ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


شکوه السادات هاشمی مخترع سوسک کش
زمان کنونی: 09-24-2025, 07:41 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
نویسنده: Amiraliamirali
آخرین ارسال: Amiraliamirali
پاسخ:
بازدید: 689

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 6 رأی - میانگین امیتازات : 3.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شکوه السادات هاشمی مخترع سوسک کش
09-23-2015, 09:41 PM
ارسال: #4
RE: شکوه السادات هاشمی مخترع سوسک کش
شدم مربی و مسئول ورزش
شش بچه را هم بزرگ می‌کردم
دختر کوچکم به مدرسه نمونه مردمی می‌رفت. سال قبلش مدیر آنجا یکی از شاگرد‌های پارکم بود و من به جای دوازده هزار تومان، پنج هزار تومان شهریه داده بودم اما آن سال که می‌خواستم اسمش را آنجا بنویسم، مدیرش عوض شده بود. به مدیر جدید مدرسه گفتم می‌خواهم اسم دخترم را بنویسم. گفت دوازده هزار تومان فیش می‌نویسم پرداخت کنید. گفتم قبلا پنج هزار تومان داده‌ام. کم‌تر بنویسید.

گفت چکاره هستی؟ گفتم مربی ورزش پارک. گفت می‌آیی مربی ورزش ما بشوی؟ گفتم اگر بشود بله. گفت بیا بنویسم برو آموزش و پرورش گزینش شو. رفتم در آموزش و پرورش گزینش و پذیرفته شدم. بعد از آن مربیگری درجه سه را دیدم و برای کارورزی، به تربیت بدنی شمال شرق که مسئولش خانم صدیقه بدری بود رفتم. به ایشان گفتم می‌خواهم برای کارورزی به اینجا بیایم. سرش را بلند کرد و گفت: می‌آیی اینجا مربی ورزش صبحگاهی شوی؟ گفتم اگر بتوانم بله. آنجا هم مربی ورزش صبحگاهی شدم. من جزو اولین کسانی بودم که ورزش صبحگاهی و طبیعت گردی را در باشگاه رسالت باب کردم.

هم زمان با اینکه مربی صبحگاهی بودم، برای شاگردانم که در فصول تابستان به صد نفر هم می‌رسیدند، گردش طبیعت گذاشته بودم و آنها را با هزینه کم به کوه و پارک‌ها و جاهای دیدنی، مثل موزه‌ها و سفر‌های یک روزه شمال و غار علیصدر و این جور جاها می‌بردم. اول حق الزحمه‌ای بودم و کم کم آموزش و پرورش مرا به صورت قرارداد پیمانی استخدام کرد. در سه مدرسه درس می‌دادم و همان موقع، با اینکه موظف نبودم، مسئول انجمن کوهنوردی تربیت بدنی منطقه هشت و بعد مسئول ورزش بسیج ناحیه شمال شدم. مسئولیت‌های دیگر هم داشتم و شش بچه را هم بزرگ می‌کردم.

سوسک‌ها ساختمان را گرفته بودند
من اصولا زن بی نظمی نبودم که زندگی‌ام را کثیف اداره کنم اما ساختمان ما یک ساختمان قدیمی در حوالی نارمک بود که سوسک زیادی داشت. این ساختمان همجوار یک حمام عمومی و رودخانه بود و سوسک‌ها آن را گرفته بودند. مانده بودیم چکار کنیم که این سوسک‌ها از بین بروند. اعضای خانواده با هم فکر می‌کردیم و با همسایه‌ها بررسی می‌کردیم، اما نمی‌شد. کتاب‌ها را بررسی می‌کردیم و از سوسک کش‌های مختلف استفاده می‌کردیم اما مشکل حل نمی‌شد.

موفقیتم، پاداش خداوند به ذات من است
به نظرم عوامل خبلی زیادی در موفقیت آدم‌ها تاثیر‌ می‌گذارد. این نیست که بگوییم، اگر یک نفر خلاق و مبتکر باشد، حتما موفق می‌شود. خلاقیت هم مسئله خیلی مهمی است اما تنها عامل نیست و عوامل مهمی در این مسئله دخیل هستند. یکی از این عوامل روانی و انسانی آن است که آدم‌ها خالص باشند. وقتی آدم‌ها روح خود را درگیر دروغ، سخن چینی، خیانت، بدجنسی، بدذاتی، غیبت و ... نکنند و درون‌شان خالص باشد، خداوند به آنها پاداش‌هایی می‌دهد و آنها را به راه‌های خوبی راهنمایی می‌کند.

من از وقتی که بچه بودم، برای خانواده‌ام و برای همه خیر‌خواه بودم. برای پدرم کتاب می‌خواندم، به مادرم کمک می‌کردم، مواظب خواهر و برادرانم بودم و همیشه مفید بودم. یک دخترخاله دارم که شوهرش روی او بنزین ریخته و آتشش زده بود. او می‌گفت تو تنها کسی بودی که مرا به خانه‌ات می‌پذیرفتی و حمامم می‌کردی. نمی‌خواهم بگویم من بهترین مادر بودم اما برای بچه‌های همسرم هم زن بابا نبودم. بزرگشان کردم و مواظب‌شان بودم.

پدر بچه‌هایم مکانیک بود و در تعمیرگاه کار می‌کرد، مادرش و خانواده‌اش که بیماری داشتند و می‌آمدند، من آنها را به دکتر می‌بردم. در خانه من همیشه باز بود و به نظرم تمام این عوامل جمع شد و خداوند یک پاداش خوب به من داد.
من به صورت اتفاق به فرمول سوسک‌کش رسیدم چون خداوند می‌خواست آن پاداش را که گفتم به من بدهد.

مثل افسانه آن دخترک که زن بابایش او را می‌فرستد لب چاه آب بیاورد و او می‌افتد توی چاه و آنجا یک پیرزن می‌بیند که خانه و زندگی دارد، به پیرزن کمک می‌کند و خانه‌اش را آب و جارو و تر و تمیز می‌کند و وقتی که از چاه بیرون می‌آید، ماه پیشونی می‌شود. خدا پاداش ذاتم را داد.

فرمولم را اتفاقی و با آزمون و خطا پیدا کردم
اول دنبال ماده‌ای بودم که سوسک‌های خانه‌ی خودمان از بین برود. از هرچه که استفاده می‌کردیم، سوسک‌ها از بین نمی‌رفتند. ساکنان ساختمان ما از لحاظ مالی قوی نبودند با این حال حاضر شدیم کل ساختمان را یکی دوبار سم پاشی کنیم. ساختمان یکی دو روز بوی گند سم می‌داد ولی بعد از این یکی دو روز، باز سر وکله سوسک‌ها پیدا می‌شد. توی ذهنم بود که باید کاری انجام دهم و به صورت اتفاقی و با آزمون و خطا به ترکیبی رسیدم که سوسک‌ها را نابود می‌کرد. نه، بهتر است بگویم ترکیب من سوسک‌ها را امحا می‌کرد.

ادیسون هم اتفاقی لامپ را ساخت
خیلی از کارهایی که بشر انجام داده از سر اتفاق است. بشر به صورت اتفاقی آتش را کشف کرد، ادیسون از سر اتفاق لامپ را ساخت. آن جور که من شنیده‌ام، مادرش می‌خواست در شب زایمان کند و نور نبود، او چراغ‌های گردسوز را جلوی آینه جمع کرد و دید که نور چقدر تشدید شده است، بنابراین فکر کرد کاری کند که نور را متمرکز کند و بتاباند و به این ترتیب لامپ را ساخت. خیلی از اختراعات و اکتشافات به دلیل نیاز بشر به وجود آمده است.

من هم از سر نیاز به فرمول خمیر سوسک رسیدم. شکل رسیدن به فرمول هم جالب بود. وقتی قورمه‌سبزی درست می‌کنید، یک نفر در آن آب غوره می‌ریزد، یکی آب‌لیمو، یکی اسفناج هم استفاده می‌کند و هرکس مطابق با ذائقه و سلیقه‌اش این قورمه سبزی را درست می‌کند. یک نفر هم هست که می‌گوید چطور می‌شود از همه اینها استفاده کنم. او تن نمی‌دهد به اینکه کاری را که همه انجام داده‌اند، انجام بدهد. اگر کسی تن به مزه معمول و متداول قورمه‌سبزی تن ندهد، به قورمه‌سبزی خیلی خوشمزه‌تری می‌رسد.


تقاضا زیاد شد، دیدم باید سفارش بگیرم و تولید کنم
وقتی آن ماده را درست کردم و دیدم سوسک‌های خانه‌ام از بین رفت، نگفتم این خمیر مال خودم باشد. مدام این خمیر را می‌ساختم و به در و همسایه می‌دادم. به شاگردان کلاس صبحگاهی و معلم‌های مدرسه‌ای که کار می‌کردم هم دادم. هر کس می‌گفت خانه‌ام سوسک دارد، می‌گفتم من یک ماده درست کردم که سوسک‌ها را از بین می‌برد. یک شب در خانه‌مان صحبت شد، پدر بچه‌ها گفت می‌توانید با بچه‌های تیم کوهنوردی جمع شوید و این را در قوطی بریزید و بفروشید اما من همینطور درست می‌کردم و به متقاضیان می‌دادم. تا اینکه تقاضا آنقدر زیاد شد که من به این نتیجه رسیدم که باید سفارش بگیرم و تولید کنم.

دربه در به دنبال ثبت اختراع
وقتی دیدم باید سفارش بگیرم و تولید کنم، پیش یکی از اقوامم رفتم و ماجرا را گفتم. می‌دانستم باید از چیزی که وجود ندارد محفاظت کنم، به همین خاطر پیش ایشان رفتم. ایشان گفت اگر چنین چیزی باشد تو باید این اختراعت را ثبت کنی. بلافاصله به همراه ایشان، پیاده از خیابان حافظ به خیابان پارک شهر رفتیم که آن موقع اداره مالکیت‌های صنعتی در آنجا قرار داشت.

حدود سال 76 و77 بود. او یک برگه گرفت و گفت تو باید فرمولاسیون اختراع خودت را در این برگه بنویسی، منتها باید طوری بنویسی که کسی چیزی نفهمد. خلاصه آنکه راه افتادم به دنبال تاییدیه گرفتن از مراجع قانونی. سرغ اداره کل نظارت بر مواد آشامیدنی و بهداشتی را گرفتم اما آنجا کسی به حرفم گوش نمی‌داد. یک نیروی غیبی به من گفت چرا به سراغ سازمان پژوهش‌ها نمی‌روی. آن‌هایی که روحشان درگیر بدی‌ها و پلیدی‌هاست، این نیروهای غیبی را باور ندارند اما من باور دارم.

به نیروی درونم گوش کردم. قبلا صبح‌ها که برای ورزش به پارک می‌رفتم، آقای امام جمعه از برنامه‌ی صبح بخیر ایران به آن پارک می‌آمد و گزارش می‌‌گرفت. یک بار با من مصاحبه کرد و من راجع به از این شاخه به آن شاخه پریدن و همه کاره و هیچ کاره بودن حرف زده بودم. آن موقع منظورم پدر بچه هایم بود که فکر خوبی داشت اما نمی توانست فکر و ایده ی خودش را به درآمدزایی برساند. آنجا من گفته بودم چقدر خوب است که سازمان پژوهش‌ها به این جور افراد کمک کند.
تا یک نفر گفت سازمان پژوهش‌ها، گفتم کجاست؟ گفت، سر فرصت. من پنج طبقه را دویدم و پایین آمدم و به سازمان پژوهش‌ها رفتم. آنها این ماده را به پژوهشکده صنعت نفت دادند و یکی دو سال طول کشید تا توانستم تاییدیه گرفتم، گواهی نوآوری از سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی و گواهی غیر سمی بودن را. در آن گواهی نوشته شده بود «این خمیر بدون استفاده از سموم ساخته شده و برای انسان هم هیچ مسمومیتی ندارد.». من موفق شده بودم این خمیر را ثبت اختراع کنم. البته آن موقع اداره مالکیت‌های صنعتی خیلی در‌هم برهم بود و بعد از من، کارمند خود من هم رفت و به اسم پماد سوسک‌کش آن را ثبت کرد.

از همان اول گفتم امحا
مربی‌گری و معلمی می‌کردم، خمیر سوسک‌کش را هم می‌ساختم و می‌فروختم. هر قوطی ششصد تومان. از همان اول اسمش را امحا ثبت کرده بودم چون یک بار استفاده از این خمیر باعث می‌شود که سوسک محو شود و حتی جنازه‌اش هم توی محیط نیافتد. این از مزیت‌های آن است چون از جنازه سوسک پروتئین مضری آزاد می‌شود. سوسک‌ها وقتی خمیر ما را می‌خورند یک حالت تشنگی به آنها دست می‌دهد و می‌روند توی راه‌آبها از بین می‌روند.

اسم امحا یک اسم با مسما و خوب بود. البته آن را با راهنمایی پسر‌عمویم انتخاب کردم. موقعی که رفتم در شرکت گرافیک پرند در میدان فردوسی تا آقای احمد پوری لوگوی آن را طراحی کند، به پسر‌عمویم گفتم می‌خواهم این اسم را طراحی کنم. گفت طراحی نمی‌خواهد، یک سوسک‌ بکش و روی آن ضربدر بزن و بنویس امحا و بده ثبتش کنند. گفتم نه. وقتی رفتم طراحی کنم، به آقایی که آن را طراحی می‌کردگفتم: این لوگو را خیلی خوب طراحی کن، چون این اسم یک روزی اسم خیلی مهمی در ایران می‌شود.

تولید در لگن رویین
در خانه یک لگن داشتم که جنس آن از روی بود و توی آن لباس هشت نفر را می‌شستم و با همه‌ی این کارها و مسئولیت‌ها که داشتم در همین لگن خمیر امحا درست می‌کردم و توی تیوپ‌های آکواریم می‌ریختم و با دم‌باریک ته آن را می‌بستم و توی پلاستیک‌های که از پله‌های نوروز‌خان می‌خریدم، می‌ریختم. بروشور‌هایی هم درست می‌کردیم و کنار این خمیر‌ها می‌گذاشتیم. البته آن موقع دیگر در خانواده هم به من کمک می‌شد و آنها هم در پیشرفت ما تاثیر داشتند. من نمی‌خواهم بی‌انصاف باشم و بگویم همه کارها را خودم می‌کردم. همه به من کمک می‌کردند اما آن جایزه به من داده شده بود.

وام گرفتم
آن موقع سازمان پژوهش‌ها به کسانی که این گواهی‌نامه را می‌گرفتند وام می‌داد. صندوق توسعه تکنولوژی به مخترعین، مبتکرین و مکتشفین وام می‌داد و من هم این وام را گرفتم. البته وامی که برای من بیست‌ویک میلیون تصویب شده بود، شد چهار میلیون. یک وام دیگر گرفتم با عنوان« طرح اعطای کمک‌های فنی و تکنولوژی» از وزارت صنایع که همیشه دعای‌شان می‌کنم. بدون بهره و بدون هیچ اذیت و آزاری این وام را به من دادند و من با قسط اول این وام توانستم در فیروزکوه سوله بخرم و کارم را گسترش بدهم.

هر ثانیه فرصتی است برای دگرگون کردن زندگیتان.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
RE: شکوه السادات هاشمی مخترع سوسک کش - Amiraliamirali - 09-23-2015 09:41 PM

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS