ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


مطالب مختلف
زمان کنونی: 06-17-2024, 03:00 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
نویسنده: حامد
آخرین ارسال: رنسانس فکر
پاسخ: 492
بازدید: 61817

ارسال پاسخ 
مطالب مختلف
01-17-2013, 03:47 PM
ارسال: #201
RE: مطالب مختلف
مي گفت : نخستين باري که به حج مشرف شدم و اولين باري که چشمانم به خانه خدا افتاد سجده کردم . آنگاه خطاب به خداوند عرض کردم : خدايا ! من در همين لحظه ، از تمامي کساني که من حقي به گردنشان دارم گذشتم ؛ چه مالي و چه معنوي ، چه کم و چه زياد ، چه مطلع باشم و چه بي خبر باشم ، من الان از هيچ کس ناراضي نيستم و همه را به طور کامل بخشيدم .
و ادامه داد : آنگاه سرم را رو به خانه خدا بالا آوردم و گفتم : خدايا ! من در اين لحظه ، از تو بخشنده ترم ! اگر تو مرا نبخشي !
و گفت : و چون هيچ کس از خدا بخشنده تر نيست ، کاملا مطمئنم که تو مرا بخشيده اي .

((آقا مجتبی تهرانی))

برگرفته از سایت روزنامه خراسان

مردان بزرگ اراده می کنند و مردان کوچک آرزو


http://s4.picofile.com/file/7806722254/emza01.png
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: jahanagahi , mir abbas , حامد , maxsoulfly , goldmen , فرهاد قربانی , من میلیاردرم
01-17-2013, 03:58 PM
ارسال: #202
RE: مطالب مختلف
داستان جالب (وقت رسیدن مرگ)

نشسته بود داشت تلویزیون میدید که یهو مرگ اومد پیشش …

مرگ گفت : الان نوبت توئه که ببرمت …

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره…

توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت…

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست

و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت !

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم !

نتیجه اخلاقی:

سر هرکسی رو میشه کلاه گذاشت… الا سر مرگ….

سر مرگ رو تابحال هیچ کس نتونسته کلاه بگذاره… بیاییم با زنده ها هم …

منصفانه رفتار کنیم تا به وقت رسیدن مرگ هم منصفانه بپذیریم

که وقت رفتمونه و بی جهت تلاش مذبوحانه نکنیم !

منتظر نشوید هیچ زمانی مانند اکنون نخواهد بود.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: M3HDI , حامد , maxsoulfly , jahanagahi , vahid61 , goldmen , صابری , من میلیاردرم , kave
01-18-2013, 12:27 PM
ارسال: #203
اولین باسوادهای ایران چه کسانی بودند؟
اولین باسوادهای ایران چه کسانی بودند؟


سرپرست گروه كاوش‌های باستان‌شناسی جیرفت در سال‌های 81 تا 86 گفت: كاوش‌های باستانی‌شناسی جیرفت حكایت از باسواد بودن جیرفتی‌ها از 5 هزار سال قبل دارد.

یوسف مجیدزاده در جمع خبرنگاران اظهار داشت: كشف چندین لوح گلی پخته و یك آجر كتیبه‌دار با قدمت 5 هزار ساله در كاوش‌های جیرفت نشان از باسوادی مردمان این منطقه در دوران باستان دارد.

وی با رد نظر برخی از باستان‌شناسان كه جنوب شرق ایران تا زمان هخامنشیان جوامعی بی‌سواد بوده‌اند، افزود: مردم جیرفت نه‌تنها همزمان با اختراع كهن‌ترین خط میخی بین‌النهرین باسواد بوده‌اند، بلكه همزمان با آنان خطی متفاوت از میخی اختراع كرده‌اند.

مجیدزاده تصریح كرد: اهمیت این دستاوردها به گونه‌ای است كه بسیاری از باستان‌شناسان بین‌المللی از آن به عنوان بزرگترین كشف 50 سال گذشته یاد می‌كنند.

سرپرست گروه كاوش‌های باستان‌شناسی جیرفت در سال‌های 81 تا 86 گفت: امید است شرایطی فراهم شود تا با همكاری اداره كل میراث فرهنگی استان كرمان، بتوانیم گزارش نهایی كاوش‌ها و مطالعات صورت گرفته در مناطق باستانی جیرفت را در قالب یك یا دو جلد كتاب در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار دهیم.

کلام تو عصای معجزه گر توست سرشار از سحر و اقتدار هرچه به زبان جاری کنی متجلی میشه خواه مثبت خواه منفی
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: حامد , jahanagahi , صابری , maxsoulfly , mir abbas , من میلیاردرم
01-19-2013, 08:47 AM
ارسال: #204
RE: چه کنیم تا زورگیرها سراغ مان نیایند؟

عصرایران - تا چند سال پیش ، این توصیه ، بسیار شنیده می شد: اگر پول یا اشیاء گرانقیمتی دارید، در ساعات و مکان های "خلوت" تردد نکنید زیرا ممکن است زورگیرها به شما حمله کنند و کسی به دادتان نرسد.

اینک اما ، آن قید "زمان و مکان" ، از این توصیه حذف شده است چون دور از ذهن نیست که شما در مرکز شهر ، مورد حمله اراذل و اوباش قرار گیرید و کیف و جیب تان را خالی کنند و مردم ، حداکثر کاری که کنند ، تصویربرداری از صحنه ای باشد که شما نقش اولش را بازی می کنید!

این که چرا وضعیت بدینجا رسیده که حتی در روز روشن و در شلوغ ترین معابر هم امکان وقوع زورگیری وجود دارد و چرا سارقان بدین حد از جرأت رسیده اند ، که از زمان ها و مکان های خلوت به شلوغ ترین جاها و ساعات برسند ، مساله ای است که هر کس ،به فراخور اطلاعات و تجربیاتش ، علل آن را می داند و موضوع این بحث نیست.

زورگیری
درست است که مشکلات اقتصادی و مدیریتی و کم رنگ شدن اخلاقیات و برخی ضعف ها در دستگاه های مختلف ریشه های این حوادث هستند ولی اولاً اصلاح این امور ، از صفر تاصدش در اختیار هیچ کدام از ما نیست و ثانیاً زمان زیادی طول می کشد تا در فرض وجود عزم و برنامه برای اصلاح ، امور مذکور بسامان شوند.

بنابراین ، در کنار این که هر کدام از ما به فراخور جایگاهی که داریم موظف به گام برداشتن در مسیر اصلاح هستیم ، چاره ای نداریم جز این که فکری به حال خود و اطرافیانمان هم بکنیم تا قربانی بعدی زورگیری ، نباشیم.

در علم "جرم شناسی" - که متأسفانه در ایران جدی گرفته نمی شوند - یکی از مواردی که در شناخت پدیده جرم مورد توجه جدی است ، رفتار "بزه دیده" است (بزه دیده کسی است که قربانی جرم می شود).


زورگیری
به عنوان یک مثال ساده ، استادن این رشته ، فردی را مثال می زنند که با یک پلاستیک شفاف که پر از پول است در خیابان تردد می کند یا راننده ای که در یک معبر ناامن ، خودروی خود را در حالی که روشن است ، ترک می کند و نظایر این ها ؛ جرم شناسی می گوید که اگر کسی پول نفر اول را برباید یا خودروی نفر دوم را سرقت کند ، هر دو بزه دیده ، در وقوع جرم ، نقش دارند زیرا اگر نفر اول ، پول های خود را نمایش نمی داد و نفر دوم خودروی خود را خاموش و قفل می کرد ، وقوع جرم چنین تسهیل نمی شد.

البته این بدان معنا نیست که بزه دیدگان مجازات می شوند یا از گناه سارقان ، ذره ای کم می شود بلکه بحث بر سر این است که "افراد می توانند با مراقبت هایی ، لااقل خود را از بزه بزهکاران مصون دارند بی آن که بتوانند ریشه های جرم را بخشکانند."

در بحث زورگیری هم ، با توجه به واقعیت های تلخ موجود ، می توان با رعایت نکاتی ساده ، خود را از معرض این قبیل مسائل تا حد زیادی مصون داشت:

زورگیرها ، معمولاً افراد را شناسایی می کنند و بی گدار به آب نمی زنند ؛ یکی از راه های اصلی شان این است که در بانک ها پرسه بزنند و کسانی که با مبالغ قابل توجه از بانک خارج می شوند را مورد حمله قرار دهند. یا در بازارهایی مانند طلا و جواهر ، افرادی که مبادرت به خرید کرده اند را تعقیب کنند و در فرصت مناسب کارشان را انجام دهند.

کیف قاپی
بنابراین ، تا جایی که ممکن است ، باید عملیات بانکی را از طریق بانکداری الکترونیک یا روش هایی مانند چک رمزدار و انتقال وجه بین بانکی (شبا) و ... انجام داد. در مواقع ضروری نیز که چاره ای جز حمل پول زیاد یا طلا و اشیاء گرانبها نیست ، توصیه می شود این کار با همراهی چند نفر صورت گیرد و افراد ، اولاً هر کدام بخشی از آن را حمل کنند ، ثانیاً به شدت مراقب اطراف باشند و ثالثاً تا حد ممکن از خودروی شخصی با درها و شیشه های بسته استفاده نمایند.

