سایت کارآفرینی میلیاردرهای آینده ایران

نسخه کامل: از کوتهی توست که دیوار بلند است!
شما در حال مشاهده نسخه تکمیل نشده می باشید. مشاهده نسخه کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
ضمن تشکر از استاد وپدر خوبمان جناب آقای قربانیان که موج اشتیاق وانگیزه را در من ایجاد کردند تقدیم به همه شما دوستان عزیزم Sad(مطالب مهم کتاب از کوتهی توست که دیوار بلند است! )) را در این تاپیک قرار میدهم امیدوارم برای همه مون مفید واقع بشه:
بخش اول:سخن نگارنده (سعید گل محمدی)

((چقدر خواندن مهم نیست،بلکه چگونه خواندن ،مهم است)).

کسی نیست ،بیا زندگی را بدزدیم ،آن وقت میان دو دیدار قسمت کنیم، بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم،بیا زودتر چیزها راببینیم."سهراب سپهری"


((من تکه ای از آینه ای هستم که از طرح وشکل واقعی آن اطلاع چندان درستی ندارم.با وجود این ،هرچه که هستم ،میتوانم نور را به تاریک ترین نقاط عالم ، به سیاهترین نقاط قلوب انسانهامنعکس نمایم وسبب تغییر برخی چیزها در برخی از انسانها گردم.شاید دیگران نیزمتوجه این کار شوندوهمین کار راانجام دهند.به طور دقیق این همان چیزی است که من بدنبال آن هستم ، این معنی زندگی من است.))
پس بیاید به جایی که تاریک وظلمانی است ،نور ببریم .
به جایی که امید نیست،امید.
ودر نور خدایی گام برداریم.

(( از هزاران نفر ، یک نفر مطالعه میکند . از هزاران نفر که مطالعه میکنند ،یک نفر میفهمد.
از هزاران نفر که میفهمند ،یک نفر درک میکند. از هزاران نفر که درک میکنند ،یک نفر عمل میکند!))

((این تمام چیزی است که میتوانستیم ،نه تمام چیزی که میخواستیم!)) دکتر علی شریعتی
خیلی فوق العاده مرسی..
ممنون نرگس جاننننن
من مشتاقانه منتظرم بقیه جملات منتخب کتاب را بگذاری برامون
بسیار عالی و زیبا.
پس بیاید به جایی که تاریک وظلمانی است ،نور ببریم .به جایی که امید نیست،امید.

هزارام معنی را می توان از این جمله استنباط کرد.
درود به همه دوستان گرامی ام،
با کسب اجازه از محضر اساتید محترم جناب قربانیان بزرگوار وکاظمی اندیشمند و همچنین سایر اساتید ودوستان عزیزی که همه ابراز لطف به موضوع تاپیک داشتند ادامه مطالب را برای امروز تقدیم حضورتان مینمایم:


علم ودانش برای انسان جمالی است که از هیچ کس پوشیده نیست.نسبی است که هرگز مورد جفا قرار نمی گیرد. امام علی (ع)


مساله این نیست که خرید کتاب چقدر گرون تموم می شه ،مساله اینه که اگر کتاب نخونی چقدر برات گرون تموم میشه!

نمی دانم منظور از فردی تحصیلکرده چیست که میگویند چگونه شخصی است؟! اما یقین دارم این امر به سالهایی که فرد بطور رسمی محصل بوده است ،بستگی ندارد.اگر ما مهارتهای بقا ،حسن ارزش وشآن انسانی ،شایستگی قدردانی از زندگی وتوانایی بخشیدن ودریافت عشق ودانش و چگونه استفاده کردن از عمر خود را فرا نگیریم و مصمم نشویم به هنگام ترک دنیا آن را جای بهتری از آنچه بود ،بسازیم فردی نیمه تحصیلکرده خواهیم بود!
به امید روزی که هیچ فردایی در جایی نباشید که دیروزش بوده اید. <<لئو بوسکالیا>>

