ما کجای کاریم؟

[pooya 90]

سلام آقا مهدی عزیز
سال 89-90 روی تولید یه محصول نو کار کردم (اسمش بماند) در سطح نمونه هم تولید کردم و خودم شخصا بازار یابی کردم و اتفاقا توی اکثر ادارات استقبال شد اما به دلایل زیر نتونستم ادامه بدم:
1) چون تک و تنها و بدون تجربه دست بکار شدن باعث شد که محصولم یه سری عیب ها داشته باشه و چون من محصول رو تو فضای واقعی تست نکرده بودم از دید خودم پنهون مونده بود و این عیب ها باعث شد تا خودم محصول رو به ادارات نفروشم، حتی اونایی رو هم که به اشخاص فروخته بودم رفتم پس گرفتم و پولشون رو برگردوندم، طرف می گفت مطمئنی؟؟؟ اینجا سوئیس نیستا، یکی رم تو یه اداره آزمایشی نصب کرده بودم رفتم گفتم که من بدلیل اشکالات موجود، این محصول رو فعلا تولید نمی کنم، طرف گفت بیا فاکتور بنویسم این یه دونه آزمایشی رو پولش رو از حسابداری بگیر که بدلیل مشکلات فنی پولش نگرفتم. تقریبا پول هر نمونه 20000 تومان بود سال 90. و من حدودا 100 تا برای تست بازار تولید کردم.
2) با سرمایه کم دست به تولید محصولی زده بودم که سرمایه بیشتری (از نوع پولش) نیاز داشت، حتی برای تولید و عرضه در یک استان.
3) این محصول بدلیل جدید بودن حتی در صورت تامین سرمایه هم یه بازه زمانی نیاز داشت تا مردم آنرا بشناسن.
این دلایل و بی تجربگی خودم دست بدست هم دادند تا این پروژه تبدیل به یه درس بزرگ و گرانبها برای خودم بشه.
بعد از اون رفتم تهران و کار پخش گرم یه سری محصولات مصرفی برای یدکی ها، تزئینات خودرو، شرکت های آسانسوری، تاسیسات و... رو انجام دادم، محصولاتی مثل لنت برق، انواع چسب نواری و قطره ای، انواع بست های فلزی، کمر بندی، نوار تفلون و...
توی اوج تلاطم های بازار ارزی تو تهران بودم، چشمتون روز بد نبینه، هیچ کدوم از مشتریا دیگه خرید نداشتن، فقط مصرف یکی دوهفته رو میخریدن تا ببینن بعدا چی میشه!
من پیاده پخش می کردم خیلی سخت بود، یه ساک سنگین جنس با خودم می بردم و در کنارش سفارشم می گرفتم...
داشتم خودم جمع و جور می کردم و چرتکه مینداختم که یه پراید بگیرم و با اون هم جنس بیشتری ببرم و هم سریع تر باشم که ناگهان در یک پرواز فراصعودی پراید کانال 20 میلیونی را رد کرد...
اما هیچ وقت ناامید نبودم و نیستم الحمدالله
ماندن توی تهران برام خیلی سخت شد و خودم به این نتیجه رسیدم که این کار در راستای اون هدف و دورنمایی که برای خودم دارم نیست، لذا برگشتم شهر خودمون. شروع کردم به پیگیری زدن یه کارگاه بسته بندی مواد غذایی و اینقدر اینور و انور شدم تا رسیدم به اینکه یه برند برای خودم ثبت کنم و کار رو بصورت برون سپاری انجام بدم و یه مجوز از صنایع گرفتم و اظهارنامه ثبت پر کردم و امروزم برندم بعد از چند بار اخطار رد، تعویض و کش و قوس فراوان آگهی شده و زمان آگهی نوبت اولم تموم شده...
در کنار این از یکسال پیش وارد فروش و بازاریابی بیمه عمر شدم و الان کد نمایندگی تخصصی بیمه عمر از شرکت... دارم و این کارم جدی پیگیر هستم و خیلی خوشحالم از این اتفاق چرا که خدا رو شکر این کار باعث تقویت بسیار زیاد توان صحبت، مذاکره، جسارت و خلاصه هر چیز مثبته شده و خدا رو خیلی شاکرم.
انشاالله آقا مهدی محصولمون که وارد بازار شد حتما اینجا معرفی خواهم کرد تا شما دوستان خوبم هم در جریان باشید.
شاد و پیروز و ثروتمند باشید