تبریک نوروز93با چاشنی سپاس

[مهدی ر]

پارسال اینموقع سربازی بودم . محل خدمتم جزیره ی زیبای کیش بود . اما بخاطر حس تنهایی و دلتنگی زیباییها به دلم نمینشست . یه شب که خیلی دلتنگ بودم رفتم ساحل و شروع کردم به نوشتن نمیدونستم چم شده فقط دوست داشتم بنویسم و خدارو یاد کنم و این خیلی آرومم کرد امیدوارم سال خوبی داشته باشید : " حمد و سپاس خدای بزرگ و بلندمرتبه را که خالق جهان است و روزی دهنده نهان . در گوشه ای از گیتی پهناور و بیکران و در زیر سقف نیلگون آسمان در میان آبهای شیشه ای در جزیره ای زیبا چون رنگین کمان بر روی فرش زمین نشسته و در خیال خود غرق میشوم. اسب وحشی اندیشه خویش را بدان سو میبرم که رازهای نهان آینده در آن آرمیده اند. زیر سم تفکر خویش چنان می غلتانم تا آنچه شوند که میخواهم . هوای تازه میخواهم و دشتی سبز تا پرواز دهم پرنده ی خیال را تا بدانجا که نهایت است و نیست ! نه پشیمانم از آینده و نه امیدوار به گذشته .! سرود جاودانگی سر میدهم و فریاد برمیآورم : که بارالها تو بمان و بدان که در این پهنه ی موحش و در شب تاریک گمراهی تنهایی تنها تو بودی که غبار از چهره ی نحیف و خسته ام زدودی و دیدگانم را به نور مهربانیت روشن ساختی . دل در سینه عطش تنهایی را تحمل نتوان کرد. پنجه ی خشم خروشانم جهان را زیرو رو ساخت غافل از اینکه تو در خانه ای و نزدیکتر از من به منی . تو در نفسهایم جاری و من در آسمانها پی تو ! ببین چه مستانه میرقصد عروسک غمگین چشمانم . بغض دیدن توست آری ! سیرابم کن از شهد وجودت و غرق کن در دریای بیکران نگاهت . میبینی که فرشته ی هرزه گناه عشوه کنان خود را به بالینم میکشاند و رقصان و پایکوبان لذت شیرین گناه را چه رایگان میفروشد ! پس دستهایش را قطع گردان و دیدار خود را به قیمت هرآنچه که خود ارزانی داشته ای بفروش .ای که از هرآنچه هست بالاتری لذت دیدار تورا به لذت گناه که لحظه ای با من است نخواهم داد. ای زیباترین زیباییها دل در سینه هوس دیدار تو را دارد یا پرده کنارزن و مستم کن یا دل از سینه برون آر و نیستم کن. مرا طاقت این همه دلتنگی نیست . صدای سرد سکوتم خبر از تسلیم میدهد چرا که هوش اندک مرا یارای نبرد با عظمت اعجاب انگیز تو نیست ! بینا کنم تا غیر تو نبینم و شنوا کنم تا غیر کلام تو نشنوم. گره از زبانم بگشای تا بسوی تو خوانم و گامهایم را استوار گردان تا در راه وصال به تو رنجور نگردم . تو را من دوست میدارم هر دم "