ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


خاطرات
زمان کنونی: 09-25-2025, 09:03 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: mohammadshamosi
آخرین ارسال: محسن قلي زاده
پاسخ:
بازدید: 13260

ارسال پاسخ 
خاطرات
10-14-2012, 01:21 AM
ارسال: #38
RE: خاطرات
انتقام من از لیلا و پدرش

یا لبش رو گاز میگرفت یا دندونهاش رو به هم میسابید.یا سیاهی چشماش محو میشد یا چشمهاش رو به هم فشار میداد. صداهای عجیب غریب از خودش در میاورد.

آهان ببخشید بی مقدمه شروع کردم .اونقدر التماسم میکرد که حواس برام نگذاشت که اولش بگم این موضوع ساعت 10 شب اتفاق افتاد. اونهم توی یک کوچه خلوت و من میخواستم اون رو دقیقا به جایی ببرم که از قبل نقشه اش رو کشیده بودم.


اونهم درست در خونه لیلا بود که بابای نامردش حتی حاضر نشده بود من به خواستگاری دخترش برم.

گلاب به روتون دستشویی امان پرویز رو بریده بود [تصویر: g29ub8y6jw7bs2a01gv9.gif] دیگه طاقت نداشت هی میپرسید پس کی میرسیم؟ . خونه لیلا رو بهش نشون دادم و بدونه اینکه بهش اصل موضوع رو بگم گفتم اون خونه رو که میبینی صاحبش رفته خارج .خیلی وقته که کسی توش زندگی نمیکنه. اینجا هم که کسی نیست پس برو با خیال راحت خودت رو راحت کن!!

اشک شادی تو چشم پرویز حلقه زده بود همانطور که من رو بوس میکرد با سرعت به سمت خونه لیلا دوید.


در دلم داشتم به انتقام تندی!!! که از بابای لیلا گرفته بودم میخندیدم که یک مرتبه صدای داد وفریادی رو شنیدم.برگشتم صدا صدای بابای لیلا بود که از خونه بیرون امده بود و وقتی با کار پرویز رو به رو شده بود شروع به گلاویز شدن کرده بود. پرویز بیچاره هم هی زیر مشت ولگد معذرت خواهی میکرد و میگفت نمیدونسته که توی این خونه کسی زندگی میکنه. منکه اوضاع رو خراب دیدم جلو رفتم و مثل از همه جا بی خبرها شروع به جدا کردن طرفین کردم و داشتم کم کم موضوع رو ماستمالی میکردم.

بابای لیلا آروم شده بود.منهم به خاطر اینکه موضوع زودتر فیصله پیدا کنه و زودتر در بریم کیف و پول و موبایلو عینک پرویز رو که وسط کوچه افتاده بود جمع میکردم که دیدم دوباره صدای داد وبیداد میاد

قاسم آقا کاسب محل که سر وصدا رو شنیده بود جلو امده بود و وقتی موضوع رو شنیده بود به بهانه اینکه حتما همین ادم چند شب پیش در مغازش خرابکاری کرده افتاده بود به جون پرویز و حالا نزن وکی بزن ول کن معامله هم نبود!!!

این بار من و بابای لیلا واسطه شدیم بابای لیلا قاسم آقا رو کنار کشیده بود منم که کیف و پول و موبایلو عینک پرویز رو که دوباره وسط کوچه افتاده بود جمع میکردم


بعد با خوشحالی طرف قاسم اقا رفتم که بالاخره کوتاه امده بود وداشتم باهاش خداحافظی میکردم که یکمرتبه دیدم باز صدا میاد. اینبار بهروز برادر لیلا که به هوا خواهی از باباش به کوچه امده بود به محض اینکه از موضوع مطلع شده بود افتاده بود به جون پرویز بخت برگشته و حالا نزن و کی بزن!!

اینبار به اتفاق بابای لیلا و قاسم اقا میانجیگری کردیم وپرویز رو از زیر دست وپای بهروز بیرون کشیدیم اونها بهروز رو یک طرف کشیدن منم کیف و پول و موبایل و عینک پرویز رو که وسط کوچه افتاده بود جمع میکردم

چیه بازم حتما منتظرید که بقیه کسبه محل و فک و فامیل لیلا پیداشون بشه وپرویز بنده خدا رو بزنن و منم کیف و پول و موبایلو عینک پرویز رو که وسط کوچه افتاده جمع کنم!!!




سالها از اون شب میگذاره و من وقتی یاد اون شب میافتم از یک بابت ناراحتم که پرویز هیچ وقت ندونست که من از قصد اون رو بردم در خونه لیلا و این همه کتک خورد [تصویر: g29ub8y6jw7bs2a01gv9.gif]



نکته: این سری نکته ندارم [تصویر: g29ub8y6jw7bs2a01gv9.gif]

شب بر دوستان عزیز خوش 10_004

در دنیا یک نفر فقط وجود دارد که باید سعی کنیم

همیشه از او بهتر باشیم

و آن کسی نیست جز گذشته خودمان!
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-14-2012, 04:26 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-16-2012, 10:30 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 06-16-2012, 11:32 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:16 AM
RE: خاطرات - hamidtaha - 06-17-2012, 12:20 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-17-2012, 12:27 AM
RE: خاطرات - mosafer bedar - 06-17-2012, 08:05 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 12:56 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 01:49 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-18-2012, 07:40 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 06-18-2012, 08:01 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-20-2012, 02:40 PM
RE: خاطرات - goldmen - 06-20-2012, 06:35 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 06-25-2012, 01:19 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-06-2012, 11:57 PM
RE: خاطرات - P@RSA - 07-07-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-07-2012, 01:51 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-13-2012, 11:51 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 07-16-2012, 01:56 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 08-03-2012, 12:22 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 08-03-2012, 12:43 AM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 08-03-2012, 12:49 AM
RE: خاطرات - درناز - 08-03-2012, 02:36 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:28 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-08-2012, 05:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-08-2012, 05:52 PM
RE: خاطرات - کامیار کاظمی - 09-08-2012, 06:04 PM
RE: خاطرات - صدفی - 09-08-2012, 11:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-19-2012, 11:58 PM
RE: خاطرات - فرهاد قربانی - 10-14-2012, 09:37 AM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 12:56 AM
RE: خاطرات - P@RSA - 09-20-2012, 04:17 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 09-20-2012, 06:34 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 09-20-2012, 07:25 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2012, 01:09 PM
RE: خاطرات - درناز - 09-24-2012, 12:48 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-06-2012, 09:34 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 10-14-2012 01:21 AM
RE: خاطرات - حامد - 10-31-2012, 10:45 PM
RE: خاطرات - M3HDI - 10-31-2012, 11:04 PM
RE: خاطرات - مسعود کوچولو - 11-01-2012, 12:23 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 11-01-2012, 12:29 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-08-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 01-08-2013, 10:59 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 01-09-2013, 09:52 AM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 02:41 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 06:40 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-12-2013, 10:38 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:41 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 03-13-2013, 01:24 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-13-2013, 01:30 AM
RE: خاطرات - MARYAR - 03-12-2013, 10:45 PM
RE: خاطرات - jahanagahi - 03-12-2013, 10:57 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 05-22-2013, 05:02 PM
RE: خاطرات - MARYAR - 05-22-2013, 05:37 PM
RE: خاطرات - mohammadshamosi - 09-22-2013, 05:32 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  خاطرات نوجوانی که به فکر میلیاردرشدن بود alireza091111 8 2,194 05-30-2013 01:28 PM
آخرین ارسال: alireza091111

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS