ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!

خرید هدیه، خرید ماگ

تابلو اعلانات سایت
میلیاردرها مرامنامه (قوانین سایت) میلیاردر هدف این سایت چیست؟ میلیاردر دانلود ماهنامه سایت
میلیاردرها اتمام حجت (حتما بخوانید.) میلیاردر راه اندازی کسب و کار توسط اعضا میلیاردر مسابقه دوبرابر کردن پول
میلیاردرها عضویت در بخش ویژه VIP میلیاردر موفقیت های دوستان بعد از عضویت در سایت میلیاردر تبلیغات و معرفی کار و شغل شما


راهنمای خرید هدیه، ماگ و فلاسک

ماگستان, اولین و تنهاترین

ماگستان, اولین و تنهاترین


امروز فهمیدم
زمان کنونی: 05-17-2024, 02:31 PM
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
نویسنده: صدفی
آخرین ارسال: M3HDI
پاسخ: 1181
بازدید: 189282

ارسال پاسخ 
 
امتیاز موضوع:
  • 71 رأی - میانگین امیتازات : 3.03
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
امروز فهمیدم
11-29-2012, 11:54 PM
ارسال: #121
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم که همه فهمیدند که باید بفهمند که فهمیدن خیلی از مسائل تایپیک امروز فهمیدم خیلی مهم است.

خدایا با همه بزرگیت در قلب کوچک من جای داری
اینستاگرام من :
hoshangghorbanian
مشاهده وب سایت کاربر یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مهدی گل محمدی , mallarme , Peanut , mir abbas , Delta.H , فرهاد قربانی , vahid61 , حامد , Haavin
11-29-2012, 11:54 PM
ارسال: #122
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم که هیچ چیز جای سلامتی رو نمیگیره.....

آنچه ویرانمان میکند روزگار نیست حوصله های کوچک و آرزوهای بزرگ است!

مغز ما یک دینام هزار ولتی است که شوربختانه اکثر ما به اندازه یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mallarme , jahanagahi , Peanut , mir abbas , Delta.H , فرهاد قربانی , vahid61 , Haavin
11-30-2012, 12:09 AM
ارسال: #123
RE: امروز فهمیدم که....

امروز فهمیدم چرا 4سال تمام فقط درگیر حال بودم در حالی که یادم رفته بود قراره بقیه عمرم رو در آینده زندگی کنم.
وااااااااااااااااااااااااااااااای. الانه که با تمام حسم میخواهم فریاد بزنم بغضمو خالی کنمو بگم ای خدای کمکم کن

"عمیقا دوست دارم ماهی باشم حافظش 8ثانیه است، ولی یک عمر بدون خاطره"
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: مهدی گل محمدی , mallarme , Peanut , کامیار کاظمی , mir abbas , Delta.H , jahanagahi , حامد , Haavin
11-30-2012, 12:57 AM
ارسال: #124
RE: امروز فهمیدم که....
امروز صبح تو ساب‌وی زیر زمین درست وقت‌ای میخواستم سوار شم دیدم یه پیر مرد چینی‌(۷۵‌ای چیزی) داره یه کاغذ را نشون میده به یه مردِ خارجی‌ که زیادم به خارجی‌ هه نمیومد بدون این پیرمرد چی‌ می‌خواد. وایسادم رو کاغذه را نگا کردم دیدم که نقشه در هم و بر هم‌ای با خودکار کشیده شده از انور شهر تا یه طرفِ دیگه و چند تا ایستگاه‌ها و چار راه‌ها هم که اسمشون نوشته شده اسپلشون اشتباه بود.

من تو این کار مکالمه با کسانی‌ که هیچی‌ زبون نمیدونن از هر جایی دنیا اولم ، به پیر مرد گفتم رو این کاغذ کجا میخوایی بری؟ نشونم داد، فهمیدم باید از مترو استیشن بره بیرون و اتوبوس بگیره.. پل برقی را نشونش دادم، همین جور که زمین نگاه کردم یهو دیدم تو دستش یه چیز بزرگیه ، دیدم یه دوچرخه (تا شو) قدیمی‌ و زنگ زده .. تشکر کردو‌ رفت طرفِ پل برقی، (ساعت و دیدم چون ۵-۶ دقیقه وقت داشتم ) دنبال پیر ماد دویدم ، بش فهموندم که دنبال من بید راه‌ نشونش بدم تا دم اتوبوسش، چون ا مترو استیشن ده‌ها خط اتوبوس هست که شروع می‌شه و خیلی‌ گیج کننده هست پیدا کنی‌ مسیر تو.

تو راه که میافتیم از پله معمولی‌ و بعله برقی بالا هی‌ خواستم که پیشنهاد کنم به اون آقا که بزاره من دوچرخه را براش حمل کنم ولی‌ هر بر که تو صورتش نگا کردم که باش حرف بزنم یه لبخندِ گوش تا گوش‌ای نشونم داد و سرشو به نشونه تشکر هی‌ بالا پایین کرد، دلم نیومد غرورشو بشکنم. در ثانی‌ مشالا اصلا سختش نبود اون دوچرخه هه را حمل کنه، از من تند تر میدوید به جون خودم.

یواشکی که نفهمه ازش یه عکسی‌ گرفتم که اینجا بذارم. امروز فهمیدم که تو هر سنی‌ میتونی‌ گلیم خودت از آب بکشی اگه بخوای ...

پیر، تو یه مملکت غریب. زبون ندونی ، آدرس ندونی ماشین نداری، هوا سرده، معلوم نیست صبحونه چی‌ خوردی، بخدا شرط می‌بندم این پیرمرد داشته میرفت سره کاری چیزی..تازه بعد اینکه از اتوبوس هم پیاده می‌شه اون دوچرخه هه را سر هم میکنه و یه ۲۰ کیلومتری هم با دوچرخه میره تا برسه سره کارش.3636

اونوقت یک مشت جوون تو مملکت خودشون ، زبونه خودشون بین فکر و فامیل‌های خودشون، سالم اینقد از بد شانسی میگن که آدم می‌خواد سرشو بکبونه به دیفالللل

[تصویر: 54599807374099304135.jpg]

جالب اینجاست که تو اون ایستگاهِ مترو از هر ۱۰ نفر بگم ۸ تا چینیه هم زبونه خودش بودن که میتونستن بهتر بشون کمک کنن ولی‌ ایشون تصمیم گرفتن از دو تا خارجی‌ آدرس بپرسن.

امروز فهمیدم که می‌خوام وقتی‌ هم سنّ این مرد شدم مثل اون شاد توانا و پر از اعتماد به نفس باشم حتماِ حتما11_002
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , mallarme , mir abbas , Delta.H , GreatNavid , مهدی گل محمدی , M3HDI , jahanagahi , حامد , YashaR1989 , Haavin , ahmad rezaee
11-30-2012, 01:10 AM
ارسال: #125
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم که
هر بدبیاری ،هر شکست و هر دل شکستگی با خود به همان اندازه یا بیشتر امتیازی مثبت دارد.

منتظر نشوید هیچ زمانی مانند اکنون نخواهد بود.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mallarme , Delta.H , Peanut , کامیار کاظمی , مهدی گل محمدی , M3HDI , jahanagahi , حامد , Haavin
11-30-2012, 02:11 AM (آخرین ویرایش در این ارسال: 11-30-2012 02:12 AM، توسط Delta.H.)
ارسال: #126
RE: امروز فهمیدم که....
گاهي به غم عادت ميکنيم تا جائي که جزئي از شخصيتمان مي شود...
وگاهي چشم انسان به بعضي رنگها عادت ميکند آنقدر که قدرت ديدن رنگهاي ديگر را از دست ميدهد...
با وجود اينکه اگر سعي کند درميابد که رنگ سياه زيباست...
اما سفيد زيباتر است
و رنگ خاکستري و تيره ي آسمان احساسات را تحريک ميکند و ميتواند خاطرات را به يادمان بياورد اما آسمان آبي زيباتر و صاف تر است...
پس بدنبال صافي و صفا باشیم گرچه براي لحظاتي...
و بدنبال وفاداری باشیم گرچه سخت و طاقت فرسا باشد...
و شعاع نور خورشيد را لمس کنیم گرچه از ما دور است...
و هرگز قلبمان،احساساتمان و روزهايمان را براي چيزهائي که گذشته اند مشغول نکنیم...

.



[تصویر: emza01.png]
[تصویر: emza02.png]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: Peanut , مهدی گل محمدی , mallarme , jahanagahi , حامد , Haavin
11-30-2012, 03:24 AM
ارسال: #127
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم چقدر خوبه که محتاج بعضی آدما نباشی. آدم هایی که منتظر زمین خوردنت هستند!...

گر در طلب لقمه نانی، نانی ----------- گر در طلب گوهر کانی، کانی
این نکته رمز اگر بدانی،دانی ----------- هر چیز که اندر پی آنی، آنی
"مولانا"
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: کامیار کاظمی , vahid61 , مهدی گل محمدی , M3HDI , mallarme , mir abbas , Peanut , jahanagahi , حامد , Haavin
11-30-2012, 12:31 PM
ارسال: #128
RE: امروز فهمیدم که....
من این رو قبلا هم دیده بودم

منتهی امروز لمسش کردم ....

امروز فهمیدم که زندگی آن قدر ابدی نیست که خوب تر بودن را برای فردا بگذاریم

مردان بزرگ اراده می کنند و مردان کوچک آرزو


http://s4.picofile.com/file/7806722254/emza01.png
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: mallarme , P@RSA , venus2 , mir abbas , jahanagahi , حامد , Haavin
11-30-2012, 01:43 PM
ارسال: #129
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم گاهی نباید اصرار بر فهمیدن خیلی چیزها کرد چون تو میمانی و غم فهمیدنش....

...

تمام سپاسم از آن کسی است ...


که به من نیازی نداشت ...


اما فراموشم نکرد


...



[تصویر: e4651_734827_4182999215734.jpg]
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: P@RSA , Alireza_Kh , venus2 , Delta.H , mohammadshamosi , jahanagahi , amiryazdani138 , حامد , yu3f , مهدی گل محمدی , mir abbas , Haavin
11-30-2012, 08:30 PM
ارسال: #130
RE: امروز فهمیدم که....
امروز فهمیدم خیلی از مشکلات با حرف زدن حل میشه ،اما نفهمیدم چرا خیلی وقتها حاضر نیستیم تا کار به جاهای باریک کشیده نشده با هم حرف بزنیم ؟
اینقدر حرفهایی را که میشه آروم گفت ،تودلمون نگه میداریم تا وقتی تبدیل به فریاد بشه و دیگه نتونیم تحمل کنیم.
یافتن تمامی ارسال های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 تشکر شده توسط: m_grate29 , mohammadshamosi , کامیار کاظمی , jahanagahi , mallarme , حامد , Delta.H , مهدی گل محمدی , mir abbas , Haavin
ارسال پاسخ 


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان
تماس با ما | سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران | بازگشت به بالا | بازگشت به محتوا | آرشیو | پیوند سایتی RSS