این کار رو نکرد، "کارما"ی بزرگی دریافت کرد. به محض رفتن به خونه ی جدید، خونه آتش گرفت !و همه ی زندگی اون زن سوخت! پس فراموش نکنید اگه آرزوتون در جهت خیر دیگران نباشه، حتی اگه برآورده بشه، براتون کارمای بزرگی رو به همراه می آره. قانون 13 – زنجیر ها رو از پای قوه ی تخیلتون بکنید! یعنی موقع آرزو کردن بگذارید که تخیلتون نا محدود پیش بره.مثلا" نگید فقط پنج میلیون تومن برای من کافیه! نگید " من همین یه پیکان رو دارم و همین برای من کافیه!" وقتی قوه ی تخیلتون رو در آرزو کردن _ به کم _ محدود می کنید، فقط همون رو دریافت می کنید نه بیشتر از اون رو! بعضی ها فکر می کنن معنی شکر کردن خدا و راضی بودن اینه که بگن :"همین هایی که دارم برام کافیه! خدا رو شکر! " بعدش هم تعجب می کنن چرا در های خیر و برکت به روشون بسته است!!! نه! راضی بودن یعنی لذت بردن از هر چی که الان داری و در عین حال آماده بودن برای دریافت خیر های بزرگتر! چون خداوند برای ما بهترین را خواسته است. پس فراموش نکنین موقع آرزو کردن نا محدود فکر کنید! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-10-2014, 08:29 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-10-2014 08:30 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #32
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 14 _ هدف باید مشخص و حقیقی باشد.اهداف و آرزوها دو دسته اند: اهداف حقیقی و اهداف مجازی. اهداف حقیقی اون هایی هستند که شبانه روز بهشون فکر می کنیم.با یاد اون ها می خوابیم و با فکر اون ها بیدار میشیم. اما اهدافی که هر از چند گاهی به خاطرمون می یایند و بعد دوباره برای مدتی از ذهنمون می روند، اهداف واقعی نیستند. هدفی که در موردش به خودتون می گید: "ولش کن! من که بهش نمی رسم!پس ارزشش رو نداره که بهش فکر کنم! " جزو اهداف مجازیه نه حقیقی.
این که هدف برای خود ما حقیقی باشه ، کافیه.چون ما به هر چیزی که باور کنیم می تونیم بهش برسیم، می رسیم.پس اگه دیگران هدف شما رو باور ندارند، هیچ اهمیتی نداره! فقط خود ما تعیین می کنیم که " حقیقی " چیست. اما فراموش نکنین هدف و آرزوی واقعی چیزیه که همیشه همراهمونه نه یه آرزویی که سریع تغییر می کنه یا فراموش میشه. قانون 15 _ باید بتوانیم آن هدف را ، با جزئیات، تعریف کنیم. ما باید همه ی جزئیات آرزومون رو بدونیم. فرض کنید آرزوتون داشتن یک خونه است .اگه همین الان غول چراغ جادو ، جلوی شما ظاهر بشه و ازتون بپرسه " اون خونه ای که می خواین، چند متره؟ تو چه شهریه؟ چند تا اتاق داره؟ و ..... اگه شما خودتون هم جزئیات خونه ی رویاهاتون رو ندونین، اون وقت باید به غول چراغ جادوتون چی بگین؟! تا خودمون دقیق ندونیم که چی می خوایم، نمی تونیم به ضمیر نا خود آگاهمون بگیم که چی می خواهیم تا اون به شعور حاکم بر هستی و کائنات اطلاع بده و اون رو خلق کنه. تا ما پیام درستی به بچه غول جادویی درونمون ندیم ( ضمیر ناخود آگاه ) ، اون چه طوری بفهمه که چه پیامی رو از ما به خدا و کائنات برسونه؟ (اگه یادتون باشه توی درسهای قبلی ارتباط خدا و کائنات و بچه غول درون رو توضیح دادم. ) اگه ماشین می خوایم باید بدونیم چه مدلی، چه رنگی و چه شکلی باشه .حتی باید بدونیم تو دوزی های ماشین باید چه رنگی و چه جنسی باشه! اگه خونه می خوایم باید بدونیم کجا باشه؟ چند خوابه باشه؟ پرده هاش چه رنگی باشه؟دیوارهاش رنگ باشه یا کاغذ دیواری؟ معماریش چه طوری باشه؟و... اگه همسری برای ازدواج می خوایم باید بدونیم چشمش چه رنگی باشه؟ قدش چقدر ؟ تحصیلاتش چی باشه؟سطح خانوادگیش چه طوری باشه؟ و .... همه ی جزئیات آرزوی مورد نظرتون رو توی دفتر مراقبه تون بنویسید. فقط دانستن اون کافی نیست! هر چقدر واضح تر اون رو و جزئیاتش رو بنویسید ، به نتیجه ی بهتری می رسید. نکته ی خیلی مهم در سیستم آرزوها _ اگه جزئیات آرزوتون رو ندونید، بعد از برآورده شدن اون متوجه میشین که هر جزئی که بهش فکر نکردین، به شکل بدی نمود پیدا کرده! یعنی جزئیات نا مطلوب! استاد من از دوستش صحبت می کرد که همیشه آرزو داشت زن یک میلیونر بشه! استاد من به دوستش می گفته باید جزئیات رو هم بدونه. اما اون خانم می گفته : جزئیات مهم نیست.فقط میلیونر باشه! " استادم می گفت اون اینقدر به میلیونر بودن شوهر آینده اش فکر کرد که بالاخره خیلی عجیب با یه مرد خیلی میلیونر ازدواج کرد.اما شوهر اون به شدت خسیس بود.اون نمی گذاشت حتی یک قرونش رو کسی غیر از خودش خرج کنه! این همون جزئیات نامطلوبه که اگه شما جزئیات آرزوتون رو معین نکنین ، خدای نکرده گرفتارش میشین! یک خاطره از به نقل قول از یکی از دوستام: نمونه ی این برای خود من هم پیش اومده. مدتها بود دلم یه حیوان خانگی می خواست. همه اش می گفتم: سگ من، خودش با پای خودش، می آد توی خونه ی ما و احتیاجی نیست که من دنبالش برم. همسرم می گفت : بیا بریم سگ مورد علاقه ات رو بخر. و من پا فشاری می کردم که " اون خودش می یاد! دلم نمی خواد بخرمش! یه روز که من خونه ام تو در رو باز می کنی و میگی: این سگ مائه! هدیه است! "من مدام به یه سگ پشمالو که موهاش تا روی زمین باشه و فرفری هم باشه فکر میکردم. اما هیچ وقت به اندازه ی اون و رفتارهاش فکر نمی کردم. ( اهمیت ندادن به جزئیات) مدام می گفتم من یه سگ با قیافه ی کارتونی می خوام که فقط دماغ و دو تا چشمش سیاه باشه و از لای موهاش زده باشه بیرون.فقط همین! دیگه هیچ چیش مهم نیست! بالاخره یه روز همسرم در خونه رو باز کرد و یه سگ پشمالو با موهای فر که فقط سیاهی دماغ و چشمهاش معلوم بود ، آورد توی خونه! قیافه اش با اونی که توی ذهن من بود مو نمی زد! واقعا" چند لحظه مبهوت بودم که چه جوری خیال من شکل واقعیت گرفته. موهاش هم تا زمین بود! همون جوری که خواسته بودم! در ضمن با وجود این که قیمت بالایی داشت، کسی اون رو به همسرم هدیه داده بود و همسرم پولی بابت اون پرداخت نکرده بود! یعنی همه ی خصوصیاتی که بهش فکر کرده بودم تحقق پیدا کردند اما اون جزئیاتی که بهش فکر نکرده بودم سیصد و شصت درجه متفاوت با میل من بود و کسی هم غیر از من مقصر نبود! من اندازه ی سگم رو برای غول چراغ جادو توضیح نداده بودم! اون گنده تر از یه پودل خونگی بود. موهاش تا روی زمین بود اما اینقدر شونه نشده بود که پر گره بود و وقتی بردیمش دکتر گفت باید موهاش رو از ته ته بزنه! وقتی موهاش رو زدیم ماهها طول کشید تا به شکل اولش برگشت. و از اولش عاشق همسرم بود نه من! با من ارتباطش خوب بود و هست اما وقتی همسرم بیاد فقط اون رو ترجیح میده! و این خیلی عجیبه چون من حتی با سگ های وحشی توی خیابون در عرض چند دقیقه دوست میشم در حالی که همسرم از سگ ها می ترسیدو هیچ وقت هیچ حیوانی بااون ارتباط خوبی برقرار نمی کرد! من هرگز موقع آرزو کردن به این فکر نکرده بودم سگی که می یاد توی خونمون، من رو صاحب خودش بدونه نه همسرم رو! ( دقت نکردن به جزئیات) تمرین: جرئیات آرزوتون رو در دفتر مراقبه بنویسید.حتی اگه می تونید، اون رو نقاشی کنید. بعد اون رو آتش بزنید تا به " انرژی برتر" تبدیل بشه.هرگز مطالبی رو که در مورد آرزوهاتون می نویسید، دور نریزید. چون دست نوشته ها به خاطر انرژی کلمات که پشتشون مخفیست، مقدس هستند و ما با پاره کردن اون ها، در واقع به عزت نفس خودمون توهین می کنیم و این پیام بسیار بدی برای ناخودآگاه ماست. من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-10-2014, 08:32 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-10-2014 08:32 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #33
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 17_جادوی کلام را فراموش نکن! بعد از آرزو کردن باید از یه سری ورد های جادوگری برای برآورده شدن آرزوها استفاده کرد! جملاتی مثل " من هر چی که می خوام ، از راه های عالی، فوری بهش می رسم! خدا همیشه دعاهای من رو به بهترین شکل ممکن اجابت می کنه ! و ... " از نمونه های این ورد ها هستند.
ما با کلاممون برای خودمون دو جور قانون ، وضع می کنیم : 1 _ قانون شکست. 2 _ قانون موفقیت. کسی که جادوی کلام رو میشناسه، بسیار مواظبه که با کلامی که بر زبان می یاره، برای خودش قوانین شکست وضع نکنه! من این مبحث رو در درسهای پیش مفصلا" توضیح دادم که بچه غول بیشعور چه طوری کلام ما رو برامون میسازه بدون اینکه به خیر یا شر بودن اون فکر کنه. حالا فقط می خوام یه بار دیگه بگم لطفا" مراقب کلامتون باشین! چون طبق گفته ی انجیل " از سخنان خود عادل شمرده خواهی شد و از سخن های تو بر تو حکم رانده خواهد شد! " مراقب باشین امثال این جملات رو که " من که هر چی بخوام ، خدا بهم نمی ده! ای بابا! ما که از این شانس ها نداریم! اووه! حالا کو تا من به این آرزوها برسم! و ...." رو برای همیشه از فهرست جملاتتون حذف کنین! قانون 18 _ کندن گودال برای آمدن باران. ( یعنی داشتن ایمان فعال) در کتاب مقدس ، حکایت سه پادشاه که بدون ذره ای آب برای افراد و اسبهایشان مانده بودند، ذکر شده است. مدتها بود باران نیومده بود و اثری از هیچ ابری در کار نبود. آنها با الیاس نبی مشورت کردند و او این پیام حیرت انگیز رو به آنها دادکه: "خداوند می فرماید آنگاه که اثری از باد و باران نمی بینید، این دره را از گودالها پر کنید. " اونها به حرف الیاس نبی برای آمدن باران ، ایمان واقعی داشتند، و برای همین ، برای جمع شدن آب باران ، مشغول کندن گودال شدند و دقایقی بعد، گودالهای اونها با آب باران پر شد! کندن گودالها یعنی انسان درست لحظه ای که کوچکترین نشانه ای از آنچه طلبیده، نمی بیند، باید برای دریافت آن تدارک ببیند! شاید این رو شنیده باشین که می گن " از بین اون کسانی که برای آمدن باران به بیابان میرن و دعا می کنند فقط اون هایی که با خودشون چتر بردن ، به اثر دعا و آمدن باران، ایمان دارند! آوردن چتر، علامت " ایمان فعال " اونها ست! این جمله رو به خاطر بسپرین : انسان تنها آن چیزی را می تواند به دست آورد که خود را در حال ستاندن آن ببیند! ایمان فعال : فقط این که ما بگیم دعا کردیم تا آرزو مون رو به دست بیاریم و به سیستم آرزوها ایمان داریم ، کافی نیست! ما باید باور داشته باشیم که اگه چیزی رو می خوایم، کائنات موظفند اون رو در اختیار ما قرار بدهند. اما ما باید این باور رو به صورت یه کار عملی به منصه ی ظهور برسونیم .به انجام کاری که علامت ایمان و باور واقعی ما به انجام شدن یه آرزوئه، می گن : " داشتن ایمان فعال " . هیچ آرزویی بدون داشتن ایمان فعال برآورده نمیشه! .( یعنی اگه بگیم به اومدن بارون ایمان داریم اما چتر با خودمون نبریم، یعنی ته قلبمون ایمان و باور نداریم که بارون می یاد! و این یعنی که ایمان فعال نداریم.) فراموش نکنین هر آرزو مثل یک آتشفشان خاموشه. اگه بخوایم یه آتشفشان واقعی ببینیم ، باید آتشفشان خاموش رو به آتشفشان فعال تبدیل کنیم! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-10-2014, 08:33 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-10-2014 08:34 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #34
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 19 _ ذهن استدلالی را زندانی کنید! وقتی الیاس نبی به اون سه پادشاه گفت که اگه بارون می خواید اول گودالتون رو بکنید، اونها چی فکر کردند؟ مجسم کنین توی شرایط آب و هوایی خشک و داغ که ماهها بارون نیومده، در حالی که هزاران نفر از افراد و زیر دستان دارن از تشنگی هلاک میشند و توانایی کار کردن هم ندارند، سه پادشاه شروع به کندن گودال کردند و به همه هم گفتند گودال بکنین تا بارون بیاد! حتما" خیلی از اون ها توی دلشون گفتن: بارون از کجا؟ حتی یه ابر هم توی آسمون نیست! "اما به اون فکر اهمیتی ندادند. به نبود ابر ها فکر نکردند و گفتند: گودال می کنیم تا آب بارونی که قراره بیاد، توی اون ذخیره بشه!
هر وقت که ما می خوایم گودالی بکنیم، اون قسمت از ذهن ما که مدام دنبال دلایل منطقی و استدلال می گرده، شروع میکنه به آیه ی یاس خوندن! " از کجا معلوم که بشه؟! معلومه که نمیشه! اگه می خواست بشه ، تا حالا شده بود! و .... "به این قسمت از وجود ما میگن : " ذهن استدلالی " حتما" موقع انجام دادن قوانین سیستم آرزوها، ذهن استدلالیتون رو زندانی کنین و تحت هیچ شرایطی به حرف اون گوش ندین! نکته ی مهم – گاهی اطرافیان ما مثل ذهن استدلالی عمل می کنند! یعنی مدام دلیل می یارن که چرا امکان نداره ما به آرزومون برسبم! لطفا" تحت تاثیر اون ها قرار نگیرین. چون این مبحث در سیستم آرزوها خیلی مهمه من سه تا مثال براتون می زنم. مثال اول _ ازچهار کتاب فلورانس اسکاول شین : یه زنی که صاحب خانه اش جوابش کرده بود در سالی که مردم در نیویورک دچار مشکل تامین مسکن بودند، دعا می کرد که بتونه با پول اندکش خونه ی مورد نیازش رو پیدا بکنه. اون آرزوی به دست آوردن خونه ای رو داشت که آدمهای زیادی ، برای به دست آوردن اون با هم رقابت می کردند. اون مدتها بود که دوست داشت اگه به خونه ی جدید میره ، پتوهاش رو عوض کنه و پتوهای نو بخره. اما ذهن استدلالیش مدام بهش می گفت که " پتوها رو نخر! اول بگذار خونه رو به دست بیاری ، بعد! شاید نتونی خونه رو بگیری و این پتوها روی دستت بمونه! " اون تصمیم گرفت که از قوانین ذهنی برای رسیدن به آرزوش استفاده کنه، واسه ی همین به خودش نهیب زد که " من با خریدن این پتوها، گودالهام رو حفر می کنم! چون تا وقتی پتوها رو نخرم، یعنی ته دلم ایمان ندارم که خونه ای رو که می خوام پیدا می کنم! " اون با خرید اون پتوها جوری رفتار کرد که انگار پیشاپیش صاحب خونه ی جدید شده! پتوها نمایانگر ایمان فعال اون بودند. بعد از خرید پتوها از بین دویست متقاضی به گونه ای معجزه آسا، خونه به اون داده شد! مثال دوم _ یه مثال از دوست خوبم ، اون دوست داشت به سفر های گردشی و دیدن جاهای دیدنی بره.اما ظاهر امر این جوری نشون می داد که نه از نظر خانواده و نه شرایط دیگه امکان این موضوع فراهم نیست. اما اون ایمان فعال داشت! چه جوری؟ در شرایطی که هرگز زمینه برای این آرزوی اون فراهم نبود، اون جوری رفتار می کرد که انگار همین الان یه گروه منتظرن که اون باهاشون به سیاحت بره! یادمه که اون اومده بود پیش من و با جدیت تمام دنبال یه کوله پشتی خیلی بزرگ می گشت تا در این سفر های تفریحی از اون استفاده بکنه. من می دیدم که دیگران ، مدام در موردش می گفتن : "آخه حالا چه عجله ایه واسه خرید وسایل سفر؟! کو شرایط سفر؟! این کار الان یعنی حروم کردن پول! " اما اون با جدیت دنبال کوله پشتیش گشت و بالاخره اون رو خرید. ( اطرافیان اون مثل ذهن استدلالی عمل می کردند. ) دفعه ی بعد که دیدمش، داشت کوله پشتی بزرگش رو می بست چون قرار بود با یه گروه برای دیدن یه مکان سیاحتی برن! همه ی شرایط و حتی شرایط خانواده اش ، فوری، برای این موضوع درست شده بود!کوله پشتی بزرگ ، ایمان خاموش اون رو به ایمان فعال تبدیل کرده بود! مثال سوم _ ( یه ماجرای واقعی از یکی از صمیمی ترین دوستام و از قول خودش ) : من توی خونه ام یه اتاق سنتی دارم که توش از وسایل سنتی استفاده کردم. به همسرم گفتم : " من هشت تا کوسن می خوام که پارچه اش عین طرح سنتی روی مبل ها باشه. شبیه پارچه ی مبل قدیمی خانه ی پدریم! اگه یه پارچه پیدا بشه که توش هشت تا مربع باشه با طرح قدیمی میشه این کوسن ها رو از توش درست کرد!" اما پیدا کردن همچین پارچه ای مستلزم وقت و جستجوی زیاد بود و من اصلا" زمان و حوصله اش رو نداشتم. از طرفی داشت از شهرستان برامون مهمون می رسید. من به همسرم گفتم " باید چرخ خیاطی رو برای دوختن این کوسن آماده کنیم! " همسرم متعجب گفت : " کو پارچه اش؟! اصلا" از کجا معلوم همچین پارچه ای تا حالا بافته شده باشه؟! آوردن چرخ خیاطی و تعمیرش در این شرایط، خنده دار نیست؟! " ( این جا همسر من داشت مثل ذهن استدلالی عمل می کرد.) اما من می خواستم ایمان خفته رو به ایمان فعال تبدیل کنم.