ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


دوره توانگری و جذب
زمان کنونی: 06-18-2024, 06:14 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
نویسنده: MARYAR
آخرین ارسال: sokeinia
پاسخ:
بازدید: 58445

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 19 رأی - میانگین امیتازات : 3.21
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دوره توانگری و جذب
07-10-2014, 08:33 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 07-10-2014 08:34 PM، توسط MARYAR.)
ارسال: #34
RE: دوره توانگری و جذب
قانون 19 _ ذهن استدلالی را زندانی کنید! وقتی الیاس نبی به اون سه پادشاه گفت که اگه بارون می خواید اول گودالتون رو بکنید، اونها چی فکر کردند؟ مجسم کنین توی شرایط آب و هوایی خشک و داغ که ماهها بارون نیومده، در حالی که هزاران نفر از افراد و زیر دستان دارن از تشنگی هلاک میشند و توانایی کار کردن هم ندارند، سه پادشاه شروع به کندن گودال کردند و به همه هم گفتند گودال بکنین تا بارون بیاد! حتما" خیلی از اون ها توی دلشون گفتن: بارون از کجا؟ حتی یه ابر هم توی آسمون نیست! "اما به اون فکر اهمیتی ندادند. به نبود ابر ها فکر نکردند و گفتند: گودال می کنیم تا آب بارونی که قراره بیاد، توی اون ذخیره بشه!

هر وقت که ما می خوایم گودالی بکنیم، اون قسمت از ذهن ما که مدام دنبال دلایل منطقی و استدلال می گرده، شروع میکنه به آیه ی یاس خوندن! " از کجا معلوم که بشه؟! معلومه که نمیشه! اگه می خواست بشه ، تا حالا شده بود! و .... "به این قسمت از وجود ما میگن : " ذهن استدلالی "

حتما" موقع انجام دادن قوانین سیستم آرزوها، ذهن استدلالیتون رو زندانی کنین و تحت هیچ شرایطی به حرف اون گوش ندین!

نکته ی مهم – گاهی اطرافیان ما مثل ذهن استدلالی عمل می کنند! یعنی مدام دلیل می یارن که چرا امکان نداره ما به آرزومون برسبم! لطفا" تحت تاثیر اون ها قرار نگیرین.

چون این مبحث در سیستم آرزوها خیلی مهمه من سه تا مثال براتون می زنم.

مثال اول _ ازچهار کتاب فلورانس اسکاول شین : یه زنی که صاحب خانه اش جوابش کرده بود در سالی که مردم در نیویورک دچار مشکل تامین مسکن بودند، دعا می کرد که بتونه با پول اندکش خونه ی مورد نیازش رو پیدا بکنه. اون آرزوی به دست آوردن خونه ای رو داشت که آدمهای زیادی ، برای به دست آوردن اون با هم رقابت می کردند.

اون مدتها بود که دوست داشت اگه به خونه ی جدید میره ، پتوهاش رو عوض کنه و پتوهای نو بخره. اما ذهن استدلالیش مدام بهش می گفت که " پتوها رو نخر! اول بگذار خونه رو به دست بیاری ، بعد! شاید نتونی خونه رو بگیری و این پتوها روی دستت بمونه! "

اون تصمیم گرفت که از قوانین ذهنی برای رسیدن به آرزوش استفاده کنه، واسه ی همین به خودش نهیب زد که " من با خریدن این پتوها، گودالهام رو حفر می کنم! چون تا وقتی پتوها رو نخرم، یعنی ته دلم ایمان ندارم که خونه ای رو که می خوام پیدا می کنم! " اون با خرید اون پتوها جوری رفتار کرد که انگار پیشاپیش صاحب خونه ی جدید شده! پتوها نمایانگر ایمان فعال اون بودند. بعد از خرید پتوها از بین دویست متقاضی به گونه ای معجزه آسا، خونه به اون داده شد!

مثال دوم _ یه مثال از دوست خوبم ، اون دوست داشت به سفر های گردشی و دیدن جاهای دیدنی بره.اما ظاهر امر این جوری نشون می داد که نه از نظر خانواده و نه شرایط دیگه امکان این موضوع فراهم نیست. اما اون ایمان فعال داشت! چه جوری؟

در شرایطی که هرگز زمینه برای این آرزوی اون فراهم نبود، اون جوری رفتار می کرد که انگار همین الان یه گروه منتظرن که اون باهاشون به سیاحت بره! یادمه که اون اومده بود پیش من و با جدیت تمام دنبال یه کوله پشتی خیلی بزرگ می گشت تا در این سفر های تفریحی از اون استفاده بکنه.

من می دیدم که دیگران ، مدام در موردش می گفتن : "آخه حالا چه عجله ایه واسه خرید وسایل سفر؟! کو شرایط سفر؟! این کار الان یعنی حروم کردن پول! " اما اون با جدیت دنبال کوله پشتیش گشت و بالاخره اون رو خرید. ( اطرافیان اون مثل ذهن استدلالی عمل می کردند. )

دفعه ی بعد که دیدمش، داشت کوله پشتی بزرگش رو می بست چون قرار بود با یه گروه برای دیدن یه مکان سیاحتی برن! همه ی شرایط و حتی شرایط خانواده اش ، فوری، برای این موضوع درست شده بود!کوله پشتی بزرگ ، ایمان خاموش اون رو به ایمان فعال تبدیل کرده بود!

مثال سوم _ ( یه ماجرای واقعی از یکی از صمیمی ترین دوستام و از قول خودش ) : من توی خونه ام یه اتاق سنتی دارم که توش از وسایل سنتی استفاده کردم. به همسرم گفتم : " من هشت تا کوسن می خوام که پارچه اش عین طرح سنتی روی مبل ها باشه. شبیه پارچه ی مبل قدیمی خانه ی پدریم! اگه یه پارچه پیدا بشه که توش هشت تا مربع باشه با طرح قدیمی میشه این کوسن ها رو از توش درست کرد!"

اما پیدا کردن همچین پارچه ای مستلزم وقت و جستجوی زیاد بود و من اصلا" زمان و حوصله اش رو نداشتم. از طرفی داشت از شهرستان برامون مهمون می رسید.

من به همسرم گفتم " باید چرخ خیاطی رو برای دوختن این کوسن آماده کنیم! " همسرم متعجب گفت : " کو پارچه اش؟! اصلا" از کجا معلوم همچین پارچه ای تا حالا بافته شده باشه؟! آوردن چرخ خیاطی و تعمیرش در این شرایط، خنده دار نیست؟! " ( این جا همسر من داشت مثل ذهن استدلالی عمل می کرد.)

اما من می خواستم ایمان خفته رو به ایمان فعال تبدیل کنم.برای همین چرخ خیاطی رو که دم دست نبود بیرون آوردم و چرخ خراب رو تعمیر کردم .

دو روز بعد مادرم رو دیدم. اون که در شهر دیگه ای بود بدون این که از ماجرای کوسن خبری داشته باشه یه پارچه برای من هدیه گرفته بود! یه پارچه که توش دقیقا" هشت مربع با طرح مبل های قدیمی داشت!

خودش می گفت : " داشتم از توی بازار رد می شدم وقتی این پارچه رو دیدم احساس کردم باید برای تو بخرمش. اما هر کسی اون رو دید گفت آخه این به چه دردی می خوره! نه میشه برای لباس ازش استفاده کرد نه کاربرد دیگه ای داره اما نمی دونم چرا فکر کردم باید اون رو برای تو بگیرم! " ( در واقع مادرم بدون اینکه بدونه، از شهودش پیروی کرده بود.)

باور می کنین؟ دقیقا: هشت تا مربع با همون رنگ و طرحی که خواسته بودم! آماده کردن چرخ خیاطی ایمان فعال رو ساخته بود!

اما ماجرا تموم نشد! دور و بر خونه ی ما جایی نبود که ابر خورده بفروشند. همسرم خندید و گفت : "دیگه چه جادوگری ای می خوای بکنی؟ حالا مجبوری یه روز سر کار نری تا دنبال ابر خورده بگردی! ابر خورده که نمی تونه با پای خودش بیاد! ناسلامتی مهمون داریم، بهتره چرخ خیاطی رو از جلوی دست و پا جمع کنیم!" (باز هم داشت نقش ذهن استدلالی رو بازی می کرد! )

اما من باور داشتم که " برای یه کیسه ابر خورده که نباید یک روز از کارم بیفتم! به همسرم گفتم" نخ همرنگ کوسن رو باید توی چرخ گذاشت! من وقت ندارم از کارم بزنم پس چه اشکالی داره ابر خورده خودش با پای خودش بیاد بدون این که من دنبالش برم؟! " و با خودم گفتم : "خدا رو شکرمیکنم که ابر خورده ی مورد نیاز من از راه عالی به من می رسه در جهت خیر و صلاح همگان! (این یعنی جادوی کلام )

شاید باور نکنین اما فرداش که داشتم از سر کار به خونه بر می گشتم دیدم خانم همسایه یه گونی ابر خورده رو گذاشت جلوی در ! درست همون اندازه ای که من نیاز داشتم! ابر خورده با پای خودش اومده بود!

همسایه مون، مونده بود که تا شب که ماشین شهرداری نمی یاد اون رو چی کار کنه؟! واقعا" ابر خواستن من در جهت خیر همگان بود! هم من به ابرم رسیدم و هم اون از شر ابر خورده ها راحت شد!

نکته ی مهم _ ما به اندازه ی باورمون دریافت می کنیم! باور من این بود که یه کیسه ابر خورده اینقدر مهم نیست که من برای به دست آوردنش اذیت بشم! برای همین هم راحت به دست آوردمش. استادم می گفت اگه کسی باور واقعی داشته باشه که یه کیسه پول با پای خودش می یاد این اتفاق می افته! هیچ چیز آرزوهای ما رو محدود نمی کنه به جز باور هامون. ( فراموش نکنین این به معنی هیچ کاری نکردن و منتظر رسیدن پول از غیب بودن نیست. داشتن ایمان فعال یعنی همان " از تو حرکت از خدا برکت! )

نکته ی مهم _ اگه دنبال موفقیت باشین اما خودتون رو برای شکست آماده کنین، دچار همون وضعی می شین که برای اون تدارک دیدین. مثلا" کسی که می گه :" من منتظرم پولی به دست بیارم تا قرض هام رو بدم و اگه این جوری بشه یه پولی هم به فلان فقیر کمک می کنم."

اما مدام نقشه می کشه که اگه نتونه قرضهاش رو بده ، چه بلایی سرش می یاد؟اون در واقع داره برای شکست تدارک می بینه .

اما اگه این آدم ، خودش رو در حال پرداخت دیونش ببینه ( یعنی پیشاپیش وانمود کنه که چیزی رو که می خواد دریافت کرده ) و مثلا" زودتر اون کمکی رو که می خواد به اون آدم فقیر بکنه ، یعنی ایمان خاموشش رو به ایمان فعال تبدیل کرده و برای اومدن بارون گودال کنده.

تمرین _ جلوی آرزوتون توی دفتر مراقبه بنویسین که اگه اون رو به دست بیارین، چه کارهایی می کنین. حالا باید تصور کنین که اون رو پیشاپیش ستانده اید! پس اون کارها رو انجام بدید! ببینید چه کارهایی می تونید انجام بدید که ایمان خاموش درباره ی آرزوتون رو به " ایمان فعال " تبدیل بکنید.

خوب! من مجبورم به خاطر کمی وقت این مبحث رو باز نیمه تموم بگذارم . لطفا" حتما" به راههایی که می تونین به وسیله ی اون ایمان خاموش در باره ی یک آرزو رو به ایمان فعال تبدیل کنین ، فکر کنید.چون این راه برای هر آرزویی فرق میکنه و خودتون باید راهش رو پیدا بکنید.

خدایا! به نام نامی تو، گذشته را به دور می اندازم و در اکنون شگفت انگیز زندگی می کنم.آنجا که هر روز، شادمانیهایی شگفت انگیز و دور از انتظار در بر دارد! آمین!

من ازدرون تو حرف میزنم
اگربخواهی تابستان هم برف می آید
اگربخواهی دست دراز میکنی ابری در آسمان میگیری
اگربخواهی به درخت خشکیده ای خیره میشوی و انجیر بر شاخه اش میروید
اگرتو بخواهی غیرممکن ها ممکن میشود
پس بخواه


دوره توانگری و جذب
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: Barran , koruosh , rahatak77
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
RE: دوره توانگری و جذب - MARYAR - 07-10-2014 08:33 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  10 نقل قول از کهن مرد دوره رنسانس، لئوناردو داوینچی.... mallarme 0 1,776 05-04-2013 02:30 PM
آخرین ارسال: mallarme
  SUCCESS آهنرباي جذب موفقيت در درون شماست اقاي ايـــده 0 907 02-29-2012 04:43 PM
آخرین ارسال: اقاي ايـــده

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS