ماگستان، خرید ماگ، خرید فلاسک و خرید هدیه در همین نزدیکی!
روزی که من گریه کردم زمان کنونی: 06-02-2024, 09:51 PM |
|||||||
|
روزی که من گریه کردم
|
02-01-2015, 05:47 PM
ارسال: #1
|
|||
|
|||
روزی که من گریه کردم
تا به حال شده با سن و سال 21 و به قول بزرگترا وقتی خرس گنده شده اید " گریه " کنید؟
بله برای من شد توصیه میکنم داستان مرا را بخوانید زیرا واقعی است و نویسنده هم در قید حیات است و در صورت لزوم پاسخ می دهد به سوالات شما سلام من امید هستم از یکی از شهرهای استان های شمال غربی از دوران راهنمایی همواره مطالعات جانبی زیادی داشتم و همیشه شوق و جاه طلبی برای رسیدن به موفقیت داشتم. به دلیل کتاب های زیادی که میخواندم خیلی زود از نظر فکری از همکلاسی هایم جدا شدم جوری که مسائلی که برای آن ها ارزشمند بود برای من نبود و اولویتم روی مسائل دیگری مثل مطالعه بود با این حال همواره یک مساله من رو آزار میداد و اون این بود که در بعد عمل حرفی واسه گفتن نداشتم! با وجود درونگرا بودنم مدام برای انتخابات شورای دانش آموزی کاندید میشدم و تقریبا موفق هم بودم اما همیشه این موفقیت برایم یک موفقیت بالانس نشده و بدون تعادل بود چون باز هم خلا میان خودم و دیگران را حس میکردم و متوجه میشدم که تاثیر گذاری لازمه را روی افراد ندارم و همیشه برام سوال بود که چرا نمی توانم روابط اجتماعی و قدرت حرف زدنم در جلوی جمع را تبدیل به مطلوبیت و یا محبوبیت کنم؟ سعی کردم کسب و کارهای کوچیکی برای خوم راه بیندازم اما مدام به شکست می رسید و هر شکست روحیه ام را داغون و داغون تر می کرد طوری که اصل اعتماد به نفسم هم زیر سوال رفت و کلا تو کما رفت و بدتر از اون خودباوریم رو هم از دست دادم. در همون مدت دوستانی رو که داشتم رو هم از دست دادم و متوجه نبودم که چه دارد می شود ..... تا این که برای کنکور در یکی از دانشگاه های دولتی شمال کشور پذیرفته شدم و برای اولین بار مجبور شدم زندگی کاملا مستقل رو تجربه کنم اون جا متوجه شدم من دچار مشکل "کنترل خشم" هستم و نمی تونم در موقعیت های حساس کنترل خودمو داشته باشم و پیش مشاور رفتم و هر چی بود و بود رو گفتم . خوب یادم هست که بعد از اون مشاوره وقتی اومدم بیرون تصمیم گرفتم تغییر کنم و عصبانی نباشم و سکوت رو بیشتر یاد بگیرم. یک دفترچه اهداف درست کردم و کتاب "قدرت تمرکز" رو خریدم و مشغول خوندن شدم ، همه مطالب جالب رو مینوشتم و لیست اهداف درست می کردم و بر روی چیزهایی که میخواستم متمرکز شدم . همان سال برای انتخابات شورای دانشجویی بین ده هزار دانشجو شرکت کردم و بالاترین رای رو هم آوردم و کلی فعالیت های دیگه انجام دادم که باعث شد خودم رو بهتر و بهتر بشناسم . ناممکن ها به نوبت در مقابلم زانو میزدند و هر روز دید بازتری نسبت به مسائل پیدا میکردم تا این که تصمیم گرفتم یکبار دیگه امتحان کنم پول در آوردن را! ان هم از چه طریقی؟ از طریق متقاعد کردن دیگران برای سپردن تبلیغات کسب و کارشان در ف/ی/س/ب/و/ک به خودم! تقریبا یک ماه طول کشید تا مقدمات کار فراهم بشود و نتیجه چه بود؟ پول خوبی که به عنوان پیش پرداخت دریافت کردم! جالب بود که در عرصه روابط اجتماعی هم به خوبی توانسته بودم دیگران را متقاعد کنم و فرصت های کاری و ..... زیادی پیشنهاد میشد اما بهترین چیزی که شنیدم از یکی از کارفرمایان بود که به یکی از کارکنان که در مورد من پرسیده بود گفته بود حیفه اون جا کارکنم چون تواناییم زیاده. جالبه که دست به هر کاری میزنم اگه طلا نشه مطمینا نقره میشه و محاله یه سودی ازش درنیاد. روزی که دستاوردهایم رو بررسی میکردم و برخی نوشته ها و آرزوهایم رو می دیدم تعجب کردم چون خواسته ها و آرزوهای من در سالیان قبل بودند که عملی شده بودند. همون موقع بود که اشکم بعد از مدت ها درومد آری اون روز من گریستم چون به عظمت "خودباوری" . "اعتماد به نفس" ایمان آوردم. دوستان من 21 سال بیشتر ندارم و این مطلب رو نوشتم ولی فقط میخام یه چیز رو باور کنید و اونم وجود "خودتونه". باور کنید موفقیت چیز دوری نیست موفقیت شاید دور و برتون باشه فقط کافیه باورش کنید. یک تابلو ارزو درست کنید و کتاب "قدرت تمرکز" از کنفیلد رو بخونید و دو سال بعد یه مروری کنید اگر شگفت زده شدید شما هم می تونید یک تاپیک مشابه همین رو بزنید. چند مورد از فعالیت هام رو براتون مینویسم که "صرفا" در تصویر سازی ذهنی کمکتون کنه. 1) دریافت پیش قسط تبلیغات ف/ی/س/ب/و/کی برای یک کسب و کار محلی برای سه ماه به مبلغ 350000 تومان 2)طراحی و فروش کارت تخفیفی مخصوص دانشجویان (جهت خرید از مراکزی مثل سینما و ....... با تخفی 10 الی 50 درصدی به قیمت 5 هزارتومان)که در عرض دوهفته 4 میلیون تومان سود داشت و ادامه هم خواهد داشت. هدف گزاری بعدی من هم : پیش به سوی اولین قرارداد ده میلیون موفقیت خودم رو به شما نیز گزارش خواهم کرد. شاد باشید و "متکی به نفس" امید حداکثر یک سال تا شروع حرکت اسانسوری! ------------------- امضای بالا امضای اولم بود که موقع ثبت نام تو سایت گذاشتم، متاسفانه آسانسوری برای رسیدن به موفقیت وجود نداره دارم از پله ها بالا میرم!!! |
|||
|
02-01-2015, 06:17 PM
ارسال: #2
|
|||
|
|||
RE: روزی که من گریه کردم
درود بر شما مرد موفق آفرین ادامه بده
موفقییت تقدیم به اونهایی که منتظر دیگران نمیمونند خدایا متشکرم هرروز من بهتر از دیروز من است خدایا همیشه تو را سپاس میگویم |
|||
02-01-2015, 11:09 PM
ارسال: #3
|
|||
|
|||
RE: روزی که من گریه کردم
سلام.
در مورد کارت تخفیف دانشجویی میشه بیشتر توضیح بدید؟ خودتون چطوری درست کردید؟ |
|||
|
03-23-2015, 04:23 PM
ارسال: #4
|
|||
|
|||
RE: روزی که من گریه کردم
(02-01-2015 11:09 PM)amiryazdani138 نوشته شده توسط: سلام. سلام و درود بیکران برای این کار با شورای صنفی دانشجویان هماهنگ کردیم نگاه کنید ببینید دانشجویان به چه مراکزی بیشتر مراجعه می کنند؟ برید با اون مراکز صحبت کنید و بگید حاضرید در ازای تبلیغات کردن برای اونا برای دانشجوها تخفیف بگیرید! تو این دوره رکود به ندرت نه خواهید شنید. بعد یکسری کارت چاپ میکنید به همره لیست مراکز و در ازای دریافت یه مقدار وجه در اختیار دانشجوها قرار میدید(مبلغ کارت باید متناسب با خدمات و تعداد مراکز باشد) حالا هزار تا از اون کارت ها هم که بفروشید و قیمتش هم باشه 5000 تومن ناقابل خیلی شیک و مجلسی مبلغ نسبتا فابل توجهی کاسب شده اید. فقط تمام ملزومات قانونی رو رعایت کنید. سوال دیگری داشتید در خدمتم حداکثر یک سال تا شروع حرکت اسانسوری! ------------------- امضای بالا امضای اولم بود که موقع ثبت نام تو سایت گذاشتم، متاسفانه آسانسوری برای رسیدن به موفقیت وجود نداره دارم از پله ها بالا میرم!!! |
|||
|
|
موضوع های مرتبط با این موضوع... | |||||
موضوع: | نویسنده | پاسخ: | بازدید: | آخرین ارسال | |
اگر قانون جذب واقعيت داشت ، پس چرا همه ی مردم از آن زندگی ای که در رویای خود دارند... | دلشاد حسین پور | 4 | 2,605 |
05-07-2014 10:38 PM آخرین ارسال: abdolhossein |
|
اگر انسان بتواند فقط 68 ثانیه روی چیزی که واقعاً می خواهد تمرکز کند... | دلشاد حسین پور | 36 | 7,355 |
01-24-2014 01:29 AM آخرین ارسال: jujushow |
|
وقتی من و آقای قربانیان هک را جذب میکنیم!! | کامیار کاظمی | 20 | 2,418 |
11-15-2012 12:09 AM آخرین ارسال: jahanagahi |
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان