06-14-2013, 06:14 PM
بنام خدا
متولد 68/12/9 در شهر تبریز هستم.در رشته الکترونیک تحصیل کرده و دیپلم گرفتم و در سال 87 در دانشگاه آزاد واحد ممقان(25کیلومتری تبریز)در دوره کاردانی مشغول به تحصیل کردم و دراسفند سال90 این دوره را به اتمام رساندم و بلافاصله در دانشگاه علمی کاربردی واحد ماشین سازی تبریز در دوره کارشناسی الکترونیک شروع به تحصیل کردم.
تجربه های کاری:
من از همان دوران کودکی به کارکردن با لوازم برقی و بخصوص الکترونیکی علاقه داشتم و به همین خاطر من اولین تجربه کاریم را در یک مغازه تعمیر سیستم صوتی تصویری و دزدگیر منزل و اتومبیل و همچنین نصب آنها شروع کردم و به مدت 4 سال در اوقات بعد از مدرسه و تعطیلات تابستان در همان مغازه بودم که استادم واقعا همه چیز را به من می آموخت و برای یادگیری من لوازمی را برای تعمیر به من میسپرد و من مطمئنا چیزهای فراوانی آموختم.بعد از آن من در کارواش یکی از بستگانم در تعطیلات کار کردم که بعد از 2 هفته بخاطر مشکل با یکی از کارکنان دیگر در آنجا کارنکردم و بعد از آن در ساختمان یکی از دوستان با گچکار ساختمان به مدت یک ماه فقط جهت آشنایی با مشاغل ساختمان کار کردم.چند روز بعد من به وسیله یکی از دوستانم در یک مغازه فایبر گلاس و جوش پلاستیک شروع به کار کردم و به علت علاقه و استعداد فراوان در عرض 3 ماه کار را فراکرفتم و برای خودم با سرمایه اندک 600 هزار تومان یک مغازه کرایه کرده و ابزارها را با کمک استادم فراهم کردم و شروع به کار کردم و واقعا میتوانم بگم که موفق بودم در حدی که رقیب سرسخت همکارانم در منطقه شده بودم ولی بعد از 10ماه بخاطر اینکه افت شدید تحصیلی داشتم و هم از کار و هم از درس میماندم درس را انتخاب کردم و مغازه را جمع کردم و به درس مشغول شدم که در این حین یکی از دوستان من در دانشگاه که سیمکش و برقکار ساختمانی بود پیشنهاد کار کرد و من هم پذیرفتم و بعد از 1 ماه کار با او اولین کارم را برای تعمیر آیفون تصویری در ساختمان 6 طبقه گرفتم و با مصیبت فراوان کار را به درستی انجام دادم و شغل من شد برقکاری که با نصب تبلیغات تحت عنوان (سیم کشی ساختمان-نصب آیفون تصویری-تعمیرات-اتصال یابی و رفع)هر روز کار میکردم و در کارم حرفه ای شده بودم و علاقه هم داشتم.و در نهایت من با توجه به اینکه کار من در ساختمان بود چند بار نصب صقف کاذب پی وی سی را دیده بودم و کار سختی نبود و پول خوبی هم داشت.یک روز تصمیم گرفتم با یک نفر برم نصب و رفتم و بعد از یک پروژه 3 روزه آماده تبلیغات شدم و پروژه های کوجکی و بزرگی گرفتم و یکسال تمام و یا بیشتر کار کردم.
الان در تاریخ 1392/3/24 من از کار کردن در اینگونه محیطها بیزار شدم و تصمیم گرفتم تا زمانی که شغل ایده آل برای خودم رو پیدا نکردم کار نکنم و به دنبال تحقیقات و راهنمایی باشم ولی به نتیجه ای نمیرسم.
آرزوها و علایق:
علاقه زیادی به بازرگانی و واردات و صادرات و خرید و فروش اقلام بزرگ هستم.دوست دارم با ثروتمندان و بازرگانان بزرگ و زرنگ و خبره کار کنم و شرایط ریسک حساب شده و استرس و ماجراجویی را زیاد دوست دارم.از بچگی احساس قدرت دارم و همیشه احساس میکنم در آینده آدم قدرتمندی میشوم. صورت تصویری آرزوهای من به این شکل است که در کشور پیشرفته و مطرحی مانند آمریکا و کانادا صاحب یک برند مهم و مطرح در سطح جهان هستم و حتی در مورد ازدواج هم تصمیمم بر این است که در کشور آمریکا ازدواج کنم(بعلت علاقه فراوان به طرز فکر- فرهنگ و سبک زندگی و برخی مسائل دیگر).
شرایط زندگی و مالی خانوادگی و شخصی:
پدر من از اول راننده تریلر بود و سرمایه خوبی داشت (خانه-تریلر-سواری-کاراژ بزرگ تعمیرات و نگهداری ماشینهای سنگین که در حد 30تا کارگاه داشت)ولی همه اینهارو به علت شراکت و بی حساب کتاب بودن و بی برنامه ریزی از دست داده و الان فقط یک خانه دارد و یک ماشین باربری که با آن به خرید و فروش مشغول است که فقط هزینه های زندگی را فراهم میکند و من هیچ انتظاری در مورد کمک مالی از او ندارمو خودم هم سرمایه ندارم و شاید در حد 2 میلیون پول داشته باشم جمعا. آن هم به این علت است که از اول هزینه های دانشگاه و مخارجم را خودم داده ام و در کل آدم ولخرجی نیستم.ولی این را هم اضافه میکنم که شرایط فراهم کردن سرمایه در حد 5 تا 10 میلیون سرمایه رو دارم.
نکات روحی دیگر خودم:
من آدمی هستم که زیر دست کسی نمیتوانم دوام بیارم و همیشه علاقه دارم کار کوچکی را در حد توان خودم انجام دهم ولی تنها کار کنم و برای پیشرفت از اطلاعات با تجربه ها استفاده کنم.آدم با پشتکار و خستگی ناپذیری هستم و همیشه ابتدای شروع کار برایم سخت است ولی بعد از آنکه شروع کردم با برنامه ریزی و قدرت شروع به کار میکنم.
هم اکنون مشکل من این است که به یک برنامه مشخص و منطقی نیاز دارم تا در آن مسیر قدم هایم را بردارم و میدانم که زمان برای من در حال دیر شدن هست ولی عادت دارم جهشی کار کنم و به محض برنامه ریزی هیچ چیز جلودارم نیست.
با توکل به خدا محتاج نظر و راهنمایی شما هستم.
در حال حاضر فکر میکنم برای رسیدن به هدف چند نکته وجود دارد که عبارتند از:
1: پول
2:مدرک تحصیلی
3:تجربه کاری که میخواهم انجام دهم
4:زبان انگلیسی
5:خدمت سربازی
------------------------------------------------
من مدرک تحصیلی و زبان رو دارم
مشکل من اینجاست که من نمیدونم چه کاری رو شروع کنم که آخرش به بازرگانی مشغول بشم(یک شرکت بازرگانی برزگ و موفق)
سربازی هم که بعد از دو ترم دانشگاه میرم که خیلی منو عقب میندازه که اگه کسی راهنمایی برای دور زدن داشت دوس دارم بدونم
تجربه کاری و پول هم با کار کردن به دست میاد
کــــمکـــــ.... [/align]
متولد 68/12/9 در شهر تبریز هستم.در رشته الکترونیک تحصیل کرده و دیپلم گرفتم و در سال 87 در دانشگاه آزاد واحد ممقان(25کیلومتری تبریز)در دوره کاردانی مشغول به تحصیل کردم و دراسفند سال90 این دوره را به اتمام رساندم و بلافاصله در دانشگاه علمی کاربردی واحد ماشین سازی تبریز در دوره کارشناسی الکترونیک شروع به تحصیل کردم.
تجربه های کاری:
من از همان دوران کودکی به کارکردن با لوازم برقی و بخصوص الکترونیکی علاقه داشتم و به همین خاطر من اولین تجربه کاریم را در یک مغازه تعمیر سیستم صوتی تصویری و دزدگیر منزل و اتومبیل و همچنین نصب آنها شروع کردم و به مدت 4 سال در اوقات بعد از مدرسه و تعطیلات تابستان در همان مغازه بودم که استادم واقعا همه چیز را به من می آموخت و برای یادگیری من لوازمی را برای تعمیر به من میسپرد و من مطمئنا چیزهای فراوانی آموختم.بعد از آن من در کارواش یکی از بستگانم در تعطیلات کار کردم که بعد از 2 هفته بخاطر مشکل با یکی از کارکنان دیگر در آنجا کارنکردم و بعد از آن در ساختمان یکی از دوستان با گچکار ساختمان به مدت یک ماه فقط جهت آشنایی با مشاغل ساختمان کار کردم.چند روز بعد من به وسیله یکی از دوستانم در یک مغازه فایبر گلاس و جوش پلاستیک شروع به کار کردم و به علت علاقه و استعداد فراوان در عرض 3 ماه کار را فراکرفتم و برای خودم با سرمایه اندک 600 هزار تومان یک مغازه کرایه کرده و ابزارها را با کمک استادم فراهم کردم و شروع به کار کردم و واقعا میتوانم بگم که موفق بودم در حدی که رقیب سرسخت همکارانم در منطقه شده بودم ولی بعد از 10ماه بخاطر اینکه افت شدید تحصیلی داشتم و هم از کار و هم از درس میماندم درس را انتخاب کردم و مغازه را جمع کردم و به درس مشغول شدم که در این حین یکی از دوستان من در دانشگاه که سیمکش و برقکار ساختمانی بود پیشنهاد کار کرد و من هم پذیرفتم و بعد از 1 ماه کار با او اولین کارم را برای تعمیر آیفون تصویری در ساختمان 6 طبقه گرفتم و با مصیبت فراوان کار را به درستی انجام دادم و شغل من شد برقکاری که با نصب تبلیغات تحت عنوان (سیم کشی ساختمان-نصب آیفون تصویری-تعمیرات-اتصال یابی و رفع)هر روز کار میکردم و در کارم حرفه ای شده بودم و علاقه هم داشتم.و در نهایت من با توجه به اینکه کار من در ساختمان بود چند بار نصب صقف کاذب پی وی سی را دیده بودم و کار سختی نبود و پول خوبی هم داشت.یک روز تصمیم گرفتم با یک نفر برم نصب و رفتم و بعد از یک پروژه 3 روزه آماده تبلیغات شدم و پروژه های کوجکی و بزرگی گرفتم و یکسال تمام و یا بیشتر کار کردم.
