سفرنامه شیراز و قشم دی 1393

[مهدی 1]

(01-07-2015 06:48 PM)ali mohammady نوشته شده توسط:  مهدی جان مشکلی نبود به قول قدیمی ها ملالی نیست جز غم دوری شما
فقط هنوز تو فکر دکتر نوروزم
دکتر روز مزد خخخ

خداراشکر که خوبی ، علی جان داستان دکتر نوروز را برای بچه ها تعریف کن .


بچه ها علی توی اسکله یکم تب داشت ، بردیمش توی کانکس هلال احمر ، دکتر نوروز ویزیتش کرد
یعنی دکتر نگو خود گلمراد


علی یک ساعتی اونجا بود ،یک اپیزد سه دقیقه ایش که من باهاش صحبت کردم

مهدی : آقای دکتر اگر کارش تمومه ، بهم بگو من دلش را دارم :35
دکتر نوروز : هاااااا ، نه زندست ، هنوز نفس می کشه
.
.
.
مهدی : دکتر اینجا طرحت را داری می گذرونی یا شاغلی !!
دکتر نوروز : هاااا نه .... من روز مزدم
مهدی : روزی چند ؟
دکتر نوروز : هااااااااا . روزی 25 تومن
مهدی : قبلا چی کار می کردی
دکتر نوروز : هااااا کاری نمی کردم
مهدی : چرا نمی ری توی بازار شاگرد لباس فروشی چیزی بشی ، بیشتر از اینجا بهت می دن که
دکتر نوروز : هاااا ، بازار !!!! ، تا حالا بازار نرفتم

[MARYAR]

ادامه سفرنامهههه

بعد از هفت خان رفتیم ویلای سهیل. بعد از استراحت با دوستان نشستیم ورق بازی و قاشوق بازی و دمپایی بازی
یه سریاش ایده دوستان بود
خلاصه بد بخت اون کسی که میباخت جشن پتو میگرفتیم واسش
تو هفت خبیث علی باخت یه جشن پتو گرفتیم واسش در حد تیم ملی براتون فیلمشو آپلود میکنم
توی قاشوق بازی مصطفی معمار زاده باخت ولی با اون قیافه و چشمای گربه شرکیش خودشو نجات داد

[moele]

(01-07-2015 07:42 PM)مهدی 1 نوشته شده توسط:  دوستان تا زمانی که خریدهاتون جنبه تجاری پیدا نکنه و مصرف شخصی باشه هیچ کاری باهاتون ندارن ، یعنی اصلا مناطق آزاد درست شده برای همین منظور ، اگر بنا به گیردادن باشه که ماهیت مناطق آزاد می ره زیر سوال ، ولی اگر بار همراهتون جنبه تجاری پیدا کرد ، یعنی مثلا به صورت چین شد ، یا یک چمدان پر از شلوار لی شد یا ...
اگر بد شانسی بیارید و یا قیافتون تابلو باشه ، یا مامور گمرک از روی اون دندش بلند شده باشه ، بهتون گیر می ده و شاید کارتون با برگ سبز هم حل نشه و مجبور بشن برگشت بزنید (برگردیدی یا همانجا به دیگران بفروشین) چیزی که من بارها دیدم .
یک مطلب دیگه اینکه ، بالفرض که شما یک چمدان لباس بچه آوردید و شانس آوردید و مامور گمرک هم نگاه نکرد ، بازم این چمدان تا زمانی که به شهر خودتون و منزلتون نرسیده قاچاق محسوب می شه.
با اینکه نایلون خرید های من را در گمرک اصلا دربش را باز هم نکردند ، ولی در ایستگاه راه آهن ، مامور شیفت نیروی انتظامی ، زیر و رو کرد و بعد که دید چیزی تعدادی و برای فروش نیست بی خیال شد ، حالا کی ، ساعت 5 صبح !!!

عید 6یا7سال پیش بود رفتیم کیش با خانواده جعبه آچار بوکس که هیچی روم به دیوار لباس زیر استفاده شده هم می گفت چرا مثلا 4تا داری قشنگ یادمه هرکی شیرینی نمی داد ساکشو اون وسط ریخته بودند بیرون حدود5- 7تومن بهش دادم تا ما را ول کرد بعد هم که گرفت با کمال پر رویی گفت عیده دیگه باید عیدی بدهید!!!!!

[ali mohammady]

توی جشن پتویی که برای من گرفتن قرار بود منو بزنن اما من خیلی زیرکانه فرار کردم و سبحان مثل یه گونی سیب زمینی افتاد زمین و نمیتونست بلند بشه
بقیه هم همه خیلی دلیرانه حمله کردن به سبحان و یادشون رفت که جشن پتو برا من بوده خلاصه من خودم هم چندتا شیرجه ی جانانه روی گونی سیب زمینی زدم

[MARYAR]

خلاصه شب اول خیلی شاد گذشت و شام ماکارونی خوردیم
و بعدشم یه جشن شاد تولد با بزن و بکوب و رقص نور داشتیم که از گذاشتن عکس های آن معذوریم

[MARYAR]

روز جمعه وز هنایش و تولد بود که همه از صبح درگیر مراسم و ... بودند
منم مجری مایش بودم طالبممو زود آماده کردم رفتم بیرون توی حیاط دور زدیم و با وسایل بازی کلی تاب بازی و سرسره بازی کردیم
به استخرم یه سر زدیم که متاسفانه توش آب نبود نتونستیم سبحانو بندازیم توش






جلسه بحث 5شنبه شب با بهروز

[MARYAR]

چند تا عکس سلفیبا منو پاد آقا میثم

[MARYAR]

[pooya 90]

سلام دوستان
امیدوارم یه روزی وقتی کسی هر سفری از جمله به مناطق آزاد و شهرهای مرزی یه جنسی رو از داخل ببره و اونجا بفروشه و هزینه سفرش رو دربیاره.
و این با وجود همه جوونای گل انجمن و همه جوونای کشور میشه به امید خدا، ما راهی جز این نداریم.
شعار خودم برای خودم توی مواقع سختی: "یا بمیر یا موفق شو"
لبخند روزی لبتان

[habib tousi]

---

دفتر جدید آقای شهیدی