من خودم یادم نمیاد سر کسی کلاه گذاشته باشم، اما تو اخرین پروژه برنامه نویسیم و تو اخرین شرکتی که کارمند بودم، یه مقدار کم کاری کردم، به نظر خودم کارمو درست و کامل انجام ندادم، اخه یه مقدار از کارم دلزده شده بودم، دست خودم نبود نمی تونستم با علاقه کار کنم، امیدوارم کارفرمام منو ببخشه.
شاید جمعا 3 سال با دیوارهای ذهنی ام، سر خودم را کلاه گذاشتم!
یک موضوع مهم: اگر فکر میکنیم که تاحالا سر کسی کلاه گذاشته ایم، اشتباه میکنیم اگر کمی بیشتر بررسی کنیم متوجه میشویم که ابتدا سر خود را کلاه گذاشته ایم! و همیشه یاد این حکایت می افتم که نجاری می خواست بازنشست شود، کارفرما گفت این کلبه را نیز به عنوان آخرین کار بساز و بعد برو! نجار قصه ما نیز با اکراه قبول کرد و چون برای ترک کار عجله داشت سعی کرد کار را با کمترین کیفیت و دقت تمام کند تا سریع تر از کار کردن خلاص شود و زودتر به حق و حقوق خود برسد.
بعد که کار خود را تمام کرد، کارفرما به او گفت این کلبه نیز هدیه من است به تو بخاطر همه تلاش ها و زحمت هایت در این سال ها! و اینجاست که باید بدانیم هر کار بدی که انجام می دهیم ابتدا ضررش به خود ما می رسد . . .
یه مردی که دیگه پیر شده بود و نمیتونست بره در مغازش به پسرش گفت کلید مغازه رو بگیر و از امروز برو و در رو باز کن ولی یه چیز رو بدون سرت کلاه نذارن این رو سه بار تکرار کرد و پسره گفت که نه من زرنگم و گول نمیخورم .
ظهر شد و پسره از مغازه به خونه اومد بابای پیرش بهش گفت امروز به عنوان روز اول چیکار کردی؟ کسی گولت نزد؟
گفت نه فقط چند نفر از روستا اومده بودن یه جنسی از من خواستن من هم دیدم که چیزی ازقیمتا نمیدونن و ساده هستن
به جای این که اون جنسا رو بهشون ده درهم بدم بهشون گفتم دوازده درهم. پدره هم زد توی سرش و گفت گولشون نزدی گولت زدن.
شما چه فکر میکنید؟کدومشون درست میگفت؟
من تا اواخر اسفد سال پیش یعنی قبل از آشنایی با این انجمن نمی دانستم که سر خود کلاه گذاشته ام، ولی با عضویت در این انجمن فهمیدم که نه تنها من بلکه بسیاری از افراد هنوز نمی دانند که چه کلاهی سرشان است که مانع پیشرفت شان می شود ،همان کلاهی که دیوار بزرگ ذهنی را هم با خود دارد . دیگر دیوار ذهنی ندارم و کلاه را هم از سرم برداشتم ، فقط در هوای
سرد زمستان ناچارا سرم کلاه می گذارم!
البت من یه نکته ای بگم ؛ چون گفته بودید صادقانه بگید من هم صادقانه گفتم

.
2 مورد از این 5 مورد بر میگرده به حساب کردن پول غذا

که یه بار من مهمون کسی بودم و وقتی نوبت من شد نتونستم واقعا سرم شلوغ بود که به نوعی کلاه گذاشتن و زیر قرارداد زدن بود
یک موردش که حدود 500 دلار بود ( چشماتون رو اینجوری O.O نکنید ، دلار اونموقع 1250 تومنی بود مال الان نیست

) ، بخشی از حق خودم بود که متوسل شدم به کلاه گذاشتن وگرنه داشت سر من رو کلاه میذاشت . اگه از اون راه نمیرفتم پولم رفته بود یعنی شاه دزد به دزد زد
مورد سوم هم که مبلغش یکم بالا بود ، متاسفانه پولی از کسی گرفتم و اتفاقاتی افتاد به شدت بد و متاثر کننده و گریه اور که من نتونستم به تعهداتم نسبت به اون شخص عمل کنم

خیلی گشتم دنبال اون فرد و هنوز هم میگردم و چیزی حدود نصف اون پول رو هم صرف گشتن دنبال اون فرد کردم اما پیداشون نکردم . و این رو هم تا الان کلاه برداری میدونم چون تقصیر من بود و من زیر تعهداتم زدم

همین الانم پیداشون کنم اصل پول + سودش رو تمام و کمال تقدیمشون میکنم .
مورد اخر هم یک کلاه برداری معنوی بود . مالی نبود و تنها کلاه برداری بود که بعد از انجامش نه خودم و نه وجدانم نتونستن منو ببخشن .

الان که دارم میگم اشک تو چشام در این یه مورد جمع شده

من که قبلاً هم گفتم کلاً هنوزم با کلاه مشکل دارم!

حالا کلاه گذاشتن بده یا برداشتن؟

اگه هر دو، فرقشون چیه؟

سرمون کلاه باشه خوبه یا بی کلاه باشیم؟؟؟؟

سلام سعی کردم کلاه گشادتر بر سر کسی نگذارم ولی سرم خیلی کلاه گذاشتند از رفیق و دوست و همکار و غیره و این باعث شده که کلاهم را محکم بچسبم تا کلاه گشادتری بر سر مبارکم نگذارند.
.gif)
گذشته از شوخی تا کلاه سرت نگذارند نمی فهمی که این واژه چیه ولی وقتی فهمیدی بدان و آگاه باش که دوباره تکرار نشه
بستگي دارد كلاه گذاشتن چي باشد
بخاطر چند تا اشتباهم چند بار تجربه هاي خوبي كسب كردم
ولي سعي نكردم ازاين تجربه ها به كسي انتقال بدم
ولي بايد قبل ازاين ها بفكر خودم باشم تا بيشتر با تجربه نشم
میگم شیوه های کلاهبرداری هم بنویسیم شاید یک کتاب کامل شد اسمش هم بزاریم " هنر کلاهبرداری" یا "هنر فریب" یا "هنر گول زنی" یک همچین چیزی
