ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


داستانک، درس بگيريم
زمان کنونی: 09-24-2025, 08:45 AM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان
نویسنده: کامیار کاظمی
آخرین ارسال: مهدی 1
پاسخ:
بازدید: 40536

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 31 رأی - میانگین امیتازات : 3.29
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
داستانک، درس بگيريم
11-06-2011, 08:53 PM (آخرین ویرایش در این ارسال: 11-06-2011 09:02 PM، توسط mjdehghani.)
ارسال: #26
داستانک های موفقیت و شکست
در سال 1984 در ونکور کانادا عده ای از معلمان مدرسه، رستوران معمولی را که ورشکست شده بود خریداری کردند. این رستوران در زیرزمینی در کنار یک دانشگاه دانشگاه بزرگ واقع شده بود. این معلمان پول کافی نداشتند تا رستوران را تعمیر و بازسازی کنند. آنها با تمیز کردن محل، و حداقل امکانات، رستوران را راه اندازی کردند. در کنار این رستوران، رستورانهای بزرگ و معروفی وجود داشتند که رقابت با آنان کار آسانی نبود.
این رستوران تنها در یک صورت می توانست به موفقیت دست یابد و آنهم داشتن ایده ای کاملا نو و متفاوت بود تا مشتریان را به آنجا سرازیر کند. معملمان وقتی دیدند که با غذای بهتر نمی توانند رقابت کنند، ایده بسیار جالب بکار گرفتند. آنها شروع به جمع اوری 80 نوع نوشابه از کشورهای مختلف کردند و سپس تابلوی بزرگی بر در رستوران نصب کردند که روی آن نوشته شده بود. "دور دنیا با 80 نوشابه مختلف". آنها دفترچه ای مانند گذرنامه درست کردند و هنگامی که میمانان نوشیدنی کشور خاصی را سفارش می دادند، در گذرنامه آنها، مهر آن کشور اضافه می شد. افرادی که 40 نوع مختلف نوشیدنی را آزموده بودند، یک لیوان بسیار زیبا هدیه می گرفتند. و افرادی که تمامی 80 نوشابه را سفارش داده بودند، یک تیشرت مخصوص هدیه می گرفتند و همچنین عکسشان بر دیوار رستوران نصب می شد.

آنها خبرنامه ای درست کردند که فقط در رستوران توزیع می شد. غذای آنها همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده بود. وقتی فردی وارد رستوران می شد با استقبال گرم کارکنان روبرو می شد. آنجا یک رستوران بود، ولی نقطه قوت آنها غذاها نبود بلکه نوشیدنی های متنوع بود. مدیران رستوران هر روز بین میمانان حاضر شده و خود را معرفی کرده و نظرات مشتریان را جویا می شدند.

یکی از دلایل مهم موفقیت رستوران نزدیکی آن به دانشگاه بود. با اینکه غالب دانشجویان پول کافی برای خرید نوشابه های گران قیمت نداشتند، ولی جذابیت تجربه نوشابه های جدید باعث شده بود که بسیاری از آنها با جمع آوری پولهایشان و صرفه جویی در موارد دیگر به این رستوران مراجعه کنند.

با رشد سریع این رستوران بانکهای زیادی علاقه مند به دادن وام شدند تا شعبات جدیدی افتتاح شوند. در مدت کوتاهی 6 شعبه جدید راه اندازی شد. در اینجا بود که صاحبان رستوران اشتباهاتی را انجام دادند. شعبات جدید بسیار شیک تر و تجملی تر بودند، ولی هیچکدام از آنها در نزدیکی دانشگاه واقع نبود پس آنها شروع به تبلیغ در گرانترین برنامه های رادیویی کردند.

آنها منوی خود را متنوع تر نمودند. حتی غذاهایی با ادویه های خاص به منو اضافه کردند. ولی پس از مدتی کیفیت غذاها کاهش یافت. دلیل آن شلوغی رستوران و مشغله زیاد مدیران بود. آنها شروع به استفاده از پنیرهای ارزانتر کردند تا سودشان بیشتر شود. پس از مدتی تعداد نوشابه ها کاهش یافت، بطوری که نیمی از انواع نوشابه های منو، موجود نبود. آنها چاپ گذرنامه را متوقف کردند. بر تعداد مشتریان ناراضی افزوده شد، ولی مدیران وقت نداشتند که به انتقادات آنان گوش کنند. پس از مدتی این رستورانها ورشکست شده و تعطیل شدند.

درسهایی که می آموزیم:
1- همواره به مشتریان نزدیک بمانید.
زمان کافی اختصاص دهید تا نظرات مشتریان را در مورد غذا و کیفیت خدمات ارائه شده جویا شوید. با برگزاری نظرسنجی، به نقاط قوت و ضعف خود از دید مشتری پی ببرید. نرمن برینکر یک رستوراندار موفق، هر روز بعنوان ناشناس به پارکینگ رستوران می رفت و از میهمانانی که در حال خروج بودند، نظراتشان را می پرسید. او حتی به رستورانهای رقیبان مراجعه می کرد و نظرات میمانان را جویا می شد. اگر رستورانی جمع آوری نظرات میمانان را متوقف کند، احتمال شکست خود را چندین برابر می کند.

2- اگر کیفیت غذا و خدمات پایین باشد، تمامی روشهای بازاریابی دنیا هم نخواهد توانست مشتریان همیشگی ایجاد کنند.
سود اصلی رستورانها در مشتریان ثابت آنهاست. پس سعی کنید برای هر مشتری تجربه لذت بخشی بیافرینید تا او را وادار به مراجعات بیشتر کنید.

3- عوامل موفقیت خود را بشناسید و آنها را هیچگاه متوقف نکنید.
پیروزی، شما را شکست ناپذیر نخواهد ساخت. پیروزی باید شما را هوشیارتر سازد. اگر ایده را پیاده سازی می کنید و پاسخ مناسبی می گیرید، آن ایده را براحتی کنار نگذارید. همواره در حال آزمایش ایده های جدید و ارزان باشید.
لطف خدا و همكاری همسرم ، باعث موفقیتم شد

دانیال ـ م وقتی به زندان افتاد 36 ساله بود و متاهل. او تا قبل از آن به عنوان مردی محترم و كارمندی سختكوش شناخته می شد اما نتوانست در برابر فشارهای زندگی طاقت بیاورد و مشكلات مانند سیلی او را از مسیر اصلی اش خارج كرد. دانیال كه حالا 47 ساله است می گوید: من در حسابداری یك شركت بزرگ كار می كردم و عاشق زندگی ام بودم.

در زندگی هیچ وقت خطایی انجام نداده بودم تا این كه گرفتار یك كلاهبردار شدم و تمام پس اندازم را به او داده بودم تا ماهانه به من سود بدهد. دو سه ماه اول به وعده اش عمل كرد اما بعد از آن فراری شد و هنوز هم دستگیر نشده است. من برای این كه به او پول بدهم خانه ای را كه با زحمت خریده و بابتش بدهی داشتم فروخته بودم. بعد از آن اتفاق همسرم سكته كرد و سخت بیمار شد، هزینه درمان او روی دوشم سنگینی می كرد و درآمدم آنقدر نبود كه هم كرایه خانه و خرج روزمره زندگی را بدهم، هم به پسرم رسیدگی كنم و هم برای درمان زنم به مشكل برنخورم. كم كم به فكر اختلاس افتادم و این كار را انجام دادم. 3 ماه از حساب های شركت با سندسازی پول برداشتم تا این كه ماه چهارم دستم رو شد و به زندان افتادم.

بعد از آن همسر دانیال تصمیم گرفت از شوهرش طلاق بگیرد. زندانی سابق توضیح می دهد: همه از من رو برگردانده بودند، پدرم، همسرم و تمام دوستان صمیمی ام. از زندان به هر كسی تلفن می زدم جوابم را نمی داد.

