سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران
دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - نسخه قابل چاپ

+- سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران (http://forum.unc-co.ir)
+-- انجمن: کسب در آمد در ایران و دنیا (/forumdisplay.php?fid=1)
+--- انجمن: روش های رایگان شروع کسب و کار شخصی (/forumdisplay.php?fid=32)
+--- موضوع: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه (/showthread.php?tid=14679)

صفحه ها: 1 2 3


دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - مرتضی داداشیان - 01-03-2016 09:24 PM

با سلام دانشجوی رشته مهندسی کشاورزی آب هستم
وضعیت مالی خوبی ندارم میخواستم ببینم ایده ای دارید برای شروع کاری تو خوابگاه؟ ممنون میشم نظراتتون رو بدونم.....


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - davaran - 01-03-2016 11:05 PM

هر کاری میشه انجام داد ولی بهتره اول بازرایابی رو یاد بگیری تا تو هر کاری موفق شی

------------------------ این هم جالب بود ----------------

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان محمدرضا دانشجوی رشته مهندسی برق یکی از دانشگاه‌های دولتی تهران است. او برای گذران زندگی‌اش، سبزی‌های پاک شده و تر و تازه می‌فروشد.

کار هر صبحش همین است؛ سبزی‌های تر و تازه را روی هم می‌چیند توی یک گاری چوبی. کنار پیاده‌رو چسبیده به دیوار پارک. پاتوقش همیشه اینجاست. همان صبح بیشتر سبزی‌ها فروش می‌رود. گاهی هم تمامش. همه نوع سبزی هم می‌آورد. از سبزی خوردن گرفته تا پلو و قرمه و آش. سبزی‌هایش آنقدر تازه و تمیزند که هر رهگذری را به وسوسه می‌اندازد برای خریدن. بیشتر مشتری‌هایش زنانی هستند که صبح‌ها برای ورزش به پارک می‌روند.

نامش محمدرضاست. جوان است و سن و سالش هم کم است. لهجه شیرین کُردی دارد. می‌پرسم سبزی دستی چند؟ می‌گوید 200 تومان. مشغول انتخاب سبزی می‌شوم تقریباً بیشتر سبزی‌هایش به فروش رفته. می‌پرسم چند وقت است اینجا می‌آید؟ می‌گوید: «از مهرماه امسال برای ادامه تحصیلم در دانشگاه به تهران آمدم.» دانشجوی رشته مهندسی برق یکی از دانشگاه‌های دولتی است. اهل یکی از روستاهای اطراف بیجار است و در خوابگاه زندگی می‌کند.

باز هم مشتری می‌آید. سفارش سبزی آش می‌دهد برای روز بعد. تقریباً مشتری‌هایش او را می‌شناسند. بعضی‌ها هم پای ثابت سبزی‌هایش هستند. کافی‌ است یک روز نیاید، همه سراغش را می‌گیرند. اکثر سبزی فروش‌ها خودشان در خانه سبزی پاک می‌کنند و دسته می‌کنند.

می‌پرسم مگر می‌تواند در خوابگاه سبزی پاک کند و بسته‌بندی کند؟ می‌گوید: «زنی که نزدیک خوابگاهمان زندگی می‌کند این کار را می‌کند. صبح زود سبزی‌ها را می‌خرم و می‌برم و او هم خیلی زود پاک می‌کند و دخترش هم دور سبزی‌ها نخ می‌بندد. شوهرش توی تصادف خانه‌نشین شده و او هم مجبور است خرج خانواده را بدهد.»

وقتی حرف درآمد می‌شود. خدا را شکر می‌کند. روزی 30 الی 40 هزار تومان درآمد دارد. گاهی هم بیشتر. اما بیشتر از دستمزد زن به او پول می‌دهد. اعتقاد دارد اگر دست کسی را بگیرد خدا هم دست او را می‌گیرد. بیشتر پولش را صرف خرید کتاب می‌کند، گاهی هم پس‌اندازش را برای مادرش می‌فرستد.

همه همکلاسی‌هایش می‌دانند که او سبزی می‌فروشد. از این مسأله ناراحت نیست. تازه از کارش رضایت هم دارد. می‌گوید: «کار که عار نیست. خوشحالم که از راه حلال زندگی می‌گذرانم.»

قدر کارش را می‌داند. «آن موقع‌ها در روستا به سختی درس می‌خواندم. گاهی برای نوشتن و تمرین معادله‌های ریاضی حتی کاغذ نداشتیم. هر روز به تنها مغازه روستایمان می‌رفتم و کارتن‌های خالی اجناس را می‌گرفتم و روی همان‌ها تمرین می‌کردم و مشق می‌نوشتم. تازه مسافت خانه ما به مدرسه هم خیلی زیاد بود. روستای ما مدرسه هم نداشت. باید کیلومترها راه می‌رفتیم تا به مدرسه برسیم. فصل سرما هم مصیبتی بود. برف و باران هم جای خود را داشت. روزهای برفی مجبور بودیم خانه بمانیم و خودمان درس بخوانیم».

«خیلی از همکلاسی‌هایم به خاطر دوری مدرسه، ترک تحصیل کردند. خیلی‌ها هم مجبور شدند برای کار به شهرهای بزرگ بروند یا اینکه کنار پدرانشان کار کنند. در روستای ما خانواده‌ها زیاد به درس فرزندانشان اهمیت نمی‌دهند. می‌گویند مگر آنها که خواندند کجا را گرفتند. باز پسرها اقبال بیشتری برای درس خواندن دارند تا دخترها. البته حالا که به کمک خیرین شهر بیجار بنای یک مدرسه در روستای‌مان گذاشته شده، حتماً بچه‌های بیشتری باسواد می‌شوند.»

وقتی یاد آن روزها می‌افتد، بغض می‌کند. پدرش کشاورزی می‌کرده. برادرانش همه کشاورزند و هیچ‌کدام تحصیل نکرده‌اند. اوایل هم با درس خواندنش مخالف بوده‌اند. اما وقتی سر زمین رفته و در کارها به برادران و پدرش کمک کرده آنها هم دیگر با درس خواندنش مخالفتی نکرده‌اند.

حالا که مهندسی برق قبول شده، خانواده‌اش خیلی خوشحالند: «در روستایمان فقط من مهندسی برق قبول شدم. از همان موقع همه مرا مهندس صدا می‌زنند. خوشم می‌آید خستگی آن روزها از تنم می‌رود. خیلی سخت بود. اما ارزشش را داشت. حالا پدرم به من خیلی افتخار می‌کند. روزی که فهمید اسمم در روزنامه آمده کلی گریه کرد. البته از خوشحالی‌اش بود.»

سعی می‌کند هر روز اینجا بیاید حتی فصل امتحاناتش. گاهی همکلاسی‌هایش هم کمکش می‌کنند تا از درسش عقب نیفتد. یکبار به خاطر امتحانش همه سبزی‌هایش را همکلاسی‌هایش خریدند.

حتماً امیدش به روزی است که با دوستانش در یک سازمان یا حتی یک دفتر مهندسی کار کند. حتماً فکر می‌کند کاسبی یک مهندس برق کجا و یک سبزی‌فروش کجا؟ اما او می‌خواهد بر خلاف خیلی‌ها که برای درس خواندن به تهران آمدند و دیگر برنگشتند، به روستایشان برگردد. می‌خواهد در کنار آبادانی روستایش معلم کودکانی باشد که آینده‌ای روشن در انتظارشان است؛ معلمی که گاهی خاطرات روزهای سبزی‌فروشی‌اش را مرور خواهد کرد.


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - soheyl_ir89 - 01-03-2016 11:30 PM

سلام دوست گرامی

می تونی تدریس خصوصی کنی؟
بری منازل دانش آموزان و دانشجویان و درسی رو تدریس کنی؟

توی خوابگاه پی.سی یا لپ تاپ و اینترنت داری؟

یه نگاهی هم به اطراف خوابگاه کن و ببین فروشگاه یا شرکتی هست که بتونه پاره وقت پیششون کار کنی.

روابط عمومی و فروش حضوریت چه طوره؟ یعنی ویزیتور شی. یه محصولی دستت باشه و به صورت حضوری به بازار هدفش مراجعه کنی و بفروشی.


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - مرتضی داداشیان - 01-04-2016 08:09 AM

(01-03-2016 11:05 PM)davaran نوشته شده توسط:  هر کاری میشه انجام داد ولی بهتره اول بازرایابی رو یاد بگیری تا تو هر کاری موفق شی

------------------------ این هم جالب بود ----------------

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان محمدرضا دانشجوی رشته مهندسی برق یکی از دانشگاه‌های دولتی تهران است. او برای گذران زندگی‌اش، سبزی‌های پاک شده و تر و تازه می‌فروشد.

کار هر صبحش همین است؛ سبزی‌های تر و تازه را روی هم می‌چیند توی یک گاری چوبی. کنار پیاده‌رو چسبیده به دیوار پارک. پاتوقش همیشه اینجاست. همان صبح بیشتر سبزی‌ها فروش می‌رود. گاهی هم تمامش. همه نوع سبزی هم می‌آورد. از سبزی خوردن گرفته تا پلو و قرمه و آش. سبزی‌هایش آنقدر تازه و تمیزند که هر رهگذری را به وسوسه می‌اندازد برای خریدن. بیشتر مشتری‌هایش زنانی هستند که صبح‌ها برای ورزش به پارک می‌روند.

نامش محمدرضاست. جوان است و سن و سالش هم کم است. لهجه شیرین کُردی دارد. می‌پرسم سبزی دستی چند؟ می‌گوید 200 تومان. مشغول انتخاب سبزی می‌شوم تقریباً بیشتر سبزی‌هایش به فروش رفته. می‌پرسم چند وقت است اینجا می‌آید؟ می‌گوید: «از مهرماه امسال برای ادامه تحصیلم در دانشگاه به تهران آمدم.» دانشجوی رشته مهندسی برق یکی از دانشگاه‌های دولتی است. اهل یکی از روستاهای اطراف بیجار است و در خوابگاه زندگی می‌کند.

باز هم مشتری می‌آید. سفارش سبزی آش می‌دهد برای روز بعد. تقریباً مشتری‌هایش او را می‌شناسند. بعضی‌ها هم پای ثابت سبزی‌هایش هستند. کافی‌ است یک روز نیاید، همه سراغش را می‌گیرند. اکثر سبزی فروش‌ها خودشان در خانه سبزی پاک می‌کنند و دسته می‌کنند.

می‌پرسم مگر می‌تواند در خوابگاه سبزی پاک کند و بسته‌بندی کند؟ می‌گوید: «زنی که نزدیک خوابگاهمان زندگی می‌کند این کار را می‌کند. صبح زود سبزی‌ها را می‌خرم و می‌برم و او هم خیلی زود پاک می‌کند و دخترش هم دور سبزی‌ها نخ می‌بندد. شوهرش توی تصادف خانه‌نشین شده و او هم مجبور است خرج خانواده را بدهد.»

وقتی حرف درآمد می‌شود. خدا را شکر می‌کند. روزی 30 الی 40 هزار تومان درآمد دارد. گاهی هم بیشتر. اما بیشتر از دستمزد زن به او پول می‌دهد. اعتقاد دارد اگر دست کسی را بگیرد خدا هم دست او را می‌گیرد. بیشتر پولش را صرف خرید کتاب می‌کند، گاهی هم پس‌اندازش را برای مادرش می‌فرستد.

همه همکلاسی‌هایش می‌دانند که او سبزی می‌فروشد. از این مسأله ناراحت نیست. تازه از کارش رضایت هم دارد. می‌گوید: «کار که عار نیست. خوشحالم که از راه حلال زندگی می‌گذرانم.»

قدر کارش را می‌داند. «آن موقع‌ها در روستا به سختی درس می‌خواندم. گاهی برای نوشتن و تمرین معادله‌های ریاضی حتی کاغذ نداشتیم. هر روز به تنها مغازه روستایمان می‌رفتم و کارتن‌های خالی اجناس را می‌گرفتم و روی همان‌ها تمرین می‌کردم و مشق می‌نوشتم. تازه مسافت خانه ما به مدرسه هم خیلی زیاد بود. روستای ما مدرسه هم نداشت. باید کیلومترها راه می‌رفتیم تا به مدرسه برسیم. فصل سرما هم مصیبتی بود. برف و باران هم جای خود را داشت. روزهای برفی مجبور بودیم خانه بمانیم و خودمان درس بخوانیم».

«خیلی از همکلاسی‌هایم به خاطر دوری مدرسه، ترک تحصیل کردند. خیلی‌ها هم مجبور شدند برای کار به شهرهای بزرگ بروند یا اینکه کنار پدرانشان کار کنند. در روستای ما خانواده‌ها زیاد به درس فرزندانشان اهمیت نمی‌دهند. می‌گویند مگر آنها که خواندند کجا را گرفتند. باز پسرها اقبال بیشتری برای درس خواندن دارند تا دخترها. البته حالا که به کمک خیرین شهر بیجار بنای یک مدرسه در روستای‌مان گذاشته شده، حتماً بچه‌های بیشتری باسواد می‌شوند.»

وقتی یاد آن روزها می‌افتد، بغض می‌کند. پدرش کشاورزی می‌کرده. برادرانش همه کشاورزند و هیچ‌کدام تحصیل نکرده‌اند. اوایل هم با درس خواندنش مخالف بوده‌اند. اما وقتی سر زمین رفته و در کارها به برادران و پدرش کمک کرده آنها هم دیگر با درس خواندنش مخالفتی نکرده‌اند.

حالا که مهندسی برق قبول شده، خانواده‌اش خیلی خوشحالند: «در روستایمان فقط من مهندسی برق قبول شدم. از همان موقع همه مرا مهندس صدا می‌زنند. خوشم می‌آید خستگی آن روزها از تنم می‌رود. خیلی سخت بود. اما ارزشش را داشت. حالا پدرم به من خیلی افتخار می‌کند. روزی که فهمید اسمم در روزنامه آمده کلی گریه کرد. البته از خوشحالی‌اش بود.»

سعی می‌کند هر روز اینجا بیاید حتی فصل امتحاناتش. گاهی همکلاسی‌هایش هم کمکش می‌کنند تا از درسش عقب نیفتد. یکبار به خاطر امتحانش همه سبزی‌هایش را همکلاسی‌هایش خریدند.

حتماً امیدش به روزی است که با دوستانش در یک سازمان یا حتی یک دفتر مهندسی کار کند. حتماً فکر می‌کند کاسبی یک مهندس برق کجا و یک سبزی‌فروش کجا؟ اما او می‌خواهد بر خلاف خیلی‌ها که برای درس خواندن به تهران آمدند و دیگر برنگشتند، به روستایشان برگردد. می‌خواهد در کنار آبادانی روستایش معلم کودکانی باشد که آینده‌ای روشن در انتظارشان است؛ معلمی که گاهی خاطرات روزهای سبزی‌فروشی‌اش را مرور خواهد کرد.
....................................................................
با سلام و عرض ادب خدمتتون من به مدت یک سال بازاریابی سنتی انجام دادم درآمدشم خیلی خوب بود ولی متاسفانه خیلی وقت گیر بود طوری که من ب کلاسام نمیرسیدم
برا من کار مهمه چی بودنش مهم نیس من نمیتونم سبزی فروشی کنم چون دانشگاهم تا داخل شهر حداقل 50 دقیقه راهه بیشتر صبحا هم کلاس دارم
ممنونم از نظرتون


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - مرتضی داداشیان - 01-04-2016 08:17 AM

(01-03-2016 11:30 PM)soheyl_ir89 نوشته شده توسط:  سلام دوست گرامی

می تونی تدریس خصوصی کنی؟
بری منازل دانش آموزان و دانشجویان و درسی رو تدریس کنی؟

توی خوابگاه پی.سی یا لپ تاپ و اینترنت داری؟

یه نگاهی هم به اطراف خوابگاه کن و ببین فروشگاه یا شرکتی هست که بتونه پاره وقت پیششون کار کنی.

روابط عمومی و فروش حضوریت چه طوره؟ یعنی ویزیتور شی. یه محصولی دستت باشه و به صورت حضوری به بازار هدفش مراجعه کنی و بفروشی.
...........................
تدریس خصوصی فکر خوبیه ممنونم
سایت خوابگاه هستش اینترنتم داره
متاسفانه خوابگاه و دانشگاه 20 کیلومتر از حومه شهر فاصله داره ب چنتا شرکت سر زدم ولی تایمشون با تایمای خالی من نمیخورد
ویزیتوری کردم خیلی وقت گیره ولی در آمدش خوبه روابط عمومی فروشم خیلی خوبه ولی با اینکار به خلی از کلاسام نمیرسم
البته برا شرکت ویزیت میکردم جنس خاصی مدنظرتون هس ک بشه مستقل فروخت یا تولید کرد و فروخت؟
ممنونم از ایدتون
ممنون میشم بقیه هم راهنماییم کنن


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - davaran - 01-04-2016 01:13 PM

سعی کن رو فروش انلاین کار کنی ..


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - مرتضی داداشیان - 01-04-2016 06:48 PM

(01-04-2016 01:13 PM)davaran نوشته شده توسط:  سعی کن رو فروش انلاین کار کنی ..
میشه بیشتر توضیح بدین ممنون میشم


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - tataloo - 01-04-2016 10:11 PM

پخش تراکت یک کار کاملا نیمه وقت و دانشجویی


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - soheyl_ir89 - 01-05-2016 10:44 AM

اول تدریس خصوصی که گفتم؛ اگر درسی رو تسلط کامل داری، مثلا ریاضی دبیرستان یا فیزیک و شیمی و ... رو، آگهی بزن در روزنامه های اون شهر و تدریس خصوصی کن که درآمدش بالاست و کار خوبی هم هست.
دوم ویزیتوری و فروش کالا یا خدماته. مثلا یک عدد از یک کالا می خری به عنوان نمونه و می بری پیش بازار هدف اون کالا و سفارش می گیری. قیمت عمده فروشی رو از عمده فروشش می گیری و یه سودی روش می کشی و قیمت فروش خودتو به مشتریت می دی. ازش سفارش می گیری، می ری جنسو می خری و میای بهش تحویل می دی.
سوم نویسندگی برای سایت هاست؛ این سایت هایی که می بینی تفریحی هستن و همه چی توش دارن، همه ی مطالبشونو مدیر و صاحب سایت ننوشتن؛ بعضی هاشون نویسنده استخدام می کنن. نویسنده کسی هست که مطالب در سایت قرار می ده و به ازاش پول می گیره. درآمد هر مطلب یا پست تقریبا 500 تومانه. بستگی داره که اختصاصی باشه یا کپی. کپی بدون تغییر 200-300 تومانه و کپی با تغییر (نیمه اختصاصی) حدود 500 تومان و اختصاصی هم بالای 500 تومان و تا 2000-3000 تومان هم می ره. و نویسنده می تونه روزانه چند مطلب در سایت بذاره و حتی برای چند سایت نویسندگی کنه تا درآمد بالاتری داشته باشه. اگر می خواید این کارو شروع کنید در انجمن shopkeeper.ir عضو بشید و موضوع ایجاد کنید که می خواید برای سایت ها نویسندگی کنید و از خودشون بخواید که بهتون آموزش بدن. زود یاد می گیرید، کاری نداره. ضمنا در فضای اون انجمن، با کسب و کارهای اینترنتی و آنلاین هم آشنا می شید که شاید علاقه مند بشید.
می تونید برای شرکت های تبلیغاتی و چاپ بنر و ... سفارش بگیرید.
من مدتی بازاریاب آسانسور بودم. نیازی نبود شرکت برم یا جایی برم و زمان بذارم براش؛ آگهی می زدم تو روزنامه، با من تماس می گرفتن و آدرس شرکت رو می دادم، فامیلشونو می پرسیدم و با دفتر تماس می گرفتم که فلانی که میاد رو من فرستادم تا بدونن مشتریه منه. می تونید در اینترنت هم آگهی بدید. اینو گفتم که در نظر داشته باشید. حتی اگر کاری رو شروع کردید، می تونید کاری رو با آگهی های رایگان در اینترنت و آگهی روزنامه و با تلفن شروع کنید.
و نگاهی به سایت های نیازمندی ها کنید در اینترنت و شرکتهایی که بازاریاب می خوان رو ببینید؛ مثلا نوشته برای فلان محصول بازاریاب می خوان و مثلا دفترشون در یک شهر دیگه ست. شما باهاشون تماس بگیرید و بگید یک نمونه براتون بفرسته و با همون بازاریابی کنید و سفارش بگیرید و به شرکت بگید که فلان مقدار یا تعداد براتون بفرسته.

موفق باشید


RE: دانشجو خوابگاهی ام ایده کار میخام تو خوابگاه - مرتضی داداشیان - 01-05-2016 12:45 PM

(01-04-2016 10:11 PM)tataloo نوشته شده توسط:  پخش تراکت یک کار کاملا نیمه وقت و دانشجویی
بله درسته ایده جالبی بود ممنونم از کمکتون حتما روش فکر مبکنم