برای همین چرخ خیاطی رو که دم دست نبود بیرون آوردم و چرخ خراب رو تعمیر کردم . دو روز بعد مادرم رو دیدم. اون که در شهر دیگه ای بود بدون این که از ماجرای کوسن خبری داشته باشه یه پارچه برای من هدیه گرفته بود! یه پارچه که توش دقیقا" هشت مربع با طرح مبل های قدیمی داشت! خودش می گفت : " داشتم از توی بازار رد می شدم وقتی این پارچه رو دیدم احساس کردم باید برای تو بخرمش. اما هر کسی اون رو دید گفت آخه این به چه دردی می خوره! نه میشه برای لباس ازش استفاده کرد نه کاربرد دیگه ای داره اما نمی دونم چرا فکر کردم باید اون رو برای تو بگیرم! " ( در واقع مادرم بدون اینکه بدونه، از شهودش پیروی کرده بود.) باور می کنین؟ دقیقا: هشت تا مربع با همون رنگ و طرحی که خواسته بودم! آماده کردن چرخ خیاطی ایمان فعال رو ساخته بود! اما ماجرا تموم نشد! دور و بر خونه ی ما جایی نبود که ابر خورده بفروشند. همسرم خندید و گفت : "دیگه چه جادوگری ای می خوای بکنی؟ حالا مجبوری یه روز سر کار نری تا دنبال ابر خورده بگردی! ابر خورده که نمی تونه با پای خودش بیاد! ناسلامتی مهمون داریم، بهتره چرخ خیاطی رو از جلوی دست و پا جمع کنیم!" (باز هم داشت نقش ذهن استدلالی رو بازی می کرد! ) اما من باور داشتم که " برای یه کیسه ابر خورده که نباید یک روز از کارم بیفتم! به همسرم گفتم" نخ همرنگ کوسن رو باید توی چرخ گذاشت! من وقت ندارم از کارم بزنم پس چه اشکالی داره ابر خورده خودش با پای خودش بیاد بدون این که من دنبالش برم؟! " و با خودم گفتم : "خدا رو شکرمیکنم که ابر خورده ی مورد نیاز من از راه عالی به من می رسه در جهت خیر و صلاح همگان! (این یعنی جادوی کلام ) شاید باور نکنین اما فرداش که داشتم از سر کار به خونه بر می گشتم دیدم خانم همسایه یه گونی ابر خورده رو گذاشت جلوی در ! درست همون اندازه ای که من نیاز داشتم! ابر خورده با پای خودش اومده بود! همسایه مون، مونده بود که تا شب که ماشین شهرداری نمی یاد اون رو چی کار کنه؟! واقعا" ابر خواستن من در جهت خیر همگان بود! هم من به ابرم رسیدم و هم اون از شر ابر خورده ها راحت شد! نکته ی مهم _ ما به اندازه ی باورمون دریافت می کنیم! باور من این بود که یه کیسه ابر خورده اینقدر مهم نیست که من برای به دست آوردنش اذیت بشم! برای همین هم راحت به دست آوردمش. استادم می گفت اگه کسی باور واقعی داشته باشه که یه کیسه پول با پای خودش می یاد این اتفاق می افته! هیچ چیز آرزوهای ما رو محدود نمی کنه به جز باور هامون. ( فراموش نکنین این به معنی هیچ کاری نکردن و منتظر رسیدن پول از غیب بودن نیست. داشتن ایمان فعال یعنی همان " از تو حرکت از خدا برکت! ) نکته ی مهم _ اگه دنبال موفقیت باشین اما خودتون رو برای شکست آماده کنین، دچار همون وضعی می شین که برای اون تدارک دیدین. مثلا" کسی که می گه :" من منتظرم پولی به دست بیارم تا قرض هام رو بدم و اگه این جوری بشه یه پولی هم به فلان فقیر کمک می کنم." اما مدام نقشه می کشه که اگه نتونه قرضهاش رو بده ، چه بلایی سرش می یاد؟اون در واقع داره برای شکست تدارک می بینه . اما اگه این آدم ، خودش رو در حال پرداخت دیونش ببینه ( یعنی پیشاپیش وانمود کنه که چیزی رو که می خواد دریافت کرده ) و مثلا" زودتر اون کمکی رو که می خواد به اون آدم فقیر بکنه ، یعنی ایمان خاموشش رو به ایمان فعال تبدیل کرده و برای اومدن بارون گودال کنده. تمرین _ جلوی آرزوتون توی دفتر مراقبه بنویسین که اگه اون رو به دست بیارین، چه کارهایی می کنین. حالا باید تصور کنین که اون رو پیشاپیش ستانده اید! پس اون کارها رو انجام بدید! ببینید چه کارهایی می تونید انجام بدید که ایمان خاموش درباره ی آرزوتون رو به " ایمان فعال " تبدیل بکنید. خوب! من مجبورم به خاطر کمی وقت این مبحث رو باز نیمه تموم بگذارم . لطفا" حتما" به راههایی که می تونین به وسیله ی اون ایمان خاموش در باره ی یک آرزو رو به ایمان فعال تبدیل کنین ، فکر کنید.چون این راه برای هر آرزویی فرق میکنه و خودتون باید راهش رو پیدا بکنید. خدایا! به نام نامی تو، گذشته را به دور می اندازم و در اکنون شگفت انگیز زندگی می کنم.آنجا که هر روز، شادمانیهایی شگفت انگیز و دور از انتظار در بر دارد! آمین! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-10-2014, 08:36 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-10-2014 08:40 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #35
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 20 _ هر چيزي را كه آرزو داريم دريافت كنيم بايد مثل همان را به ديگران ببخشيم ، چون آدمي تنها آنچه را كه مي دهد مي تواند باز ستاند. (قانون كارما)
يادتون كه هست من قبلا" قانون كارما رو مفصل تو يكي از پستهام توضيح دادم. كارما يعني بومرنگ. يعني هر كار كه يك زمان در حق كسي انجام مي ديم به شكل ديگه اي به ما بر مي گرده . يعني اگه به ديگران عشق بديم عشق دريافت مي كنيم و برعكسش هم صادقه. حالا فرض مي كنيم شما دنبال به دست آوردن محبت آدمي به اسم الف هستيد و مي گيد من كه همه اش به الف عشق مي دم پس چرا از اون محبت در يافت نمي كنم؟ فراموش نكنين كه قانون كارما در سيستم آرزوها خيلي همه گير و چند جانبه عمل مي كنه. يعني شايد شما محبت خودتون رو از آدمي به اسم ب دريغ كردين و حالا كارماي اون رو دارين از طريق الف دريافت مي كنين. ساده تر بگم؟ اگه من به دوستم بگم : "حو صله ات رو ندارم. " كارماي من حتما" اين نيست كه اونم به من بگه حوصله ي من رو نداره! نه! من همون حرف رو از دهن كسي _ مثلا" همسرم _ خواهم شنيد كه اگه به من بگه حوصله ام رو نداره ، خيلي بيشتر مي رنجم تا اين كه از زبون همون دوست بشنوم. پس براي دريافت آرزوتون يه كار مهم بايد بكنين. اونم اينه كه زير آرزوتون بنويسين " آيا كسي هست كه شما همون چيز رو از اون دريغ كرده باشين؟ " اون وقت طبق قانون كارما براي دريافت چيزي كه آرزوش رو دارين از همون شروع به بخشيدن به ديگران كنين. پس اگه مثلا" آرزوي ما دريافت محبته، بايد به ديگران محبت ببخشيم. اگه مي خوايم پول زيادي به دست بياريم بايد از پولي كه داريم به ديگران ببخشيم و.... قانون 21 _ فرا خواندن قانون عفو و بخشايش الهي (فيض و رحمت الهي) براي رهايي از عقوبت كارماها. " فلورانس اسكاول شين" در " چهار اثر" از زني مثال مي زنه كه توي بانك يك نفر كارمندبانك، بهش اسكناس بيست دلاري جعلي مي ده! اون به اسكاول شين مي گه حالا بعد از چندين ساعت امكان نداره مسئولين بانك قبول كنن كه اون ها اشتباهي پول جعلي به اون دادن! اسكاول شين مي پرسه به نظرت اين كارماي كدوم كارته؟ زن به ياد مي آره كه يك بار به شوخي براي دوستش اسكناس جعلي فرستاده! اسكاول شين به اون مي گه " تو با اين شوخي، قانون كارما رو فعال كردي چون قانون كارما شوخي و غير شوخي نمي شناسه! اون از زن مي خواد تا قانون عفو و بخشايش خدا رو فرا بخونه و بعد به مسئول بانك موضوع رو بگه. زن كارمند همين كار رو مي كنه و بر خلاف تصورش رئيس بانك خيلي راحت مي پذيره و اسكناس اون رو تعويض مي كنه! خيلي وقتها آرزوهاي ما به خاطر شوخي هايي كه با ديگران كرديم واقعي نمي شن چون ما قانون كارما رو كه شوخي سرش نمي شه فعال كرديم. پس اگه آرزويي داريم كه نمي دونيم چرا گره توي اون افتاده و برآورده نمي شه بايد از عفو و بخشش خدا كمك بخوايم تا كارماهايي رو كه نمي دونيم يا فراموش كرديم يا ديگه به اون آدم دسترسي نداريم تا جبران كنيم ، رو ببخشه و از ما برداره. براي اين كار بايد مدام تكرار كنيم كه " خدايا!من قانون عفو و بخشايش تو را فرا مي خوانم و سپاس مي گذارم كه در پرتو لطف الهي تو هستم و نه در لواي قانون كارما.من از خداوند مي خواهم من را ببخشد و از عواقب خطاهايم آزاد كند.خدا را براي دريافت عالي آرزوهايم شكر مي كنم چون خدا براي من بهترين را خواسته است پس من نمي توانم آرزويي را كه حق الهي من است از دست بدهم." فراموش نكنيم كه قانون عفو و بخشايش الهي تنها قانونيه كه از قانون كارما قويتر عمل مي كنه و مي تونه اون رو جبران كنه يا جلوش رو بگيره.( من كه فكر مي كنم اگه خداوند در توبه را براي انسان باز گذاشته براي همينه تا انسان از دست كارماي اعمال بدش به خداوند پناه ببره! ) در انجيل آمده: "بياييد اي بركت يافتگان و از پدر من، ملكوتي را كه از ابتداي عالم براي شما آماده شده است، به ميراث گيريد. " و آمده كه : " از جايي كه نكاشته اي مي دروي و از جايي كه نيفشانده اي، گرد مي آوري. " (اين يعني قانوني كه خلاف كارما عمل مي كنه! ) و همچنين آمده "....خاطر جمع داريد كه من بر جهان غالب شده ام. ..پس از آن مرگ نخواهد بود و ماتم و ناله و درد ، ديگر رو نخواهد كرد، زيرا كه چيز هاي ديگر گذشت. " منظور از جهان يعني گناه و بيماري و مرگ. يعني عيسي مسيح به انسان ها بشارت داده كه تنها راه براي رهايي از عقوبت كارماها پناه بردن به خداوند است. يك مثال از خودم : ( در مورد دريافت كارماي خوب ) من اهل چت كردن از طريق كامپيوتر نيستم اما چند وقت قبل خانمي از دوستان كه حال روحيش خيلي بد بود از من خواسته بود كه كمكش كنم. من شبهاي زيادي رو با اون از طريق سيستم صحبت كردم تا در حد توانم بهش كمك كرده باشم.همسرم كه مي ديد من انرژي زيادي صرف اين موضوع مي كنم و خودم هم خيلي اذيت مي شم، تعجب مي كرد و مي گفت چرا براي كسي كه هيچ آشنايي با اون نداري اينقدر وقت مي گذاري؟ چند وقت بعد قبض تلفنم اومد و دقيق مبلغ پنجاه هزار تومن پول استفاده ي من از اينترنت به خاطر صحبت با اون خانوم اومد. همسرم گفت " اون خانوم حتي نمي دونه تو پنجاه هزار تومن رو به خاطر اون ميدي! من با قطعيت و ايمان گفتم " من لطفي به اون خانم نكردم چون مطمئنم كارماي خوبي رو از جاي ديگه اي دريافت خواهم كرد پس در واقع در حق خودم خوبي كردم نه اون! اما در مورد قبض تلفن يقينا" ظرف همين چند روز همين پنجاه هزار تومن از طريق همين كامپيوتر به من بر مي گرده! طبق قانون كارما! همسرم ناباورانه خنديد و گفت " من كه واسه پول تلفن نمي گم. فقط گاهي به اين قوانين شك مي كنم! تازه دلم از اين همه انرژي گذاشتنت مي سوزه. فقط همين! اما من به چيزي كه گفته بودم يقين داشتم.هنوز چند روز بيشتر نگذشته بود كه يكي از دوستان به نام فرشته ي مهر برام پيغام گذاشت كه چون شما جواب سوالي رو كه من در سایت پرسيده بودم درست جواب دادين پس برنده ي پنجاه هزار تومن پول شدين! اول مي خواستم جايزه رو نگيرم واسه ي همين جوابش رو ندادم اما بعد يادم افتاد كه يه قانون توانگري مي گه وقتي هديه اي دريافت مي كني بايد با شادي اون رو بگيري و اگه پوله از روش عشريه بدي. در اين صورت درهاي توانگري بيشتري به روي تو و پرداخت كننده ي هديه، باز خواهد شد. به همين دليل جايزه رو ، _ به عنوان اعلام آمادگي براي دريافت توانگري هاي بعدي _ گرفتم . حالا يه بار ديگه از دوست خوبم فرشته ي مهر تشكر مي كنم . جايزه ي اون واقعا" براي من آغاز چند توانگري بزرگ شد.اميدوارم براي خود اون هم توانگري به همراه داشته باشه خصوصا" كه عشريه ي اين جايزه رو به آدم بسيار مستحقي پرداخت كردم تا دعاي خيرش شامل حال فرشته ي مهر بشه. خوب ! اين مثال رو زدم چون هم به فرشته ي مهر قول داده بودم بگم چه قصه اي پشت اين جايزه بوده و هم براي اينكه بگم از قانون كارماها غافل نشين! همون طور كه ممكنه گرفتار كارماهاي بد اعمالمون بشيم، مي تونيم از طريق دريافت كارماهاي خوب به برآورده شدن آرزوهامون هم كمك بكنيم. تمرين: جلوي ليست آرزوهاتون بنويسيد كه چه طوري مي تونيد از همون چيزي كه آرزوش رو داريد، به ديگران ببخشيد تا عين اون رو دريافت كنيد. يادتون باشه هميشه چيزي براي بخشيدن وجود داره. اگه دلتون پول مي خواد و هيچ پولي براي بخشش نداريد،(كه من فكر مي كنم بالاخره چند سكه پول خرد كه ميشه بخشيد، نه؟ ) به جاي اون لبخند، عشق، مهربوني و دوست داشتن كه مي شه بخشيد.مگه نه؟ تمرين : جلوي ليست آرزوهايي كه هر كار مي كنيد برآورده نمي شن، بنويسيد كه آيا همون رو از كسي دريغ كردين يا نه؟ لطفا" درباره ي اين موضوع راجع به خودتون سختگير باشين. تمرين: براي رفع كارماهايي كه در اثر شوخي ها و اشتباهاتمون به خودمون جلب كرديم، يا كارماهايي كه ديگه نميشه جبرانش كرد، به بقيه ي مردم نيكي كنيم و حتما" به قانون عفو و بخشايش الهي پناه ببريم. خدايا! كمكمان كن تا به دور از هر جانبداري خودمان را قضاوت كنيم تا نور تو در درونمان تجلي كند و هر چه ترس و ترديد و خشم و نفرت را بزدايد.آمين! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-13-2014, 06:21 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-13-2014 06:26 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #36
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 24 _پيدا كردن گره ي كار!
وقتي توي فصل بهار، كار گر هاي چوب بر، كنده هاي بيشمار درختها رو از رودخونه پايين مي فرستند، گاهي الوار ها به صورت متقاطع سر راه هم قرار مي گيرند و مانع عبور بقيه ي الوار ها مي شوند.تو اين زمان تنها راه چاره اينه كه كارگرها دنبال اون كنده اي بگردند، كه مانع عبور و مرور شده.اون ها اون الوار رو گره ي كار مي نامند! وقتي كارگرها گره ي كار، رو مستقيم قرار مي دهند، الوار هاي ديگه آزاد مي شوند و به راهشان ادامه مي دهند! وقتي آرزويي برآورده نمي شه، حتما" بايد گره ي كار رو پيدا كرد! يعني بايد در پي انديشه اي باشيم كه بزرگترين ستم رو در حق ما مي كنه! يعني همون گره ي كار كه راه بر آورده شدن آرزو رو بسته! معمولا" بزرگترين گره ي كار در اين موارد " نفرت " است.نفرت مانع تحقق خير و صلاح ما ميشه.ما معمولا" از كساني كه راحت تر از ما به آرزوشون رسيدن، در ته اعماق وجودمون نفرت داريم! لطفا" نگيد نه! بهتره با خودمون روراست باشيم! رشك، غبطه، حسادت، بدگويي از آدمهاي موفق، همه رگه هايي از نفرت دارن! چقدر تا به حال بدگويي آدم هاي موفق رو كرديم ؟! مثال: اگه مثلا" شما يه فروشنده هستين و يه نفر درست كنار مغازه ي شما بياد و شروع به فروشندگي اجناسي مشابه شما بكنه، ممكنه ته دلتون دچار ناراحتي بشين كه چرا؟ نكنه اون مانع پيشرفت شما بشه؟نكنه شما و اجناستون به اندازه ي اون مقبول نباشين؟ اين يعني رگه هايي از نفرت! راه حل :بهترين راه براي حل اين گره اينه كه كساني رو كه قبل از شما به آرزوهايي شبيه شما، دست پيدا كردن ، دوست داشته باشين! اگه قلبا" هم نمي تونين، شروع كنيد به زبان و كلام، براي اون ها طلب بركت و دعا كردن.كم كم بارقه هاي نور از زبانتون به قلبتون جاري مي شه! قول مي دم! قول مي دم اگه براي رقيب هاي كاري ، مالي، و حتي عشقيتون خير بطلبين، اولين چيزي كه عايدتون مي شه، خيريه كه نصيب خودتون مي شه! ( قانون كارما) پس گره تون رو بيابيد.ممكنه بيشتر از يك گره داشته باشين.اون وقت، الوار هاي موفقيت و وفور نعمت، شتابان از رودخونه به سمت شما سرازير مي شه! تمرين _اين رو به عنوان يك قانون مهم در توانگري به ياد بسپرين و مدام با خودتون تكرار كنيد: هيچ كس چيزي به آدم نمي دهد، مگر خود او! و هيچ كس چيزي را از آدمي دريغ نمي كند، مگر خود او! اگر خود من عوض شوم، شرايط عوض خواهد شد! جايي كه راه نيست، خدا راه مي گشايد! قانون 25 _ سپردن كارها به بازوي بلند خدا! حتما" مطلب بالا باز شما رو به ياد قانون كارما انداخت. يعني همون قانون بوم رنگ ها. كه مي گه هر چيزي در طبيعت به خود ما بر مي گرده. پس خوبه يه مثال جالب رو هم بشنويم. همه مون از ظلم و ستم و سنگدلي فرعون در حق قوم بني اسرائيل زياد شنيديم. مي دونين كه فرعون كارماي سنگدليش رو تجربه كرد؟! سنگدلي فرعون، دل خودش رو سنگ كرد!و باعث مرگش شد!چه جوري؟! " لرد مانياهان " در انگلستان يك سخنراني در اين باره كرد. اون تصاوير حيرت انگيزي از برشهايي رو نشون داد، كه نتيجه ي جراحيهايي بود كه هزار سال قبل از ميلاد مسيح انجام شده بود! اون تصاويري از بقاياي واقعي جسماني فرعون ستمگر رو نشون داد كه ثابت مي كرد، هر دو بطن قلب فرعون از بيماري آتروما رنج مي برده! يعني وضعيتي كه در آن نمكهاي كلسيمي در ديواره هاي شريان ها رسوب مي كنه، و اون ها رو سخت و انعطاف ناپذير مي كنه! نارسايي جريان خون از قلب، باعث از بين رفتن شريان در فرعون شده! تغييرات ذهني ملازم با تصلب شرايين پديد اومده، كه عبارت بوده از: " نظر تنگي، قيود دست و پا گير، هراس از دست زدن به كاري خطير و سنگ دل شدن! " پس سنگدلي فرعون ، دل خودش رو هم سنگ كرد! نتيجه گيري مهم_پس باور كنيم كه همه ي بيماريهاي جسمي ما حتي سرطان نتيجه ي ايجاد يك سري افكار منفي در ذهن ماست و راه درمان واقعي اون بيماري، از بين بردن اون فكر منفيه. ( البته ما اين رو بعدا " مي خونيم كه هر فكري چه بيماري اي رو به وجود مي آره! ) نفرت و ساير تفكر هاي منفي ، بر يكايك اندامهاي بدن تاثير مي گذارد. انديشه هاي اسيدي، در خون توليد اسيد مي كنند.و همه ي اين بلا ها براي اين به سر ما مي آيد، كه فكر مي كنيم جنگ از آن ماست! و خودمان وارد پيكار مي شويم و بر آورده شدن آرزو هايمان را به بازوي بلند خدا نمي سپريم! اين خودش ممكنه گره اي باشه كه مانع تحقق آرزوي ما شده! در كتاب مقدس آمده : "خداي ازلي مسكن توست.و در زير تو، بازوهاي جاودانيست و دشمن را از حضور تو اخراج كرده مي گويد هلاك كن! " و در جايي ديگر مي گويد:" و دشمنان شخص اهل خانه ي او مي باشند. " يعني "تفكر منفي" كه در ذهن نيمه هشيار خود نقش كرده ايد ، همان " دشمن در حضور " است و اما " بازوهاي جاوداني " كه اين انديشه هاي دشمن را تار و مار و هلاك مي كند، همان قدرت شكست ناپذير خداست! " اسكاول شين " به شاگردانش تاكيد مي كرد كه تكرار كنند : " بازوي بلند خدا ، انسانها و اوضاع و شرايط را در بر مي گيرد تا وضعيت مرا در كف اختيار خود گيرد و از منافع و مصالحم حمايت كند. " تكرار اين عبارت، تصويري از بازويي بلند را در ذهن نقش مي بندد، كه مظهر نيرومندي و حمايت است. با بينش قدرت " بازوي بلند خدا " ، ديگر نه مقاومت مي كنيد و نه نفرت مي ورزيد. بلكه آسوده بر جاي مي مانيد تا همه چيز به راه خود برود. از اين رو انديشه هاي دشمن كه در درون خود شما هستند، تار و مار مي شوند و در نتيجه اوضاع و شرايط نا مساعد هم ناپديد مي شوند. قانون 26 _ هرگز نگذاريد كه آرزوي قلبي شما به مرض قلبي تبديل بشود! يكي ديگه از كنده هايي كه ممكنه جلوي راه رودخونه ي آرزو هاتون رو بسته باشه يعني همون "گره ي كار "در بر آورده شدن آرزو ها، بيش از حد خواستن يك چيزه! كه به جاي اينكه باعث جذب اون آرزو بشه ،باعث مي شه همه اش نگران باشيم كه اگه نشه ، چي ؟! وقتي زياده از حد چيزي را مي خواهيد، همه ي جاذبه ي خود را از دست مي دهيد! در واقع آرزوي شما به مرض قلبي تبديل ميشه! چون دل نگران و هراسان عذاب مي كشيد كه اگر آن آرزو بر آورده نشود ، چه مي شود؟!! پس به تقلا مي افتيد و اصطلاحا" فكر مي كنيد جنگ از آن شماست! خودتون رو به هر دري مي زنيد تا اون آرزو رو بر آورده كنيد! مدام دنبال راههاي عقلي مي گردين و ...خلاصه اين كه فراموش مي كنيد كه خداوند با اون بازوهاي بلندش اگه اراده كنه در آني از بهترين روش آرزوتون رو برآورده خواهد كرد و نيازي به جنگيدن شما نيست! چون خودش در كتاب مقدس گفته : " ...زيرا جنگ از آن من است نه از آن شما ! " از " لاولاك " ورزشكار مشهور انگليسي پرسيدند چگونه مي توان سرعت و استقامت دويدن را به دست آورد؟ او پاسخ داد: " ياد بگيريد چگونه استراحت كنيد! " موفقيت عظيم زماني از راه مي رسد، كه ابدا" انتظارش را نداريد! مي دونين چرا؟ چون در اون زمان از نگراني ها رها شدين. يعني از روش " قانون عدم مقاومت " استفاده كردين.كساني كه در تلاشند تا به زور اوضاع و شرايطي را عوض كنند، به آرزوهاشون نمي رسند. هيچ وقت مغناطيسي رو ديديد كه مضطرب و نگران باشه كه آيا سوزن ها به طرف اون جذب مي شن يا نه ؟!!!درسته! هرگز مغناطيس نگران نديديد! چون هر مغناطيسي يقين داره كه سوزن ها از جهيدن به سمت اون نمي تونند باز بايستند! پس براي رسيدن به آرزوها، بايد مثل مغناطيس ، آروم و آسوده و مطمئن باشيد! فقط در چنين لحظه اي يك مغناطيس واقعي مي شين و سوزن آرزو ها به طرف شما جلب و جذب مي شه! پس وقتي آرزويي گره مي خوره و برآورده نميشه، خودتون رو به در و ديوار نكوبيد! فقط آروم بمونيد و تكرار كنيد : " اين وضعيت را به خدا مي سپارم تا خدا به آن سروسامان ببخشد! " تمرين _مدام تكرار كنيد : " اينك زمان مقبول است! امروز روز خوش اقبالي حيرت انگيز من است! " خدايا! من در انتظار غير منتظره هاي اعجاب انگيز تو هستم! اينك زمان من است! با بازوي بلند قدرت خود ، آرزوهايم را برآورده كن! آمين! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-13-2014, 06:22 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-13-2014 06:27 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #37
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 27 _ ورود به راه سحرآميز و جادويي "شهود ".
الهام كه هدايتي الهي است، مهمترين موهبت زندگي ماست.ما در مسايل مختلف زندگيمان،در بيشتر مواقع سعي مي كنيم با ذهن استدلالي (عقل) ، جواب مسايل را پيدا كنيم. شخص عادي تقريبا" همه چيز را محال مي انگارد. مثلا" عقل مي گويد: "اگر من فقط ماهي سيصد هزار تومن ، در آمد دارم، پس امكان ندارد تا سه ماه ديگر بتوانم صاحب خانه اي بشوم كه صد ميليون تومان قيمت آن است! بنابراين بيفايده است كه فكر كنم مي توانم با سيستم آرزوها آن را به دست بياورم! " در حالي كه در قانون معنويت، فقط زمان حال وجود دارد و بس! اين كاميابي و فراواني ، بر اساس ميزان درآمد ما به دست نمي آيد بلكه بر اساس مقام ذهني و باورهاي ما به وجود مي آيد. دو راهي عقل و شهود:ما مدام در مسايل مختلف زندگي ، خود را بر سر دوراهي مي بينيم. سر يك راه عقل ما ايستاده با چرتكه اي در دست . او مدام دارايي ها و امكانات ما و ميزان رسيدن ما به آرزوهايمان را بررسي مي كند و معمولا" هم ، به جواب مناسبي نمي رسد! اما سر راه دوم ، "شهود " يعني نداي قلبي ما ايستاده است.نداي قلبي يعني عمل كردن به قانون معنويت. و قانون معنويت به ما مي گويد كه فقط بايد آرزويمان را طبق قانون هاي سيستم آرزوها ، از خداوند بخواهيم و چگونگي برآورده شدن آن ربطي به ما ندارد. وقتي تصميم مي گيريم كه از راه معنويت به آرزويمان برسيم، بايد دنبال نداي قلبيمان حركت كنيم، زيرا شهود، راهي است كه خداوند براي رسيدن به آرزو سر راهمان قرار داده است! ( لطفا" به قانون 10 سيستم آرزوها مراجعه كنيد. من در اون جا مثالي از خودم درباره ي پيروي از شهود، نوشته ام. ) كتاب مقدس ، شهود را " آوازي ملايم و آهسته " مي خواند. در كتاب مقدس آمده : "اما معلمانت، ديگر بار مخفي نخواهند شد. بلكه چشمانت معلمان تو را خواهد ديد. و گوشهايت، سخني را از عقب تو خواهد شنيد كه مي گويد راه اين است. در آن سلوك بنما." خير و صلاحي كه خداوند برايتان در نظر گرفته است ، در همان راهي است كه نداي قلبتان شما را به آن مي خواند. حتي اگر عقلتان راه ديگري را پيش پايتان مي گذارد، به آن گوش ندهيد. به شهودتان ايمان داشته باشيد. هر جا در تصميم گيري دچار مشكل شديد ، مدام تكرار كنيد : " خدايا! مرا با هدايت و شهودي روشن و واضح، هدايت بفرما. تمرين _ به ليست آرزوهايتان رجوع كنيد. ببينيد در مورد آرزويتان ، انجام چه كاري به دلتان افتاده بود! اين همان شهود است! بي مهابا از شهودتان پيروي كنيد حتي اگر عقلتان آن را نمي پذيرد! قانون 28 _از هيچ وضعيتي ناراحت نباشيد تا وزن و سنگيني خودش را از دست بدهد. وقتي به انديشه هاي منفي توجه مي كنيم، به آنها پروبال مي دهيم.بي اعتنا به ظاهر امور، جوري وانمود كنيد كه انگار همه چيز دارد به نحوي جادويي مطابق ميل شما پيش مي رود!همه ي انديشه هاي مربوط به ترس، شكست، نفرت، و بدخواهي مانند علف هاي هرز يك باغ هستند كه باغبان آنها را نكاشته و نمي خواهد. مدام تكرار كنيد : " هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته، كنده مي شود! " يك ضرب المثل چيني مي گويد : " آدم عاقل دوخت و دوز لباسش را به يك خياط ماهر مي سپارد. " پس شما هم با باور اينكه طرح الهي زندگيتان را به دست طراح الهي مي سپريد، خود را در شرايط عالي ببينيد! در اوضاع نا بسامان كه همه چيز خلاف ميلتان است، به همه بگوييد كه همه چيز عاليست و دارد خوب پيش مي رود! آن وقت، معجزات خياط اصلي، از راه مي رسند! فراموش نكنيد در كتاب مقدس آمده كه : " آنكه از بخت خود ، گلايه كند، به ملكوت نعمت در نمي آيد! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-13-2014, 06:23 PM
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-13-2014 06:29 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #38
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 28 _از هيچ وضعيتي ناراحت نباشيد تا وزن و سنگيني خودش را از دست بدهد.
وقتي به انديشه هاي منفي توجه مي كنيم، به آنها پروبال مي دهيم.بي اعتنا به ظاهر امور، جوري وانمود كنيد كه انگار همه چيز دارد به نحوي جادويي مطابق ميل شما پيش مي رود!همه ي انديشه هاي مربوط به ترس، شكست، نفرت، و بدخواهي مانند علف هاي هرز يك باغ هستند كه باغبان آنها را نكاشته و نمي خواهد. مدام تكرار كنيد : " هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته، كنده مي شود! " يك ضرب المثل چيني مي گويد : " آدم عاقل دوخت و دوز لباسش را به يك خياط ماهر مي سپارد. " پس شما هم با باور اينكه طرح الهي زندگيتان را به دست طراح الهي مي سپريد، خود را در شرايط عالي ببينيد! در اوضاع نا بسامان كه همه چيز خلاف ميلتان است، به همه بگوييد كه همه چيز عاليست و دارد خوب پيش مي رود! آن وقت، معجزات خياط اصلي، از راه مي رسند! فراموش نكنيد در كتاب مقدس آمده كه : " آنكه از بخت خود ، گلايه كند، به ملكوت نعمت در نمي آيد!" قانون 29 _ايمان كامل به بار مي نشيند نه ايمان نصفه! من در باره ي سپردن بار به خداوند و توكل به خدا ، زياد صحبت كرده ام. اينجا مي خوام به اون دسته از دوستاني پاسخ بدهم كه مدام از من سوال مي كنندكه چرا گاهي وضعيت ما از كساني كه قوانين ذهني را قبول ندارند، بدترمي شود! مي دونين چرا؟ چون ايمان نصفه، نتيجه ي وارونه مي دهد! ايمان نصفه يعني چه؟ يعني گاهي كساني كه دنبال قوانين معنويت هستند، مي بينند به نسبت زماني كه به قوانين ذهني پايبند نبودند،آرزوهايشان دور تر و دورتر مي شود! معمولا" اين براي خيلي از دوستان من و حتي گاهي براي خود من هم پيش آمده! كه تمرينات ذهني را انجام مي دهيم اما ته دلمان يك راه فرار هم مي گذاريم كه اگر به نتيجه نرسيديم، خيالمان راحت باشد، كه يك راهي باقي مانده است! اين يعني ايمان نصفه!و ايمان نصفه چون در اعماقش ، ترس از انجام نشدن آرزو را به همراه دارد، انرژي منفي زيادي را به همراه دارد و قطعا" راه را به برآورده شدن آرزوهايمان مي بندد. مثال _كشيشي براي بازديد از يك دير به فرانسه رفته بود.هر روز راهبه ها،كودكان زيادي را اطعام مي كردند.اما آن روز بدون آذوقه مانده بودند. يكي از راهبه ها با نا اميدي به كشيش گفت كه غذايي ندارند و بچه ها بايد گرسنه بمانند. راهبه گفت كه جز يك سكه ي نقره كه آن را براي مبادا نگه داشته اند، پول ديگري در بساط ندارند. كشيش سكه را از او گرفت و آن را از پنجره بيرون انداخت و گفت : " اكنون تنها به خدا توكل كن! منتها با ايماني كامل! " هنوز جمله ي كشيش تمام نشده بود كه مردم با غذا و هدايا از راه رسيدند! به قول اسكاول شين ، اين به اون معنا نيست، كه همه ي داروندار خودتون رو دور بندازيد. منتها به اونها متكي نباشيد.به خزانه ي غيبي كه خداست، تكيه كنيد و اين جمله از انجيل را فراموش نكنيد : "... زيرا خداوند طلاي ما و نقره ي ما و گنج ما خواهد بود! " تمرين _ به آرزويي كه هر كار مي كنيد، برآورده نمي شه، خوب فكر كنيد. نكنه شما هم سكه ي كوچك نقره اي را براي روز مبادا كنار گذاشته باشيد و همون مانع ايمان كامل شما و باعث برآورده نشدن آرزوتون شده باشه! قانون 30 _پيدا كردن جوهر واقعي آرزو! مشخص كردن جوهر اصلي هدف در برآورده شدن يك آرزو نقش حياتي داره. جوهر اصلي هدف يعني علت اصلي اي كه ما در اعماق وجودمون يك آرزو رو طلب مي كنيم. نيت واقعي ما و احساسي كه از رسيدن به اون آرزو به ما دست مي ده، جوهر هدف نام داره. مثال _ مثلا" اگه ما در ذهنمون هدف و آرزومون رو با جزئيات كامل ، مشخص كرديم ، مثلا" گفتيم خانه اي مي خواهيم كه در خيابان فرشته ي تهران باشد با فلان قدر متراژ،چهار خوابه، با حياط پر گل ، استخر، و... و توي خانه هم جزئيات دقيق رنگ ديوار، شكل پرده ها، و....را مشخص كرديم، و خواستيم در لحظات آلفا آن را تجسم خلاق كنيم و در حباب صورتي قرار بدهيم، ( به پست ذكر شده رجوع كنيد )اول بايد از خودمان بپرسيم : " توي اين خانه چه كار مي خواهم بكنم؟ " پاسخ به اين سوال ، جوهر اصلي آرزوي ما را معلوم مي كند. مثلا" من يك خونه ي بزرگ مي خوام ، بايد جوهر هدفم رو بدونم كه آيا مي خواهم در آن به ديگران فخر فروشي كنم؟ آيا مي خواهم در آن ، با آرامش زندگي كنم؟ آيا مي خواهم در آن عروسي بگيرم ؟ آيا مي خواهم در آن مديتيشن كنم؟ و... نكته ي مهم _ اگر جوهر هدفتان را مشخص نكرده باشيد، بعد از برآورده شدن آن آرزو، بدترين جوهر هاي هدف ، عينيت پيدا مي كنند! يعني به قول استادم، خانم جهان، ممكن است ماشيني را كه مي خواهيد، به دست بياوريد، اما ماشين دزدي از آب در بيايد، يا به محض خريد آن تصادف كنيد ، يا براي عزاداري از آن استفاده بشود و... نكته ي مهم _اشتباه بيشتر ما اينه كه فكر مي كنيم جوهر هدف بايد چيزي ايده آل و عالي باشد. در حالي كه اگر جوهر هدف واقعي و همان چيزي كه در ته وجود ماست، نباشد، هرگز سيستم آرزوها نمي تواند آن را به شكلي كه ما مي خواهيم ، بسازد. استاد من مي گفت اگر در ته وجودتان ميل داريد در خانه ي جديدتان، به ديگران فخر بفروشيد، جوهر هدف شما فخر فروشي است! پس الكي خودتان را اينگونه گول نزنيد كه من مي خواهم در خانه ي جديدم از فقرا پذيرايي كنم! بنابراين هنگام تجسم خلاقتان ، خود را در جوهر هدفتان تجسم كنيد، يعني در حال فخر فروشي به ديگران! چون اين فكر براي شما سرشار از انرژي هاي نهفته است! نكته ي مهم _ مورد مهمي كه در بالا گفتم، هيچ منافاتي با قوانين ذهني ندارد. ما يك من ايده آل در درونمون داريم كه دوست داره، بهترين انگيزه رو از داشتن و برآورده شدن يك آرزو، داشته باشه! اما من ايده آل ، در درون ما، هنوز به مرحله ي واقعي شدن، در نيومده! من واقعي ، مي تونه همون من باشه كه خونه رو براي فخر فروشي مي خواد! در تجسم خلاق، من واقعي آرزو رو به تحقق نزديك مي كنه نه من ايده آل! نكته ي مهم _ نگران نباشيد! احساس گناه نكنيد! موقع تجسم خلاق، جوهر اصلي آرزوتون رو مجسم كنيد. فراموش نكنيد هميشه واقعي بودن بهتر و ارزشمند تر از ايده آل بودن دروغينه! بگذاريد با خودتون رو راست باشيد اون وقت به تدريج اون من ايده آل كه مي خواد از اون خونه در جهات خير هم استفاده كنه، واقعي ميشه! ( البته فراموش نكنيد مطابق قانون كارماها اجازه نداريد در جهت ضرر ديگران چيزي رو تجسم كنيد! ) بنابر اين هر جوهر هدفي اگر باعث ضرر براي ديگران نباشد،شر نيست.پس با آنچه ته دلمان است، صادق باشيم. خوب! تا اينجا ما سي قانون از قوانين سيستم آرزوها رو با هم مرور كرديم. هنوز قوانين زيادي مونده، اما من ازتون اجازه مي خوام كه براي تنوع مطالب كلاس جادوگري، چند جلسه به مباحث ديگه بپردازيم، بعد دوباره به سراغ باقي قوانين اين سيستم مي ريم. قول مي دم كه مطالب خيلي خوبي در جلسات بعد خواهم داشت و خيلي زود هم آپ مي كنم. پس خيلي زود دوباره مي بينمتون. و اما شعار جادوگري اين جلسه : خدايا! اميدم به مكاشفه و الهام است! از طريق شهودم ، توانگري فراوان را روزيم كن! آمين! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-14-2014, 10:15 PM
ارسال: #39
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
يكي از مباحث مهم در كارهاي ذهني ، ارتباط با ديگرانه. بنابراين ما بايد اول از همه بدونيم قوانين مهم در ارتباطات ما با ديگران چيه و چي رو بايد رعايت كنيم؟ اين يكي از مباحث اصلي در NLP و همين جور اولين درسيه كه براي تاثير گذاري در ديگران و تله پاتي بايد بدونيم.حتي در تجسم خلاق وقتي در باره ي شخصي آرزويي داريم، بايد بدونيم كه اون از نظر ارتباطات، چه جور آدميه و بعد در باره ي اون تجسم خلاق كنيم، والا قوانين سيستم آرزوها نمي تونند اون رو به ما نزديك كنند! اول از همه بايد بدونيم:
_ آدم ها از نظر ارتباطات چند دسته اند؟ 1 _ كساني كه ارتباطاتشون در جنبه ي شنيداري قوي تره. ( آدم هاي سمعي) 2 _ كساني كه ارتباطاتشون در جنبه هاي ديداري قوي تره. (آدم هاي بصري) 3 _ كساني كه ارتباطاتشون در جنبه هاي احساسي و لامسه قوي تره. (آدم هاي لمسي ) 4 _ كساني كه هر سه را با درجات مختلف دارند.( بيشتر ما جزو اين دسته هستيم اما بايد بدونيم ، خودمون و ديگران، در كدوم جنبه قويتر هستيم.) _خصوصيات آدم هاي شنيداري : اين دسته از آدم ها، بيشر به شنيده هاشون توجه مي كنند.خيلي سعي مي كنند كه صحبتهاشون شيوا و جذاب باشه و چون بيشتر تمركزشون رو روي خوب حرف زدنشون مي گذارند، معمولا" آهسته حرف مي زنند و هيجان كمتري دارند. معمولا" حركات دستشون هم موقع حرف زدن خيلي كم و كنده. اين دسته از آدمها، وقتي مي خواهند كه چيزي رو توصيف كنند، معمولا، از جنبه هاي شنيداري اون رو توصيف مي كنند. مثلا" ممكنه در مورد يه جاي زيبا از طبيعت بگند كه " نمي دوني چه صداي آبشار و رودخونه اي مي اومد. شب كه شد، همه جا پر از صداي جيرجيركها بود. پرنده ها همه جا بودند و آواز مي خوندند و....كاشكي يه ضبط صوت داشتم و صداها رو ضبط مي كردم! هيچ خبري از صداي ماشين و شلوغي مردم نبود، همه جا فقط صداي طبيعت بود. ( اونها واسه مشاغلي مثل جواب دادن به تلفن، گوينده ي راديو شدن و ...خيلي مناسبن.) _ خصوصيات آدمهاي ديداري : اين دسته از آدم ها، بيشتر به چيزهايي كه به چشم مي بينند، توجه مي كنند. وقتي هم كه مي خواهند در مورد چيزي حرف بزنند، طوري صحبت مي كنند كه انگار تصوير اون جلوي چشمهاشونه. وقتي هم كه چيزي رو توصيف مي كنند، مخاطبشون فكر مي كنه داره اون صحنه رو با چشم هاي خودش مي بينه!اون ها معمولا" تند و زياد حرف مي زنند.و هيجان زيادي دارند و از حركات دستشون هم زياد استفاده مي كنند. مثلا" اگه يه آدم ديداري بخواد جايي از طبيعت رو توصيف كنه، ممكنه بگه : همه جا سبز سبز بود. درختها اينقدر بلند بودند كه انگار سرشون به سقف آسمون مي خورد. رودخونه مثل آينه بود. مي تونستي خودت رو توش ببيني. اگه يه دوربين همراهم بود، بهترين عكس ها رو ثبت مي كردم.كاش نقاش بودم و اون منظره رو مي كشيدم! ( معمولا" كساني كه نقاشي بلدن يا اون رو دوست دارن،جزو آدم هاي ديداري هستند.) _ خصوصيات آدم هاي لمسي: اين دسته از آدمها ، بيشتر به چيزهايي كه مي شه لمسشون كرد، توجه دارند.از نظر احساسي، عميق تر از ديگران هستند.خيلي در ظاهر آروم هستند اينقدر كه گاهي فكر مي كنيم دچار سستي و رخوت هستند. اونها سعي مي كنند ملايم و متين باشند . اونها با چيزهايي كه با دست ميشه لمسشون كرد ميانه ي خوبتري دارند. وقتي يك آدم لمسي مي خواد جايي از طبيعت رو توصيف كنه، ممكنه بگه : پام رو كه توي آب رودخونه كردم، سردي آب رو توي همه ي سلول هام احساس كردم. باد خنك هم مي خورد به صورتم، گلهاي كنار رودخونه مثل مخمل نرم و لطيف بودند. بوي عطر گلها هنوز داره دماغم رو قلقلك مي ده و... ( اون ها عطر شناس هاي خوبي مي شن! ) تمرين _ به آدم هاي اطرافتون فكر كنيد و به خودتون. توي دفترتون بنويسيد كه به نظر شما ،هر كدوم ، جزو كدوم دسته هستيد. اولين كار ، هم در ارتباط واقعي و فيزيكي ، و هم در ارتباط ذهني و تجسم خلاق ، با يك آدم ، اينه كه به حرفهاش و رفتارهاش دقت كنيم و ببينيم جزو كدوم دسته ي بالا قرار داره. البته فراموش نكنين، ما ،بيشترمون، همه ي اين جنبه ها رو داريم اما حتما" يك جنبه قويتر از بقيه است. نكته ي مهم :چرا مهمه كه بفهميم اطرافيان ما جزو كدوم دسته هستند؟ مثلا " اگه آرزوي شما به دست آوردن يك دوسته و طبق قانون هاي سيستم آرزوها دارين درباره ي اون تجسم خلاق مي كنين ، حتما" بايد بدونين اون جزو كدوم دسته است. فرض مي كنيم كه آرزوي شما دوستي با يك فرديه كه ديداريه. اگه شما توي تجسم خلاقتون ، مجسم كنيد كه داريد تلفني با اون حرف مي زنيد و تلفني بهش ابراز علاقه مي كنيد اون حتي اگه اين انرژي شما رو دريافت كنه، احساس خيلي خوبي در اون به وجود نمي آد . اگه مجسم كنيد كه اون رو در آغوش گرفتين ، و داريد بهش مي گيد كه چقدر براتون مهمه، باز هم همين طوره.! حتي گاهي ممكنه اون انرژي كاملا" مثبتي دريافت نكنه يا حتي انرژي منفي دريافت كنه! شما بايد مجسم كنيد كه دارين به اون هديه مي ديد، در حالي كه كنارش هستين، بهش لبخند مي زنيد و ... اين در دنياي واقعي و فيزيكي هم همين طوره. وقتي مي خواين با همسرتون صحبت كنين، وقتي مي خواين بچه تون رو نصيحت كنين، وقتي به هر دليلي مي خواين با كسي ارتباط برقرار كنين، بايد حتما" از روي نوع حرف زدن و رفتارهاش، تشخيص بدين كه جزو كدوم دسته است تا بيشترين تاثيرگذاري رو، روي اون داشته باشين. _ با هركدوم از اين آدم ها بايد يه جور خاص برخورد كرد.اين به اين معني نيست كه بر خلاف واقعيت خودتون رفتار كنين، بلكه به اين معنيه كه بدونين ارتباط برقرار كردن درست، يك فن و هنره و مثل هر چيزي آداب داره. من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
07-14-2014, 10:16 PM
ارسال: #40
|
|||
|
|||
RE: دوره توانگری و جذب
_ با آدمهاي ديداري (بصري) چطور بايد ارتباط برقرار كرد؟
اول از همه مراقب باشين كه موقع مشكلاتشون به اون ها راه حل ندين، چون اونها احساس كوچك بودن و ديده نشدن بهشون دست ميده. احساس مي كنند شما نتونستين اون همه عنصر ديدن رو كه در اون ها وجود داره، ببينيد! و نتونستين باور كنين كه اون ها خودشون خيلي خوب همه ي راه حل ها رو مي بينند! توضيح و تفسير زياد حوصله ي اون ها رو سر مي بره. بهترين كار اينه كه با دقت و عشق بهشون گوش بدين و اون ها رو ببينيد. نظر اون ها به هر چيزي كه به چشم بياد، جلب ميشه. اونها عاشق كادو دادن و كادو گرفتن هستند. حتما" روي كادوي اونها ، احساس قشنگي رو كه بهشون داريد، بنويسيد تا اون رو ببينند و بخونند. والا ممكنه با بي تفاوتي اون رو به كناري پرتاب كنند! براشون نامه بنويسين حتي در حضور خودشون! با اون ها بايد پر شور و پرهيجان بود. انگار هر روز اولين روزيه كه با اون ها برخورد كردين! ديداري ها از آدم هاي شل و ول و آدمهايي كه كند تصميم مي گيرند، متنفرند.اونها به اينكه از ديد ديگران چه طوري هستند، خيلي اهميت مي دن. واسه همين مدام بايد نشونشون بدين كه در ديد شما، بهترين هستند و دوستشون دارين . موقع حرف زدن با اون ها بهتره از حركات دست و صورتتون بهترين استفاده رو بكنين. با اون ها رفتار مودبانه و خيلي احترام آميز داشته باشين. فراموش نكنين هميشه جلوي پاي يك آدم ديداري بلند بشيد تا ببينه كه چقدر براش احترام قائليد! _ با آدمهاي شنيداري ( سمعي) چطور بايد ارتباط برقرار كرد؟ چون سمعي ها خيلي به چيزهايي كه مي شنوند، اهميت مي دهند، موقع حرف زدن با اونها از جملات بسيار محترمانه و مودبانه استفاده كنين. هيچ وقت صداتون رو بلند نكنين و آروم تر از بصري ها با اون ها حرف بزنين.اگه بهترين حرفها رو با حداقل كلمات يا حس گفتاري معمولي يا بدون عشق، به يه شنيداري بگين اون هيچ چيز از مهربوني حرفهاتون نخواهد فهميد! سعي كنين شمرده و قشنگ با اونها صحبت كنين. سمعي ها از شنيدن جمله ي دوستت دارم بيشتر از هر هديه اي خوشحال مي شن. مدام بايد از شما بشنوند كه براتون مهم هستند. گذاشتن يه موسيقي قشنگ براي اونها خيلي آرومشون مي كنه.اگه هزار تا كار براشون بكنين اما به زبون نگين كه چقدر دوستشون دارين، باز هم انگار هيچ كاري نكردين! يادتون نره وقتي با يك آدم شنيداري تند حرف بزنيد، اون ديگه هزاران نيكي و مهربوني اي رو كه در عمل نشونش دادين، نمي تونه ببينه! اون قبل از هر چيز نياز داره كه شما رو بشنوه! و شما هم حرفهاي اون رو بشنوين! پس مقابلش به سكوت فكر نكنين. ساكت شدن شما اون رو مي ترسونه و فكر مي كنه ديگه براتون اهميت نداره! مدام با كلام تشويقش كنين. _ با آدم هاي لمسي چطور بايد ارتباط برقرار كرد؟ با اون ها بايد ملايم صحبت كرد. بايد دستهاشون رو گرم فشرد . بايد اونها رو در آغوش كشيد تا باور كنند كه شما در كنارشون هستيد. هيچ چيز بهتر از يك تماس مهربان ، اونها رو آروم نمي كنه. اين براي اونها از هر هديه يا جمله ي دوستت دارم با ارزش تره. اگه هزار بار به اون ها عشق بديد اما موقع فشردن دست شما، احساس كنند دستتون سرده، اون وقت گيج مي شن و فكر مي كنن حتما" براي شما ارزشي ندارن. مثلا" اگه فرزند شما جزو لمسي ها باشه، حتما" موقع نصيحت كردنش، اون رو در آغوش بگيرين! بدترين راه ايجاد نفرت در يك آدم لمسي اينه كه روي اون دست بلند كنيد! يادتون باشه يك آدم لمسي با بدنش صحبت مي كنه و با بدنش دريافت مي كنه. گوش و چشم اون هرگز به اندازه ي بدنش نمي بينه و نمي شنوه! اول دستش رو بگيريد بعد باهاش صحبت كنيد! اونها آدم هاي پر احساسي هستند و دوست دارند هر چيزي رو كه دوست دارند، در آغوششون بفشارند! و اما قوانين ارتباطات: قانون اول _ در ارتباطات نبايد از خود گذشتگي كنيم! وقتي ما از خودمان مي گذريم، ناخودآگاه ما ، براي ما ايجاد توقع مي كنه.ما با خودمون مي گيم امروز من مي گذرم و اصطلاحا" وا مي دهم تا فردا اون بگذرد و وا بدهد! اين جاست كه بعد از مدتي ضمير نا خود آگاه ما بعد از چند بار از خود گذشتگي مي گه: پس من چي ؟ كي نوبت منه؟ و اين جا ديگه فاتحه ي ارتباط خونده است! بعضي ها فكر مي كنند كارهاي ذهني يعني گذشتن كامل از خود! ابدا"! بله، درسته! شما هر چي ببخشيد، دريافت مي كنيد، اما موقع بخشيدن تصميم بگيريد بي قيد و شرط ببخشيد نه اينكه هر بخششي در شما ايجاد يك طلبكاري نهفته بكنه. قانون دوم _در ارتباطات هميشه ديوار شيشه اي بين خودتان و ديگران را حفظ كنيد.يعني هميشه فكر كنيد يك ديوار شيشه اي بين شما و ديگران است! نه اينقدر نزديك بشيد كه اين ديوار ترك برداره و نه اينقدر دور بشيد كه نشه ارتباط برقرار كرد. متاسفانه بيشتر ما عادت كرديم كه با يك سلام همه ي زندگي خودمون رو براي ديگران شرح مي ديم و بعد كه ارتباط قطع شد، تازه پشيمون مي شيم. قانون سوم _در ارتباطات هميشه ديوار حرمت را حفظ كنيم.عشق يعني احترام.بدون احترام عشقي وجود نداره! اگه ما حرمت ديگران، احساسات و افكار و عقايدشون رو نگه نداريم، كسي هم حرمت ما را نگه نخواهد داشت. يادتون نره دعواي بزرگ از شوخي كوچك شروع ميشه! در ضمن فراموش نكنيم كه، يكدفعه جوگير نشيم! اگر دو نفر خط ارتباطشون پر رنگه و دارن با هم شوخي مي كنن، ما اجازه نداريم فكر كنيم كه مي تونيم همون شوخي رو با اون ها انجام بديم! قانون چهارم _ ياد بگيريم ارتباط هايمان را تفكيك كنيم.يعني به قول استادم، به خودمون بگيم با اين دوست قراره فقط تا سر كوچه بروم و با آن يكي تا قله ي قاف! با سومي تا پاي پله هم نخواهم رفت! قانون پنجم _اول خطوط را كمرنگ بكشيم! بله!ارتباطات مثل نقاشيست! اول خطها را كمرنگ بكشيم، اگر مطمئن شديم، درست است، آن ها را پر رنگ كنيم. چون خطوط كمرنگ رو اگر اشتباه باشند، راحت تر از خطوط پر رنگ مي شه پاك كرد. خطوط پر رنگ، حتي اگه پاك بشن، جاي چركشون رو باقي مي گذارن! قانون پنجم _اولين كار در ارتباطات شكستن حوزه ي مقاومت است! ما سعي مي كنيم ، ارتباط را برقرار كنيم و بعد آن را به ديگري منتقل كنيم. اما اين اشتباهه! چون ضمير ناخود آگاه هر انسان، به صورت ذاتي، سدي از مقاومت ايجاد مي كنه. اگه ما متوجه ي اشتباه شخصي بشويم و به او بگوييم "بيا به تو ياد بدهم ، چون داري اشتباه مي كني!" او حتما" مقاومت مي كند و ضمير نا خود آگاهش شروع به لجبازي مي كند. اين ارتباط ، راه دارد.در واقع بايد فراموش نكنيم كه ارتباط ، برخورد دو ضمير نا خود آگاه به هم است نه برخورد فيزيكي دو آدم با هم! پس مهمترين چيز در يك ارتباط، اين است كه حوزه ي مقاومت مخاطب شكسته بشود تا بپذيرد كه با شما ارتباط برقرار كند.قانون مي گويد: راه اين كار همانند سازي است! قانون ششم _ اول همانند سازي انجام مي شود بعد انتقال ارتباط! نه بر عكس! " بندلر" مي گويد: " وقتي نمي تواني كسي را شكل خودت بكني، خودرا مثل او بكن! " انگليسي ها مي گويند: " وقتي در روم هستي، همان كاري را بكن كه رومي ها مي كنند! " به اين مي گويند " همانند سازي". همانند سازي يعني وجه مشركي پيدا كن كه بتواني از آن طريق به دل مخاطبت نفوذ كني! يعني ببينيد، طرف مقابل شما چه چيزي را دوست دارد. مثلا" اگر كسي بخواد با يك فيزيك دان كوانتم ارتباط برقرار كنه، نمي تونه در اولين برخورد از يك مرغداري با اون حرف بزنه و نظرش رو جلب كنه! وقتي كسي از شعر متنفره، نميشه با خوندن شعر ، به اون نزديك شد! يك داستان واقعي _ پسر جواني خيلي دوست داشت كه با چارلز ديكنز آشنا بشه.اين پسر 22 ساله، كه مي دونست ديكنز اهل اين ارتباطات نيست، در رفتار اون دقت كرد وديد كه ديكنز هر روز شش تا هشت صبح در پارك مي دوه! اون يه لباس و كفش شبيه لباس ديكنز خريد و هر روز به فاصله ي صد متر با ديكنز، مي دويد! پنج روز اول ديكنز به اون توجه نمي كرد اما بعد از پنج روز از اون پرسيد: " چرا خودت رو شبيه به من درست كردي؟ " پسر به اون گفت : " چون خيلي دوست دارم مثل شما باشم و با شما دوست بشم!پس تصميم گرفتم كارهايي رو كه شما دوست داريد، انجام بدم! " شايد باور نكنين اما همين قضيه و تلاش پسر، باعث دوستي اونها شد و ديكنز شروع به هم صحبتي با اون پسر كرد! اون پسر بعد ها نويسنده ي مهمي شد! نتيجه : پس اگه ما بريم و از آدم موفقي سوال كنيم كه راه موفقيتش چي بوده، ممكنه با ما ارتباط برقرار نكنه. راهش اينه كه اول شبيه اون بشيم يعني همانند سازي كنيم و بعد انتقال ارتباط ، برقرار مي شه. قانون هفتم _ براي چيزي به نام دوستي بايد وقت بگذاريد و بهايش را هم بدهيد! ممكنه بگيد اصلا" چرا بايد براي يك ارتباط اين همه كار رو بكنم؟چرا بايد زحمت همانند سازي به خودم بدم؟ يادتون نره اين يك انتخابه! پس منتش رو سر طرف مقابلتون نگذاريد! داستان تشنه شناس _ مردي برده اي رو به بهاي گزافي خريدو تو جواب كساني كه مي گفتن چرا اون رو خريده ، گفت كه اون برده تشنه شناسه! همه پرسيدن يعني چي؟ مرد گفت يعني اون تشنه هاي واقعي رو از غير واقعي تشخيص مي ده! به خواست دوستان، مرد يك مهموني بر پا كرد . هيچ آب يا نوشيدني اي در مهموني اون نبود. مهمانان كه تشنه شده بودن به مرد گفتن : پس چرا اين برده ي تو متوجه ي تشنگي ما نمي شه؟ برده گفت " هنوز تشنه نيستين! اين قضيه ادامه پيدا كرد تا اون جا كه يكي از مهمونها طاقتش تموم شد. از جاش بلند شد. شير آب حياط رو باز كرد و دل سيري آب خورد. برده جلو اومد و گفت : " حالا واقعا" تشنه بودين! " اگه حوصله ي وقت گذاشتن براي يك ارتباط رو ندارين ، پس واقعا" تشنه ي اون ارتباط نيستين! قانون هشتم _ در ارتباطات،آنچه را بر خود نمي پسندي، بر ديگران هم نپسند!اگه واقعا" تمايل به ايجاد يه ارتباط درست و پا برجا دارين، آنچه را كه بر خود نمي پسندين بر ديگري هم نپسندين! اگه دوست ندارين، طرف مقابلتون به شما دروغ بگه، پس شما هم دروغ نگين! اگه كسي مدام پشت ديگران حرف مي زنه، نبايد ناراحت بشه كه ديگران پشتش حرف بزنند! چون از هر دست كه بدين، از همون دست، پس مي گيرين.( قانون كارما) هر وقت مشكلي در ارتباط شما با كسي پيش اومد، هر وقت از رفتار كسي دلخور شدين، حتما" فكر كنيد آيا خودتون مشابه اون رو انجام ندادين ؟ هر توقعي كه از طرف مقابلتون داريد، فكر كنيد آيا خودتون در همون شرايط حاضرين اون كار رو انجام بدين؟ قانون نهم _ ياد بگبريم در آدم ها نكات مثبتشان را پيدا كنيم و به آنها بگوييم. اگه ما با ديگران احساس رقابت كنيم، نمي تونيم هرگز از اونها تعريف كنيم.وقتي احساس رقابت با ديگران مي كنيم كه خودمون رو با ديگران مي سنجيم.در حالي كه اين اشتباهه.ما فقط بايد خودمون رو با خودمون مقايسه كنيم چون هر كدوم از ما منحصر به فرديم! پس در ارتباطات وقتي نقطه ي مثبتي از كسي مي بينيم ، بايد حتما" به اون بگيم. يادتون باشه بايد حقيقت مثبت آدمها رو ديد و به اون ها گفت. نه اينكه مثلا" به كسي كه دماغ گنده اي داره الكي بگين كه عاشق دماغ اون هستين! در اون دنبال چيز ديگه اي بگردين! مطمئن باشيد در هر آدمي چيزي زيبا براي ستايش وجود داره! قانون دهم _ يادمان باشد همه ي آدم ها مثل ما ضمير نا خود آگاه و خاطرات و ... دارند. وقتي به بانك مي ريد و مي بينيد كارمند بانك عصبانيه و كارتون رو درست انجام نمي ده، اول با خودتون فكر كنيد كه شما هم گاهي پيش مي آد كه عصباني هستيد و حوصله ي كسي رو نداريد! اين جوري حد توقعتون در هر ارتباط ، پايين مي آد و در جاي درستش قرار مي گيره. و اما شعار ما در ارتباطات اينه : " از ما به ديگران ، خيرو آرامش برسد، چه اين ارتباط باقي بماند و چه باقي نماند! ( اين همون عشق بي قيد و شرطه! يعني بخشيدن براي عشق بخشيدن! نه براي دريافت كردن! و اين بالاترين درجه ي ارتباطه! ) خدايا! به ما كمك كن تا از ما به همگان ، تنها خير و آرامش برسد! آمين! من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود پس بخواه دوره توانگری و جذب |
|||
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
10 نقل قول از کهن مرد دوره رنسانس، لئوناردو داوینچی.... | mallarme | 0 | 1,899 |
05-04-2013 02:30 PM آخرین ارسال: mallarme |
|
SUCCESS آهنرباي جذب موفقيت در درون شماست | اقاي ايـــده | 0 | 1,082 |
02-29-2012 04:43 PM آخرین ارسال: اقاي ايـــده |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان