هزار تومان = دوهزار تومان ؟؟؟

[مهدی گل محمدی]

(06-22-2011 02:04 PM)mas نوشته شده توسط:  می دونم راههای زیادی برای ثروتمند شدن وجود داره و اینو هم می دونم که هرکی مسعول زندگی خودشه و نمی تواند همه مردم را هم ثروتمند کنه چون خیلی ها فکرشون فقیر هستش و اینم می دونم که موقعیت هر کدوممون با همدیگه فرق داره پس راههای رسیدن به ثروت هر کدوم هم ممکنه با هم تفاوت داشته باشه منتها دونستن نظراتو یاد گرفتن راههای جدید برای کسب ثروت چیز بدی نیست هدف هم همینه که تجربیات رو با هم بریزیم وسط منتها خیلی از دوستان کم لطفی می کنن و فقط میان می خونن و می ترسن تجربیاتشون رو بیان کنند چون اگه بگن فکر می کنند رازهای پول دار شدنشون بر ملا می شه بدونید اینقدر ثروت و روش کسب اون توی دنیا هست که تمام اعضای سایت هم جمع شیم نمی تونیمش جمعش کنیم مهم اینه که انها را به سمت خودمان جذب کنیم و راههای موفقیت را با یکدیگر اموزش دهیم.
دوستمون atreeeshgh که بالا بخونید :
راسیتش رو بخواید من عاشق کار کردنم(7صبح تا شب ساعت12) و مطمئنن میشه که از طریق کارکردن یه هزار تومانتون بشه 4هزار تومان خوب اگه این کارو کردید راهش رو برای همه بچه ها توضیح بدید
یا دوست دیگمون madar :
چرا که پول به خودی خود لذت نداره
ولی اگر این پول با یک کار درست ، یک ایده جدید ، یک تفکر خلاق، کسب کنی واقعا لذت بخشه.

اگه تونستید حتی یک هزار تومان رو تبدیل به یک هزارو پنجاه تومان راهش رو بگید کلی نگید با کارکردن می شه با تلاش می شه راهش رو بگید .
یادمون نره تجربه چیزی نیست که یک شبه به دست بیاد وکلی ضرر و استفاده پشتش بوده مهم اینه که یاد بگیریم چیزی رو که دیگری تجربه کرده اگه ضررکرده ما دوباره همون راه رو نریم در ثروتمند شدن سریعترین راه ممکن هم همین هست که تجربیات مالی خوب و بدمان رو با هم سهیم شیم .

ببخشید خیلی حرف زدم . معذرت

ببین دوست عزیز من سال گذشته که کار می کردم (کار چاپ و تبلیغات)برای چاپ تقویم های دیواری یا سررسید نیاز به پول داشتم چون کسی که سفارش میداد نصف یا حتی کمتر از نصف پولو بمن می داد و من اینجا به مشکل بر می خوردم.چون زمانی که چاپخونه می خواست کار رو تحویل بده باید کامل پولو می دادم.به نظر شما من باید چیکار می کردم؟
این جا بر می گردم به همون گفته ام «کار و تلاش از ساعت 7 صبح تا 12 شب».
میدونید چیکار می کردم:از یکی یه سری جنس می گرفتم و می بردم بازار 15 خرداد می فروختم این طور شد که تونستم سرمایه اولیه کارم رو بدست بیارم.
اینم از تجربه ام ولی هیچ موقع هیچ کس نمیاید این کاررو انجام بده چون فکر می کنه که براش اف داره.ولی من این کاررو کردم و کار خودم رو وسعت دادم.
ببینید تو هر کاری درسته باید از کسایی که تجربه اون کاررو دارن استفاده کنیم ولی بیشتر اوقات ما تو عمل از تجربه افراد استفاده نمی کنیم. ما گاهی اوقات خیلی چیزا رو باید خودمون تجربه کنیم،خودمون حس کنیم تا بتونیم موفق بشیم. پس مفهوم شکست چیه؟

من یه مثال می زنم شاید بهتر بفهمید:

الان من به شما میگم این ماشین ترمز و گاز و کلاج و دنده و فرمون داره شما باید به ترتیب پاتونو بزارید رو کلاج بعد برید رو دنده یک بعد کم کم پاتونو از رو کلاج برمیدارید و کم کم گاز میدید و ... اینجوری می شه که ماشین راه میفته.
خب آیا الان شما یه راننده کامل شدید؟
نه .....

شما باید خودتون بشینید پشت فرمون و یکی دوبار ماشینو خاموش کنید. تا یواش یواش راه بیفتید اون موقس که شما یه راننده حرفه ای میشید.

من که می گم کار کردن خوبه چون تجربشو داشتم.

من تو انجمن مطرح کردم فروش عسل رو حتی بازارشو و قیمتاشم گفتم ولی هیچ کس نگفت که کاررو شروع کنیم.
چون همه ی ما یه شنوده خوب هستیم ولی عمل کننده خوب نیسیتیم.
امیدوارم بتونیم این مشکلمونو حل کنیم.

ببخشید زیاد صحبت کردم امیدوارم که منظورم فهمیده باشید.