کیف های گرانقیمت نیز که در دست اشخاص هستند ، توجه سارقان را به خود جلب می کنند ، اگر از این کیف ها دارید ، در مکان هایی که احتمال حضور کیف قاپ ها را می دهید تردد نکنید یا درون آنها اشیاء گرانقیمت نگذارید.

در داخل خودرویی که شیشه هایش پایین است ، موبایل یا کیف تان خود را روی داشبورد یا روی صندلی کنارتان ، یا روی پایتان نگذارید. بسیار اتفاق افتاده که در پشت چراغ قرمزها یا در ترافیک ها ، موتورسوارها اقدام به ربایش این اقلام از درون خودروها کرده اند. تا حد انمکان شیشه ها را بالا بکشید.


سرقت
هنگام رانندگی ، حتماً درهای خودروهایتان را قفل کنید. ممکن است برخی سارقان ، هنگامی که پشت چراغ قرمز خلوتی ایستاه اید ، به خودروی شما حمله نمایند ، در را باز کنند و با چاقو یا اسلحه شما را مجبور به پیاده شدن کنند ؛ ولی اگر درهای ماشین قفل باشد ، لااقل فرصت فرار دارید.

بسیار اتفاق افتاده است که فردی برای چند دقیقه محدود ، مثلاً برای خرید از یک سوپر مارکت یا دکه روزنامه فروشی ، خودروی خود را ترک کرده و در همان لحظات ، خودروی او سرقت شده است. بنابراین ، برای زمان های کوتاه نیز از قفل فرمان استفاده کنید ؛ باز و بسته کردن قفل ، یک دقیقه بیشتر طول نمی کشد.
یادتان باشد دزدها برای بردن خودرو ، به زمان زیادی نیاز ندارند و بسیاری از آنها ، می توانند در کمتر از یک دقیقه ، هم در خودرو را باز کنند و هم با روشن کردن خودرو ، از محل بگریزند.

یکی از مواقعی که ممکن است مورد حمله کیف قاپ ها قرار بگیرید ، زمانی است که با یک کیف یا پلاستیک خرید ، از عرض خیابان می گذرید ، در این مواقع ، احتیاط بیشتری کنید.
این را هم حتما می دانید که بهتر است کیف تان را در دستی بگیرید که به سمت دیوار است.

عبور از خیابان و موتورسوارها
پول ، مدارک و اشیاء گرانبهایتان را در کیف تان نگذارید و آنها را در جیب تان بگذارید. خانم ها به این توصیه توجه بیشتری کنند. دزدان به کیف قاپی از خانم ها علاقه بیشتری دارند چون اکثر آنها کیف به دست هستند و داخل کیف هایشان هم معمولاً پول و موبایل و گاه طلا و جواهر است و در عین حال ، آسیب پذیرتر هم هستند.

خانم ها از نمایش زیور آلات شان خودداری کنند زیرا کشیدن یک گردن بند یا گوشواره از گردن و گوش زنان ، برای سارقان بی رحم ، کار سختی نیست ولو آن که به مجروح شدن قربانی یا حتی مرگش بینجامد. حتی موردی بوده که سارقان موتور سوار ، در ترافیک خیابان ، گردنبند یک راننده مرد را کشیده و کنده و برده اند.

اگر چند عابرکارت بانکی دارید ، همه آنها را با خود بیرون نبرید (مگر به حکم ضرورت) زیرا برخی سارقان ، در جاهای خلوت و در اطراف دستگاه های خودپرداز ، افراد را مجبور می کنند که از هر کارتی که همراهشان هست ، 200 هزار تومان بگیرند و به آنها بدهند.
امکان وقوع این این اتفاق از دقایقی قبل از ساعت 24 بیشتر است زیرا با پایان روز و گذر از ساعت 24 ، می توان مجدداً 200 هزار تومان دیگر دریافت کرد؛ این یعنی دریافت 400 هزار تومان از هر کارت در صورت داشتن موجودی.

مسافران ، به ویژه در حوالی ترمینال ها و ایستگاه های قطار ، هدف بالقوه ای برای سارقان هستند ؛ در سفر بیشتر مراقب باشید. ممکن است شهری که شما در آن زندگی می کنید ، بسیار امن باشد ولی وقتی به شهرهای بزرگتری مانند تهران سفر می کنید ، حال و هوای شهرتان را از ذهن تان بیرون کنید و بیشتر مراقب باشید. همه پول هایتان را در یک جیب یا یک کیف نگذارید.

زورگیرها در دام پلیس
اگر این کارها را انجام دهید و حداقلِ پول ، مدارک و اشیاء گرانبها را همراه داشته باشید ، در هنگام مواجهه با زورگیرها ، انگیزه کمتری برای مقابله با آنها که به احتمال قوی منجر به ضرب و جرح شما می شود خواهید داشت.

البته جلوگیری از زمینه های ایجاد سرقت و زورگیری ، وظیفه عام همه و وظیفه خاص نهادهای حکومتی است و برخورد با مجرمان هم کارویژه پلیس است ولی تا رسیدن به شرایط مطلوب ، عقل می گوید که به حکم "کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من" لااقل مواظب خودمان باشیم تا تیتر صفحات حوادث نشویم.

مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: M3HDI , maxsoulfly , mir abbas , صابری , من میلیاردرم , حامد
01-19-2013, 12:35 PM
ارسال: #205
RE: مطالب مختلف
http://www.entekhab.ir/files/fa/news/139...44_345.jpg
عکسی عجیب از بازار موبایل که تاکنون ندیده‎اید!
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: goldmen , maxsoulfly , حامد , jahanagahi
01-19-2013, 01:08 PM
ارسال: #206
RE: مطالب مختلف
ثروتمندترین ورزشکار جهان کیست؟
\
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۳
گلف‌باز شماره یک جهان به عنوان ثروتمندترین ورزشکار جهان معرفی شد.

به گزارش خبرگزاری فارس، روی مکی‌لری، گلف‌باز ایرلندی شماره یک جهان با قراردادی به مبلغ 200 میلیون دلار به عنوان پردرآمدترین و ثروتمندترین ورزشکار جهان شناخته و معرفی شد.

بر اساس این قرارداد که در ابوظبی امارات به امضا رسید شرکت تولید لباس و تجهیزات ورزشی نایکی موظف شد تا به ازای حمایت 5 ساله از مکی‌لری ایرلندی مبلغ 200 میلیون دلار به وی بپردازد.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: maxsoulfly , حامد , jahanagahi
01-19-2013, 01:17 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 01-19-2013 01:18 PM، توسط سعید محمدی.)
ارسال: #207
RE: مطالب مختلف
اجاره‌نشینی در آپارتمانی به اندازه یک قبر!

تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۰
مردی مدت 15 سال است که در یک آپارتمان به مساحت 1.56 مترمربع در شهر پاریس زندگی می کند.

جام جم آنلاین در ادامه، به نقل از RTL نوشت: دومینیک مرد 50 ساله مدت 15 سال در یک "به اصطلاح" آپارتمان به مساحت 1.56 مترمربع زندگی کرده و ماهیانه 330 یورو اجاره می‌پرداخت.

درآمد او اجازه نمی‌داد تا در شهر پاریس بتواند جای بهتری را اجاره کند یا باید در همان جا می‌ماند یا ناگزیر باید در کنار خیابان زندگی می‌کرد.

دومینیک می‌گوید: سقف خانه شیبدار است و تنها جایی که می‌توان تمام قد ایستاد فقط 20 سانتیمتر مربع مساحت دارد. به خانه می‌آیم و می خوابم. این زندگی نیست، بقا است. درهرحال، اگر اینجا نمی‌ماندم باید به گوشه خیابان می‌رفتم. ابتدا تصور می‌کردم زندگی در چنین محلی عادی است.

مرد 50 ساله به توصیه یک همسایه به بنیاد "آبه پیر" مراجعه کرده است. یک سخنگوی این بنیاد تصریح می کند: اجاره دادن چنین محلی شرم‌آور است. در آنجا فقط به اندازه یک تشک، یک کاسه دستشویی و یک تک شعله برقی فضای قابل استفاده وجود دارد.

هم اکنون به دستور دادستانی این آپارتمان مهر و موم شده و مستاجر 50 ساله در انتظار برگزاری دادگاهی است که موجر را مجبور می کند وی را در محل مناسبی اسکان دهد. قرار است حکم دادگاه آخر ژانویه صادر شود.

آپارتمان 50 میلیاردی!

تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۱ - ۱۷:۱۹
آپارتمان 50‌میلیارد تومانی واحدی است جذاب که تراس آن علاوه بر استخر، پارک کوچکی نیز دارد تا با نشستن در آلاچیق آن ...

بهار نوشت:‌ علامت تعجب امروز می‌خواهد شما را در بازار مسکن سرگردان کرده و دست آخر برایتان از گران‌ترین خانه تهران به قیمت 50‌میلیارد تومان پرده بردارد. قیمت‌ها واقعا سرگیجه ایجاد می‌کنند. وقتی برای پرکردن علامت تعجب در خیابان‌های داغ رها می‌شوی فکرش را هم نمی‌کنی قرار است با قیمت‌هایی سرشاخ شوی که چشمانت را از تعجب دچار دهان‌دره بزرگی می‌کنند.

