سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: پیشگیری و بیمه کردن خودمان از نیرنگهای بازار
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3
(12-29-2012 11:10 PM)تنگسیر نوشته شده توسط: [ -> ]کاش زودتر امده بودید
تا من مجبور نبودم
تمام مسیر را خودم لمس کنم
وچه سنگین بهایی پرداختم
ولی باز خشنودم
که دیگر تنها نبستم
وپدری دارم از جنس نور
که تجربه و محبتش را توشه راهم میکند
و دوباره این اهنگ را زمزمه میکنم

چه کسی میخواهد من وتو ما نشویم
خانه اش ویران بادددددددددددددد
تنگسیر عزیز این مثال که میگند ماهی را هر وقت از اب بگیرید تازه است بر ای این نوشته شما مناسب هستش.
با نوشته های استاد نامی از این به بعد با قدرت و اطمینان بیشتری قدم بر میداریم.
استارت زدن هر کاری را توضیح دادم که عجله نداشته باشید ،خجالت نکشید و ....
جمله زیبای دیگری از استاد نامی عزیزم:

کسانی که کلاه سرمان میگذارند ،یقین بدانیم که با اجازه ما این کار را انجام می دهند و ما با داشتن نقطه ضعف هایی از قبیل جاه طلبی،عجله کردن ،وسوسه ،مشورت نگرفتن و ...... سرمان را عملا خم میکنیم تا کلاهشان را بر سر مبارک ما مثل تاج پادشاهی بگذارند.
حذف خجالت و احساسات در عالم اقتصاد
یکی از اصول موفقیت که نشان دهنده بزرگی انسان است.
باز هم متشکرم استاد[/color]
-اگر در مقابل کالایتان،ضمانتی میدهند از قبیل چک و غیره ،باید قبل از دادن جنس ،تحقیقات و مشورت های لازم را برای آن ضمانت و طرف های مقابلتون انجام دهید.(تحقیق کردن در مورد اعتبار و قوت ضمانت ها ،حق مسلم شماست)
ولی چون جوان هستید ،باز هم فروش در مقابل گرفتن ضمانت را توصیه نمی کنم مگر اینکه طرف مقابل شما و نوع ضمانتش بسیار معتبر باشد. باز هم تمرکزتان را روی اجناسی بگذارید که فروشش بصورت نقدی می باشد ،فعلا مطمئن ترین راه برای شما همین هست و زمانی که به قدرت رسیدید کسی جرات نمیکند ذره ای از پولتان را بدزدد.
نقشه جهان را بخرید و در دیوار خانه تان نصب کنید ،کشورها را به همان اندازه کوچک که میبینید در همان لحظه نگاهی به عظمت خودتان بیندازید ،دنیا در برابر اراده و قدرت شما بسیار کوچک هست پس شکست و فتح هر دو برای انسان پیروزی است.
سلام و درود خدا بر بزرگ مرد وطنم جناب استاد نامی.
من امروز و این ساعت با تاپیک فوق العاده شما آشنا شدم.سیلیه پدرگونه دست پرمهرتون رو بر صورت افکار احساسیم احساس کردم.
با تفکر مثبت و امیدوار به دنبال گامی دگر به سمت خوشبختی بودم.و امروز شما دستم را پرمهر گرفتید و به همراه خود راه رفتن را اموزشم دادید.
امروز با مشکل بزرگی دست و پنجه نرم میکنم دایی بنده وضع مالی مناسبی نداشت و تازه ازدواج کرده بود چون خیلی صمیمی بودیم تصمیم گرفتم دستشو بگیرم بلندش کنم ی ملک مشارکت ساخت براش گرفتم به اسم خودم به صاحب ملک متعهد شدم به اندازه لازم بهش پول نقد دادم رفتم ترکیه به امید فعالیت اون.بعد از مدتی وکالت بلاعزل کل ساختمونو بهش دادم.همون شد،همه رو بالا کشید خورد.واحد فروخته پولاشو برده ساختمون نیمه کاره ول کرده به هزارجور بدهی و من طبق قولنامم متعهدم به همه.
و اینگونه خواستم دستشو بگیرم بلندش کنم حواسم نبود دستم کشید خوردم زمین.
صفحه ها: 1 2 3
لینک مرجع