الان در تاریخ 1392/3/24 من از کار کردن در اینگونه محیطها بیزار شدم و تصمیم گرفتم تا زمانی که شغل ایده آل برای خودم رو پیدا نکردم کار نکنم و به دنبال تحقیقات و راهنمایی باشم ولی به نتیجه ای نمیرسم.
آرزوها و علایق:
علاقه زیادی به بازرگانی و واردات و صادرات و خرید و فروش اقلام بزرگ هستم.دوست دارم با ثروتمندان و بازرگانان بزرگ و زرنگ و خبره کار کنم و شرایط ریسک حساب شده و استرس و ماجراجویی را زیاد دوست دارم.از بچگی احساس قدرت دارم و همیشه احساس میکنم در آینده آدم قدرتمندی میشوم. صورت تصویری آرزوهای من به این شکل است که در کشور پیشرفته و مطرحی مانند آمریکا و کانادا صاحب یک برند مهم و مطرح در سطح جهان هستم و حتی در مورد ازدواج هم تصمیمم بر این است که در کشور آمریکا ازدواج کنم(بعلت علاقه فراوان به طرز فکر- فرهنگ و سبک زندگی و برخی مسائل دیگر).
شرایط زندگی و مالی خانوادگی و شخصی:
پدر من از اول راننده تریلر بود و سرمایه خوبی داشت (خانه-تریلر-سواری-کاراژ بزرگ تعمیرات و نگهداری ماشینهای سنگین که در حد 30تا کارگاه داشت)ولی همه اینهارو به علت شراکت و بی حساب کتاب بودن و بی برنامه ریزی از دست داده و الان فقط یک خانه دارد و یک ماشین باربری که با آن به خرید و فروش مشغول است که فقط هزینه های زندگی را فراهم میکند و من هیچ انتظاری در مورد کمک مالی از او ندارمو خودم هم سرمایه ندارم و شاید در حد 2 میلیون پول داشته باشم جمعا. آن هم به این علت است که از اول هزینه های دانشگاه و مخارجم را خودم داده ام و در کل آدم ولخرجی نیستم.ولی این را هم اضافه میکنم که شرایط فراهم کردن سرمایه در حد 5 تا 10 میلیون سرمایه رو دارم.
نکات روحی دیگر خودم:
من آدمی هستم که زیر دست کسی نمیتوانم دوام بیارم و همیشه علاقه دارم کار کوچکی را در حد توان خودم انجام دهم ولی تنها کار کنم و برای پیشرفت از اطلاعات با تجربه ها استفاده کنم.آدم با پشتکار و خستگی ناپذیری هستم و همیشه ابتدای شروع کار برایم سخت است ولی بعد از آنکه شروع کردم با برنامه ریزی و قدرت شروع به کار میکنم.
هم اکنون مشکل من این است که به یک برنامه مشخص و منطقی نیاز دارم تا در آن مسیر قدم هایم را بردارم و میدانم که زمان برای من در حال دیر شدن هست ولی عادت دارم جهشی کار کنم و به محض برنامه ریزی هیچ چیز جلودارم نیست.
با توکل به خدا محتاج نظر و راهنمایی شما هستم.
در حال حاضر فکر میکنم برای رسیدن به هدف چند نکته وجود دارد که عبارتند از:
1: پول
2:مدرک تحصیلی
3:تجربه کاری که میخواهم انجام دهم
4:زبان انگلیسی
5:خدمت سربازی
------------------------------------------------
من مدرک تحصیلی و زبان رو دارم
مشکل من اینجاست که من نمیدونم چه کاری رو شروع کنم که آخرش به بازرگانی مشغول بشم(یک شرکت بازرگانی برزگ و موفق)
سربازی هم که بعد از دو ترم دانشگاه میرم که خیلی منو عقب میندازه که اگه کسی راهنمایی برای دور زدن داشت دوس دارم بدونم
تجربه کاری و پول هم با کار کردن به دست میاد
کــــمکـــــ.... [/align]