به نظر می‌رسد دور تازه‌ای برای قیمت کالاهای مصرفی به‌وجود آمده است چون زیرگذر هر بازاری که سرک می‌کشی قیمت‌ها تمام قد ایستاده‌اند و با مشتری‌ها عکس یادگاری می‌گیرند. مثلا همین بازار مسکن که این روزها خرید در آن به رویایی دست‌نیافتنی بدل شده است. باور کنید جایی از این شهر که انگار اینجا نیست، برج‌های سربه فلک کشیده با پنت‌هاوس‌های ‌هزارمتری چشم هر بیننده‌ای را نوازش می‌کند. پرسه‌زدن در کوچه‌پس‌کوچه‌های منطقه یک تصویر شهرهای اروپایی را برای شما تداعی می‌کند.

اگر قصد خرید یک واحد صدمتری لوکس در این منطقه را دارید، باید با حداقل یک‌میلیارد تومان موجودی راهی بنگاه‌های پر زرق و برقی شوید که متر بازار مسکن در این منطقه لقب گرفته‌اند. شاید برایتان جالب باشد بدانید آپارتمان 50‌میلیارد تومانی واحدی است جذاب که تراس آن علاوه بر استخر، پارک کوچکی نیز دارد تا با نشستن در آلاچیق آن، غروب یک روز پرکار را با آرامش تماشا کنی. هشت اتاق خواب، هالچه صدمتری، سالن ورزش، کتابخانه، آشپزخانه فول فرنیش، اتاق کار و از همه جالب‌تر سالن بازی بچه تنها گوشه‌ای از جذابیت واحدی است که به بام آسمان می‌ماند.

زندگی در بام آسمان 50 ‌میلیارد تومان خرج دارد و ساکن این تکه از بهشت روی زمین، از دو آسانسور اختصاصی و 10 پارکینگ برخوردار خواهد بود. اینجا تهران است و پرسه زدن در بازار آدمی را با قیمت‌های عجیب و غریب سرشاخ می‌کند.
منبع :تابناک
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: maxsoulfly , حامد , jahanagahi
01-19-2013, 02:00 PM
ارسال: #208
جنبش آهستگی !!
١٨ سال پيش من در شرکت سوئدى ولوو Volvo استخدام شدم. کار کردن در اين شرکت تجربه جالبى براى من به وجود آورده است. اينجا هر پروژه‌اى حداقل ٢ سال طول مي‌کشد تا نهايى شود، حتى اگر ايده ساده و واضحى باشد. اين قانون اينجاست. جهانى شدن (Globalization) باعث شده است که همه ما در جستجوى نتايج فورى و آنى باشيم. و اين مشخصاً با حرکت کند سوئدي‌ها در تناقض است. آن‌ها معمولاً تعداد زيادى جلسه برگزار مي‌کنند، بحث مي‌کنند، بحث مي‌کنند، بحث مي‌کنند و خيلى به آرامى کارى را پيش مي‌برند. ولى در انتها، اين شيوه هميشه به نتايج بهترى مي‌انجامد. به عبارت ديگر:

1- سوئد در حدود 450000 کيلومتر مربع وسعت دارد.

2- سوئد حدود 9 ميليون جمعيت دارد.

3- استكهلم، پايتخت سوئد كه به پايتخت اسكانديناوي نيز مشهور است حدود 78000 نفر جمعيت دارد.

4- ولوو، اسکانيا، ساب، الکترولوکس و اريکسون برخى از شرکت‌هاى توليدى سوئد هستند.

اولين روزهايي كه در سوئد بودم، يکى از همکارانم هر روز صبح با ماشينش مرا از هتل برمي‌داشت و به محل کار مي‌برد. ماه سپتامبر بود و هوا کمى سرد و برفى. ما صبح‌ها زود به کارخانه مي‌رسيديم و همکارم ماشينش را در نقطه دورى نسبت به ورودى ساختمان پارک مي‌کرد. در آن زمان، ٢٠٠٠ کارمند ولوو با ماشين شخصى به سر کار مي‌آمدند. روز اول، من چيزى نگفتم، همين طور روز دوم و سوم. روز چهارم به همکارم گفتم: آيا جاى پارک ثابتى داري؟ چرا ماشينت را اين قدر دور از در ورودى پارک مي‌کنى در حالى که جلوتر هم جاى پارک هست؟ او در جواب گفت: براى اين که ما زود مي‌رسيم و وقت براى پياده‌رفتن داريم. اين جاها را بايد براى کسانى بگذاريم که ديرتر مي‌رسند و احتياج به جاى پارکى نزديک‌تر به در ورودى دارند تا به موقع به سرکارشان برسند. تو اين طور فکر نمي‌کني؟ " ميزان شرمندگى مرا خودتان حدس بزنيد! "

اين روزها، جنبشى در اروپا راه افتاده به نام غذاى آهسته (Slow Food). اين جنبش مي‌گويد که مردم بايد به آهستگى بخورند و بياشامند ، وقت کافى براى چشيدن غذايشان داشته باشند، و بدون هرگونه عجله و شتابى با افراد خانواده و دوستانشان وقت بگذرانند. غذاى آهسته در نقطه مقابل غذاى سريع (Fast Food) و الزاماتى که در سبک زندگى به همراه دارد قرار مي‌گيرد. غذاى آهسته پايه جنبش بزرگترى است که توسط مجله بيزنس طرح شده و يک "اروپاى آهسته" ناميده شده است. اين جنبش اساساً حس شتاب و ديوانگي به وجود آمده بر اثر نهضت جهانى شدن را زير سوال مي‌برد. نهضتى که کميّت را جايگزين کيفيت در همه شئون زندگى ما کرده است.

مردم فرانسه با وجودى که ٣٥ ساعت در هفته کار مي‌کنند امّا از آمريکائي‌ها و انگليسي‌ها مولّدترند .

آلماني‌ها ساعت کار هفتگى را به 28/8 ساعت تقليل داده‌اند و مشاهده کرده‌اند که بهره‌ورى و قدرت

توليدشان ٢٠% افزايش يافته است.



اين گرايش به آهستگى و کندکردن جريان شتاب آلود زندگى، حتى نظر آمريکائي‌ها را هم جلب کرده است.

البته اين گرايش به عدم شتاب، به معنى کمتر کار کردن يا بهره‌ورى کمتر نيست. بلکه به معنى انجام کارها با کيفيت، بهره‌ورى و کمال بيشتر، با توجه بيشتر به جزئيات و با استرس کمتر است. به معنى برقرارى مجدّد ارزش‌هاى خانوادگى و به دست آوردن زمان آزاد و فراغت بيشتر است. به معنى چسبيدن به حال در مقابل آينده نامعلوم و تعريف نشده است. به معنى بها دادن به يکى از اساسي‌ترين ارزش‌هاى انسانى يعنى ساده زندگى کردن است.

هدف جنبش آهستگى، محيط‌هاى کارى کم تنش‌تر، شادتر و مولّدترى است که در آن‌، انسان‌ها از انجام دادن کارى که چگونگى انجام دادنش را به خوبى بلدند، لذت مي‌برند.

اکنون زمان آن فرا رسيده است که توقف کنيم و درباره اين که چگونه شرکت‌ها به توليد محصولاتى با کيفيت بهتر، در يک محيط آرامتر و بي‌شتاب و با بهره‌ورى بيشتر نياز دارند، فکر کنيم.

× بسيارى از ما زندگى خود را به دويدن در پشت سر زمان مي‌گذرانيم امّا تنها هنگامى به آن مي‌رسيم که بر اثر سکته قلبى يا در يک تصادف رانندگى به خاطر عجله براى سر وقت رسيدن به سر قرارى، بميريم.

× بسيارى از ما آنقدر نگران و مضطرب زندگى خود در آينده هستيم که زندگى خود در حال حاضر، يعنى تنها زمانى که واقعاً وجود دارد را فراموش مي‌کنيم.

× همه ما در سراسر جهان، زمان برابرى در اختيار داريم. هيچکس بيشتر يا کمتر ندارد. تفاوت در اين است که هر يک از ما با زمانى که در اختيار داريم چکار مي‌کنيم. ما نياز داريم که هر لحظه را زندگى کنيم.

به گفته جان ‌لنون، خواننده معروف: زندگى آن چيزى است که براى تو اتفاق مي‌افتد، در حالى که تو سرگرم برنامه‌ريزي‌هاى ديگرى هستى.

* به شما به خاطر اين که تا پايان اين مطلب را خوانديد تبريک مي‌گوئيم. بسيارى هستند که براى هدر ندادن زمان، از وسط مطلب آن را رها مي‌کنند تا از قافله جهانى شدن عقب نمانند

Don't be a MAYBE ; a maybe never made History !!!
-------
نازم به ناز آن کس که ننازد به ناز خویش
ما را به ناز فروشان نیاز نیست تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: yu3f , mir abbas , jahanagahi , maxsoulfly , ahmad rezaee , صابری
01-19-2013, 05:12 PM
ارسال: #209
شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند...!
یک طنز از ایتالو کالوینو
..............................
شهری بود که همه اهالی آن دزد بودند...!

شبها پس از صرف شام، هرکس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمیداشت و از خانه بیرون میزد؛ برای دستبرد زدن به خانه یک همسایه !

حوالی سحر با دست پر به خانه برمیگشت، به خانه خودش که آن را هم دزد زده بود !!!

به این ترتیب، همه در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی میکردند؛ چون هرکس از دیگری می دزدید و او هم متقابلاً از دیگری، تا آنجا که آخرین نفر از اولی می دزدید...

داد و ستدهای تجاری و به طور کلی خرید و فروش هم در این شهر به همین منوال صورت میگرفت؛ هم از جانب خریدارها و هم از جانب فروشنده ها دولت هم به سهم خود سعی میکرد حق و حساب بیشتری از اهالی بگیرد و آنها را تیغ بزند و اهالی هم به سهم خود نهایت سعی و کوشش خودشان را میکردند که سر دولت را شیره بمالند و نم پس ندهند و چیزی از آن بالا بکشند؛ به این ترتیب در این شهر زندگی به آرامی سپری میشد. نه کسی خیلی ثروتمند بود و نه کسی خیلی فقیر و درمانده...!

روزی، چطورش را نمیدانیم؛ مرد درستکاری گذرش به شهر افتاد و آنجا را برای اقامت انتخاب کرد و شبها به جای اینکه با دسته کلید و فانوس دور کوچه ها راه بیفتد برای دزدی، شامش را که میخورد، سیگاری دود میکرد و شروع میکرد به خواندن رمان...

دزدها میامدند؛ چراغ خانه را روشن میدیدند و راهشان را کج میکردند و میرفتند...

اوضاع از این قرار بود تا اینکه اهالی، احساس وظیفه کردند که به این تازه وارد توضیح بدهند که گرچه خودش اهل این کارها نیست، ولی حق ندارد مزاحم کار دیگران بشود و هرشبی که در خانه میماند، معنیش این بود که خانواده ای سر بی شام زمین میگذارد و روزبعدهم چیزی برای خوردن ندارد !!!

بدین ترتیب، مرد درستکار در برابر چنین استدلالی چه حرفی برای گفتن میتوانست داشته باشد؟ بنابراین پس از غروب آفتاب، او هم از خانه بیرون میزد و همانطور که از او خواسته بودند، حوالی صبح برمیگشت؛ ولی دست به دزدی نمیزد ، آخر او فردی بود درستکار و اهل اینکارها نبود.

میرفت روی پل شهر میایستاد و مدتها به جریان آب رودخانه نگاه میکرد و بعد به خانه برمیگشت و میدید که خانه اش مورد دستبرد قرار گرفته است...

در کمتر از یک هفته، مرد درستکار دار و ندارد خود را از دست داد؛ چیزی برای خوردن نداشت و خانه اش هم که لخت شده بود. ولی مشکل این نبود !

چرا که این وضعیت البته تقصیر خود او بود. نه! مشکل چیز دیگری بود. قضیه از این قرار بود که این آدم با این رفتارش، حال همه را گرفته بود!

او اجازه داده بود دار و ندارش را بدزدند بی آنکه خودش دست به مال کسی دراز کند. به این ترتیب، هر شب یک نفر بود که پس از سرقت شبانه از خانه دیگری، وقتی صبح به خانه خودش وارد میشد، میدید خانه و اموالش دست نخورده است؛ خانه ای که مرد درستکار باید به آن دستبرد میزد.

به هر حال بعد از مدتی به تدریج، آنهایی که شبهای بیشتری خانه شان را دزد نمیزد رفته رفته اوضاعشان از بقیه بهتر شد و مال و منالی به هم میزدند و برعکس، کسانی که دفعات بیشتری به خانه مرد درستکار (که حالا دیگر البته از هر چیز به درد نخوری خالی شده بود) دستبرد میزدند، دست خالی به خانه برمیگشتند و وضعشان روز به روز بدتر میشد و خود را فقیرتر میافتند...

به این ترتیب، آن عده ای که موقعیت مالیشان بهتر شده بود، مانند مرد درستکار، این عادت را پیشه کردند که شبها پس از صرف شام، بروند روی پل چوبی و جریان آب رودخانه را تماشا کنند. این ماجرا، وضعیت آشفته شهر را آشفته تر میکرد؛ چون معنیش این بود که باز افراد بیشتری از اهالی ثروتمندتر و بقیه فقیرتر میشدند.

به تدریج، آنهایی که وضعشان خوب شده بود و به گردش و تفریح روی پل روی آوردند، متوچه شدند که اگر به این وضع ادامه بدهند، به زودی ثروتشان ته میکشد و به این فکر افتادند که چطور است به عده ای از این فقیرها پول بدهیم که شبها به جای ما هم بروند دزدی ؟!!!

قراردادها بسته شد، دستمزدها تعیین و پورسانتهای هر طرف را هم مشخص کردند: آنها البته هنوز دزد بودند و در همین قرار و مدارها هم سعی میکردند سر هم کلاه بگذارند و هرکدام از طرفین به نحوی از دیگری چیزی بالا میکشید و آن دیگری هم از ...

اما همانطور که رسم اینگونه قراردادهاست، آنها که پولدارتر بودند و ثروتمندتر و تهیدستها عموماً فقیرتر میشدند. عده ای هم آنقدر ثروتمند شدند که دیگر برای ثروتمند ماندن، نه نیاز به دزدی مستقیم داشتند و نه اینکه کسی برایشان دزدی کند ولی مشکل اینجا بود که اگر دست از دزدی میکشیدند، فقیر میشدند؛ چون فقیرها در هر حال از آنها میدزدیدند.

فکری به خاطرشان رسید؛ آمدند و فقیرترین آدمها را استخدام کردند تا اموالشان را در مقابل دیگر فقیرها حفاظت کنند، اداره پلیس برپا شد و زندانها ساخته شد...!

به این ترتیب، چند سالی از آمدن مرد درستکار به شهر نگذشته بود که مردم دیگر از دزدیدن و دزدیده شدن حرفی به میان نمیاوردند، صحبتها حالا دیگر فقط از دارا و ندار بود؛ اما در واقع هنوز همه دزد بودند...

.....................................................
ایتالو کالوینو (به ایتالیایی: Italo Calvino) (۱۵ اکتبر ۱۹۲۳ - ۱۹ سپتامبر ۱۹۸۵) یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان ایتالیایی قرن بیستم است. بسیاری از آثار وی به زبان فارسی ترجمه شده‌است. او نویسنده، خبرنگار، منتقد و نظریه‌پرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهم‌ترین داستان نویس‌های ایتالیا در قرن بیستم بدانند.


برنده هیچوقت تسلیم نمی شود و تسلیم شونده هم هیچوقت برنده نمی شود.
((راهکار) پل ارتباطی بین صندوقهای استانی
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: Haavin , hadi1987 , yu3f , maxsoulfly , goldmen , jahanagahi , mir abbas , صابری
01-20-2013, 12:24 AM
ارسال: #210
RE: مطالب مختلف
پسر فقيري که از راه فروش خرت و پرت خرج تحصيل خود را بدست ميآورد
يک روز به شدت دچار تنگدستي و گرسنگي شد و فقط يک سکه نا قابل در جيب داشت.
در حالي که گرسنگي سخت به او فشار مياورد تصميم گرفت از خانه بعدي تقاضاي غذا کند .
با اين حال وقتي دختر جوان زيبايي در را برويش گشود دستپاچه شد و به جاي غذا يک ليوان آب خواست.دختر جوان احساس کرد که او بسيار گرسنه است.برايش يک ليوان شير بسيار بزرگ آورد

پسرک شير را سر کشيده و آهسته گفت:
چقدر بايد به شما بپردازم؟ دختر جوان گفت:هيچ.
پسرک در مقابل گفت:از صميم قلب از شما تشکرمي کنم.
پسرک که هاروارد کلي نام داشت پس از ترک خانه نه تنها از نظر جسمي خود را قويتر حس مي کرد بلکه ايمانش به خداوند و انسانهاي نيکو کار نيز بيشتر شد.
تا پيش از اين او آماده شده بود دست از تحصيل بکشد.. سالها بعد......
زن جواني به بيماري مهلکي گرفتار شد. پزشکان از درمان وي عاجز شدند.دکترهاروارد کلي براي مشاوره در مورد وضعيت اين زن فراخوانده شد.او بلافاصله بيمار را شناخت.

مصمم به اتاقش بازگشت و با خود عهد کرد هر چه در توان دارد براي نجات زندگي وي به کار گيرد.مبارزه آنها بعد از کشمکش طولاني با بيماري به پيروزي رسيد.
روز ترخيص بيمار فرا رسيد.زن با ترس و لرز صورتحساب را گشود . او اطمينان داشت تا پايان عمر بايد براي پرداخت صورتحساب کار کند.نگاهي به صورتحساب انداخت

جمله اي به چشمش خورد.
”همه مخارج بيمارستان قبلا با يک ليوان شير پرداخته شده است“

کوشش اولین وظیفه انسان است.(گوته)
گروه برتر،برتر از همه
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: حامد , goldmen , ahmad rezaee , jahanagahi , maxsoulfly , mir abbas
ارسال پاسخ 


موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  سلام و احوالپرسی در نقاط مختلف دنیا... mallarme 0 675 05-13-2013 10:12 PM
آخرین ارسال: mallarme
  نحوه خواستگاری در دوران‌های مختلف! صدفی 3 1,471 06-13-2012 08:35 PM
آخرین ارسال: sherafati

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS