سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: قدردانی از فرشتگان
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ ...
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ ...
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ ...10_004
[تصویر: zbcoylndcoqc5h66d.jpg]
نامه ای به فرزند

فرزند عزیزم:

آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی،
اگر هنگام غذا خوردن لباسهایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم
اگر صحبت هایم تکراری و خسته کننده است
صبور باش و درکم کن
یادت بیاور وقتی کوچک بودی مجبور میشدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم
برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور میشدم بارها و بارها داستانی را برایت تعریف کنم...
وقتی نمیخواهم به حمام بروم مرا سرزنش و شرمنده نکن
وقتی بی خبر از پیشرفتها و دنیای امروز سوالاتی میکنم ، با تمسخر به من ننگر
وقتی برای ادای کلمات یا مطلبی حافظه ام یاری نمیکند،فرصت بده و عصبانی نشو
وقتی پاهایم توان راه رفتن ندارند،دستانت را به من بده...همانگونه که تو اولین قدمهایت را کنار من برمیداشتی....
زمانی که میگویم دیگر نمیخواهم زنده بمانم و میخواهم بمیرم،عصبانی نشو ... روزی خود میفهمی
از اینکه در کنارت و مزاحم تو هستم ، خسته و عصبانی نشو
یاریم کن همانگونه که من یاریت کردم
کمک کن تا با نیرو و شکیبایی تو این راه را به پایان برسانم

فرزند دلبندم،دوستت دارم


[تصویر: sd7234h6g%20%282%29.jpg]
با اجازه ادمین عزیز :
فردا 1392/01/17 از طرف انجمن روز قدردانی از این فرشتگان اعلام می شود.
1- هر کاری که فردا از صبح تا شب برای خوشنودی آنان انجام می دهید را بنویسید.
2- عزیزانی که چون من پدر و مادرشان به رحمت خدا رفته و یا پدر و یا مادرشان در قید حیاط نیستند می توانند سر خاکشان حاضر شده و فاتحه بخوانند و یا از دور این حرکت را انجام دهند.
به امید استقبال همه عزیزان از این برنامه.
اتفاقا فردا از صبح تا عصر در اختیار مادر خوبم هستم.
10_004
منم می خوام فردا برم برای مادرم خرید کنم.
در زمان زنده بودنشان از هیچ کاری مضایقه نکردم و الان وجدان راحتی دارم. فردا طبق معمول برایشان فاتحه می خوانم و چند تنور نان را برای آنان صلواتی سفارش خواهم داد.
قند خون مادر بالاست ولی دلش اما همیشه شور می زند برای ما …
اشکهای مادر مروارید شده است در صدف چشمانش ، دکترها اسمش را گذاشته اند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش …

*********************************

تنت قدمگاه آغاز بودنم شد !
آغوشت بهشت من است “مادر”




پ.ن:احساس می کنم هیچ کاری در برابرش قابل بیان نیست.انشالله فردا و فرداهااا بتونم...
زنگ زدم خبرشو گرفتم.البته یه زحمتم بهش دادم
12_00212_002
چند وقتی هست ک کمی آزرده دل شده اند. انشاالله توفیق توبه مهیا شود... شروع، از امروز...
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8
لینک مرجع