ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
کارآفرینان برتر زمان کنونی: 09-24-2025, 11:54 AM |
|||||||
|
کارآفرینان برتر
|
01-22-2013, 01:39 AM
ارسال: #21
|
|||
|
|||
یه ابهری مالک کارخانه نووون سحر!!!
نام ونام خانوادگی: مهدی خان محمدی
شركت: پیشرفت پخت، نان سحر تحصیلات: دیپلم نام محصول: ماشین آلات پخت و پز در شهرستان ابهر به دنیا آمدم و پدرم در آن زمان تاجر فرش بود ولی ایشان به دلایلی ورشكست شدند و وقتی امتحان ششم ابتدایی را دادم دیگربه خانه نرفتم و از همان جا به سوی تهران حركت كردم. ابتدا در یك كارخانه و بعد در یك مغازه میوه فروشی مشغول به كار شدم قابل ذكر است من حتی یك ریال لین پول ها را هم برای خودم بر نمی داشتم و كلیه پول ها را برای پدرم می فرستادم روزهایی كه پدرم ورشكست شده بود بسیار روزهای سختی بود و دائماً روز شماری می كردیم كه امتحانات زودتر تمام شود و بتوانم كاری انجام بدهم. بعد از مدتی كار در میوه فروشی با كمك یكی از مشتریان در كارخانه كفش ملی استخدام شدم وخیلی زود ترقی كردم. در همان زمان بود كه عمویم شغل نان فروشی داشت و بیمار شد و من مدتی به او كمك می كردم تا وی مشتریانش را از دست ندهد و متوجه شدم كه دنیای بیرون با فضای در بسته كارخانه بسیار فرق می كند و امكان پیشرفت بسیاری در آن وجود دارد از كارخانه كفش استعفا دادم ولی قبول نمی كردند و به رئیس كارخانه گفتم كه می خواهم دنبال كاری بروم كه خودم رئیس خودم باشم به همین دلیل نان فروشی را تا 6ماه ادامه دادم و بعد از آن از عمویم اجازه گرفتم كه مستقل كار كنم و بعد از مدتی توانستم موتورسیكلت خریدم و با آن شروع به كار كردم. بعد از مدتی كار ما رونق گرفت، بعد از مدتی متوجه شدم كه هیچ نانوایی قادر نیست كه نان ما تأمین كند بنابراین نان سحر فعلی را ابتدا چهار سال اجاره كردیم و بعد از چهار سال آن را خریداری كردم و به بهداشت آن رسیدگی كردم و با كمك مدیر یك شركت آلمانی ماشین آلات را از آلمان وارد كردیم و من اولین كسی بودیم كه ماشین آلات را به صورت خصوصی از آلمان وارد كردیم. ماشین آلات آمد و تحول كار ما از آن روز شروع شد. بعد از انقلاب امكان استفاده از خدمات آلمانی ها وجود نداشت و ما می توانستیم بدون اینكه به آن ها نیاز داشته باشیم مشكلات ماشین آلات را خودمان برطرف كنیم. وبعد از مدتی توانستیم نواقص ماشین آلات سایر شركت ها را هم برطرف كنیم. در دوران كودكی مهم ترین چیزی كه برایم وجود داشت اینكه به تهران بیایم و كار كنم و پدرم را از آن وضعیت نجات دهم ولی زمانی كه از كارخانه كفش بیرون آمدم و متوجه شدم كه بازار و جامعه بسیار بزرگ است، رویای بسیار بزرگتری را در سر می پروراندم. من بسیاری از كشورهای آسیا واروپا را گشته ام ومتوجه شدم در هیچ كشوری مانند ایران انسان نمی تواند كارآفرین باشد. به كار نان علاقه بسیار داشتم و آرزویم این بود كه كارخانه بزرگ نان داشته باشم ودر كارم مؤفق باشم و مردم نانی را كه از من می خرند برایم دعا می كنند. در كودكی به آن شكل دچار بحران عاطفی خاصی نشده ام ولی من تازه توانسته بودم كه نان سحر را خریداری كنم و دوست داشتم تا به پدر ومادرم خدمت كنم كه متأسفانه مادرم فوت كرد. الان خیلی افسوس می خورم كه چرا تحصیلات دانشگاهی ندارم وافسوس می خورم كه ای كاش با این تجربه كاری تحصیلات دانشگاهی هم داشتم طبیعتاً موفق تر می شدم ولی اعتقاد كه تحصیلات دانشگاهی شرط اصلی نیست ولی كسی كه بتواند هم در كار موفق باشد و در تحصیل او را باید ستود. آینده را بسیار روشن می بینم چون كلاً انسان خوش بینی هستم اگر انسان به خداوند امید داشته باشد و با تمام وجود فعالیت كند حتماً در كارها مؤفق می شویم. موفقیت یا شكست دست خود انسان است، سرنوشت و قسمت در زندگی انسان تاثیر بسیار اندكی دارند و معتقدم هر كسی سرنوشتش را خودش رقم می زند. در زندگی بد شانسی های زیادی آوردم ولی خوشبختانه در كار مشكلی نداشتم و ای به دلیل فعالیت و تلاش خودم بود. هر كاری فراز و نشیب خاص خودش را دارد اگر به كارتان ایمان دارید هرچند اگر چندین بار هم شكست بخورید باز هم ادامه می دهید و با مشكلات مبارزه می كند. من هیچ كاری را نصفه رها نكرده ام و معتقد بودم كه مشكلات را باید بشكنم. از انتاد هراسی ندارم وتا كنون هم بیشتر از مشورت با دیگران استفاده كرده ام. اگر انتقاد سازنده باشد انسان باید به آن عمل كند ولی باید فرد خودش تشخیص دهد كه كدام انتقاد سازنده است وكدام مشكل آفرین. انتخاب رشته و هدف برای جوانان بسیار مهم است اگر جوانان نتوانند اهداف خود را مشخص كنند ودر كارهایشان بلاتكلیف باشند از زندگی و پیشرفت بسیارعقب می مانند. هدفم از كار كردن تأمین مشكلات مالی خانواده ام و همچنین تأمین نیازهای شخصی بود. با رقبای داخلی ارتباط نزدیك داریم و اعتقاد دارم باید به یكدیگر كمك كنیم. از جوانان خواهش می كنم كه اول اعتقادشان به خدا باشد و دوم اینكه بدون تلاش به جایی نمی رسد. جوانان باید تحصیل كنند و در كنار كار با تحصیل هم آشنا شوند. |
|||
01-22-2013, 01:42 AM
ارسال: #22
|
|||
|
|||
این آقا شامپو و صابون شرکت داروگر رو براشون درست می کنه!!!
نام و نام خانوادگی:آقای مهندس محمدی
نام شركت: كیمیا (گلپاد) نام محصول: ژل ضد عفونی كننده و سفید كننده دست تحصیلات: 16 سال سابقه كار دارم و در شركت زمزم، كارخانه رنگ و كف مدیر عامل بودم و در گروه شیمیایی و نساجی بنیاد شهید هم فعالیت داشتم و مدیر تحقیقات صنعتی در جهت نوآوری و طرحهای توسعه شركت كف فعالیت می كنم. شركت سهامی كف به جزء برنامه ها و طرح های توسعه ای كه داشته و افزایش شركت های تحت مالكیت، شركت كیمیا را برای تولید مواد اولیه مصرفی شوینده ها و سایر مواد اولیه ای كه در دستور كاری تولید است می خرد و همچنین در شاخه دیگر به تولید محصولات جدید به نام تجاری گلپاد بپردازد. كلیه پروژه های شركت سهامی كف چه در شركت كیمیا و چه در داخل خودش نو آوری بوده است، محصولات جدیدی كه در خود شركت داروگر در چند سال اخیر به وجود آمد، شامپو ویتامینه، بابونه، بدن، شامپو بچه و شامپو بدن، مایع ظرف شویی ریكا طلایی، كرم زد آفتاب، مرطوب كننده، كرم روز، خمیر اصلاح، صابون گلیسرینه و محصولات جدیدی كه برای اولین بار در كشور ما تولید شد ژل دست، شامپو حاوی دانه های ویتامینه، شیشه پاك كن بوده است. شركت كیمیا برای اولین بار ژل سفید كننده را تولید كرده است. این نوع سفید كننده با حذف مقدار زیادی كلر از بوی بد كلر رها شدیم و امیدواریم كه بتوان در آن اسانس خوشبویی پیاده كرد كه بشود به خوشبو كردن محیط كمك كرد. این شركت برای اینكه كارایی بهتری داشته باشد و با توجه به وجود متخصصین مجربی كه دارد، سه كمیته اصلی تشكیل شده است كه شامل كمیته نوآوری، برای طراحی و تحقیق محصولات جدید، كمیته طرح و توسعه برای به اجرا گذاشتن طرح های توسعه شركت و كمیته بهره وری برای برای رسیدگی به امور اجرایی. حركت حدود این سه محور شرایطی را فراهم می كند كه به یك سازمان تغیر پذیر تبدیل شود و بتواند با سرعت لازم و تحت مطالعه كافی به طرح های توسعه و تغییر طلبی های آن بر اساس بازار داخلی و استاندارد از بازار شوینده ها در سطح جهانی استفاده كند. ژل ضد عفونی كننده دست، كه جزء آخرین پدیده ها كه جزء آخرین پدیده های شركت ما است، اولین بار در آمریكا تولید شده است. ما توانستیم بر اساس آخرین پدیده های بازار جهانی و اقتباس از آن ها و ایجاد یكسری تغیرات به تولید چنین محصولی دست یابیم. در پایان آن گونه كه ما از دكتر احمد یاد گرفته ایم كه صنایع موفق مملكت های موفقی را به وجود می آورند و بر عكس، امیدوارم كه در واحد های صنعتی مان تفكراتی شكل بگیرد كه به غیر از اجرای كارهای روزانه، فرصت های كافی برای مطالعه برنامه های آینده شركت، تعین استراتژیهای مناسب شركت و به وجود آوردن پتانسیل های متناسب به منظور اجرای پروژه های مختلف به وجود بیاید زیرا انجام چنین كارهایی می تواند ضامن آینده شركتها و بحث ایجاد اشتغال و اضافه كردن ارزش افزوده و بهره ور شدن شركت باشد، به این نتیجه نمی رسیم مگر مگر این كه بتوانیم این را به حركت سازمانی در درون شركت ها تبدیل كنیم و امیدوارم واحد های بهره وری در كل كشور بتوانند به نوعی با هم مرتبط باشند و به یكدیگر سرویس دهی كنند كه با كیفیت بهتر بتوانند نتایج بهتری را بگیرند. |
|||
01-22-2013, 01:44 AM
ارسال: #23
|
|||
|
|||
نرفتن به دانشگاه علت موفقیت!!!
نام ونام خانوادگی: آقای عدالت پیشه
شركت: كاوش الكترونیك تحصیلات: دیپلم ریاضی نام محصول: كاوش الكترونیك ازهمان دوران كودكی به لوازم برقی و صنعت الكترونیك علاقه ی زیادی داشتم. در كل كارهای عملی را خیلی دوست دارم و علاقمند بودم كه در رشته های فنی ادامه تحصیل دهم. در سنین نوجوانی به جبهه رفتم و بعد از جنگ توانستم دیپلم بگیرم، اما ازهمان ابتدا به كارهای تولیدی عشق می ورزیدم و در رویا هایم خودم را در مدیریت صنعتی یك كارخانه یا مدیر عاملی می دیدم كه كار صنعتی انجام می دهم.از لحاظ خانوادگی مشكلی نداشتم و الان خوشبختانه، هم پدر و هم مادرم در قید حیات هستند كه امیدوارم همیشه در پرتو حمایت آنان قرار گیرم. در یك خانواده مذهبی در حد متوسط بزرگ شدم. پدرم در گذشته بازاری بود بعد از انقلاب در زمینه موٌسسات خیریه كار می كرد.از نظر اقتصادی هم در خانواده مشكلی نداشتم. از نظر من ادامه تحصیل و مخصوصا ٌتحصیلات دانشگاهی شرط لازم برای موفقیت نیست. علت اینكه در كنكور شركت نكردم این بود كه اعتقاد داشتم اگر بخواهم به دانشگاه بروم از آنچه كه به آن علاقه دارم دور خواهم شد. نظر من این بود كه هر جا كه نیاز داشته باشم از مشاوره افراد متخصص استفاده می كنم یا خودم در آن زمینه به مطالعه می پردازم. چیزی كه همیشه مرا ارضاء می كند كار كردن است. زندگی روال خودش را دارد و بستگی دارد كه چگونه با آن كنار بیاییم. به شانس و اقبال اعتقادی ندارم، هر كس خودش می تواند مسیر خودش را انتخاب كند. پدرم همیشه به ما نصیحت می كرد كه سعی كن نان خودت را در آوری، از این رو علاقه چندانی به كارهای دولتی نداشتم و برایم قابل تحمل نبود. به هدفی كه می خواستم هنوز نرسیده ام. ایرادهایی كه به كار وارد شده سلیقه ایست و به صورتی نیست كه كل مجموعه را زیر سوال ببرد. پشتكار حرف اول را در كار میزند و شاخصه ی اصلی همه ی افرادی كه در دنیا موفق شدند پشتكار است. تا به حال به شكستی كه مسیرم را تغییر دهد برخورد نكرده ام. به نظرم هیچ نقطه بن بستی در زندگی وجود ندارد و همیشه یك راه برای حل مشكلات وجود دارد. روحیه ام طوری است كه سعی می كنم كارم را به بهترین نحو انجام دهم اما اگر دیگران مخالف كاری كه انجام می دهم باشند، چندان تاًثیری در روحیه ی كاری ام ندارد. كار كاوش الكترونیك را به لحاظ همان ضعفی كه در مملكت ما هست و آن هم در زمینه كمك آموزشی شروع كردم. عامل اصلی كه باعث شروع كارم شد، مطالب كمك آموزشی بود. شاید آن زمان فكر می كردم اگر این كار انجام شود با یك بخش عظیم از پشتوانه دولتی كه آموزش و پرورش و صنایع از آن حمایت می كنند رو به رو می شویم و كارمان پیشرفت قابل توجهی می كند. رایزنی های اقتصادی در هر تولیدی وجود دارد، ما نیز جوانب كار را برسی كردیم، به نظر طرح موفقی بود.از زمانی كه این ایده به ذهنمان رسید تا شروع كار چیزی حدود 8 ماه طول كشید. این كار هزینه بالایی میبرد چون چند قطعه ی آن از نظر ساخت قالب بسیار پیچیده بود و هم جنس آن گران بود . از لحاظ مالی تعدادی از دوستان مخالف بودند كه كار را با وام بانكی شروع كنیم. ما كار را ابتدا با حجم پایینی از سرمایه شروع كردیم. مشكلی كه همیشه در ذهنم وجود داشته این بود كه، جنسی كه الان با این مشخصات وارد بازارمی شود و از اعتبار خاصی هم برخوردار است چرا نمی تواند یك پروانه ساخت بگیرد؟ این موضوع برای ما به عنوان یك مشكل بزرگ محسوب می شود. نقطه قوت كار ما این است كه از حجم بالای مشتری می تواند برخوردار باشد و نقطه ضعف كار هم از آنجایی است كه سلسله مراتب كارهایی كه انجام شده چون هدفمند نبوده است با یك وقفه چند ساله رو به رو شده است و این مسئله شعار اصلی ما را كه الكترونیك را با كاوش الكترونیك بیاموزید ، نمی تواند پوشش دهد. رسیدن به هر كاری غیر ممكن نیست فقط باید آستین همت را بالا زد و تلاش و پشتكار داشت. |
|||
01-22-2013, 01:46 AM
ارسال: #24
|
|||
|
|||
رویاها و آرزوهای دوران كودكی
نام:آقای مجید باویلی
نام محصول: میكرو پمپ نام شركت: مان پلاستیك تحصیلات: دیپلم حسابداری رویاها و آرزوهای دوران كودكی ام همان هایی بودند كه الان هم در ذهن می پرورانم، منتهی نوع كار در آن زمان در ذهنم نبود ولی به هر رویا و آرزویی كه در دوران كودكی و نوجوانی داشتم رسیده ام.بیشتر رویا ها و الگوهای من خود ساخته بوده است. پدرم می توانست به عنوان یك الگوی خوب در زندگی برای من باشد ولی متاًسفانه او را خیلی زود از دست دادم. بعد از پدرم الگوهایی كه می ساختم رویایی و ذهنی بودند، در دوران كودكی مشكلات زیادی داشتم پدرم را در10سالگی ازدست دادم، درحالی كه در اوج موفقیت های اقتصادی خودش بود. بعد از هر شكستی انگیزه و تلاشم برای جبران بیشترمی شود به نوعی كه به اطرافیان نشان می دهم كه با آدم ناتوانی رو به رو نیستند. مادرم شاغل نبود ولی از ارثی كه از پدرم به جا مانده بود زندگیمان را اداره می كردیم. ارث پدری من سالن هایی است كه الان واحدهای تولیدی من در آنجا مشغول به كار است. برخی مواقع پیش می آمد كه به یكسری مسائل جدی مالی بر می خوردیم. زمانی كه درس می خواندم به كار اشتغال نداشتم، جز یك مورد، در سن 15-16 سالگی كه در كارخانه ای در نزدیك محل سكونتمان برای ساعات كاری 6تا10 كارگر می خواست و این تجربه مفیدی برای من به حساب می آمد و بسیاری از مسائلی را كه آنجا دیدم در كار خود پیاده كردم. زمانی كه دیپلم گرفتم ازدواج كردم و بعد هم درگیر كار شدم و دیگر فرصت آن را نداشتم كه درس بخوانم، از آنجایی كه موقعیت لازم برای ادامه تحصیل را پیدا نكردم، نتوانستم ادامه تحصیل دهم و تمام علم و آگاهی كه دارم به صورت تجربی است و تما ماً با اتكا به خودم بوده است. من به شانس اعتقاد ندارم چون شانس به خود انسان بستگی دارد. تمایلی به كار در سازمان های دولتی نداشتم چون كه نمی خواستم محدود شوم یا شاید هم احساس می كردم كه جلوی بلند پروازی های من گرفته می شود چون از كودكی دوست داشتم آزاد باشم. اگر از آموزه های مذهبی در جهت مثبت استفاده شود موٌثر است و اگر غلط استفاده شود ضربه ی جدی وارد می شود و این درك دین بستگی به خود افراد دارد كه چگونه از آموزه های دینی استفاده كنیم. بنا به فرمایش حضرت علی(ع) كار عبادت است. دین ما نكات مثبتی در راستای فرهنگ كار و كارگری و كارآفرینی دارد اما متاًسفانه ازاین نكات كمتر استفاده می شود. من تقریباًحدود 15سال است كه به طور شبانه روزی كار می كنم و تا چند سال پیش كارهای اجرایی هم به عهده من بود. از شكست هایی كه خوردم به نوعی خوشحال هستم چون مطئناً دیگر سعی می كنم چنین شكستی را تجربه نكنم. از نظر من هر شكستی سر آغاز یك پیروزی بزرگ است. من چیزی را كه احساس كنم درست است حتماً انجام می دهم، ولی تا خوب جوانب را نسنجم و تمام زوایای آن را در نظر نگیرم حركتی انجام نمی دهم. جرقه ی تولیدی كه الان داریم، باعث رشد مجموعه مان شد و ما از تولید بطری پلاستیكی تبدیل به یك مجموعه مطرح شدیم.فكر این كار خیلی اتفاقی به ذهنم رسید.همسرم یك سرویس آشپزخانه خارجی خریداری كرده بود، روی این سرویس ها پمپ هایی نصب شده بود، من به برسی این پمپها پرداختم و متوجه شدم كه می توان این را در كشور تولید كرد. با برسی آن متوجه شدم كه بازار هم به این چنین كالاهایی نیاز دارد، پس بهتر است من نفر اول باشم. هدفم در درجه ی اول كسب درآمد بود منتهی راه كسب درآمد برایم مهم بود. تصمیم داشتم محصولی كه تولید می كنم، رقیبی نداشته باشد، كار تك باشد و تحسین دیگران را هم به همراه خودش داشته باشد و از همه مهمتر توانایی یك ایرانی درتولید را نشان بدهد. یك تولید كننده وقتی از كار لذت می برد كه زمانی كه وارد مجموعه اش می شود و متوجه می شود كه افراد مجموعه اش راضی هستند و از كنار او امرار معاش می كنند برای آدمی بسیار لذت بخش است. بعد از آتش سوزی كارخانه نجاری به زیر صفر رسیدم. شروع كارمان با پول بهره ای آزاد بود و قسمت خیلی جزئی آن را با وام بانكی تاًمین كردیم. برای بازار یابی محصولمان كار خاصی انجام ندادم، فقط برای خریداران مشكلات صابون های جامد را بیان كردم و به آنها اطمینان دادم كه بازارحتماً از این مایع دستشویی استقبال می كند. از جمله موانعی كه در راه این كار وجود دارد، ضعف تخصص در همان ابتدا در ایران حس می شود.از طرفی قالبساز مجرب ومتخصص كمبود داشتم كه بتوانم به آن تكیه كنم .در شروع كارمان مشكلات مالی وجود داشت .مشكل عمده ما، مشكل سیستم است و مشكل نا برابری دلار بود. اگر می خواهید در كارتان موفق شوید اول نیاز جامعه را در نظربگیرید نه نیاز خودتان را و به كاری كه می خواهید شروع كنید عشق بورزید، در رویا ها همانطور كه موفقیت را می بینید شكست ها را چاره اندیشی كنید و با اولین یا دومین مشكل از كارتان سرد نشوید، علم و تجربه مكمل یكدیگر هستند زمانی موفق می شوید كه از هر دو آن ها بهره برده باشید. |
|||
01-22-2013, 01:47 AM
ارسال: #25
|
|||
|
|||
به کدوم از سازای موسیقی علاقه داری؟
نام و نام خانوادگی: افشین سپهوند
نام محصول: دستگاههای تولید نت موسیقی، هم آوا، متروفون و گام نواز شرکت: صوت آذین تحصیلات: لیسانس ریاضی کاربرد در کامپیوتر در سال 1350 در تهران متولد شدم. پدرم دکترای حقوق دارد و شغل او قاضی دادگستری و استاد دانشگاه است. مادرم بازنشسته ی آموزش و پرورش است. خانواده ی ما کاملاً فرهنگی بود کتاب و کتابخوانی همیشه در خانواده ی ما مرسوم بوده و شبها که دور هم می نشستیم راجع به کتابهایی که می خواندیم صحبت می کردیم. من در دوران کودکی تا حدود زیادی در تصمیم گیری آزاد بودم و نسبت به الآن که مقایسه ای انجام می دهم، لااقل به نظرات ما بیشتر اهمیّت داده می شد. آرزوهای دوران کودکی من، از دیدن افرادی که در من تأثیر می گذاشتند شکل می گرفت. تمام مراحل تحصیل من در مدرسه ی دولتی گذشت. در راهنمایی و دبیرستان ریاضی ام خوب بود و در دبیرستان به فیزیک علاقه مند شدم. بر خلاف دوران کودکی ام به مسائل نظری و عمیق خیلی گرایش پیدا کردم و گرایشهایم کاملاً فرق کرد. بعد از گرفتن دیپلم شروع به تدریس کردم و در همان موقع با موسیقی آشنا شدم. تئوری موسیقی برای من درست مثل یک گمشده بود یعنی موقعی که موسیقی را شناختم خیلی متحول شدم. موسیقی اولین مقوله ی بود که من با آن برخورد داشتم و همه ی زندگی من را متحول ساخت. البته چند بار به ذهنم رسید که درس را رها کنم و فقط به موسیقی بپردازم ولی بعدها به فکر تلفیق این دو افتادم که نتیجه ی آن همین دستگاهها بود. من در دوران کار دائمی نداشتم ولی کارهای موقتی انجام می دادم. همیشه از دوران کودکی دوست داشتم برای خودم پولی داشته باشم و می توانم بگویم که بعد از دوران دیپلم هیچ پولی از خانواده نگرفتم. تا دو سال بعد از دیپلم ریاضیات، هندسه و فیزیک تدریس می کردم. بعد از تدریس مدتی کار برنامه ریزی برای شرکتهای خصوصی مثل برنامه ی حسابداری و برنامه های دیگر را انجام دادم. سپس شرکتی به نام کاج انفورماتیک را با سه تن از دوستانم تأسیس کردیم که فعالیت آن در زمینه ی فروش کامپیوتر، شبکه، نرم افزار و آموزش بود. من به مدت سه سال به عنوان رئیس هیئت مدیره در آن شرکت انتخاب شدم. موسیقی پدیده ای در زندگی من بود که من دائماً خود را با آن محک می زدم. یک روز تصمیم گرفتم دیکر آنجا کار نکنم سهام خود را به طور کامل به دوستانم واگذار کردم و از شرکت بیرون آمدم. در سال 70-71 یکی از دوستان کتاب وزن خوانی شان را منتشر کردند و من شروع به خواندن این کتاب کردم و امتحان دادم ایشان خیلی خوشحال شدند و از من خواستند که ریتمهای دیگر را هم کار کنم. من معتقد بودم ریشه ی همه ی اینها اعداد است از یکی از اساتید دانشگاه کمک گرفتم و ایشان کتابی راجع به جایگشت اعداد به من دادند و من در مورد این قضیه شروع به کار کردم. ما بر روی تئوری که پشتوانه این دستگاه بود خیلی مطالعه کردیم و من واقعاً می توانم بگویم شرکت صوت آذین یک شرکت تحقیقاتی است. من نتیجه ی تمام تحقیقاتم را به یکی از دوستانم نشان دادم و ایشان نتیجه ی تحقیقات من را تأیید کردند. سال 1376 این پروژه را شروع کردیم و دو سال بعد تولیداتمان را فروختیم و در همان زمان زمان اظهار نامه ی ثبت اختراع را اظهار کردیم و مهرماه 1379 به ما لوح ثبت اختراع دادند. اولین تولید ما دستگاه هم آوا بود که مشابه خارجی هم نداشت این دستگاه به مدت بیست روز در تالار وحدت امتحان پس داد تا به ما ثبت اختراع دادند. یکی از مشکلاتی که در ابتدای کار به وجود آمد و ما را به حالت ورشکستگی سنگین برد، نحوه ی قیمت گذاری و ارائه محصول به بازار بود چون اختلاف نظر وجود داشت و من تجربه ای از گذشته در زمینه ی تجارت داشتم ولی همکارم صرفاً دید فنی داشت و این دو دیدگاه کاملاً با هم متفاوت بودند. ما از ابتدای کار سرمایه اولیه مان را قرض گرفتیم در ابتدا فروش پول خوبی داشت ولی ما از حقه های بازار بی خبر بودیم. بازار یک سری راهکارهای مخصوص به خود دارد. من در مورد کار بازاریابی خیلی مطالعه کردم و وقت زیادی برای این کار گذاشتم و این مطالعه برای من خیلی مفید بود و واقعاً تأثیر داشت. مثلاً به جای اینکه تبلیغ را روی در و دیوار بزنیم در مجلّه های تخصصی تبلیغ کنیم. اینها تجربه هائی بود که با ضرر کردن و از دست دادن به آن رسیدیم و الآن هم هر چند وقت یک بار از نظر علمی یک بازبینی انجام می دهیم و به اصلاح روشهای موجود می پردازیم. |
|||
01-22-2013, 01:48 AM
ارسال: #26
|
|||
|
|||
RE: یه ابهری مالک کارخانه نووون سحر!!!
خان محمدی :
اگر انسان به خداوند امید داشته باشد و با تمام وجود فعالیت كند حتماً در كارها مؤفق می شویم. موفقیت یا شكست دست خود انسان است، سرنوشت و قسمت در زندگی انسان تاثیر بسیار اندكی دارند و معتقدم هر كسی سرنوشتش را خودش رقم می زند. خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
01-22-2013, 01:50 AM
ارسال: #27
|
|||
|
|||
شركت آفرند
نام و نام خانوادگی: علی رضا كرم لو
نام محصول: فون توفون و اینترنت شركت: آفرند تحصیلات: من علی رضا كرم لو هستم و در تهران متولد شدم. از كودكی به وسایل برقی علاقه زیادی داشتم و با وسایل برقی زیاد بازی می كردم یكی از عواملی كه باعث پیشرفتم شد با وجود مخالفت خانواده ام وارد هنرستان شدم و رشته الكترونیك را آنجا شروع كنم و از همان زمان علاقه زیادی به ساختن دستگاههای مختلف داشتم و همین باعث شد در همین زمینه حركت كردم. همه ی دوستان و همه ی برایم به عنوان یك چراغ راهنما بودند . در شروع همه ی كارها مشكلاتی وجود دارد و بحران اقتصادی تا حدودی وجود داشت، قطعاً در این كار خانواده، دوستان و آشنایان در پیشرفت كار بسیار به من كمك كردند. خوشبختانه بحران عاطفی خاصی نداشتم و سعی می كنم درگیر آن نشوم چون خیلی عقب می مانم. پدرم شاغل بود و مادرم خانه دار بود و پدرم در زمینه پوشاك فعالیت داشتند و از نظر اقتصادی مشكل خاصی نداشتیم. ادامه تحصیل مهم است منتهی تجربیاتی كه ما در خارج از دوران تحصیلمان بدست آوردم با ارزش تر از زمان تحصیل بود و زمانی هم كه خودمان شروع به كار كردیم متوجه شدیم كه حركت اصلی ما از این جا شروع می شود، به همین دلیل است كه انگیزه برای ادامه تحصیل پیشرفت پیشرفت می تواند باشد ولی كافی نیست. ما معمولاً در مقابل مشكلات خیلی انعطاف پذیر هستیم و سعی می كنیم كه ایده جدیدی را پیدا كنیم بنابراین آینده را همیشه روشن می بینم. شانس را ما خودمان به وجود می آوریم و درصد پیشرفتمان هم به ایمان خودمان بستگی دارد بنا براین خیلی نگران این مسائل نیستم. به هرحال نوا قصی همیشه دركار وجود دارد ولی این دلیل برعدم پیشرفت یك شركت نیست ما هر زمانی كه بخواهیم یك حركت جدید را شروع كنیم باید چندین سد را برداریم و در این راه مشكلات بسیاری وجود دارد، ولی در كل حركت مجموعه به نظر من یك حركت خاص و كم نظیر در ایران است. پشتكار حرف اصلی را در كار می زند هر چه اعتقاد شما به انجام كار بیشتر باشد، بیشتر پیشرفت خواهد كرد و از مشكلاتی كه پیش می آید نباید ترسید. انسانی كه شكست نخورده طعم پیروزی را هیچ وقت نمی فهمد، من بارها در زمینه های مختلف این مسئله را تجربه كرده ام اگر انسان از مشكلات درس بگیرد قطعاً آن را دیگر تكرار نمی كند و نواقصی كه وجود دارد را می توان از بین برد. قبل از این كه ما به ایده phon to phon برسیم در ایران كافی نت های بسیاری وجود داشت كه از طریق یكسری سایت های تلفنی ارتباط برقرار می كردند و قیمت ها هم بسیار ارزان بود و ما به این فكر افتادیم كه مردم بدون این كه مراجعه داشته باشند و به طور 24 ساعته و به صورت خودكار بتوانند چنین تجهیزاتی را استفاده كنند و به همین دلیل شروع به ساختن تجهیزات كردیم وتوانستیم كارت های تلفنی را عرضه كنیم كه شخص از منزل خودش یا از یك تلفن همگانی یا تلفن همراه به سادگی بتواند با خارج از كشور تماس برقرار كند، با توجه به این كه دنیای اینترنت دنیای بسیار وسیعی و جای پیشرفت بسیاری در آن وجود دارد، در واقع فعالیتمان را در زمینه خدمات اینترنتی متمركز كرده ایم. یكی از بزرگترین مخالفان در این راه شركت مخابرات محسوب می شد و ما آرزو می كنیم كه به جای این كه مشكل برای شركت های خصوصی به وجود آورند همه دست به دست هم دهند و برای رفع نیازهای جامعه یك حركت اساسی انجام دهند. در زمینه مالی كاملاً خودكفا عمل كردیم و هیچ كس كمكی در این زمینه به ما نكرد. ما كل ایران را سرویس دهی می كنیم و نمایندگانی در سراسر ایران داریم .رقبای ما از لحاظ سطح كاری و تعداد مشتركین در سطح پایین تری وجود دارند، ولی رقبا نیز به عنوان همكاران ما به حساب می آیند آگر آنها دچار مشكل شوند ما در جهت رفع آن می كوشیم و اگر برای ما مشكلاتی به وجود بیاید متقابلاً آن ها نیز به ما كمك می كنند. مشكلاتی كه در رابطه با این كار وجود داشت، تجهیزات انجام این كارو نداشتن نیروی تخصص در این زمینه بود. ولی با وجود شكلات بسیار توانستیم به لطف خداوند برآن ها غلبه كنیم. در پایان جمله ای را از بزرگان به كارآفرینان جوان آینده بیان می كنم : مهم نیست كه چه راهی را می روید و به چه چیزی اعتقاد دارید، فقط مهم آن است كه در راه خود ثابت قدم باشید. اگر كاری را كه می خواهید انجام دهید به آن كار هم اعتقاد دارید با پشتكار و توكل بر خدا از بدون ترس از مشكلات حتماً پیروز خواهید شد. |
|||
01-22-2013, 01:52 AM
ارسال: #28
|
|||
|
|||
RE: نرفتن به دانشگاه علت موفقیت!!!
عدالت پیشه:
به نظرم هیچ نقطه بن بستی در زندگی وجود ندارد و همیشه یك راه برای حل مشكلات وجود دارد. خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری اینستاگرام من : hoshangghorbanian |
|||
01-22-2013, 01:53 AM
ارسال: #29
|
|||
|
|||
وحید مازندرانی برترین قطعه ساز ایران خودرو
نام و نام خانوادگی: فیروز وحید مازندرانی
نام محصول: تولید محصولات پلی اوره تان و قطعه ساز برتر ایران خودرو شرکت: پلی اوره تان تحصیلات: فوق لیسانس شیمی در خانواده ای متولد شدم که پدرم کارمند وزارت امور خارجه بود و در دوره ی قبل از انقلاب ایشان مأموریتهایی را در خارج کشور داشتند و در سفارت ایران در آمریکا بودند و چون پدرم کارمند دولت بود و در جاهای مختلف مأمور می شد حق انتخاب محل زندگی دست خانواده نبود و ما در تصمیم گیری های مهم خانواده دخالت نداشتیم ولی تا حدی که اظهار نظر کنیم آزاد بودیم. در دوران کودکی کاری که درآمد زا باشد ولی پدرم از روی ناچاری برای اینکه بتواند زمینه ی تحصیلات ما را فراهم کند مجبور بود کار کند و ما برای امرار و معاش این احتیاج را نداشتیم. من در آمریکا متولد شدم و بعد از دو سال به همراه خانواده به ایران آمدم و بعد از آن نیز تا اواخر دوره دبیرستان باز هم دو، سه بار پدرم مأموریتهای خارج از کشور داشتند و من دوره ی دبستان و دبیرستان را در خارج از کشور گذراندم و کلاس چهارم دبیرستان به تهران آمدم و دیپلم را در سال 1374 در مدرسه اندیشه گرفتم. بعد از گرفتن دیپلم موقعیتی پیش آمد که من برای تحصیل به خارج از کشور اعزام شدم و در انگلستان در طی یک دوره اقامت شش ساله موفق شدم لیسانس مهندسی شیمی و بعد هم دوره ی فوق لیسانس را در همان رشته و در رابطه با فرایندها در دانشگاه برلین کسب نمایم. معمولاً در دوره ی تحصیلات، تابستانها به طور پراکنده، کارهای نه چندان آموزنده و کارهایی که درآمد معمولی داشت انجام می دادم، که یکی فروش دایره المعارف بود که به صورت ویزیت کردن مشتریان بود و کار ساده تر مثل متصدی پمپ بنزین بود و من در دوره ی دانشجویی به مدت زیادی کار نکردم و مخارج من را خانواده متحمل می شد. من از دوران کودکی تا پایان تحصیلات دانشگاهی دنبال آمال و آرزو بلند مدت نبودم و چون در خانواده ی فرهنگی بزرگ شده بودم علاقه به کار فرهنگی داشتم. حدود 24 سال سن داشتم که به ایران آمدم سه ماهه ی اول را در شرکت مهندسی مشاور برای صنعت نفت کار کردم که با علائق و رشته ی من مطابقت نداشت از آنجا بیرون آمدم و یک بانک صنعتی که جدیداً تأسیس شده بود به عنوان کارشناس پروژه های پتروشیمی استخدام شدم و در آنجا دو سال و نیم فعالیت کردم. وظیفه ی کارشناسان در آنجا این بود که توجیه پذیری پروژه اقتصادی را ارزیابی کنند. دو سال هم در آنجا کار کردم سپس در سال 1355 من به اتفاق سه نفر از دوستانم اقدام به تأسیس شرکت پلی اوره تان کردیم. در آن موقع محصول شرکت، پانل های پیش ساخته ساختمانی از جنس پلی اوره تان بود که در واقع به آن ساندیچ پنل می گفتند و پلی اوره تان در وسط آن بود که در واحد های مسکونی، سردخانه و غیره استفاده می شد و مربوط به صنعت ساختمان سازی بود. ایده ی این کار را یکی از شرکاء که در پایان تحصیلاتش در آمریکا بود و در آنجا مطالعاتی انجام داده بود که این تکنولوژی تقریباً جدید بود و در آمریکا و مناطق گرمسیر، این مدل خانه سازی رواج داشت به دنبال این قضیه رفته و اطلاعات مقدماتی و دانش فنی را کسب کرده و پیشنهاد این کار را به گروه ما داد. سال 1357 آماده ی تولید شدیم و خط را راه اندازی کردیم و چون این رویداد با انقلاب تقارن پیدا کرد صنعت ساختمان و پروژه های ساختمانی افت پیدا کرد و ما محصولی برای تولید کردن نداشتیم لذا برای اینکه از راه دیگری کارخانه و پروژه را زنده نگه داشت و از طرفی بانکها هم دنبال قرض شان بودند و قبل از اینکه ما به مرحله ی ورشکستگی برسیم من آخرین تلاشم را کردم و با دوستان تصمیم گرفیتیم با همان ماشین آلات در زمینه ی تولید فولهای صندلی برای صنعت خودرو سازی فعالیت کنیم. در نیمه ی 1359 با دو شرکت سایپا در ایران خودرو قرارداد بستیم. هدف اولیه را کامل و تا سال 60 به صورت کار ساختمان سازی و مسکن شروع کردیم و با داشتن کارخانه یکوچکی که ظرفیت آن محدود بود آن ظرفیت را به طور کامل به کار دیگری تخصیص دادیم و از پلی اوره تان جهت ساختمان سازی به پلی اوره تان جهت صنعت خودرو سازی حرکت کردیم و در این سالها متخصص این کار در سطح کشور شدیم. |
|||
01-22-2013, 01:55 AM
ارسال: #30
|
|||
|
|||
سنگ فرشهای خیابان از طلاست
نام و نام خانوادگی: احمد طاهری طلب
نام محصول: انواع سنگهای مخصوص سنگ فرش شرکت: فراز ایران تحصیلات: لیسانس الکترومکانیک در سال 1319 در تهران متولد شدم. پدرم در دفتر اسناد رسمی دفتر دار بود. زندگی ما یک زندگی کاملاً معمولی بود به طوری که هزینه های زندگی ما به سختی تأمین می شد و ما مجبور بودیم برای جبران هزینه های زندگی کمک خرج پدر باشیم. من در دوره ی دبیرستان که درس می خواندم در تمام سالها شاگرد اول بودم ولی سال چهارم دو ساله شدم. آن سال من و دوستانم هیأت قرآن را تأسیس کردیم و شبها به جای آنکه درس بخوانیم فقط قرآن می خواندیم. ان سال من و همه ی دوستانم دو ساله شدیم دو سال بعد از این موضوع دیپلم گرفتم. در دانشگاه، رشته الکترو مکانیک را انتخاب کردم با وجود اینکه در رشته ی ساختمان هم پذیرفته شده بودم، دانشگاه فنی را به خاطر علاقه ی زیادی که به صنعت داشتم انتخاب کردم. به کار خودم اعتقاد داشتم به خاطر همین خیلی قاطع تصمیم گرفتم و رشته الکترومکانیک را انتخاب کردم. دوران کاری من از ده سالگی شروع شد. از بچگی به کارهای صنعتی و فنی علاقه داشتم به همین دلیل تابستانها در مغازه ی یکی از دوستان پدرم به عنوان شاگرد مغازه کار می کردم. در سال پنجم دبیرستان به همراه یکی از دوستانم کارگاهی را دایر کردیم و ماشین آلات کارگاه را خودمان ساختیم. در واقع این کارگاه اولین کارگاه گالواند پلاستی در ایران بود در آن زمان ما لوله های سیاه را به صورت گالوانیزه سفید می ساختیم و اولین قرارداد را با شرکت ارج بستیم. سال 1339 وارد دانشگاه شدم. وقتی وارد دانشگاه شدم نظام دانشگاهی ایران تغییر کرد، من تصور می کردم زمانی که وارد دانشگاه شدم دانشگاه فنی را تا آخرین زمانش تمام می کنم بعد از اتمام دانشگاه فنی هم به دانشگاههای دیگر بروم به این ترتیب در دانشگاه بمانم و فعالیتم را هم انجام دهم. ولی از سال بعد برای دانشگاه شهریه گذاشتند در عین حال که این مسایل مصادف شد با سقوط کارگاه ما و مغازه ما جمع شد من در سال اول دانشگاه هنوز در کارگاه کار می کردم، به خاطر کار در کارگاه که تقریباً هم سنگین بود و همین طور مسایل مبارزاتی، سال اول دانشگاه مشروط شدم از سال دوم تصمیم گرفتم که کار را تا حدی انجام بدهم که به کارگاه نیاز نباشد و درس را در اولویت اول قرار دادم و در خرداد ماه 1345 فارغ التحصیل شدم. اولین کار اجرایی من به مدت 7 ماه به عنوان کارآموز برای شرکت آمریکایی در جزیره ی لاوان بود. کار کردن من برای این شرکت آمریکایی فقط به خاطر سخت کوشی و استقامت بود. سال 1346 وارد سیمان سپاهان شدم و 9 سال در آنجا کار کردم در این مدت موقعیت های زیادی برای من پیش آمد که از سیمان سپاهان بروم ولی من آنجا ماندم در آنجا رفتار من برای آنها خیلی جالب نبود به همین خاطر برای من پرونده ای درست کردند و مرا به دادسرا فرستادند و من را مجبور کردند از حق و حقوقم بگذرم ولی من ایستادگی کردم تا این که انقلاب شد و توانستم حق خودم را از آنها پس بگیرم. بعد از جریان انقلاب دوستان من در رأس کارخانه قرار گرفتند و به من پیشنهاد ریاست کارخانه را دادند ولی من نپذیرفتم از آنجا بیرون آمدم و تصمیم گرفتم وارد کار تجارت شوم. یکی از دوستان من یک شرکت تجاری داشت که ورشکسته شده بود، آنها من را به عنوان مدیر عامل شرکت انتخاب کردند و من به مدت دو سال در آنجا فعالیت کردم. بعد از آن در سال 1356 به مدت 8 ماه مدیر عامل هپکو اراک بودم سپس در سال 1357 به مدت 10 ماه پروژه ی سیمان ری را انجام دادم با وجود تمام سختی هایی که در بحران انقلاب وجود داشت پروژه را به پایان رساندم. بعد از انقلاب دوباره وارد سیمان سپاهان شدم درآن زمان سیمان سپاهان به عنوان اولین کارخانه ی تمام اتوماتیک دنیا مطرح بود و توسط خارجی ها اداره می شد و من به عنوان اولین مدیر بعد از انقلاب انتخاب شدم. بعد از آن به مدت چند ماه رئیس هیأت مدیره ماشین سازی پارس بودم و در آنجا هم کارهایی برای جبهه انجام دادم. در سال 1361 درست روزی که خرمشهر آزاد شد وارد ماشین سازی تبریز شدم چند سالی در آنجا کار کردم و سپس از آنجا بیرون آمدم و برای همیشه با صنعت خداحافظی کردم و وارد کار تجارت شدم و به آلمان سفر کردم و تجارت میوه را شروع کردم. در سال 1368 مؤسسه صرافی ام. جی. ام ماروکسس را در فرانکفورت تأسیس کردیم. من در مدتی که آلمان بودم ایده ی سنگ فرش را پیگیری کرده بودم و از سال 1371 شروع به کار کردم در اول کار انتظارم این بود که با سرمایه ی اولیه ی خودم این کار را شروع کنم ولی نتوانستم و تا به امروز هم کسی به سراغ ما نیامده است و از هیچ جا کمکی به ما نرسیده است. من خودم را از هر نظر به غیر از مسایل مادی موفق و سعادتمند می دانم و ماشینی ساختم که در نوع خودش در دنیا بی نظیر است و قطعات این دستگاه را خودمان ساختیم و از تراشکارهای ساده در این کار استفاده کردیم. افتخار من این است که مدیر شرکتی هستم که اجرای پروژه های حساس را بر عهده دارم. ما باید صنعت سنگ فرش را در ایران به نحوی توسعه دهیم که بتواند ایجاد کار نماید و مسیری را طی کنیم که باعث توسعه کشور شود. |
|||
|
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان