چه كسي حاضره ديدنش رو تغيير بدم!!!

[اقاي ايـــده]

با سلام خدمت دوستان عزيزم

در ابتدا از شما ممنونم كه براي خودتان ارزش قائل شديد تا موضوع جديدي رو ياد بگيريد.
يادگيري اموزش ها و شركت در اونها تنها سودي كه دارد براي شما هست پس هر عزيزي كه شركت كنند خودش سود كرده است.
و تنها ضررش درد گرفتن دستان من بيچاره هست :دي( شوخي ميكنم)

اما برسيم به تجزيه تحليل ذهن هاي شما

در ابتدا اينكه دوست نداشتيم شاهد نظر اقا سعيد باشيم اما نظر اقا سعيد هم جاي احترام دارد.

اما اينكه چرا اين فكر رو كنيد كه اين چه چيزي هست كه ارث رسيده ناشكري هست (حال شايد جدي يا شوخي گفته باشند) بذار برات يك مثالي رو ميزنم

در زمان حضرت محمد دو فقير وجود داشتند كه هر روز طي ساعتي ميرفتند درب منزل ايشان و حضرت فاطمه درب رو باز ميكردند.

حضرت فاطمه وقتي ميومدن جلوي در با يك سبد ميوه ميومدن

فقير اولي كه ميومد درب رو ميزد حضرت فاطمه يك شاخه انگور بهش ميداد و درب رو ميبست.

اين طرف هم ميذاشت ميرفت اما فقير دوم وقتي درب ميزد حضرت فاطمه يك شاخه انگور كه ميداد و درب رو ميبست باز مجدد درب رو باز ميكرد و انگور بيشتري ميداد.

تا اينكه يك روز فقير دومي اين موضوع رو فهميد و پيش خودش گفت چرا اينطوري هست. رفت مثل هميشه درب زد و انگورش رو گرفت رفت يك كنار ايست كرد و فقير دوم اومد.

وقتي كه درب زد و حضرت فاطمه اومد. اين فقير شاخه انگور رو كه گرفت.گفت خدايا شكرت از روزي كه دادي بعد از گفتن اين حرف در دوباره باز شد و حضرت انگور ديگه اي داد.

فقير اولي وقتي به خودش فكر كرد.ديد خودش وقتي ميره درب ميزنه و انگور رو ميبينه هيچي نميگه و غر هم ميزنه كه چرا فقط همين يك تيكه چرا بيشتر نميده

فرداش رفتار رو عوض كرد و شكر گذاري كرد و مثل اون فقير دومي اونم انگور بيشتري گرفت.

پس دوست عزيز حتي در ذهن و حالت فرضي هم ناشكري نكنيد. چه شما و چه بقيه دوستان

موفق باشيد