اگر میلیاردر شدید کمک کنید

[pulaki]

(10-03-2011 04:11 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  

(10-03-2011 12:55 AM)pulaki نوشته شده توسط:  با تشكر از استاد قربانيان عزيزبه نظر بنده طور ديگه اي هم ميشود به قضيه نگاه كرد اگر آن دخترخانم قبل از تعمير كفش هزينه آنرا از مرد كفاش مي پرسيد شايد هرگز شخصيتش پيش آن آقا و خانم داروخانه چي خرد نميشد شايد بگوييد خب ايشون چطوري ميتونست با كفش بدون پاشنه به دانشگاه برود سوال بجاييست اما بهرحال اگه من جاي اون خانم بودم پاشنه كفشمو حتي اگه شده باآب دهان ميچسبوندم و يا حتي باكفش بدون پاشنه به دانشگاه ميرفتم و يا حتي اونروز قيد درس و دانشگاه را ميزدم اما اجازه نميدادم كه شخصيتم كه ميلياردها دلارارزش داره بخاطر دويست تومن پيش ديگران پايين بياد و اينجوري تحقير بشم

بحث بحث شخصیت نیست . شخصیت از بین میره ، بدست میاد ، از بین میره ، بدست میاد و ....
به غیر از اون شخصیت انسان بزرگ تر از اونه که به این راحتی ها بشکنه .

بحث اینجا ، سر انسانیته . چیزی که بلااستثنا هممون چه یک بار و چه 100 بار اونو زیر پا گذاشتیم .
انسانیت ، قسمتی از وجود ماست که همیشه سعی میشه اون رو خاموش کنیم .
هممون از یه جا اومدیم و به یه جا هم میریم . بین من و شما فرقی نیست .
یه روز تنها رفته بودم مشهد ، اون موقع از این کارت های خونواده داشتم و خودم حساب نداشتم .
به اندازه توانم از حساب مادرم برداشتم و دیگه بانک تا فردا پول نمیداد .
رفتم اب میوه بخورم 3500 داشتم ، 500 تومن کم اوردم . یه یارویی اون پول رو داد .
شاید اگه منو میشناخت ، به وضع مالیم اگاهی داشت و.. هیچ وقت حاضر نمیشد بهم کمک کنه .
ولی بدون توجه به اینکه من کی هستم ، فقط با توجه به اینکه یه هم نوع به مشکل برخورده 500 تومن رو داد .
اون 500 تومن از 500 میلیارد واسم ارزش داره. قیافه ی اون یار هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه . از اون به بعد دارم سعی میکنم ببخشم ! ادم بودن رو یاد بگیرم .
ادمیت شرطه . خیلی هامون ادمیم ولی بویی از ادمیت نبردیم .
ببخشیم تا خدا هم به ما ببخشه

بالاخره ماهم ميفهميم بحث سرچيست اينقدرام كه شما فكر ميكنيد امل نيستيم اما موضوع اينه كه خيليها هستند كه با تحريك احساسات ديگران هم شخصيت خودرا پايين مياورند و هم فرهنگ تكدي گري رو درجامعه رواج ميدن بالاخره بايد بين نيازمندان واقعي و كسانيكه كارشون اينه تفاوت قايل شديانه من خودم كسانيرو ميشناسم كه سر بي شام زمين ميگذارند و حتي نميتونند براي بچه مدرسه ايشون كيف و كفش تهيه كنند اما صورتشونو با سيلي سرخ ميكنند و عرت نفس و مناعت طبعشون اجازه نميده دست نياز پيش ديگران دراز كنند

[jahanagahi]

خوشحالم که عزیزان در بحث بر سر این موضوع واقعیتها را روشن میکنند و در نهایت بحث از نظر احساسی به واقعیتها اشاره می شود.ما احساسات بسیار قوی داریم و زود تحت تاثیر قرار میگیریم. اگر گدائی به مجلسی وارد شود و چند نفر به او کمک کنند , همه دستها برای کمک به جیبها سرازیر می شود.بدون در نظر گرفتن اینکه این شخص واقعیت را می گوید و یا قصد گول زدن.
درتهران کار داشتم .سر راه من جوانی با لباس معمولی بمن نزدیک شد و گفت : آقا میشه دو تا بلیط اتوبوس بمن بدی پول ندارم و راهم دور است.بلیط نداشتم ومعادل آن وکمی بیشتر پول دادم. رفت. حس مددکاری که داشتم تعقیبش کردم. بعد از من هم از چند نفر پول و بلیط گرفت.
به او نزدیک شدم و گفتم بلیط اتوبوس برای فروش داری؟من را نشناخت و گفت چند تا. گفتم 10 عدد. 10عدد را در آورد و شمرد و بمن داد. منتظر دریافت پول بود.
گفتم : پسر خوب من همانی بودم که بلیط نداشتم و بجاش پول دادم. بقیه اش را هم برمی دارم تا تنبه شوی. و من رفتم.
حس کردم دلم خنک شد.

[pulaki]

(10-03-2011 10:56 PM)jahanagahi نوشته شده توسط:  خوشحالم که عزیزان در بحث بر سر این موضوع واقعیتها را روشن میکنند و در نهایت بحث از نظر احساسی به واقعیتها اشاره می شود.ما احساسات بسیار قوی داریم و زود تحت تاثیر قرار میگیریم. اگر گدائی به مجلسی وارد شود و چند نفر به او کمک کنند , همه دستها برای کمک به جیبها سرازیر می شود.بدون در نظر گرفتن اینکه این شخص واقعیت را می گوید و یا قصد گول زدن.
درتهران کار داشتم .سر راه من جوانی با لباس معمولی بمن نزدیک شد و گفت : آقا میشه دو تا بلیط اتوبوس بمن بدی پول ندارم و راهم دور است.بلیط نداشتم ومعادل آن وکمی بیشتر پول دادم. رفت. حس مددکاری که داشتم تعقیبش کردم. بعد از من هم از چند نفر پول و بلیط گرفت.
به او نزدیک شدم و گفتم بلیط اتوبوس برای فروش داری؟من را نشناخت و گفت چند تا. گفتم 10 عدد. 10عدد را در آورد و شمرد و بمن داد. منتظر دریافت پول بود.
گفتم : پسر خوب من همانی بودم که بلیط نداشتم و بجاش پول دادم. بقیه اش را هم برمی دارم تا تنبه شوی. و من رفتم.
حس کردم دلم خنک شد.

باتشكر ازشما استاد گرانمايه در تاييد فرمايش حضرتعالي خاطره اي به ذهنم خطور كرد كه شنيدنش خالي از لطف نيست يكهفته پيش داشتم با اتوبوس از رشت به اردبيل ميومدم جوانكي16-15ساله در آستارا سوار شد و در صندلي جلويي من نشست شاگرد راننده اومد به اون پسره گفت كرايتون ميشه دوتومن پسره يه اسكناس هزاري از جيبش دراورد و گفت من فقط همينو دارم شاگرد رانندهه قبول نكرد و گفت بايد هزارتومن ديگه هم بدي من و چند نفر ديگه دست به جيب شديم تا كرايه اورا حساب كنيم اما نميدونم پسره يهو چه فكري كرد ساكشو باز كرد و دوتا ايران چك پنجاهي ازش درآورد و يكيشو به شاگرد راننده داد و بقيه پولشو گرفت و چپوند تو ساكش! و اين درحالي بود كه من و اونايي كه ميخواستيم كرايه ايشونو حساب كنيم شايد پنجاه تومن پول همراه نداشتيم!

[jahanagahi]

درکل :ما احساسات بسیار قوی داریم .
ممنونم از مثال بسیار خوبتان.

[3ObHaN]

(10-03-2011 10:37 PM)pulaki نوشته شده توسط:  

(10-03-2011 04:11 AM)3ObHaN نوشته شده توسط:  

(10-03-2011 12:55 AM)pulaki نوشته شده توسط:  با تشكر از استاد قربانيان عزيزبه نظر بنده طور ديگه اي هم ميشود به قضيه نگاه كرد اگر آن دخترخانم قبل از تعمير كفش هزينه آنرا از مرد كفاش مي پرسيد شايد هرگز شخصيتش پيش آن آقا و خانم داروخانه چي خرد نميشد شايد بگوييد خب ايشون چطوري ميتونست با كفش بدون پاشنه به دانشگاه برود سوال بجاييست اما بهرحال اگه من جاي اون خانم بودم پاشنه كفشمو حتي اگه شده باآب دهان ميچسبوندم و يا حتي باكفش بدون پاشنه به دانشگاه ميرفتم و يا حتي اونروز قيد درس و دانشگاه را ميزدم اما اجازه نميدادم كه شخصيتم كه ميلياردها دلارارزش داره بخاطر دويست تومن پيش ديگران پايين بياد و اينجوري تحقير بشم

بحث بحث شخصیت نیست . شخصیت از بین میره ، بدست میاد ، از بین میره ، بدست میاد و ....
به غیر از اون شخصیت انسان بزرگ تر از اونه که به این راحتی ها بشکنه .