چنانچه در زندگی با مشکلات و موانعی رو به رو نبودیم،هرگز اقتدار را نمی آموختیم.
چنانچه با چالش هایی روبه رو نبودیم ،هرگز انعطاف پذیری را نمی آموختیم.
چنانچه هیچ چیز در زندگی به تعویق نمی افتاد ، هرگز صبر وبردباری را نمی آموختیم.
چنانچه با سختی رو به رو نمیشدیم ،هرگز استقامت ،ثبات قدم وپشتکار را نمی آموختیم.
چنانچه با ناامیدی وعجز ودرماندگی رو به رو نمی شدیم، هرگز ایمان را نمی آموختیم.
چنانچه درد نمی کشیدیم ،هرگز عشق و محبت وشور را نمی آموختیم.
(باربارا دی آنجلیس )

ودر پایان یک جمله از خودم در تکمیل سخن خانم اسکاول شین:
بارالها ذهن ،تن ، امورات وآبروی من و خانواده ام وتمامی دوستان وآشنایان را در پناه خودت قرار بده. آمین یا رب العالمین.
واما دوستان ادامه مطالب:
شما افکار ،ایده ها و موفقیت هایی را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند به خود جذب میکنید،خواه افکار منفی وخواه افکار مثبت.<<برایان تریسی>>
ملا نصرالدین ،الاغ چموش ونا آرامی داشت که روزی آنقدر وی را اذیت کرد که افسارش را گرفت وبه بازار برد تا او را بفروشد.در بین راه به هر دوست که میرسید شروع به درد دل وشکایت از الاغ می کرد.
یکی از دوستانش گفت:<< با این شرایط بعید میدانم مشتری برای این الاغ جفتک انداز پیداشود.>>
ملا گفت:<< اگر نتوانم الاغم را بفروشم حداقل مردم خواهند دانست من چه ها از دست این حیوان وامانده می کشم!>>
نکته: قانون جذب میگوید باید بر آنچه میخواهیم تمرکز کنیم نه آنچه نمی خواهیم.ظاهر این دستورالعمل ساده اما عمل به آن مشکل است.چرا؟
چون نمیدانیم چه زمانی در حال تمرکز کردن بر آن چیز هایی هستیم که نمی خواهیم:
* زمانی که در حال شکایت از شرایط آزاردهنده هستیم،در واقع داریم روی آنچه نمیخواهیم تمرکز میکنیم.
*وقتی در حال انتقاد از رفتار نامطلوب کسی هستیم ،در حقیقت در حال تمرکز بر آنچه نمی خواهیم هستیم. وقتی زبان به شکوه گشوده ایم ،آنچه را نمی خواهیم به کائنات اعلام میکنیم.
* وقتی در حال دردل با کسی هستیم ،در حال فرستادن ارتعاشات منفی به کائنات هستیم چون داریم ناخواسته هایمان را بر می شماریم. هر گونه شکوه وشکایت و انتقاد یعنی تمرکز بر آنچه نمی خوایم:یعنی جدب ناشناخته ها.
از امروز تصمیم بگیریدمچ خودرا هنگام گله وناله گذاری بگیرید وار نقش خود به عنوان یک قربانی دست بکشید.این گونه از جریان غر غر وشکایت در گفت وگوهای روزا، در تعامل با دیگران کاسته می شودبا قرار گرفتن روی موج ارتعاشات مثبت ، شرایط آزار دهنده و
نا مطلوب از زندگی تان رخت بربندد.این قاون هستی است :تغییر در درون شمابیرونتان را تغییر میدهد.
تشنگان گر آب جویند از جهان آب هم جوید به عالم تشنگان <<مولوی>>
اگر برای آنچه از آن میترسیدیا نمی پسندیدتدارک ببینید همان را به سوی خود جذب میکنید! << جک کنفیلد>>
هرچه کنی کشت همان بدروی کار بد ونیک چو کوه وصداست.
<<پروین اعتصامی>.

با تشکر فراوون از همه شما دوستان انجمن
بهشت ودوزخ با توست در پوست
چرا بیرون زخود می جویی ای دوست <<پوریای ولی>>

نگرش

پیرمرد نابینایی ، چون همسرش فوت کرده بود،چاره ای نداشت جز این که به خانه ی سالمندان برود. مدتی طولانی در سرسرای خانه ی سالمندان منتظر ایستاد تا سرانجام به او گفتند که اتاقش حاضر است .شخصی که او را در راهرو همراهی میکرد،برای او در مورد موقعیت اتاقش حرف زد.
پیرمرد گفت :<< عالی است ،چقدر این اتاق را دوست دارم.>>
همراهش به اوگفت :<< اما شما هنوز اتاق را ندیده اید.>>
پیرمرد جواب داد :<< مهم نیست ،خوشبختی چیزی است که پیشاپیش درباره اش تصمیم میگیریم .اینکه چقدر اتاقم را دوست دارم ،ارتباطی به این ندارد که وسایلش چگونه چیده شده است.مهم این است که من ذهن خود را چگونه میچینم!>>
<< جک کنفیلد >> می گوید:
شما میتوانید نگرش خود را دگرگون کنید ودر نتیجه ،زندگی خود را دگرگون سازید.

حقیقتی که پیش روی ما قرار میگیرد ، به اندازه ی نگرش ما نسبت به آن ،اهمیت ندارد :چون نگرش ماست که کامیابی یا شکست ما را رقم میزند.<<نورمن وینسنت پیل >>
ممنون از مطلب بسیار خوب دختر عزیزم خانم فیاضی.

بارها عرض کردم تا تغییر نگرش از منفی به مثبت انجام نشود نه موفقیتی ایجاد خواهد شد و نه لذت بردن از مسیر زندگی و نه از خود زندگی.
وقتی قدرت عشق بر عشق به قدرت چیره شود ،دنیا طعم صلح را می چشد.
<<جیمی هندریکس>>

حکایتی از کورش کبیر

گویند زمانی که کورش به سلطنت رسید ، کشور یونان علیه او اقامه ی جنگ نمود .کوروش از یونانیان خواست تا کوتاه بیایند وجنگ نکنند،ولی مرتب دولت یونان مزاحم بود وقبول صلح
نمی کرد.بعد از چندی کوروش سپاهی فراهم آورد وآماده ی جنگ با یونان شد.
سپس از طرف یونان نماینده ای نزد کوروش فرستادند تا تقاضای صلح کنند. کوروش داستانی را برای نماینده ی یونان تعریف کرد وگفت:
روزگاری ،نی زنی بود که با خود می اندیشید :<<اکنون به لب دریا میروم ونی میزنم تا ماهی های دریا بیرون بیایند وبا نی من برقصند ،سپس من آنها را میگیرم>>. آنگاه به لب دریا رفت وشروع به نی زدن کرد،ولی از ماهی ها خبری نشد. نی زن ساعت ها این کار را انجام داد،ولی باز هم خبری نشد. آنگاه نی زن ،تور در دریا انداخت وتعدادی ماهی گرفت.ماهی ها چون به لب دریا رسیدند وبا تور بالا آمدند،شروع به جست وخیز نمودند.
نی زن ماهیگیر گفت << حالا دیر شده است ،می بایست آن موقع که نی می زدم میرقصیدید،اکنون دیر شده است!>>
کوروش ادامه داد:<< اکنون من آن ماهیگیر هستم وشما آن ماهی ها!>>
سپس حمله به یونان را آغاز کرد وآنها را شکست داد!

<<ناپلئون بناپارت>> میگوید:
همیشه دم از صلح بزن ،ولی آماده ی جنگ باش.
(07-23-2013 03:21 PM)jahanagahi نوشته شده توسط: [ -> ]ممنون از مطلب بسیار خوب دختر عزیزم خانم فیاضی.

بارها عرض کردم تا تغییر نگرش از منفی به مثبت انجام نشود نه موفقیتی ایجاد خواهد شد و نه لذت بردن از مسیر زندگی و نه از خود زندگی.

استاد ارجمند جناب قربانیان
خواهش میکنم نظر لطف شماست ، من هم از شما بسیار سپاسگزارم چون مشوق اصلی من بودید در این حرکت ،امیدوارم درسهای بیشتری از تجربات شما در طول زندگیم بگیرم .
صفحه ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11
لینک مرجع