عاشقانه کار کردن یعنی شادتر زندگی کردن

[jahanagahi]

ضمن تشکر از مطلب زیبا خانم مالارمه عزیز.
بارها عرض کردم وقتی وارد شهری می شدم :
1- عاشق شهر می شدم.
2- عاشق مردمان آن شهر می شدم.
3- عاشق کارم می شدم.
عزیزان متاسفانه افراد در هر جامعه ای بندرت از شغل خود راضی هستند و این مهم هم تحت تاثیر چشم هم چشمی قرار گرفته است. اکنون درصد بسیار بالائی ملاک شغل خوب و مورد تائید را در درآمد بالا می بینند.(تا بتوانند نیاز خانواده را بر طرف کنند.)
پس برای رسیدن به موفقیت باید عاشق همین شغلی باشید که دارید و ایده های زیبائی برای رسیدن به موفقیت بیشتر از خود بروز دهید.
ممکن است عزیزی سئوال کند : کارمندی که ترقی ندارد.
مثال: از بدو استخدام رئیس اداره بودم . به تهران آمدم بعنوان کارمند جز در یکی از مراکز من را معرفی کردند. چون عاشق کارم بودم یکماه فقط برنامه ریزی برای بهتر انجام دادن کارم داشتم و در نهایت با ارائه به مدیر کل چنان ذوق زده شد که دستور پیاده کردن آنرا صادر کرد.همان موفع ابلاغ رئیس یک قسمت و نهایتا دو ماهه حکم معاونت ایشان را گرفتم (بهزیستی منطقه شرق تهران.)
وقتی هم وارد کار آزاد شدم عرض کردم چنان عاشق کارهایم می شدم که بسرعت بطرف رسیدن به اهداف تلاش کردم. عاشق همه کارهائی بودم که انجام می دادم.