بحث اینجا ، سر انسانیته . چیزی که بلااستثنا هممون چه یک بار و چه 100 بار اونو زیر پا گذاشتیم .
انسانیت ، قسمتی از وجود ماست که همیشه سعی میشه اون رو خاموش کنیم .
هممون از یه جا اومدیم و به یه جا هم میریم . بین من و شما فرقی نیست .
یه روز تنها رفته بودم مشهد ، اون موقع از این کارت های خونواده داشتم و خودم حساب نداشتم .
به اندازه توانم از حساب مادرم برداشتم و دیگه بانک تا فردا پول نمیداد .
رفتم اب میوه بخورم 3500 داشتم ، 500 تومن کم اوردم . یه یارویی اون پول رو داد .
شاید اگه منو میشناخت ، به وضع مالیم اگاهی داشت و.. هیچ وقت حاضر نمیشد بهم کمک کنه .
ولی بدون توجه به اینکه من کی هستم ، فقط با توجه به اینکه یه هم نوع به مشکل برخورده 500 تومن رو داد .
اون 500 تومن از 500 میلیارد واسم ارزش داره. قیافه ی اون یار هیچ وقت از ذهنم پاک نمیشه . از اون به بعد دارم سعی میکنم ببخشم ! ادم بودن رو یاد بگیرم .
ادمیت شرطه . خیلی هامون ادمیم ولی بویی از ادمیت نبردیم .
ببخشیم تا خدا هم به ما ببخشه

بالاخره ماهم ميفهميم بحث سرچيست اينقدرام كه شما فكر ميكنيد امل نيستيم اما موضوع اينه كه خيليها هستند كه با تحريك احساسات ديگران هم شخصيت خودرا پايين مياورند و هم فرهنگ تكدي گري رو درجامعه رواج ميدن بالاخره بايد بين نيازمندان واقعي و كسانيكه كارشون اينه تفاوت قايل شديانه من خودم كسانيرو ميشناسم كه سر بي شام زمين ميگذارند و حتي نميتونند براي بچه مدرسه ايشون كيف و كفش تهيه كنند اما صورتشونو با سيلي سرخ ميكنند و عرت نفس و مناعت طبعشون اجازه نميده دست نياز پيش ديگران دراز كنند

پولکی جان حسابی شرمنده کردی ، کی گفتیم شما امل هستید ؟ هر کس میتونه نظرش رو برای روشن شدن حقایق بگه و بر بعضی چیز ها باید تاکید کرد . تاکید بر موضوعی ، نشون دهنده ی امل بودن حضار نیست . این مسائل فلسفی هستن و حتی منطقی ترین مباحث ، از نظر فلسفی منطقی نیستن و باید اظهار نظر بشه در موردش . به هر حال متاسفم که ناخواسته توهین کردم .
نیازمند واقعی به نظر من بی معنی هست . هیچ کس جز خدای بزرگ بی نیاز نیست . اگه ما با این چیز های کوچیک شروع کنیم ، میتونیم به اون درجه برسیم که نیاز های ثروت مند ترین افراد دنیا رو بر طرف کنیم .
یه سوال چند وقت پیش که داشتم یه پیج تو ف/ی/س/ب/و/ک رو میخوندم به ذهن ناقصم خطور کرد .
ایا کسی که دزدی میکنه ( منظورم افتابه دزده نه اون 3000 میلیاردی ها ) واقعا اگه مجبور نبود دزدی میکرد . اقا منظور من همون دزدیه که میره دزدی سر میبره واسه 1 میلیون تومن طلا .
ایا اونی که به قول اقای قربانیان بلیط میخرید و میفروخت ، اگه سرکاری بود با در امد زیر متوسط ، بازم اینکار رو میکرد ؟
یا اونی که تن فروشی ( فاحشگی تا بردگی و کلیه فروشی ) میکنه واقعا اگه نیاز نداشت اینکار رو میکرد ؟
این رو از یکی پرسیدم گفت بعضی ها تو ذاتشون دزدی و تن فروشی و ... هست . ذهنم رو مشغول کرد . تا به یه نتیجه رسیدم و این از راه مسائل دینی بهم ثابت شد . همه یه جور افریده شدیم و این که ذات اقای ایکس با وای تفاوت داره ساخته ذهن ماست . شرایط ما رو اینجوری میسازه . تقصیر ایشون چیه که پدرش مال حروم گذاشته سر سفره ؟ پس ایشون هم مجبوره که ذاتش خراب باشه و غیره .

پس میفهمیم ، منظور از کمک کردن ، کمک کردن به خود ادمه . البته تا جایی که منطق حکم میکنه . نمیشناسی دلت میسوزه ، نباید بیاریش خونه ولی 200 تا تک تومن دیگه چیه که دست نکنی تو جیبت و ندی ؟ این ححرف منه