دانیال در طول 4 سالی كه در حبس بود سعی كرد رابطه اش را با همسرش بازسازی كند. او چند بار به دادگاه خانواده فراخوانده شد و هر دفعه با طلاق مخالفت كرد. دانیال می گوید:در همان رفت و آمدها به دادگاه خانواده بود كه توانستم همسرم را قانع كنم من خلافكار حرفه ای نیستم و به خاطر حفظ زندگی ام دست به آن كار زدم.

پس از آن همسر دانیال منتظر آزادی شوهرش ماند. مرد میانسال ادامه می دهد:بیرون كه آمدم پسرم برای خودش مردی شده بود. او اوایل از من فاصله می گرفت اما توانستم رابطه ام را با وی بازسازی كنم. مشكل اصلی من بیكاری ام بود .هیچ شركت و اداره ای مرا نمی پذیرفت طبیعی هم بود.

3 ماه از آزادی دانیال گذشته بود كه او تصمیم گرفت خودش برای خودش كارآفرینی كند: فلافل فروشی. برای من كه هیچ سرمایه ای نداشتم این بهترین راه چاره بود. به چند ساندویچی فلافل آماده می فروختم بعد كارم به جایی رسید كه سفارش سالاد، بندری، كتلت، كوكو و خوردنی هایی مثل آن را هم گرفتم. همسرم در تمام این مدت كمكم می كرد. من به غیر از حسابداری فقط آشپزی بلد بودم و همیشه من در خانه غذا می پختم، از همین هنرم برای كسب درآمد استفاده كردم و موفق شدم.

دانیال خیلی زود كارش را توسعه داد. او با چند شركت و مدرسه غیرانتفاعی صحبت كرد و برای دانش آموزان و كارمندان ناهار تهیه می كرد. او می گوید: درآمدم خوب شده بود آنقدر كه از پس كرایه خانه برمی آمدم و مشكل دیگری هم نداشتم البته این را هم بگویم كه بیماری همسرم بهبود یافته بود و دیگر به آن داروهای گران قیمت نیازی نداشت

.مرد میانسال بعد از مدتی به این فكر افتاد كه به صورت رسمی كترینگ تاسیس كند. همسر او كارهای اخذ جواز را انجام داد و زن و شوهر در زیرزمینی كه اجاره كرده بودند دست به كار شدند. دانیال می گوید: برای اجاره آن زیرزمین خانه مان را پس دادیم و مدتی در منزل مادر من و پدر همسرم ماندیم اما وقتی كارها سامان گرفت توانستیم بار دیگر برای خودمان خانه ای اجاره كنیم.

دانیال در این 7 سال كارش را توسعه داده و مغازه ای را برای خودش خریده و این روزها هم حسابی سرش شلوغ است. او می گوید: این پیشرفت را به خاطر لطف خدا، همكاری همسرم و پشتكار خودم می دانم

حتماً می شود
باید بخواهی
دهقانی 09132648046
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
ارسال پاسخ 


پیام های داخل این موضوع
سگ باهوش - کامیار کاظمی - 04-09-2011, 11:19 AM
داستانک های موفقیت و شکست - mjdehghani - 11-06-2011 08:53 PM
داستان - mjdehghani - 05-17-2012, 10:05 PM
RE: داستان - mjdehghani - 05-17-2012, 10:21 PM
RE: داستان - صدفی - 05-17-2012, 10:52 PM
RE: داستان - Alireza_Kh - 05-17-2012, 11:21 PM
RE: داستان - صدفی - 05-18-2012, 01:08 PM
RE: داستان - mjdehghani - 05-19-2012, 09:55 AM
RE: داستان - صدفی - 05-19-2012, 03:22 PM
RE: داستان - mjdehghani - 05-20-2012, 01:11 PM
RE: داستان - صدفی - 05-20-2012, 04:19 PM
RE: داستان - mjdehghani - 05-21-2012, 06:35 PM
RE: داستان - mjdehghani - 05-22-2012, 09:58 PM
RE: داستان - صدفی - 05-26-2012, 08:57 AM
RE: داستان - mjdehghani - 05-26-2012, 09:45 AM
RE: داستان - صدفی - 05-27-2012, 12:56 AM
RE: داستان - صدفی - 06-12-2012, 01:30 AM
RE: داستان - مــجــیــנ - 08-06-2012, 08:16 AM
RE: داستان - ahmad rezaee - 08-08-2012, 10:06 PM
RE: داستان - مــجــیــנ - 09-15-2012, 09:05 AM
RE: داستان - jahanagahi - 09-15-2012, 09:20 PM
RE: داستان - صدفی - 10-16-2012, 09:36 PM
RE: داستان - jahanagahi - 10-22-2012, 10:28 PM
RE: داستان دوستی - jahanagahi - 10-22-2012, 11:04 PM
RE: داستان دوستی - Delta.H - 10-23-2012, 10:27 AM
RE: داستان - بهداد - 10-23-2012, 10:49 AM
RE: داستان دوستی - jahanagahi - 10-23-2012, 01:20 PM
RE: داستان - مــجــیــנ - 10-30-2012, 07:18 PM
RE: داستان - سعید محمدی - 10-30-2012, 07:45 PM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 11-02-2012, 11:28 AM
RE: داستان - jahanagahi - 11-02-2012, 11:32 AM
RE: داستان - mteam - 11-04-2012, 11:03 AM
RE: داستان - jahanagahi - 11-04-2012, 11:46 AM
RE: داستان - سعید محمدی - 11-06-2012, 09:16 AM
RE: داستان - صدفی - 11-06-2012, 09:57 PM
RE: داستان - vahid61 - 11-07-2012, 07:46 PM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 11-07-2012, 11:40 PM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 11-09-2012, 11:10 AM
RE: داستان - jahanagahi - 11-09-2012, 04:36 PM
RE: همجور مطلب - jahanagahi - 11-13-2012, 05:31 PM
RE: همجور مطلب - حامد - 11-13-2012, 05:40 PM
RE: همجور مطلب - yu3f - 11-14-2012, 06:16 PM
RE: داستان - سعید محمدی - 11-15-2012, 10:10 AM
RE: همجور مطلب - حامد - 11-16-2012, 01:35 AM
داستانک - فرهاد قربانی - 11-19-2012, 11:56 PM
داستان زندگی عقاب - dara - 11-20-2012, 05:15 PM
RE: همجور مطلب - حامد - 11-24-2012, 11:47 AM
RE: داستان - کامیار کاظمی - 11-26-2012, 01:14 PM
RE: داستان - vahid61 - 11-27-2012, 01:28 PM
RE: داستان - کامیار کاظمی - 12-07-2012, 03:15 PM
RE: همجور مطلب - dara - 12-10-2012, 06:13 PM
RE: همجور مطلب - dara - 12-11-2012, 05:51 PM
RE: داستان - سعید محمدی - 12-12-2012, 01:19 PM
RE: همجور مطلب - vahid61 - 12-13-2012, 01:02 PM
RE: داستان - سعید محمدی - 12-26-2012, 09:26 AM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 12-27-2012, 12:38 AM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 01-02-2013, 12:33 AM
RE: داستان - فرهاد قربانی - 01-04-2013, 03:47 PM
RE: داستان - بهداد - 01-11-2013, 10:23 AM
شیطان و فرعون - mrghafoory - 03-20-2013, 03:48 PM
تفاوت دو نگاه ..... - mallarme - 05-23-2013, 09:08 PM
داستانک - zoofanoon - 05-26-2013, 11:51 PM
داستان هیزم شکن - دهدار - 07-25-2013, 04:30 PM

موضوع های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  10 درس از رابرت کیوساکی برای داشتن استقلال مالی samiar afshari 0 863 03-27-2015 12:31 AM
آخرین ارسال: samiar afshari

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS